« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

لطائفة الثانية: الإرجاع إلى آحاد الرواة بذكر أسمائهم الی الطائفة الخامسة، 3. الاستدلال على حجّية الخبر الواحد بالإجماع/حجية خبر الواحد /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /لطائفة الثانية: الإرجاع إلى آحاد الرواة بذكر أسمائهم الی الطائفة الخامسة، 3. الاستدلال على حجّية الخبر الواحد بالإجماع

 

در جلسه ی گذشته «إثْبات حُجّیَّت خبر الواحد» به وسیله ی «روایات» را إجْمالاً بیان نمودیم. در این جلسه به ادامه این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بیان طوایف روایات برای «إثْبات حُجّیَّت خبر الواحد»:

دسته ی اوّل و دسته ی دوم از روایات را جلسه ی گذشته بیان نمودیم.

دسته ی سوم روایات در مورد روایات «مُتعارض» است که توصیّه به أخْذ «مُرجّحات» شده. مثلاً اگر دو خبر با هم مُتعارض شد، امام (علیه السّلام) گاهی فرموده «أعْدَل» و گاهی فرموده «أفْقَه» راوي این دو خبر را باید أخْذ کرد و گاهی فرموده روایت مخالف فتوای «عامّة» را باید أخْذ کرد. البته این هم مربوط به «صفات راوي» است.

دسته ی چهارم از روایات این گونه است که معصومین (علیهم السّلام) کُتُب شاگرانشان را مطالعه فرمودند این کتاب ها را تصدیق کرده اند. مثلاً امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری (علیهم السّلام) کتاب «یومٌ و لَیْلة» جناب «یونس بن عبد الرّحمن» را مطالعه فرموده اند و تمام روایت های این کتاب را تصدیق و تأیید نموده اند.

دسته ی پنجم روایات، روایاتی است که معصومین (علیهم السّلام) «کَذّابین» از راویان را لَعْن کرده اند. پس معلوم می‌شود که خبر واحد مورد عَمَل بوده و از این طریق مردم را گمراه می‌کردند.

«کیفیّةُ الإسْتِدْلال عَلَی حُجّیَّةِ الخبر الواحد بالسُّنَّة»:

الف) اگر خبر واحد حُجَّت نبود، چرا معصومین (علیهم السّلام) ما را به بررّسی و أخْذ «صفات راوي» إرْجاع داده‌ اند؟!

ب) اگر خبر واحد حُجَّت نبود، چرا معصومین (علیهم السّلام) ما را به أشخاص خاص مانند «زُرارة، محمّد بن مُسْلِم، یونس بن عبدالرّحمن و...» إرْجاع داده‌ اند؟!

ج) اگر خبر واحد حُجَّت نبود، چرا معصومین (علیهم السّلام) ما را به بررّسی و أخْذ «صفات راوي» و أخْذ «مُرَجّحات» در بحث «خَبرین مُتعارضین» إرْجاع داده‌ اند؟!

د) اگر خبر واحد حُجَّت نبود، چرا معصومین (علیهم السّلام) کُتُب أصحاب را مورد تصدیق و تأیید قرار داده اند؟!

ه) اگر خبر واحد حُجَّت نبود، «لَعْن بر کَذّابین» توسّط معصومین (علیهم السّلام) معنا نداشت!

نتیجه این که معلوم می‌شود «خبر واحد» به صورت «في الجمله» حُجَّت می‌ باشد.

إنْ قُلْتَ: در إسْتِدْلال به این روایات، «تَواتر» شرط است. یعنی باید «خبر مُتواتر» باشد تا «خبر واحد» را حُجَّت کند در حالی که نمی‌ شود با «خبر «واحد»، بیاییم «خبر واحد» را حُجَّت کنیم! و ما در اینجا «خبر مُتواتر» نداریم!

قُلْتُ: هرچند این دست روایات «تَواتر لَفْظي» نیستند امّا «تَواتر مَعْنوي» هستند و همین برای «حُجّیَّت خبر واحد» کفایت می‌ کند.

مثلاً در تک تک روایات، با ألْفاظ و عبارات گوناگونی «شجاعت» أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) بیان شده. و ما از مجموع این روایات، پی به صِدْق «شجاعت» أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) می بریم.

