« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام

موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی

 

بحث ما گونهشناسی و نیمهنگاهی به روایات عبرتائی است و این روایات به مناسبتها بحث شده و بحث میشود ولی چون بحث رجالی ما به این شخص منتهی شد و مورد اختلاف هم بود، ما ناچار شدیم که نیمنگاهی به روایات او بیندازیم، ظاهرا روایات او از سلامت متن برخوردار است، همچین بحثی هم نسبت به روایات مخالفین داشتیم، گونهشناسی روایات ابو هریره که معمولا در روایات او تحریف بود و معمولا کم جلوه دادن مقام امام عصر علیه‌السلام بود و محوریت را به حضرت عیسی علیه‌السلام دادن، روایات ابو هریره اینگونه بود و پیدا بود که تحت تاثیر حکومت و امویین روایاتی را جعل کرده بود، آیا آقای عبرتائی که قطعا انحراف او ثابت است و مدت انحراف او هم کوتاه بوده است، آیا ما میتوانیم یک چنین نگاهی به روایات او داشته باشیم که آثار انحراف در روایات او مشهود است؟ عرض شد که انحراف او کم بود و آنقدر در دوران انحراف روایت نقل نکرده است و این روایاتی هم که از او نقل شده است، روایاتی است که با مبانی ما سازگار است لذا ما بین صدق خبری و صدق مخبری فرق میگذاریم، ما اصلا او را صادق نمیدانیم، کسی که منحرف است و دین ندارد، چه تعهدی دارد که راستگو و ثقه باشد اما در عین حال یا از باب اینکه روایات او در حال استقامت یا از جهت دیگری، هر چه هست، ما روایات او را صالح میدانیم و قبول داریم.

روایت یازدهم

حَدَّثَنَا الشَّرِيفُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام يَقُولُ‌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ‌ مِنَ‌ الْأَنْبِيَاءِ سُنَّةٌ مِنْ أَبِينَا آدَمَ علیه‌السلام وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَيُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَيْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِيهِ وَ أَمَّا مِنْ أَيُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ.[1]

« سعيد بن جبير[2] گويد: از امام زين العابدين علیه‌السلام شنيدم كه مى‌فرمود: در قائم ما[3] سنّتهايى از انبياء وجود دارد: سنّتى از پدرمان آدم علیه‌السلام و سنّتى از نوح و سنّتى از ابراهيم و سنّتى از موسى و سنّتى از عيسى و سنّتى از ايّوب و سنّتى از محمّد صلوات اللَّه عليهم، امّا از آدم و نوح طول عمر[4] ، و امّا از ابراهيم پنهانى ولادت و كناره‌گيرى[5] از مردم[6] ، و امّا از موسى خوف و مخفی شدن[7] ، و امّا از عيسى اختلاف مردم در باره او[8] ، و امّا از ايّوب فرج پس از گرفتارى[9] ، و امّا از محمّد صلی‌الله علیه و آله خروج با شمشير است[10]

این یکی از روایاتی است که عبرتائی نقل کرده است و این روایت شواهد و نظیر دارد لذا ما نمیتوانیم از این روایت به جهت ضعف عبرتائی بگذریم و ما این روایت را قبول داریم.

سؤال بعضی از فضلا: خروج به سیف فرمودید منظور برخورد شدید است یا کنایه از قیام مسلحانه است؟

جواب استاد: حضرت دست به سلاح میبرند یعنی جنگ، بعد از امام حسین روحی فداه تکلیف ائمۀ معصوم علیهم‌السلام قیام نظامی نبود البته اگر زمینه آن فراهم میشد طوری نبود ولی زمینه فراهم نمیشد لذا وارد فاز فرهنگ و کادرسازی شدند و فرهنگ را نشر دادند، ائمۀ طاهر علیهم‌السلام به نشر فرهنگ پرداختند و این به گونهای بود که حتی سران دگراندیشان برای اینکه جا باز کنند، میگویند: درس امام صادق علیه‌السلام بودیم " لولا جعفر بن محمد لما عرف الناس مناسکهم" اگر امام صادق علیه‌السلام نبود اصلا حج بلد نبودند بروند یعنی حاجیها حجشان را مدیون امام صادق علیه‌السلام هستند. به هر حال به فرهنگ پرداختند و حتی دوران امام حسن عسکری علیه‌السلام، دوران امام حسن عسکری از دورانهای سخت بود ولی آنچنان کار فرهنگی میشد و شده بود که تشیع در بغداد علنی بود و حوزههایشان در بغداد و کوفه و دیگر جاها علنی بود.

