« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام

موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی

 

بحث ما بررسی روایات عبرتائی است، عرض کردیم که گفتند روایات او 25 روایت است ولی با حذف مکررات، شاید 15 روایت بشود ولی چون روایات پر محتوا است ما ناچار هستیم که این روایات را نقل کنیم و انصافا روایاتی است که اعتقادات ما همین است، ما میخواهیم به این نتیجه برسیم که این روایات در حالت استقامت ایشان بوده است و روایات در حال استقامت او قبول است.

روایت هفتم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْبَجَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَأْوِيلُ‌ هَذِهِ الْآيَةِ- قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ‌[1] قَالَ إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَكُمْ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ جَدِيدٍ.[2]

«على بن جعفر مى‌گويد: از موسى بن جعفر علیهما‌السلام در مورد تأويل و تفسير آيه كريمه « [به كافران‌] بگو اگر آب [كه مايه حيات است‌] به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آورد» پرسيدم، فرمودند: زمانى كه امامتان را گم كنيد و ايشان را نبينيد، پس چه کسی برای شما امام جدید آورد؟»

روایت هشتم

مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَالِكٍ‌[3] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الْكَاهِلِيِ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: تَوَاصَلُوا وَ تَبَارُّوا وَ تَرَاحَمُوا فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَيَأْتِيَنَّ عَلَيْكُمْ وَقْتٌ لَا يَجِدُ أَحَدُكُمْ لِدِينَارِهِ وَ دِرْهَمِهِ مَوْضِعاً يَعْنِي لَا يَجِدُ عِنْدَ ظُهُورِ الْقَائِمِ علیه‌السلام مَوْضِعاً يَصْرِفُهُ فِيهِ لِاسْتِغْنَاءِ النَّاسِ جَمِيعاً بِفَضْلِ اللَّهِ وَ فَضْلِ وَلِيِّهِ‌ فَقُلْتُ وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ- فَقَالَ عِنْدَ فَقْدِكُمْ إِمَامَكُمْ فَلَا تَزَالُونَ كَذَلِكَ حَتَّى يَطْلُعَ عَلَيْكُمْ كَمَا تَطْلُعُ الشَّمْسُ آيَسَ مَا تَكُونُونَ فَإِيَّاكُمْ وَ الشَّكَّ وَ الِارْتِيَابَ وَ انْفُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الشُّكُوكَ وَ قَدْ حَذَّرْتُكُمْ‌ فَاحْذَرُوا أَسْأَلُ اللَّهَ تَوْفِيقَكُمْ وَ إِرْشَادَكُمْ.[4]

«عبد اللَّه كاهليّ از امام صادق علیه‌السلام نقل مى‌كند كه آن حضرت فرمود: به يك ديگر بپيونديد و نيكى كنيد و نسبت به هم مهربان باشيد، پس سوگند به آنكه دانه را شكافته و جانداران را از نيستى آفريده، شما را روزى فرا رسد كه هيچ يك از شما جايى براى درهم و دينارش نيابد- يعنى[5] به هنگام قائم علیه‌السلام محلّى كه در آن درهم و دينار خود را صرف كند نيابد به خاطر بى‌نيازى همه مردم[6] كه با فضل خدا و ولىّ او[7] حاصل شده[8] - عرض كردم: آن كى و چگونه خواهد بود؟ فرمود: هنگامى كه امامتان را نيابيد، و همچنان باقى خواهيد بود تا بر شما آشكار گردد همانطور كه خورشيد طلوع کند[9] ، در حالى كه نااميدانه به‌ سر مى‌بريد[10] ، شما را از شكّ و دودلى برحذر مى‌دارم ، ناباوريها را از خود دور كنيد، من شما را برحذر داشتم، پس برحذر باشيد، كاميابى و هدايت شما را از خدا مى‌خواهم‌.»

احمد بن هلال عبرتائی این روایت را به یک سند با نسخه بدل نقل میکند و این صلب عقائد و اعتقادات ما و مطابق با دهها روایت دیگر است. پس ما این روایت را میپذیریم.

