1400/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام
موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی
بحث ما پیرامون شاخصههای حکومت امام زمان بود، به بحث از مصادیق و جزئیات عدالت رسیدیم، و روایتی را نقل کردیم که امام علیهالسلام فرمودند: " اول ما یظهر القائم من العدل" اینکه دستور میدهند آنکه میخواهد طواف مستحبی انجام دهد مطاف را تحویل کسانی بدهند که طواف و عمل واجب دارند. ما به این روایت به عنوان یکی از مصادیق و جزئیات عدالتی که امام اجرا میفرمایند اشاره کردیم.
در سند این روایت عبرتائی بود که مورد بحث و نقد و بررسی قرار گرفت و بعضی از فضلای بحث مطرح کردند که ایشان روایات متعددی در باب مهدویت دارد حتی بعضی تا 25 روایت ذکر کردند، ما مراجعه کردیم 25 روایت نیست و بعضی روایات تکرار است ولی روایات مهدوی او معتنا به است و مضامین آنها مضامین قوی هست.
ادامه بررسی روایت اول عبرتائی:
یکی از آن روایات روایتی از امام صادق علیهالسلام در ارتباط با دعا در دوران غیبت امام عصر علیهالسلام بود که آن را نقل کردیم و گفتیم این روایت به دو سند با اختلاف مختصری نقل شده است، در کافی شریف به سندی است که آقای عبرتائی در ضمن آن سند هست ولی روایت محکمی از نظر محتوا است و گفتیم یک روایت دیگری هم در کافی شریف نقل شده که در سند آن عبرتائی نیست، متن و منابع و سند روایت اول را خواندیم و به بررسی دلالی آن رسیدیم. ما بیان مرحوم مجلسی در مورد این روایت را نقل کردیم، به بیانات مرحوم طبرسی در مورد این روایت رسیدیم، مرحوم مجلسی ذیل این روایت کلام مرحوم طبرسی را میآورد و پیدا است این مطالبی که از مرحوم آقای طبرسی نقل میشود کانه روایت را قبول دارند، مضمون روایت را قبول دارند.
مرحوم طبرسی میفرماید:
يدل على إمامته عليه السلام ما أثبتناها من أخبار النصوص و هي على ثلاثة أوجه: أحدهما:
النص على عدد الأئمة الاثني عشر، و الثاني النص عليه من جهة أبيه خاصة، الثالث: النص عليه بذكر غيبته و صفتها التي يختصها، و وقوعها على الحد المذكور من غير اختلاف حتى لم يخرم منه شيئا، و ليس يجوز في العادات أن يولد جماعة كثيرة كذبا يكون عن كائن فيتفق ذلك على حسب ما وصفوه، و إذا كانت أخبار الغيبة قد سبقت زمان الحجة بل زمان أبيه و جده حتى تعلقت الكيسانية بها في إمامة ابن الحنفية و الناووسية و المطمورية في أبي عبد الله و أبي الحسن موسى عليهما السلام، و ذكرها المحدثون من الشيعة في أصولهم المؤلفة في أيام السيدين الباقر و الصادق عليهما السلام، و آثروهما عن النبي و الأئمة عليهم السلام واحدا بعد واحد صح بذلك القول في إمامة صاحب الزمان عليه السلام لوجود هذه الصفة له، و الغيبة المذكورة و دلائله و أعلام إمامته، و ليس يمكن أحدا دفع ذلك.
و من جملة ثقات المحدثين و المصنفين من الشيعة الحسن بن محبوب الزراد و قد صنف كتاب المشيخة الذي هو في أصول الشيعة أشهر من كتاب المزني و أمثاله قبل زمان الغيبة بأكثر من مائة سنة، فذكر فيه بعض ما أوردناه من أخبار الغيبة فوافق الخبر المخبر، و حصل كل ما تضمنه الخبر بلا اختلاف، و أيضا أخبروا عن الغيبتين الصغرى و الكبرى، فوقعتا على ما أخبروا، إلى آخر ما ذكره رحمه الله في ذلك.[1]
« اخبار و روايات و نصوصى كه در مورد امامت حضرت بقية اللَّه نقل كرديم از سه جهت قابل استدلال بر امامت و غيبت آن جناب است:
اول- روايات وارده در مورد عدد ائمه اثنا عشر علیهمالسلام كه يكى از آنها حضرت حجت علیهالسلام است و در بعضى از اين نصوص به اسم او تصريح گرديده و در بعضى به امامت وى تنصيص شده است، و اين اخبار و نصوص قبل از زمان آن جناب صادر گرديده و كسانى كه اين روايات را نقل كردهاند به امامت آنها اعتقاد دارند.
