1404/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
جواب های هفت گانه به جبر فلسفی برخی از فلاسفه/مکتب های جبری گری /مسأله ی جبر و تفویض
موضوع: مسأله ی جبر و تفویض/مکتب های جبری گری /جواب های هفت گانه به جبر فلسفی برخی از فلاسفه
در جلسه پیش در بحث «جَبْر فَلْسَفي» از مسأله ی «جَبْر و تَفْویض» چهار جواب از هفت جواب به إشکال إخْتیاري یا إضْطِراري بودن إراده که نهایتاً مُنْجَر به پذیرفتن «جَبْر فَلْسَفي» می شود را مورد بررّسی قرار دادیم. در این جلسه به سه جواب باقیمانده از این بحث خواهیم پرداخت.
جواب پنجم [مرحوم علّامّة طَباطبایي (ره)]: اگر «مَعْلول» را با «تمام علّت» بسنجیم، فِعْل ما می شود «ضَروري»؛ امّا اگر «مَعْلول» را با «بعضی از أجْزای علّت» بسنجیم، فِعْل ما می شود «إمْکاني».
نکته: ایشان در جلد اوّل کتاب «تفسیر المیزان» خود این جواب را فرموده امّا در جلد دوازدهم «تفسیر المیزان» خِلاف این جواب را فرموده.
إشکال به فرمایش ایشان: هر چند این فرمایش درستی است امّا ربطی به مسأله ی ما ندارد. زیرا مشکل ما این است که فِعْل ما زائیده ی «إراده» است و «إراده» هم أمْر «غیر إخْتیاري» است.
جواب ششم [مرحوم ناییني (ره)]: انسان وقتی کاری را می خواهد انجام بدهد به ترتیب: نخست، «تَصَوُّر» می کند؛ دوم، «تَصدیق به فایده» می کند؛ سوم، برای او «شوق مُؤَکَّد» (همان إراده) حاصل می شود. این سه مورد به وسیله ی نَفْس انسان حاصل نمی شود بلکه أمور «غیر إخْتیاري» هستند؛ چون همه ی این أمور، «بدون إراده» شکل می گیرد. بنابراین این سه مورد، «ضَروري» است. پس اگر سایر أمور أفْعال نَفْسِ ما بین یا ما بعد این سه مورد، مُترتّب بر این سه مورد شود، ما دیگر «أفْعال إخْتیاري» نداریم و حال این که ما خودمان را «فاعل مُخْتار» فَرْض می کنیم! بنابراین باید بگوییم خودِ نَفْس دارای إخْتیاری است که فِعْل خودِ «نَفْس» است و وجود این «إخْتیار»، سَبَب می شود که أفْعال ما «أفْعال إخْتیاري» باشد. با این مَبْنا نیازی به بستن تمام أبواب «عَدَم» نیست بلکه اگر یک یا دو باب «عَدَم» هم بسته باشد و بقیه باز باشد، کفایت می کند برای «وجود شيء».
إشکال به این فرمایش ایشان:
أوّلاً: تفسیر «إراده» به «شوق مُؤَکَّد» بعید است؛ زیرا «شوق» از قبیل «إنْفِعال» است ولی «إراده» از مَقوله ی «فِعْل» است.
ثانیاً: این قاعده ای که شما نَقْض فرمودید به این که نیاز نیست همه ی «أبْواب عَدَم» بسته باشد برای «وجود شيء»، مَبْنای صحیح نیست؛ زیرا «قاعده ی عَقْلیّة» قابل «تَخْصیص» نیست. به عبارت دیگر فَرْض این است که این ها همه «أجْزای علّت» هستند؛ پس چطور می شود که با نبود یک یا دو جزءِ علّت، شيء موجود شود؟!
ثالثاً: أفْعال ما بین و ما بعد آن سه موردِ «غیر إخْتیاري» انسان، در مرتبه ی نَفْس دیگر حالت پنجاه درصدی ندارد تا إخْتیار دست «نَفْس» باشد. بلکه حالت وجودي صَد در صَدی پیدا می کند که به آن حالت «تَصْمیم و تَجَزُّم» گفته می شود.
جواب هفتم [مرحوم امام خمیني (ره)]: انسان دو نوع «أفْعال» دارد:
۱. «أفْعال جِسْماني»: مثل: خیاطی کردن، آشپزی کردن و... این نوع أفْعال نیاز به أبْزار دارد و أبْزار آن «إراده» است.
۲. «أفْعال غیر جِسماني»: أفْعالی که انسان «بدون إراده» انجام می دهد. مثل دانستن «مَباني عِلْم نَحْو». زیرا نَفْس دارای «مَلَکه ی عِلْم نَحْو» به صورت «بَسیط» است. این نوع أفْعْال نیز «إخْتیاري» است! چون این نوع أفْعال نیز از «فاعل مُخْتار» صادر می شود.
مثال: آفرینش خداوند متعال أفْعالی است که مَسْبوق به «إراده ی حادِث» نیست؛ ولی چون «فاعل مُخْتار» است، آفرینش او با أخْتیار ذات پاک او انجام می شود. پس قاعده ی کُلّي برخی از فَلاسفه نَقْض شد و نتیجه «جَبْر» نیست لذا «جَبْر فَلْسَفي» باطل است.
به نظر ما این جواب ایشان درست است و بهترین جواب همین جواب است.
در جلسه ی آینده به بررّسی «جبر مادّی» خواهیم پرداخت.