کسانی زمینه پذیرش دارند ولی بعضی نه، سفیانی میگوید: خدایا خون بریزم و به جهنم بروم، کسی است که برای خدا سجده نکند، او متکبر برای خدا یکدفعه هم سجده نکرده است و اصلا آدم نیست و به وحشیها شبیه است، امام عصر علیه‌السلام به یک چنین کسی نصیحت کند در حالی که دست او تا مرفق در خون بوده، انزلنا الحدید و سلاح برای مقابله با چنین کسانی است.

روایت دوازدهم

[إكمال الدين‌] أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّيْتُونِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي حَيَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِذَا اجْتَمَعَتْ‌ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءٍ مُتَوَالِيَةً مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ فَالرَّابِعُ الْقَائِمُ علیه‌السلام.[11] «امام صادق علیه‌السلام فرمود: هنگامی که سه نام متوالی محمد و علی و حسن جمع شوند پس چهارمین قائم علیه‌السلام است.»

این روایت مشتمل بر عقائد ما است و اعتقادات ما همین است.

 

روایت سیزدهم

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: يَكُونُ‌ بَعْدَ الْحُسَيْنِ‌ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.[12]

« امام صادق علیه‌السلام فرمود: بعد از حسین علیه‌السلام نه امام است که نهمین آنها قائم است.»

اینها روایاتی است که جزو اعتقادات ما است؛ اگر چه راوی آن عبرتائی است، که انحراف او به آنجائی رسید که " لم یتدین بدین"

روایت چهاردهم

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَابُنْدَادَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: لَمَّا الْتَقَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام وَ أَهْلُ الْبَصْرَةِ نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله فَتَزَلْزَلَتْ أَقْدَامُهُمْ فَمَا اصْفَرَّتِ الشَّمْسُ حَتَّى قَالُوا آمَنَّا بِابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ: لَا تَقْتُلُوا الْأَسْرَى وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى الْجَرْحَى وَ لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ، فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ سَأَلُوهُ نَشْرَ الرَّايَةِ فَأَبَى عَلَيْهِمْ فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ علیهما‌السلام وَ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ فَقَالَ لِلْحَسَنِ علیه‌السلام: يَا بُنَيَّ إِنَّ لِلْقَوْمِ مُدَّةً يَبْلُغُونَهَا وَ إِنَّ هَذِهِ رَايَةٌ لَا يَنْشُرُهَا بَعْدِي إِلَّا الْقَائِمعلیه‌السلام‌.[13]

« ابو بصير گويد كه امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هنگامى كه امير المؤمنين علیه‌السلام با اهل بصره روبرو شد، آن حضرت پرچم رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را برافراشت و (مردم با ديدن آن) قدم‌هايشان لرزيد و هنوز شعاع آفتاب زرد نشده بود، گفتند: اى پسر ابو طالب! ايمان آورديم. در اين هنگام بود كه حضرت دستور داد اسيران را نكشند، كار زخمى‌ها را يكسره نكنند و آن را كه از ميدان جنگ فرار كرده‌اند، دنبال نكنند و هركس اسلحه به زمين گذاشت ، در امان است (این جمله را قبل از امام، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به اهل مکه فرمودند یعنی راه شما راه همانها و راه من نیز راه پیامبر است) و هركس در خانه‌اش را ببندد، در امان است[14] .

چون روز صفين فرارسيد، از حضرت خواستند كه دوباره آن پرچم را بگشايد، حضرت نپذيرفت. حسن و حسين علیهما‌السلام و عمّار رضى اللّه عنه را واسطه قرار دادند، امير المؤمنين علیه‌السلام به حسن علیه‌السلام فرمود: فرزندم براى مردم مدّتى معين شده است، كه به آن خواهند رسيد و اين پرچم پرچمى است كه بعد از من كسى آن را جز امام قائم علیه‌السلام نخواهد گشود.»

