1400/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام
موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی
بحث ما پیرامون گونهشناسی و بررسی روایات احمد بن هلال عبرتائی است و عرض کردیم که خودش منحرف شد به حدی که متدین به دینی نبود ولی روایات او روایاتی است که جای حرف و مناقشه ندارد یعنی از حیث روایات یک ولایتمدار به تمام معنا است. به چند روایت دیگر اشاره کنیم، ایشان در ارتباط با رؤیت امام زمان ، جانشنینی حضرت از امام عسکری علیهالسلام، بحث نیابت خاصه و تأکید بر نیابت نائب اول عثمان بن سعید روایاتی نقل میکند البته به روایت شیخ طوسی یعنی سندی که شیخ طوسی نقل میفرماید احمد بن هلال هست که امام زمان را دیده و وکالت عثمان بن سعید را از امام حسن عسکری علیهالسلام شنیده است.
روایت دهم
قَالَ وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ الْبَزَّازُ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنَ الشِّيعَةِ مِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ حَكِيمٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ مَشْهُورٍ قَالُوا جَمِيعاً اجْتَمَعْنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ علیهالسلام نَسْأَلُهُ عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ فِي مَجْلِسِهِ علیهالسلام أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَقَامَ إِلَيْهِ عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو الْعَمْرِيُّ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَمْرٍ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ يَا عُثْمَانُ فَقَامَ مُغْضَباً لِيَخْرُجَ فَقَالَ لَا يَخْرُجَنَّ أَحَدٌ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنَّا أَحَدٌ إِلَى [أَنْ] كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ فَصَاحَ علیهالسلام بِعُثْمَانَ فَقَامَ عَلَى قَدَمَيْهِ فَقَالَ أُخْبِرُكُمْ بِمَا جِئْتُمْ قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ جِئْتُمْ تَسْأَلُونِّي عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعَمْ فَإِذَا غُلَامٌ كَأَنَّهُ قِطَعُ قَمَرٍ أَشْبَهُ النَّاسِ بِأَبِي مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ أَطِيعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِي فَتَهْلِكُوا فِي أَدْيَانِكُمْ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَهُ مِنْ بَعْدِ يَوْمِكُمْ هَذَا حَتَّى يَتِمَّ لَهُ عُمُرٌ فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا يَقُولُهُ وَ انْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَ اقْبَلُوا قَوْلَهُ فَهُوَ خَلِيفَةُ إِمَامِكُمْ وَ الْأَمْرُ إِلَيْهِ فِي حَدِيثٍ طَوِيل.[1]
« تعدادى از شيعيان؛ از جمله: على بن بلال، احمد بن هلال، محمّد بن معاوية بن حكيم، و حسن بن ايوب بن نوح در حديثى طولانى همگى گفتهاند: ما در مجلس امام حسن عسكرى علیهالسلام جمع شديم تا از ايشان درباره حجّت خدا پس از آن حضرت سؤال كنيم، و در مجلس امام علیهالسلام چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد عمرى برخاسته، عرض كرد: اى پسر رسول خدا! مىخواهم از شما در مورد امرى سؤال كنم كه شما از من به آن آگاهتر هستيد. حضرت فرمودند: اى عثمان! بنشين. او با غضب برخاست تا بيرون رود و در همين حال فرمودند: هيچكسى از شما بيرون نرود. پس كسى از ما بيرون نرفت، تا اينكه پس از مدتى حضرت، عثمان را صدا زدند، و عثمان از جا برخاسته و ايستاد، حضرت فرمودند: به شما از چيزىكه براى آن آمدهايد خبر بدهم؟ همگى عرض كردند: بله، اى فرزند رسول خدا صلیالله علیه و آله! حضرت فرمودند: همه شما آمدهايد كه از من درباره حجّت خدا پس از من سؤال كنيد؟ عرض كردند: بله، در همين حين پسربچهاى كه گويا پارهاى از ماه بود و از همه به امام حسن عسكرى علیهالسلام شبيهتر بود پديدار شد، حضرت فرمودند: پس از من اين پسر امام شما و جانشين من بر شما است، او را اطاعت كنيد، و بعد از من متفرق و پراكنده نشويد كه در مورد دين خود به هلاكت مىرسيد، بدانيد كه او را بعد از اين نخواهيد ديد (نادرا در روایات است که در دوران امام حسن عسکری علیهالسلام کسی بیش از یکبار حضرت را دیده باشد) تا آن زمان كه عمری از ایشان بگذرد، پس هرچه كه عثمان مىگويد قبول كنيد، امر ما به او منتهى مىشود، پس حرف او را قبول كنيد، چراكه او جانشين و نماينده امام شما است و امورات و مسائل جامعه با او است. »
قرائن در این روایت را در نظر بگیریم، فزاری میگوید: من از جمعی نقل میکنم و نام چهار نفر را میبرد و میگوید: ما در جلسهای بودیم که چهل نفر بودند، اینها باید مخلصین باشند چون در روایت است که خداوند عز و جل رؤیت امام عصر علیهالسلام را برای غیر مؤمنان منع کرده است. امام عسکری علیهالسلام میفرماید:
" فَأَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون" [2]
ولی در این روایت دارد که: چهل نفر بودیم و همه او را دیدیم. آن هم در موقعیتی که موقعیت زیر نظر داشتن امام علیهالسلام بود و رفت و آمدها را کنترل میکردند.
