« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

دستاویزهای مکتب اشاعره/مکتب های جبری /مسأله ی جبر و تفویض

 

موضوع: مسأله ی جبر و تفویض/مکتب های جبری /دستاویزهای مکتب اشاعره

 

در جلسه ی قبل در بحث «جَبْر و تَفویض»، دو دستاویز مَکْتَب «أشاعرة» را مورد نَقْد و بررّسی قرار دادیم. در این جلسه به بیان سایر دستاویزهای این «مَکْتَب جَبْري» خواهیم پرادخت.

 

سوم: «إرادةُ الله تبارک و تعالی بأفْعال العِباد»: «إذا أرادَ وجودَ الشِّيء، یَمْتَنَعُ عَدَمُه و إذا أرادَ عَدَمَ الشِّيء، یَمْتَنَعُ وجودُه». یعنی خداوند متعال، «مُرید» است و چیزی در دنیا بدون إراده ی خدا صورت نمی گیرد! بنابراین مثلاً اگر خداوند إراده کرد مکلّف نماز بخواند، «تَرْک نماز» می شود «محال» و همچنین برعکس.

این مطالب عین همان مطالبی که در بحث عِلْم خداوند متعال گفته اند.

إشکال به این دستاویز: علاوه بر همان إشْکالاتی که در بحث دستاویز عِلْم خداوند متعال وارد کردیم و در اینجا هم می‌ آید، یک «إشکال نَقْضي» و یک «إشکال حَلّي» نیز به این فرمایش وارد می کنیم:

بیان إشکال نَقْضي: شما نِسْبَت به أفْعال خدا چه می‌ گویید؟! بنابراین اگر خداوند متعال اراده کند باران ببارد، «نیامدن باران» می شود «محال» و اگر اراده کند باران نبارد «آمدن باران» می‌ شود «محال». بنابراین طبق این فرمایش شما، أفْعال خدا نیز إخْتیاري نیست بلکه «جَبْري» است!!

«إشکال حَلّي»: برای بیان این إشکال و همچنین حل این مشکل ما باید در چند مِحْوَر بحث کنیم.

مِحْوَر نخست: «إراده ی خدا» به چه معناست؟

أقوال:

قول نخست: «إراده ی خدا» به معنای عِلْم او به «أصْلَح» می باشد.

إشکال به این فرمایش:

۱. اگر «إراده ی خدا» به این معنا باشد که کار خراب است! زیرا بسیاری از بندگان کارشان «أصْلَح» که نیست هیچ بلکه کارشان «أفْسَد» است. لذا خیلی از «أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون می رود.

۲. علم و اراده هر دو کمال جداگانه برای خداوند متعال هستند. نمی‌ شود که «عِلْم» را بیاورید ولی «إراده» را کنار بگذارید. به عبارت بسیار ساده‌ تر این که اگر «إراده» را به معنای «عِلْم» بگیریم، در واقع خداوند متعال را از یک «کمال» دیگر که «إراده» باشد محروم دانسته ایم. حال این که خداوند سُبْحانَه در همه ی صفات دارای تمام کمالات است و از هر نَقُصی مُبرَّا می باشد. و به عبارت فَنّی تر «الإرادَةُ کمالٌ و إنّ الإرادَةَ آیةُ الإخْتیار».

قول دوم: یعنی خداوند متعال «إراده حادث» و «مُتِدَرِّج» دارد. یعنی مانند ما انسان‌ها خداوند متعال تَصَوُّر می‌ کند، تصدیق به فایده می‌ کند، رَفْع موانع می کند و...

إشکال به این فرمایش: اگر این طور باشد لازم می آید خدای ناکرده خدا دائماً تحوّل جدید داشته باشد و این یعنی ما خداوند سُبْحانَه را «محلّ و مَظْهَر حوادث» دانسته‌ ایم و . در حالی که چنین چیزی در مورد خداوند متعال صحیح نیست و معنا ندارد.

قول سوم (نظر ما): ما می‌ دانیم خداوند إجْمالاً «مُرید و مُخْتار» در أفْعال خود است. امّا این که «إراده ی خداوند متعال» چیست، برای ما روشن نیست!

