« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

«قول مرحوم بروجردی (ره) و مرحوم امام خمینی (ره)»/أصالة الاحتياط /الأصول العمليّة

 

موضوع: الأصول العمليّة/أصالة الاحتياط /«قول مرحوم بروجردی (ره) و مرحوم امام خمینی (ره)»

 

در جلسه ی قبل حُکْم «أقَل و أکْثر إرْتباطي» و همچنین یک قول از أقْوال بحث نوع نخست «أقَل و أکْثر إرْتباطي» در مقام دوم (یعنی شک در مکلّفٌ به در شُبَهات وجوبیّة) را همراه با نَقْد و بررّسی بیان نمودیم. در این جلسه در ادامه بحث «إحْتیاط» در این مقام، به ادامه ی این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بیان أقْوال در بحث «أقَل و أکْثر إرْتباطي»:

مقدّمه: عُلماء در بحث حَکْم «أقَل و أکْثر إرْتباطي» می‌خواهند با دو أمر، یک «جامع» یا قَدْر مُشْترکی را درست کنند و مسأله را از این طریق حل کنند. امّا مرحوم امام خمیني (ره) با یک أمْر می‌خواهد مسأله را حل کند.

کسانی که می خواهند با دو أمْر مسأله را حل کنند، می‌خواهند بگویند ما برای «أقَل» برای جریان «بَرائت عَقْلي»، با دو أمْر، یک «جامع» قَطْعي درست می کنیم.

نقل ما از فرمایشات شیخ أنْصاري (ره) در جلسه قبل خوب نبود. در این جلسه اوّل، فرمایش ایشان را به طور «صحیح» بیان خواهیم کرد.

حاصل بیان ایشان: «أقَل» (یعنی آن نُه جُزء نماز بدون سوره در مثالی در جلسه قبل عرض کردیم)، یا «واجب نَفْسي» است و یا «واجب غیري» است. لذا اگر همین «نُه جُزء» واجب باشد، می‌شود «واجب نَفْسي» ولی اگر «دَه جُزء» واجب باشد، «جُزء دَهُم» می‌شود «مُقدّمه» و «واجب غیري». بنابراین «جامع» در اینجا «أَقَل» (یا همان نُه جُزء) است. پس به هر حال «أَقَل» واجب است؛ چه «واجب نَفْسي» باشد و چه «واجب غیري» باشد. لذا این «أقل» می شود «مُتَیَقَّن» و نسبت به «جُزء دَهُم» در واقع «شک بَدْوي» حاصل می‌ شود و «بَرائت» جاری می شود.

إشکال به این فرمایش مرحوم شیخ أنْصاري (ره):

أوّلاً: ما قبلاً عرض کردیم که ما معتقدیم اصلاً مقدّمه ی واجب «شَرْعاً» واجب نیست هر چند «وجوب عَقْلي» دارد؛ زیرا اگر وجوب شَرْعي داشته باشد یا «تحصیل حاصل» است یا «لَغْو» است.

ثانیاً: اگر ما هم عرض کردیم «مقدّمة» واجب است در جایی است که «مقدّمة و ذي المقدّمة» هر دو «وجود خارجي» داشته باشد؛ مثل نَردبان نسبت به پشت بام. ولی ما نحن فيه از این قبیل نیست و «مقدّمة و ذي المقدّمة» هر دو یکی می باشد. نهایتاً نماز دَه جزئي یک جزء إضافه دارد.

ب) مرحوم بروجردي (ره): جامعی داریم به نام «الجامع بین الأمْر الأسْتِقلالي و الأمْر الضِمْني». مولی که می فرماید: «أقِم الصّلاة»، این کلمه ی «صَلاة» در واقع «مُنْبَسطٌ عَلَی الأجْزاء». و «أمْر» نیز «مُنْبَسطٌ عَلَی الأجْزاء» و این أمْر، «ضِمْني» است. پس «أقل» واجب است یا «إسْتقلالاً» اگر سوره واجب نباشد و یا واجب است «ضِمْناً» و نسبت به «أکثر» در واقع «بَرائت» جاری می‌شود.

نکته: دقیقاً مانند فرمایش شیخ أنْصاري (ره) می باشد با این تفاوت که ایشان از إصْطلاح «أمْر إسْتقلالي و ضِمْني» به کار می بَرند.

