« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

«التَّنْبیهُ الرّابع: في رُجْحان الإحْتیاط و تَحْدیده» و «التَّنْبیهُ الخامس: التّسامُح في أدلّة السُّنَن»/أصالة البراءة /الأصول العمليّة

 

موضوع: الأصول العمليّة/أصالة البراءة /«التَّنْبیهُ الرّابع: في رُجْحان الإحْتیاط و تَحْدیده» و «التَّنْبیهُ الخامس: التّسامُح في أدلّة السُّنَن»

 

در جلسه ی قبل تنبیه سوم بحث «برائت» یعنی «جریان برائت در شُبَهات موضوعیّة» را بیان نمودیم. در این جلسه به بیان سایر «تَنْبیهات برائت» خواهیم پرداخت.

 

تَنْبیه چهارم: «في رُجْحان الإحْتیاط و تَحْدیده»:

شکی نیست در این که «إحْتیاط» مُطْلقاً «مُسْتَحَبّ و مُسْتَحْسَن» است؛ چه «حُجَّت» یا «أماره ای» بر «وجوب یا حُرْمت» یک مسأله وجود داشته باشد، چه وجود نداشته باشد؛ حتّی اگر شک هم وجود داشته باشد، «إحْتیاط» مطلوب است. امّا باید میزان «إحْتیاط» را معیّن باشد.

مرحوم شیخ أنْصاري (ره): میزان «إحْتیاط» باید به گونه‌ ای باشد که موجب «إخْتِلال نظام زندگی» نشود. لذا مکلّف در «إحْتیاط» باید «أقْوی» را بر «أضْعَف» مُقَدّم بدارد. مثلاً در جایی که مسأله ی «حُجَّت» است «أقْوی إحْتمالاً» (مثل عَدَم وجوب در یک مسأله) را باید بر «أضْعف» (مثل وجوب در یک مسأله) مُقدّم کند؛ زیرا فرض این است که «إحْتیاط» فقط یک مورد نیست بلکه در برابر ما خِیل بزرگی از «إحْتیاطات» است. یا در جایی که «أَقْوی مُحْتَمِلاً» (مثل«دِماء) را بر «أضعَف» (مثل غیر دِماء) مُقدّم کند.

إشْکال به این فرمایش ایشان: فرمایش شما حرف خوبی است امّا مسأله نیاز به این همه کِش و قوس ندارد! همین مقدار که «إحْتیاط» موجب عُسْر و حَرَج نشود، کافیست. این مطلب از قرآن کریم فهمیده می شود. در جایی که فرموده: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾[1] .

بنابراین «عُسْر و حَرَج» با «إخْتِلال نظام» فاصله دارد.

نظر ما: میزان در «إحْتیاط» در واقع «عُسْر و حَرَج» است؛ زیرا «إخْتِلال نظام» خیلی بعید است.

نظر برخی از فُقَهاء: أصْلاً «إحْتیاط» مطلوب نیست! به دلیل إسْتِدْلال به روایت «جُبُن» که حضرت فرمود: «...أَ مِنْ‌ أَجْلِ‌ مَكَانٍ‌ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ الْأَرَضِينَ إِذَا عَلِمْتَ فيه مِيتْةٌ فلاتَأكُله، و ما لم تَعْلَمْ فإشْتَر و بِعْ و كُلْ...»[2] .

إشْکال به این نظر: این روایت ناظر به این نیست که بخواهد «إحْتیاط» را بکوبد. زیرا راوي خیال کرد که إحْتیاط «واجب» است. حضرت در مقام بیان «نَفْي حَظْر و وجوب» است. بنابراین چون راوي انسان «إفْراطي» بوده، حضرت خواسته ایشان را هدایت کند به این که به خاطر مِیْته بودن مایه ی یک پنیر در یک جا دلیلی ندارد در بگوییم مایه ی پنیر در همه جا مِیْته هست و باید «إحْتیاط» کرد. لذا حضرت در مقام بیان این نبوده که «إحْتیاط»، مُسْتَحَبّ نیست.

 

تَنْبیه پنجم: «التّسامُح في أدلّة السُّنَن»:

نکته: همین بحثی که ما داریم، عُلمای أهْل سُنَّت نیز دارند امّا تعبیر ما «التّسامُح في أدلّة السُّنَن» است ولی تعبیر آن ها «العَمَل بالخَبَر الضّعیف في فَضائلِ الأعْمال» است.

بیان مسأله: حاصل این مسأله این است که اگر خبری آمد که مُتِضَمّن بیان عَمَلی هست که برای آن عَمَل ثوابی وارد شده، اگر کسی آن عَمَل را انجام دهد، خداوند متعال ثواب آن را به او می‌دهد هرچند در واقع آن خبر دروغ باشد.

مرحوم شیخ حُرّ عاملي (ره) نُه روایت از این روایات را نَقْل فرموده.

نکته ی مهمّ: مجتهد باید نکاتی را رعایت کند تا به مطلوب خود برسد.

أوّلاً: باید «توحید اللکَثَرات» روایات را بررّسی کند.

ثانیاً: باید صُوَر مسأله را رعایت کند.

ثالثاً: أقْوال مسأله را بیان و بررّسی کند.

ما بررّسی کردیم دیدیم که این روایات از قبیل «توحید اللکَثَرات» است. پس نُه روایت نیست بلکه چهار روایت است. مثلاً دو روایت «هِشام بن سالم» در یک مسئله از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده. چون راویان مُتعدّدی از «هِشام بن سالم» این روایت را نقل کرده‌اند، روایات نیز متعدد شده‌ است؛ زیرا خیلی معقول نیست که یک راوي (هِشام بن سالم) در یک مسأله که قبلاً جوابش را از امام (علیه السّلام) گرفته، مُجدّداً از همان امام (علیه السّلام) در همان مسأله سؤال بپرسد!