 


[1] كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‌1 ؛ ص321.
[2] سعید بن جبیر شهیدی است که طرفین او را قبول دارند، هم شیعه او را به بزرگی یاد می‌کند و هم اهل سنت به بزرگی یاد می‌کنند.
[3] کرارا عرض کردیم که ائمۀ معصوم علیهم‌السلام وقتی سخن از حضرت مهدی علیه‌السلام. به میان می‌آورند به خودشان نسبت می‌دهند
[4] حضرت آدم علیه‌السلام بیش از هزار سال عمر کردند و حضرت نوح علیه‌السلام 2500 سال عمر کردند، عمر تبلیغی حضرت نوح علیه‌السلام. قبل از طوفان 950 سال بود، بعد از طوفان هم 750 سال عمر کردند، مرحوم والد در الشیعه و الرجعة بحث معمرین را نقل می‌کند و طبقه‌بندی کرده است: صد تا دویست، دویست تا سیصد.... تا نه هزار سال و ظاهرا از ایشان شنیدم که مرحوم شیخ نجم الدین عسکری برادر مادری مرحوم سید مرتضی عسکری به ایشان در این لیست کمک کرده بودند و لیست بسیار مفیدی است
[5] اعتزال عن الناس: آیا امام عصر علیه‌السلام در دوران غیبت معتزل عن الناس است یعنی یک گوشه‌ای از دنیا قرار گرفته یا نه یطأ بسطهم، ما به امام دسترسی نداریم، مقدمیه شیخ طوسی در غیبت، فرمایشات سید مرتضی را ببینید، به مرحوم شیخ یا سید مرتضی اشکال می‌کنند که حالا امام از دشمنان می‌ترسد، چرا بر دوستان ظاهر نمی‌شود؟ جواب می‌دهند: از کجا می‌گوئید بر دوستان ظاهر نمی‌شود بلکه امام علیه‌السلام. ارتباط دارد، ما خبر نداریم و مامور هم نیستند که بگویند، اعتزال حضرت نفی کلی ارتباط نیست، فرمودند: « إنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسی لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم البلاء و اصطلکم الاعداء » اینگونه نیست که هیچ ارتباطی نداشته باشند بلکه ارتباط عادی نیست، سلب کلی ارتباط را شیخ طوسی و سید مرتضی نمی‌پذیرند
[6] ناس به معنای عامه (اهل سنت) است، ما قبلا به فرمایش مرحوم حر عاملی استناد می‌کردیم، چندی پیش دیدم مرحوم مجلسی هم همین مطلب را می‌فرمایند که ناس در روایات غالبا مراد دگراندیشان است.
[7] « خرج خائفا یترقب ».
[8] بعضی گفتند: کشته شد، بعضی گفتند: نه کشته نشد، قرآن می‌فرماید: « ما قتلوه و ما صلبوه رفعه الله شبّه علیهم ».
[9] فرج بعد از بلوی است، حضرت ایوب علیه‌السلام خیلی گرفتار بود البته نه آن گرفتاری‌های ظاهری، نباید نبی مکرم وضعیتی پیدا کند که مردم از او تنفر پیدا کنند، این کسانی که این حرف‌ها را به حضرت ایوب نسبت می‌دهند اصلا مقام نبوت را نمی‌دانند، اینکه بدنشان چنین و چنان شد و او را از شهر بیرون انداختند، نه اینگونه نیست بلکه گرفتار شد، مرگ فرزندان و... حضرت مهدی روحی فداه این گرفتاری‌ها را می‌بیند، واقعا تحمل و صبر امام شگفت‌انگیز است، ما از دیدن حادثه‌ای کوچک تا چند روز ناراحت هستیم، آن وقت این حوادث همینطور هر روز به امام عرضه می‌شود و پرونده‌ها هر روز خدمت حضرت عرضه می‌شود، امام عصر علیه‌السلام چه صبری دارد، از استاد ما اقای وحید شنیدم که می‌فرمود: روزی دو دفعه خود صحنۀ کربلا بر حضرت عرضه می‌شود لذا حضرت مهدی علیه‌السلام می‌فرماید: اینقدر می‌خواهم برای شما گریه بکنم تا بمیرم و صحنۀ کربلا صحنه‌ای است که « لا یوم کیومک یا ابا عبد الله » صحنه‌ای که اصلا در تاریخ نظیر و شبیه نداشته است و مصیبت‌های دیگر هر چه هم عظیم باشد در برابر این مصیبت کوچک است، این صبر حضرت است، مثال می‌زنند به صبر ایوب، مگر ایوب نبی چقدر عمر کرد، مگر مصیبت‌ها چند سال بر ایشان بود، اما امام عصر علیه‌السلام قریب1200 سال این مصائب را می‌بیند، امام می‌فرماید: سنة من ایوب، حالا من نمی‌خواهم نعوذ بالله به بیانات معصوم اعتراض کنم بلکه می‌خواهم بگویم که با این دید و فهم قاصر خودمان باید بگوئیم صبر ایوب شبیه صبر امام زمان است زیرا باید اجلی باشد، چه صبری امام زمان دارد، جالب این است که حضرت در نامه به شیخ مفید می‌فرماید: هیچ اخبار شما بر ما مخفی نیست، امام عصر علیه‌السلام. چه صبری در برابر این همه حوادث و جنایات و کشتاری که علیه شیعه می‌شود، دارند
