« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

أدلّه ی قرآنی اصل برائت: استدلال بر آیه ی نخست برائت/أصالة البراءَة /الأصول العمليّة

 

موضوع: الأصول العمليّة/أصالة البراءَة /أدلّه ی قرآنی اصل برائت: استدلال بر آیه ی نخست برائت

 

در جلسه ی گذشته آیات قرآن کریم برای اسْتِدلال بر «قُبْح عِقاب بلابیان» را بیان کردیم. در این جلسه به نحوه ی استدلال به این آیات شریفه خواهیم پرداخت.

 

استدلال به آیات قرآن کریم بر «قُبْح عِقاب بلابیان» بستگی به مُسَلَّم گرفتن دو مطلب است:

الف) کلمه ی «رسول» مدخلیّت ندارد. لذا این کلمه در این آیات کریمه کنایه از «حُجّت» است؛ زیرا رسول أفْضل افراد «حُجّت» است. این مطلب دلیل قرآنی نیز دارد و دلیل آن آیه ی شریفه ی ﴿وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ﴾[1] می باشد؛ زیرا در این آیه به جای کلمه ی «رسول»، لفظ «مُنْذِرون» آمده. پس مراد هشدار دهنده می باشد؛ هشدار دهنده ممکن است «رسول» باشد یا «امام» باشد یا «خبر متواتر» باشد و...

بنابراین اگر فاضلِ افراد (غیر از لفظ رسول) هم باشد مشکلی ندارد.

ب) جمله ی عبارت شریف «ما کنّا» گاهی به معنای «نَفْی شأن» است؛ مانند آیه ی شریفه ی ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[2]

مراد از «إیمان» در اینجا «عَمَل» است.

و گاهی به معنای «نَفْی امکان» است؛ مانند آیه ی شریفه ی ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[3]

بنا بر این دو أمر فوق اگر خداوند منّان بَشَر را بیآفریند ولی اگر:

الف) اصلاً «حُجّت» نفرستاد.

ب) «حُجّت» فرستاد ولی او وظایف را برای مکلّفین بیان نکرد.

ج) آن حجّت فرستاده شده برخی از وظایف را برای مکلّفین گفت و برخی از وظایف را نگفت.

د) آن حجّت فرستاده شده همه ی وظایف را برای مکلّفین گفت امّا به دست مکلّف نرسید.

در تمام این حالات فوق، آیه ی کریمه ی ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[4] شاهد است که خداوند منّان نباید این مکلّفین را عذاب کند.

نکته ی مربوط به درس:

«نَفْی إمْکان» هم دو نوع است:

الف) «نَفْی إمْکان ذاتي»: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[5]

ب) «نَفْی إمْکان وقوعي»: مثلاً خداوند متعال ذاتاً قادر است کودک را به جهنّم ببرد ولی چون این کار با عَدْل خداوند سازگار نیست، چنین چیزی اساساً واقع نمی شود.

به نظر ما در بحث ما نحن فیه و این آیه ی شریفه نیز، نَفْی إمْکان، «وقوعي» می باشد.

إشکال به این استدلال ما:

إشکال نخست: علّامّة طباطبایی (ره) می فرماید: این آیه ی شریفه ناظر به عذاب های «دنیوي» می باشد. لذا آیه ی کریمه ی ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[6] یعنی مانند فرعون، قوم عاد و ثمود که آن ها را غَرق کردیم و بر سرشان عذاب نازل کردیم، این ها هم همین طور. در حالی که بحث ما در عذاب های «دنیوي» نیست بلکه بحث ما در عذاب های «أُخْروي» است.

جواب به این إشکال:

اوّلاً: طبق «إطْلاق» این آیه ی شریفه، هم عذاب های «دنیوي» و هم عذاب های «أُخْروي» را شامل می شود. به عبارت فنّی تر «مورد، مُخَصِّص» نیست.

ثانیاً: اگر این آیه ی شریفه عذاب «دنیوي» را می فرماید، عذاب «أُخْروي» به طریق أَوْلی ثابت می شود.

إشکال دوم: این آیه ی شریفه، راجع به مسائل «قبل الحُجَّة» (قبل از آمدن أنْبیاء) است. لذا مربوط به «أحْکام أوّلیّة أو واقعیّة» (مثل: الخَمْرُ حرامٌ) می باشد نَه «أحْکام ثانویّة أو ظاهریّة» (مثل: شُرْب تُتُن حلالٌ أو حرامٌ). امّا بحث ما در «أحْکام واقعیّة» نیست بلکه بحث ما در مورد «أحْکام ظاهریّة» هست.

جواب به این إشکال: «إطْلاق» آیه ی شریفه هر دو «أحْکام واقعیّة و ظاهریّة» را شامل می شود.

إشکال سوم: این آیه ی کریمه «نَفْی فِعْلیَّة» می کند؛ یعنی عذاب فعلاً برایشان مُقَدَّر نیست. در حالی که بحث ما در «نَفْی إسْتِحْقاق» است. یعنی این ها بدون دسترسی به «بیان»، مُکلّفین اصلاً مُسْتَحَقّ عذاب نیستند.

جواب مرحوم شیخ أنْصاري (ره): خَصْم (أخْباري)، ملازمه ی بین «نَفْی فِعْلیَّة» و «نَفْی إسْتِحْقاق» قبول دارد.

إشکال مرحوم آخوند خراساني (ره) به این فرمایش:

اوّلاً: بحث ما «بُرْهاني» است ولی شما دارید بحث شما «جَدَلي» می کنید. یعنی شما با «مُسَلَّمات خَصْم»، مسأله را ثابت کردید. و این نوع جواب دادن درست نیست؛ زیرا باید «بُرْهاني» مسأله را ثابت کنید.

ثانیاً: ما قبول نداریم که خَصْم می پذیرد اگر «فِعْلیَّة» نباشد «إسْتِحْقاق» هم نیست. بلکه ممکن است «فِعْلیَّة» نباشد ولی «إسْتِحْقاق» باشد. به دلیل آیه ی شریفه ی وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ

یعنی در حالی که ظالم و گناه کار هستند، ولی همچنان رَحْمت خداوند بالای سر مردم است.

نکته: البته این دلیل قرآنی را ایشان بیان نفرمودند ولی ما عرض کردیم.

نظر ما: إشکالی که به شما دو بزرگوار وارد است این است که بحث ما بحث «کلامي» نیست. بحث ما «فِقْهي و أصولي» می باشد. مراد این آیه ی شریفه این است که مادامی که بیان نیاید، عذابی هم نخواهد بود؛ حال چه «نَفْی فِعْلیَّة» باشد و چه «نَفْی إسْتِحْقاقي» باشد.

إشکال چهارم: همه چیز که نیاز به «بیان» ندارد؛ مثلاً «أحْکام عَقْلیّة» نظیر «وِجْدانیّات» (مثل الظُلْم قَبیحٌ و..ـ) بیان نمی خواهد. پس خداوند متعال در این گونه أحْکام بدون بیان نیز عذاب می کند! زیرا عَقْل انسان می گوید ظلْم، قَبیح است.

جواب به این إشکال: پَست ترین إشکال، همین إشکال است! «بیان» و «رسول» دو نوع است:

بیان و رسول «خارجي»: بَعْثَت انبیاء (علیهم السّلام) و نزول کُتُب آسمانی، نعمت ولایت أئمّة الهُدی (علیهم السّلام).

بیان و رسول «باطني»: «عَقْل» به فرموده ی خود قرآن کریم. نظیر این آیات شریفه: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾[7] ﴿فأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[8]

 


logo