دو روایت هم از «محمّد بن مَروان» نقل شده است. چون این دو روایت از دو امام معصوم (علیهما السّلام) نَقْل شده، دو روایت محسوب می شود. باقی روایات ربطی به مسأله ی «التّسامُح في أدلّة السُّنَن» ندارد.

أقوال در مورد روایات «التّسامُح في أدلّة السُّنَن»:

الف) از این روایات استفاده می شود که خداوند متعال به «خبر ضعیف» در واقع «حُجّیَّت» می بخشد!

اگر این باشد، مسأله ما «مسأله ی أصوليّة» می شود.

ب) این روایات در صَدَد این است که آن عَمَل را «مسْتَحَبّ» کند ولو در واقع «مسْتَحَبّ» نباشد. اگر این باشد، مسأله ما «مسأله ی فِقْهيّة» می شود.

نکته: این نظر مرحوم آخوند خراساني (ره) است.

ج) خداوند به واسطه عمل به این روایات فقط ثواب می‌ دهد؛ همین. اگر این باشد، مسأله ما «مسأله ی کَلاميّة» می شود.

بیان این روایات:

1. «رَوَی الکُلیْني بسندٍ صَحیحٍ عن إبْن أبي عُمَیْر عن هشام بن سالم عن أبي عبدالله (علیه السّلام) قال: مَن سَمِعَ شَيْئاً مِن الثّواب عَلَی شيءٍ فَصَنَعَه کان لَه وَ إنْ لَمْ يَکُنْ عَلَی ما بَلَغَه»[3] .

ترجمه: هر کسی بشنود که چيزی ثواب دارد و آن گاه آن را انجام دهد، پس برای اوست؛ اگر چه آن گونه که به او رسيده، نباشد.

۲. «رَوَی البَرْقي في المَحاسن عن علي بن الحَکَم عن هشام بن سالم عن أبي عبدالله (علیه السّلام) قال: مَن بَلَغَه عن النَّبي (صَلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سَلَّم) شيءٌ مِن الثوابِ فَعَمِلَه کان أجْر ذلک لَه وَ إن کان رسولُ اللّه (صَلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ وَ سَلَّم) لَمْ يَقُلْه»[4] .

نکته: ما از این روایت یک استفاده‌ ای می‌ کنیم و آن این است که «نَقْل به معنا» صحیح است و لازم نیست که روایات «نَقْل به لَفْظ» باشد.

۳. «أحمد بن فَهد في (عُدّة الدّاعي) قال: روى الصدوق، عن محمّد بن يعقوب ، بطرقه إلى الأئمة (عليهم‌ السّلام): مَن بَلَغَه شيءٌ مِن الخَیْر فَعَمِلَ به کان لَه مِن الثواب ما بَلَغَه، وإن لم يَكُن الأمر كما نُقِلَ إليه»[5] .

۴. «رَوَی البَرْقي عن أبیه عن أحْمد بن نَضْر عن امحمّد بن مَروان عن أبي عبدالله (علیه السّلام) قال: مَن بَلَغَه عن النَّبي (صَلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ وَ سَلَّم) شيءٌ مِن الثّواب فَعَمِلَ ذلک طَلَبَ قولَه النَّبي کان لَه ذلک الثّواب و إن کان النَّبي (صَلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ وَ سَلَّم) لَمْ يَقُلْه»[6] .

۵. «رَوَی الکُلیْني بِسَنَدِه عن محمّد بن سَنان از عُمْران زَعْفَراني عن محمّد بن مَرْوان قال سَمِعْتُ أبا جعفر (علیه‌ السّلام) يقول:

مَن بَلَغَه ثوابٌ مِن الله عَلَی عَمِلٍ فَعَمِلَ ذلک العَمَل إلْتماسَ ذلک الثواب أوْتيَه و إن لَمْ يَکُن الحديثُ کما بَلَغَه»[7] .

برای فهم این روایات نیاز است که ما در چندین مقام بحث کنیم:

مقام نخست: انواع «البلوغ» (مَن بَلَغَه):

۱.«بَلَغَه: سَنَد بسَنَدٍ صحیحٍ واجبٌ لَه ثواب».

۲. «بَلَغَه: بسَنَدٍ صحیحٍ في عَمَلٍ مُسْتَحبٍّ لَه ثواب».

۳. «بَلَغَه: خَبَرٌ ضَعیفٌ في عَمَلٍ واجِبٍ لَه ثواب».

۴. «بَلَغَه: بسَنَدٍ ضَعیفٍ في عَمَلٍ مُسْتَحَبٍّ لَه ثواب».

إشْکال:

أوّلاً: «بَلَغَه» چهار صورت است؛ پس چرا شما فقط مورد «بَلَغَه بسَنَدٍ ضَعیفٍ في عَمَلٍ مُسْتَحَبٍّ لَه ثواب» را انتخاب کرده اید؟!

ثانیاً: ممکن است بگوییم مراد حضرت از «مَن بَلَغَه» مورد اوّل و دوم است. البته ذکر این نکته ضروریست که «سَنَد صحیح» لزوماً معنایش «مطابقت با واقع» نیست. لذا حضرت می فرماید «سَنَد صحیح» اگر «مخالف با واقع» باشد نیز دارای ثواب است. به نظر ما این روایات مُخْتَصّ به مورد اوّل و دوم است؛ خصوصاً این که این روایات در محیطی آمده که «خبر ضعیف»، در واقع «حُجَّت» نیست. پس معنا ندارد که این روایات را تفسیر به «خبر ضعیف» کنیم.

 


logo