[10] نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله قیام کردند و دست به سلاح بردند، در مکه مصلحت نبود و زمینه‌سازی برای حکومت مدینه بود ولی وقتی که وارد مدینه شدند شمشیر دست گرفتند و دست به سلاح بردند و جنگ کردند البته بحث هست که جنگ‌های نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله ابتدائی بود یا دفاعی، بعضی می‌گویند که همه جنگ‌ها دفاعی بود، دفاعی است اما پیامبر صلی‌الله علیه و آله پیش‌دستی می‌کند، آن‌ها مشغول توطئه هستند و هنوز توطئه آن‌ها عملی نشده، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به آن‌ها ضربه می‌زد، هر چه هست بالاخره پیامبر صلی‌الله علیه و آله دست به سلاح بردند، آقا امام عصر علیه‌السلام درست است صبر ایوب را دارد هم الآن و هم در وقت ظهور ولی سلاح پیامبر دست او است، همان ذو الفقار دست او است، ذو الففقار شمشیر دو لبه نیست بلکه سلاح به اصطلاح امروز نقطه‌زن است که به هر که بخورد دیگر زنده نمی‌ماند، امام برای اصلاح آمده و بالاخره « أنزلنا الحدید »، اصلاح و بسط عدالت همیشه با نصیحت نمی‌شود، یک سری ممکن است بپذیرند و یک سری هم زور سلاح را می‌خواهند. راجع به امیر المومنین علیه‌السلام. در بحث امامت عرض کردم که آقا تازه از کار و مراجعات مردم به خانه رسیده بود که دیدند یک زنی ایستاده گریه می‌کند، فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفت: شوهرم بیرونم کرده است، فرمود: بعدا بیایم، گفت: از خانه بیرونم کرده اما اگر برنگردم مشکل دیگری برایم درست می‌کند، فرمودند: برویم و رفتند به خانه مرد، شوهر زن بیرون آمد، حضرت فرمود: قضیه چیست؟ مرد عصبانی شد و به زنش گفت: الآن کسی را آوردی جرمت زیادتر شد و. بدتر با تو برخورد می‌کنم. حضرت فرمودند: تو را نصیحت می‌کنم تو اینگونه برخورد می‌کنی و شمشیر را کشیدند، همه با یک نصیحت آدم‌بشو نیستند بلکه زور می‌خواهد، امام عصر روحی فداه دست به سلاح می‌برند چون حکومت‌ها به خونریزی عادت کردند و ادبیات‌شان ادبیات خون است و زور می‌گویند، آدم‌ها را می‌کشند و یک کشوری را از هستی ساقط می‌کنند، حق نداری به آن‌ها اعتراض بکنی، خوب این‌ها نصیحت‌بردار نیستند و همان شمشیر ذو الفقار این‌ها را ادب می‌کند
[11] بحار الأنوار ؛ ج‌51 ؛ ص143.
[12] كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‌2 ؛ ص350.
[13] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‌5 ؛ ص167.
[14] امام علیه‌السلام با پسر طلحه چگونه برخورد کرد، پسر طلحه از آن جنگ‌افروزها و فتنه‌گران بود، بعد از شکست‌شان جزء دستگیرشدگان بود، این را خود عامه نقل می‌کنند، لیست اسرا را دست حضرت دادند، فرمود: بگوئید پسر طلحه بیاید، همین که به او گفتند حضرت تو را خواسته، گفت: دیگر کار من تمام است و می‌خواهند مرا اعدام کنند، حضرت به او تفهیم کرد که این‌ها کار تو بود، گفت: بله، فرمود: استغفار بکن و برو، این سعۀ صدر و حلم امیر المومنین علیه‌السلام در برابر آن‌ها بود، سران فتنه در خانه عایشه مخفی شده بودند، عبد الله بن زبیر، مروان و.. عایشه علیه حضرت شعار می‌داد: ای قاتل، ای کسی که یتیم‌کننده بچه‌ها هستی، حضرت علیه‌السلام. فرمودند: جلوی دهان او را بگیرید، اگر من قاتل بودم آنکه (مروان) در آن اتاق هست را می‌کشتم و دیگری (عبد الله بن زبیر) که در آنجا هست را می‌کشتم
logo