إشکالاتی که به فرمایش مرحوم شیخ أنْصاري (ره) وارد کردیم به فرمایش ایشان وارد نیست.

إشْکال به فرمایش مرحوم بُروجردي (ره):

أوّلاً: «أوامِر ضِمْنيّة» أصولاً «مَغْفولٌ عنه» است. مثلاً وقتی مولی به عَبْد خود می‌گوید برای من مسجد بساز، عَبْد که شروع به ساخت و ساز مسجد می‌کند، «أوامِر ضِمْنیّة» در نظرش نیست بلکه «أمْر و عنوان کُلّي» در نظرش هست.

ثانیاً: اگر این «أوامِر ضِمْنیّة» درست باشد، «یَلْزم الجَمْع بین لِحاظ الآلي و لِحاظ الإسْتِقلالي في آنٍ واحدٍ». از این حیث که «أمْر» رفته روی «عنوان أجْزاء»، می شود «مَلْحوظ آلي». ولی در از این حیث که «أوامِر ضِمْنیّة» لِحاظ می شود، «مَلحوظ إسْتِقْلالي» می شود. و این یعنی «الجَمْع بین لِحاظ الآلي و لِحاظ الإسْتِقلالي في آنٍ واحدٍ» و چنین جمعی درست نیست.

ج) مرحوم امام خمیني (ره): «أجْزاء»، در واقع واجب «نَفْسي» است نَه واجب «غیري» و نَه واجب «ضِمْني» و ما «یک أمْر» نیز بیشتر نداریم.

مقدّمات:

مقدّمه ی نخست: «مُرَکّب» دو نوع است:

الف) «مُرکّب حَقیقي»: مانند درست کردن «سرکه أنگبین». که هر یک از أجْزاء (سرکه و عَسل) ماهیّت خود را از دست می‌دهد و ماهیّت جدیدی به نام «سرکه أنْگبین» به خود می‌گیرد.

ب) «مُرکّب صِناعي»: مثل بناء یک ساختمان که همه ی أجْزاء شخصیّت خود را از دست نمی دهند ولی وقتی می‌گویند بنای مسجد، این «أجْزاء» دیگر «مَلْحوظ» نمی‌شود و فقط خود بنای مسجد لِحاظ می‌شود.

ج) «مُرکّب إعْتباري»: مثل یک گُردان که تک تک أشخاص آن، شخصیّت خود را ضمن آن گُردان از دست نمی‌دهند ولی وقتی گفته می‌شود گُردان، مانند «ترکیب صِناعي»، عنوان کُلّي گُردان لِحاظ می‌شود.

مقدّمه ی دوم: «وَحْدتُ الإرادة تابعةٌ لوَحْدت المُراد». اگر «مُراد» واحد باشد، «إراده» نیز واحد است و اگر «مُراد» مُتعدّد باشد، «إراده» نیز مُتعدّد است.

دلیل فلسفي: «تَشَخُّص إراده» به وسیله «مُراد» است.

مقدّمه ی سوم: فرق از بین «أجْزاء» و «عنوان یا صورت». در ترکیب إعْتباري، «عنوان» عین «أجْزاء» است امّا در لباس «وَحْدت» و «أجْزاء» عین «عنوان» است ولی در لباس «کَثْرت».

ذکر این نکته ضروری است که فرق است بین مسأله ی ما و مسأله ی «شک در مُحَصِّل» مثل طهارت در وضوء. مثلاً اگر کسی بگوید «طَهارت» در واقع «اسم» است برای «طهارت واقعي»، مراد از «إذا قُمْتُم إلی الصّلاة فطَهِروا»، آن «طَهارت قَلْبي» مراد است و آن «غَسَلات» و «مَسَحات» در واقع «مُحَصِّل» آن است. همه ی علماء در شک در «مُحَصِّل» قائل به «إحْتیاط» هستند؛ زیرا «أمْر مُحَصَّل» (بفَتْح حرف الصّاد)، یک أمْر «بَسیط» است و معنا ندارد بگوییم «أقَل و أکْثر» است. امّا در ما نحن فیه این طور نیست.

این مقدّمه بسیار دخیل است در نتیجه که در جلسه ی آینده عرض خواهیم کرد.

 

logo