روایتی از این شفافتر در ارتباط با رؤیت امام عصر علیهالسلام، عبرتائی تا آن روز جزو مخلصان بوده و مصداق " أبی الله ان یکشف امره لواحد منهم" نیست بلکه جزو چهل نفر بود. نقل این سنخ روایات که اصلا صلب اعتقادات ما است. اینکه امام عصر علیهالسلام به دنیا آمدند و چند سال با پدر بزرگوار بودند و عدهای او را دیدند و الآن غائب هستند، تا زمانی که خداوند بخواهد، این از عقائد ما است و عبرتائی اینها را نقل کرده است.
سؤال بعضی از فضلا: نواب گل سر سبد شیعیان آن زمان بودند؟
جواب استاد: شخصیتهای معروف و محترمی بودند.
ادامه سؤال: کسانی بالاتر از آنها هم بودهاند؟
ادامه جواب: جهات مختلفی هست، احتمال دارد از جهت علمی کسانی بودند؛ ولی نواب از جهات دیگر، مانند عمل به تقیه و رازدار بودن و مردم دار بودند و حفظ تشیع، برترین افراد بودند. حتی نسبت به مرجعیت؛ همهاش فقه و فقاهت نیست، آن هم یکیاش است. مرحوم والد میفرمودند: با یکی از مراجع با هم بودیم، داشتیم از حرم امام حسینعلیهالسلام بیرون میآمدیم که آقائی به ایشان پاکتی داد، ایشان فکر کرد او درخواست پول دارد، پاکت را پاره کرد، آن عرب ناراحت شد، گفت: چرا پاکت را پاره کردی، در آن پول بود، آن مرجع منفعل شد، پدرم میفرمود: آن کسی که به درد ریاست میخورد سید ابو الحسن بود، حالا ممکن است از لحاظ مقامات علمی آنها قویتر باشند، مقامات علمی یک بعد است، مردمداری نیز هست. چقدر حسین بن روح تودار بود به حدی که اهل سنت نمیشناختند که ایشان شیعه است، یک نفر یک جملهای بر خلاف تقیه گفت، رفت در خانه او و گفت: اگر یکبار دیگر از این حرفها زدی طور دیگر با تو برخورد میکنم تا بتواند حفظ کند، ممکن است کسی مقامات علمیاش بالاتر از او باشد ولی چنین روحیهای نداشته باشد. عنایت خداوند عز و جل نیز هست، نجف اشرف، مقبره مرحوم آخوند و سید ابو الحسن زیر ساعت است، مرحوم والد میفرمود: همین جا تشکیل جلسه شد که مرجع چه کسی باشد، همه بزرگان نشسته بودند، سید ابو الحسن هم بود اما در جمع نبود و کنار بود، همه گفتند: سید ابو الحسن.
" كان الحسين بن روح قويّ الإرادة، شديد الصلابة في الحقّ، يقول أبو سهل النوبختي: «لو كان الحجّة علیهالسلام تحت ذيله و قرض بالمقاريض ما كشف الذيل عنه »"
همه اینگونه نیستند. مرحوم والد میفرمودند: سید عبد الهادی شیرازی، مرجع بعد از آیة الله بروجردی، گام برنداشت. مرجعیت در خانۀ او زانو زد. به هر حال ممکن است کسانی از این چهار نفر اعلم بودهاند؛ اما امتیازاتی که بیان شد را هر کسی ندارد.
نکتهای درباره روایت نهم:
مگر امام عصر علیهالسلام وقتی که میآیند ویران میکنند؟
سؤال بعضی از فضلا: یاران سفیانی را قطعه قطعه میکنند
جواب استاد: یاران سفیانی نه یاران امام، طبق قرینهای که در ذیل این روایت آمده او از یاران امام است و زمینهساز برای امام است، خوب کسی که زمینهساز است نعمتهایشان را از بین میبرد؟
ادامه سؤال: بله خوشیها و نعمتهای بنی عباس را، در جای دیگر هم این روایت مؤید دارد.
ادامه جواب: آنها که حاکمیتشان در بغداد است در حالی که این روایت میگوید: او به هيچ شهرى نمىگذرد مگر آنكه آن را مىگشايد و هيچ پرچمى بر ضدّ او افراشته نمىشود مگر آنكه سرنگونش مىسازد، و هيچ نعمتى باقى نمىماند مگر آنكه نابودش مىكند.
ادامه سؤال: مؤید دارد، این عبارات در روایات دیگر تأیید شده است.
جواب: به هر حال مراد از این شخص چه کسی است؟ آیا مراد چنگیز است یا دیگری است هر چه هست این از روایات عبرتائی است و مقبول است و باید در تطبیقات آن هم بحث کنیم، آنچه در ذیل روایت در مورد علج آمده بار مثبت دارد ولی خود کلمه علج بار مثبت ندارد.