دوم- اخبارى كه در مورد امامت و غيبت حضرت صاحب الامر علیهالسلام از طرف پدر بزرگوارش رسيده و به امامت و غيبت او تصريح كرده است.
سوم- نصوصى كه در مورد غيبت صاحب الزمان رسيده و از خصوصيات او در پشت پرده غيبت و در هنگام ظهور و كيفيت آن گفتگو ميكند، البته كسى نميتواند ادعا كند كه اين جماعت تبانی و تواطی بر كذب داشتهاند؛ زيرا اين روايات قبل از وقوع صادر شده و پس از مدتى مصداق پيدا كرده است و همان طور كه فرموده بودند در آينده همه آنها به معرض بروز و ظهور رسيد.
اخبار و روايات مربوط به غيبت قبل از تولد حضرت و حتى پيش از زمان پدر و جدش در بين مسلمين منتشر بود، و كيسانيه درباره محمد بن حنفيه و ممطوره و ناووسية که اعتقاد به غيبت حضرات صادق و كاظمعلیهماالسلام پيدا كردند و گفتند: اينها نمردهاند و بزودى خروج خواهند كرد، روايات مربوط به غيبت را محدثين شيعه در عصر حضرت باقر و صادق علیهمالسلام در كتب و اصول خود درج كردند و اين اخبار را از حضرت رسول و ائمه علیهمالسلام اخذ نمودند، و تمام اين احاديث بر امامت حضرت صاحب الزمان علیهالسلام تطبيق ميكند زيرا صفات مذكوره در اين روايات بر وى انطباق دارد و كسى نميتواند اين مطلب را رد كند.
يكى از ثقات محدثين شيعه حسن بن محبوب زراد است، اين محدث بزرگ و جليل القدر كتابى در باره مشايخ اهل حديث تصنيف كرده است، اين كتاب از اصول شيعه بشمار ميرود و از كتاب مزنى و امثال او مشهورتر است، مؤلف اين كتاب صد سال قبل از وقوع غيبت زندگى ميكرده و در اين كتابش اخبارى در مورد غيبت نقل كرده كه پس از صد سال همه آنها مصداق پيدا كرد و مشاهده و تجربه خبر را تصديق نمود.»
از مجموع بیانات خود مرحوم مجلسی و بیانات مرحوم طبرسی که در مورد روایت عبرتائی داشتند و اینکه میخواهند از آن بر امامت حضرت مهدی علیهالسلام استفاده کنند، ظاهر میشود که به این روایت اعتنا شده و این روایت را قبول کردند لذا به آن استدلال کردند.
گفتیم که طبرسی سه دسته روایات را نقل میکند: 1. نصوص بر ائمۀ اثنی عشر علیهمالسلام؛ 2. نصوص در خصوص امام زمان از طریق پدر حضرت؛ 3. و روایاتی که به جزئیات اشاره کرده و همه آن جزئیات هم تحقق پیدا کرده است. و از جمله روایاتی که به جزئیات اشاره دارد همین روایت عبرتائی است، ایشان به این روایت بر امامت امام عصر علیهالسلام استدلال میکند و روایت را مورد قبول قرار دادهاند؛ حال یا به لحاظ صدق خبری یا به لحاظ صدق مخبر، هر چه هست روایت او مقبول است لذا مرحوم نجاشی فرمود: او صالح الروایة است.