روایت نهم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ فِي مَنْزِلِهِ بِبَغْدَادَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْجَرِيرِيُّ عَنْ أَبِيهِ‌ عَنْ أَبِي صَادِقٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: مُلْكُ‌ بَنِي‌ الْعَبَّاسِ‌ يُسْرٌ لَا عُسْرَ فِيهِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمُ التُّرْكُ وَ الدَّيْلَمُ وَ السِّنْدُ وَ الْهِنْدُ وَ الْبَرْبَرُ وَ الطَّيْلَسَانُ‌ لَنْ يُزِيلُوهُ وَ لَا يَزَالُونَ فِي غَضَارَةٍ مِنْ مُلْكِهِمْ حَتَّى يَشِذَّ عَنْهُمْ مَوَالِيهِمْ وَ أَصْحَابُ دَوْلَتِهِمْ‌ وَ يُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عِلْجاً يَخْرُجُ مِنْ حَيْثُ بَدَأَ مُلْكُهُمْ لَا يَمُرُّ بِمَدِينَةٍ إِلَّا فَتَحَهَا وَ لَا تُرْفَعُ لَهُ رَايَةٌ إِلَّا هَدَّهَا وَ لَا نِعْمَةٌ إِلَّا أَزَالَهَا الْوَيْلُ ذلِمَنْ نَاوَاهُ‌ فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَظْفَرَ وَ يَدْفَعَ بِظَفَرِهِ إِلَى رَجُلٍ مِنْ عِتْرَتِي يَقُولُ‌ بِالْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ.[11]

« امیر المومنین علیه‌السلام فرمود: سلطنت بنى عبّاس به سهولت و آسانى بدست مى‌آيد و دشوارى در كار ايشان نيست و اگر ترك و ديلم و سند و هندو بربر و مردم (طيلسان)[12] دور هم جمع شوند و بخواهند حكومت آنان را سرنگون سازند نمى‌توانند.

آنان پيوسته در ناز و نعمت و رفاه و خوشى بسر مى‌برند تا اينكه كارمندان دولتى و پيروان خودشان از آنها جدا گشته و يا كناره‌گيرى كنند و خداوند مردى (علج) (يعنى: انسانى كارساز و قوى و نيرومند و با تدبير و با سياست) را بر آنها مسلّط خواهد نمود كه از همانجائى كه سلطنت آنها آغاز گرديد (يعنى: از طرف خراسان) آشكار گردد. و او به هيچ شهرى نمى‌گذرد مگر آنكه آن را مى‌گشايد و هيچ پرچمى بر ضدّ او افراشته نمى‌شود مگر آنكه سرنگونش مى‌سازد، و هيچ نعمتى باقى نمى‌ماند مگر آنكه نابودش مى‌كند، و هيچ نغمه و صدائى در برابر او بلند نمى‌شود مگر آنكه خاموشش مى‌نمايد. واى بحال كسى كه با او، دشمنى كند و به مبارزه برخيزد، او پيوسته صاحب نيرو و قدرت است تا به پيروزى نهائى برسد، پس از پيروزى زمام امور كشور خود را به دست مردى از خاندان من كه حقگو و عامل به حق است، مى‌سپارد.»