نظر برخی ها: بعضی از علماء چون نتوانستند برای إراده ی خداوند متعال معنایی را دریابند، إراده ی او را به «صفت فِعْل خدا» برگردانده‌ اند. مثل «صفت خِلْقَت»؛ بنابراین گفته اند «إنْ أَرَدَ الله» یعنی «إنْ خَلَقَ الله»!

إشکال به این فرمایش: اراده خدا صفت فعل نیست؛ بلکه فقط می دانیم «إراده» صفت «ذات» پاک اوست امّا این که این «إراده» به چه معنا باشد ما نمی‌ دانیم.

مِحْوَر دوم: آیا «إراده ی خدا» در «أفْعال بَشَر» هم مُتعلِّق است یا «أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون است؟

مرحوم شیخ مفید (ره) در کتاب «تصحیحُ الإعْتقاد»: «أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون است.

إشکال به این فرمایش ایشان: این اعتقاد درست نیست؛ به نظر ما «أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون نیست؛ زیرا «کُلّ ما في الوجود ینتهی إلی الواجب». بنابراین اگر بگوییم أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون است، یعنی قائل شدیم به این که ما در أفْعال خود نیازی به خدا نداریم. در حالی که فقط خداوند متعال است که «غَني» می باشد وگرنه باید در مورد عِباد باید بگوییم «إسْتِغْناءُ في الفِعْل یُلازِم، الإسْتِغْناءَ في الذّات». یعنی چون ما در فعل بی‌ نیازیم پس باید در ذات خود نیز بی‌ نیاز باشیم و این درست نیست.

همچنین چطور ممکن است که ما مخلوق حَقّ تعالی باشیم، امّا از قلمرو إراده ی او خارج باشیم؟!

شاهد رِوایي:

«عن مسعدة بن صدقة عن أبي عبد الله (عليه السّلام): من زعم أن الله امر بالسوء ومَن زعم أنّ الخير والشرّ بغير مشيّة الله فقد أخرج الله مِن سلطانه»[1] .

مِحْوَر سوم: اگر گفتیم «أفْعال عِباد»، در قَلمروی إراده ی خداست، موجب «جَبْر» می شود یا نَه؟

اگر بگوییم «أفْعال عِباد»، در قَلمروی إراده ی خداست، موجب «جَبْر» می شود لذا همان إشکال «فخْر رازي» در بحث عِلْم خدا برمی گردد.

همان جوابی که به إشکال «فخْر رازي» در بحث «عِلْم خدا» دادیم، در اینجا هم عیناً می آید. یعنی همان طور که إراده ی خدا به «وجود» تَعَلُّق گرفته، به «مُقارنات، مواصِفات، مُلابِسات و أطراف» آن وجود نیز تَعَلُّق گرفته.

مِحْوَر چهارم: برخی از آیات قرآن کریم تَعَلُّق گرفته حاکی از آن است که «أفْعال عِباد» از «قَلمروی إراده ی خدا» بیرون است؛ این آیات قرآن کریم را چه کنیم؟!

بیان نمونه ای از این آیات:

﴿وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ﴾[2]

﴿وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾[3]

رَفْع مشکل: این آیات مربوط به «إراده ی تَشْریعي» خداوند متعال است نَه «إراده ی تَکْویني» او. مثلاً خداوند متعال أنبیاء را فرستاده تا این که بَشَر در حال «کُفْر و فَساد» نباشد.

إشکال: این که بدتر است! پس معنای حرف شما این است که «إراده ی تَکْویني» خدا به کُفْر کافر و إیمان مؤمن تَعَلُّق می گیرد پس «جَبْر» ثابت می شود!

جواب: «إراده ی تَکْویني» خدا هم دو قِسْم است:

الف) «إراده ی تَکْویني» مستقیماً به «کُفْر کافر و إیمان مؤمن» تَعَلُّق می گیرد و در عَرْض «إراده ی بَشَر» است: اگر این باشد در این صورت کلام شما صحیح است.

ب) «إراده ی تَکْویني» به صورت غیر مستقیم و در طول «إراده ی بَشَر» است: این درست است.

 


logo