نقل دوم از روایت اول عبرتائی:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام يَقُولُ: إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي يُشَكُّ فِي وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ يَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ أَيَّ شَيْءٍ أَعْمَلُ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَكْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِينَةِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ يَقْتُلُهُ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يَقْتُلُهُ جَيْشُ آلِ بَنِي فُلَانٍ يَجِيءُ حَتَّى يَدْخُلَ الْمَدِينَةَ فَيَأْخُذُ الْغُلَامَ فَيَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْياً وَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً لَا يُمْهَلُونَ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَقُّعُ الْفَرَجِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[2]
« زرارة بن اعين گفته كه از امام صادق علیهالسلام شنيدم كه مىفرمودند: براى آن جوان پيش از قيامش غيبتى است.
عرض كردم: براى چه؟ حضرت فرمودند: میترسد! و با دست به شكم مباركش اشاره فرمود. بعد فرمودند: اى زراره! او كسى است كه انتظارش كشيده مىشود، او كسى است كه مردم پيرامون ولادتش دچار شكّ و ترديد مىشوند، يكى مىگويد: وقتى پدرش از دنيا رفت فرزندى نداشت، ديگرى مىگويد: مادرش به او باردار بود، و كسانى هم مىگويند: ايشان دو سال پيش از وفات پدرش متولد شده است. او کسی است كه شيعه در انتظارش است، و خداوند متعال دوست مىدارد كه شيعه را در اين انتظار امتحان كند و آنوقت است كه اهل باطل دچار شكّ و تردید مىشوند.
عرض كردم: جانم به فداى شما اگر آن زمان را درك كردم، چه كنم؟ حضرت فرمودند: اى زراره! اگر آن زمان را درك كردى اين دعا را بخوان: خداوندا! خودت را آنگونه كه هستى به من بشناسان، پس اگر تو خودت را به من نشناسانى پيامبرت را نخواهم شناخت، خدایا پیامبرت را به من بشناسان پس اگر پیامبرت را نشناسی حجتت را نخواهم شناخت، خدایا حجتت را به من بشناسان پس اگر حجتت را نشناسی از دینت گمراه میشوم سپس امام علیهالسلام فرمودند: ای زراره چارهای از قتل غلام به مدینه نیست گفتم جانم به فدای شما آیا لشگر سفیانی او را میکشند فرمود: نه لکن لشگر بنی فلان او را میکشند، بنی فلان وارد مدینه میشوند پس غلام را میگیرند و او را میکشند پس هنگامی که او را از روی دشمنی و ظلم بکشند مهلت داده نمیشوند و در این هنگام انشاء الله انتظار فرج است.»
این روایت نظیر روایتی است که از عبرتائی نقل کردیم و عبرتائی هم در سند آن نیست و به عنوان شاهد بر روایت عبرتائی میباشد. البته مشکل در سند آن عبد الله بن موسی است.
بررسی سند دوم روایت:
گفتیم این روایت عبرتائی در جای دیگر از کتاب شریف کافی نقل شده است؛ اما دیگر عبرتائی در سند آن نیست.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام يَقُولُ:
زراره که مشکلی ندارد.
عبد الله بن بکیر هم که مشکلی ندارد.
علی بن ابراهیم هم مشکلی ندارد.
حسن بن موسی خشاب هم مشکلی ندارد.
نجاشی میفرماید: من وجوه اصحابنا، مشهور، کثیر العلم و الحدیث[3] ، 84 روایت در کتب اربعه دارد.
عبد الله بن موسی:
عبد الله بن موسی عنوان برای دو نفر است: یکی برادر امام رضا علیهالسلام و یکی به چهار واسطه فرزند امیر مومنان علیهالسلام که از طریق حسن مثنی به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد، عجیب اینکه هر دو هم توثیق ندارند، یکی از این دو از پیش خود فتوا میداد ولی خوب بعضی گفتند: اولاد امام کاظم علیهالسلام همه خوب بودند، اگر بتوانیم این مطلب را ثابت کنیم و ثابت کنیم که عبد الله بن موسی در روایت از اولاد امام کاظم علیهالسلام است مشکل سند حل میشود. ولی ظاهرا از عهده این مطلب فعلا نمیتوانیم بربیائیم و بعضی هر دو را غیر ثقه میدانند.