[1] الملك: 30.
[2] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص176.
[3] كأنّه أبو جعفر بن محمّد بن مالك. و في بعض النسخ« أحمد بن هلال» مكان محمّد ابن مالك.
[4] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص150.
[5] «یعنی» از روایت نیست و مدرج است و کلام خود نعمانی است ولی مشخص است اما متاسفانه مدرجات بخاری زیاد است، 2500 روایت از زهری نقل می‌شود که قطعا در 1000 روایت آن مدرجات است یعنی حرف‌های زهری است که با روایت خلط شده است.
[6] غناء الناس یا استغناء، استغناء یعنی حس آز و طمع از بین می‌رود « اللهم ارزقنا العفاف و الکفاف » زیرا امام علیه‌السلام اول از همه روی این مشکل اخلاقی دست می‌گذارد و حل می‌کند « إذا ظهر القائم وضع یده علی رئوس العباد فکملت عقولهم و اخلاقهم و احلامهم » آرزوها فرق می‌کند و اخلاقیات تغییر می‌کند و دیگر بغض و کینه نسبت به هم نیست، در دوران امام زمان اعلام عمومی می‌کنند که هر کس نیاز دارد بیاید، کسی نمی‌رود و تنها یک نفر اعلام نیاز می‌کند، با بیل سکه‌های طلا را در دامن او می‌ریزند، وقتی بیرون می‌آید خودش را ملامت می‌کند که این همه جمعیت کسی غیر از من نبود که اعلام نیاز بکند، برمی‌گردد که پول را برگرداند، به او می‌گویند: پول داده شده پس گرفته نمی‌شود. خلیفه سوم می‌خواست دل ابو ذر را بدست بیاورد، برای او پولی فرستاد، حضرت ابو ذر فرمود: نیازی ندارم، گفت:چطور نیاز نداری؟ گفت: زیر آن ملافه نان خشک دارم و همان مرا کافی است، احساس بی‌نیازی می‌کند الآن انحطاط است هر چه داشته باشند بیشتر را خواهان هستند وقتی امام عصر علیه‌السلام. می‌آید این مشکل اخلاقی را حل می‌کند
[7] بعضی این را تحمل نمی‌کنند و متهم به شرک می‌کنند:ذكر الكراجكيّ في كنز الفوائد: أن أبا حنيفة أكل طعاما مع أبي عبد اللّه علیه‌السلام-- فلما رفع الامام يده من الطعام قال: الحمد للّه ربّ العالمين اللّهم هذا منك و من رسولك صلی‌الله علیه و آله فقال أبو حنيفة: أ جعلت مع اللّه شريكا؟ فقال له: ويلك فانّ للّه تعالى يقول في كتابه‌ « وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ» و يقول في موضع آخر « وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ» فقال أبو حنيفة: و اللّه لكأنى ما قرأتهما قطّ من كتاب اللّه و لا سمعتهما الا في هذا الوقت. انتهى، کراجکی در کنز الفوائد نقل می‌کند: ابو حنيفه با حضرت صادق علیه‌السلام غذا خورد وقتى امام دست از غذا كشيد گفت: « الحمد للَّه رب العالمين اللهم ان هذا منك و من رسولك» يعنى اين نعمت از خدا و پيامبر تو است. ابو حنيفه گفت: يا ابا عبد اللَّه با خدا شريك قرار دادى. فرمود واى بر تو خدا در قرآن ميفرمايد: « وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ‌ در آيه ديگر ميفرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ‌ اللَّهُ‌ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ » ابو حنيفه گفت: بخدا قسم مثل اينكه تا كنون اين دو آيه را در قرآن نخوانده بودم و نه تا حالا شنيده بودم. انتهی. ولی روایت ادامه دارد: حضرت صادق علیه‌السلام. فرمود: بلى من خوانده‌ام و شنيده‌ام ولى خداوند اين آيه را در باره تو و امثال تو نازل نموده‌ أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها يا بر دلها قفل زده شده و فرمود: كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ‌ چنين نيست بلكه ظلمت ظلم و بد كاريشان بر آنها غلبه نموده
[8] ظاهر روایت همین است که اشاره به این دارد که انفاق کنید قبل از اینکه دورانی برسد که دیگر زمینه‌ای برای انفاق نباشد اما معلق الغیبة احتمال دیگری را که احتمال بعیدی است را مطرح می‌کند:« ثمّ اعلم أنّه يحتمل أن يكون معنى كلام الامام علیه‌السلام. وصف زمان الغيبة لا الظهور، بمعنى أن الصدق و الوفاء و الأمانة رفعت من بين الناس و لا يوجد مؤتمن يصدق في قوله بفقر غيره و لا فقير لا يكذب بفقره.»کلام وصف دوران غیبت باشد نه ظهور به معنای اینکه صدق و وفا و امانت از بین مردم برداشته می‌شود به ط.ری که امین پیدا نمی‌کنید که قول او را در مورد فقر دیگری تصدیق کنید و نه فقیری که فقر او تکذیب نشود
[9] بر شما آشكار گردد همانطور كه خورشيد طلوع کند: زمان طلوع خورشید و غروب خورشید مشخص است یعنی دفعتا نیست مگر تاویل کنیم بگوئیم جاهایی که معمولا طی سال ابر هست و نمی‌دانند خورشید چه موقع از پس ابرها ظاهر می‌شود و هنگامی هم که ظاهر شود روز شادی آن‌ها است، وجه دیگر که می‌توان گفت اینکه خورشید برای کل جهان طلوع می‌کند، امام عصر علیه‌السلام. نیز برای همه ظهور می‌کند چون همه در تاریکی و یأس به سر می‌برند
[10] نااميدانه به‌ سر مى‌بريد: روایات در این زمینه زیاد است که انسان شب که می‌رسد دیگر امید ندارد، سازمان عریض و طویل ملل دروغ و برای چاپیدن مردم است غیر اسرائیل، سال‌ها است که کاری نکردند بلکه بر عکس هر کاری کردند در راستای تقویت اسرائیل بود لذا انسان از همۀ سازمان‌ها و تشکیلات مأیوس می‌شود و دیگر هیچ امیدی ندارد، شب امید ندارد که دیگر بیدار شود و صبح امید ندارد که به شب برسد، در این وضعیت که درها به روی همه بسته است، امام عصر علیه‌السلام. ظهور می‌فرماید
[11] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص249.
[12] طيلسان، سرزمينى پهناور و داراى شهرهاى فراوان و از نواحى ديلم و خزر است« معجم البلدان».
logo