إنْ قُلْتَ: این دسته های روایات، مختلف هستند. مثلاً امام (علیه السّلام) گاهی فرموده «أعْدَل» و گاهی فرموده «أفْقَه» راوي «خبرین» را باید أخْذ کرد و گاهی فرموده روایت مخالف فتوای «عامّه» را باید أخْذ کرد، گاهی فرموده «راوي ثِقِة» را باید أخْذ کرد، گاهی فرموده «راوي شیعه» را باید أخْذ کرد و... کدام روایت را باید بگیریم؟!

قُلْتُ: ما در میان این روایات روایتی را پیدا کرده‌ایم که همه این موارد در آن روایت به صورت یک جا و به ترتیب بیان شده که نتیجه ی آن برای ما حُجَّت است.

بیان مفصّل روایت مذکور:

«روی الکلیني بسند صحیح أعلائي عن محمّد بن عبداللّه و محمّد بن یحیی جمیعاً عن عبداللّه بن جعفر الحِمْیري قال: إجْتمعت أنا و الشیخ أبو عمرو عند أحمد بن إسحاق فغمزني أحمد بن إسحاق أن أسأله عن الخَلَف، فقلت له: یا أباعمر و انّي أرید أن أسالک عن شیی‌ء و ما أنا بشاکّ فیما أرید أن أسالک عنه فانّ إعتقادي و دیني أنّ الأرض لاتخلوا مِن حُجّة الاّ اذا کان قبل یوم القیامه بأربعین یوماً فاذا کان ذلک رفعت الحُجّة و أغلق باب التوبه، فلم یک ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً فأولئک أشرار خلق اللَّه (عَزّ و جَلّ) و هم الذین تقوم علیهم القیامه و لکنی أحببت أن أزداد یقیناً و انّ ابراهیم‌ (علیه السّلام) سأل ربّه (عَزّ و جَلّ) أن یریه کیف یحیی الموتی؟ قال: أعلم تؤمن؟ قال: بلی و لکن لیطمئن قلبی و قد أخبرني أبو علی احمد بن اسحاق عن أبی الحسن‌ (علیه السّلام) قال سألته و قلت مَن أعامل أو عمَّن آخذ و قول مَن أقبل؟ فقال له: العمري ثِقَتي فما أدی الیک عني فعني یؤدي و ما قال لک عني فعني یقول، فأسْمع له و أطِع، فانه الثقة المأمون. و أخبرني أبو علی أنه سأل أبا محمّد (علیه السّلام) عن مثل ذلک فقال له: العمري و إبْنه ثقتان فما أدیا الیک عنی فعني یؤدیان و ما قالا لک فعني یقولان فأسْمع لهما و أطِعها فإنّهما الثقتان المأمونان. فهذا قول إمامین قد مَضیا فیک.

قال: فخّر أبو عمر و ساجداً و بکی. ثم قال: سل حاجتک. فقلتُ له: أنت رأیت الخَلَف مِن بعد أبي محمّد (عجّل الله تعالی فَرَجَه الشَّریف)؟ فقال: اي واللّه و رقبة مثل ذا (و أومأ بیده) فقلت له: فبقیت واحده، فقال لي: هات. قلت: فالاسم؟ قال: محرم علیکم أن تسألوا عن ذلک و لا أقول هذا من عندي، فلیس لي أن أحلل و لا أحرم، ولکن عنه‌ (علیه السّلام) فانّ الأمر عند السلطان، انّ أبا محمّد مضی‌ و لم یخلف ولداً، و قسم میراثه و أخذه مَن لا حقّ له فیه و هو ذا، عیاله یجولون لیس أحد یجسر أن یتعرف الیهم أو ینیلهم شیئاً و اذا وقع الإسم وقع الطلب فاتقوا اللّه و أمسکوا عن ذلک»[1] .

پس به نظر ما میزان، راوي «الثِقَة المَأمون» است.

نکته ی بسیار مهمّ: این روایت در مقام «جَعْل حُجّیَّت خبر واحد» از سوی معصومین (علیهم السّلام) نیست بلکه در مقام «أمْضاء و إرْشاد به بَنای عُقَلاء» در مورد «حُجّیَّت خبر واحد» است.

 

«الإسْتِدْلال عَلَی حُجّیَّةِ الخبر الواحد بالإجْماع»:

ما دو نوع «إجْماع» داریم:

«إجْماع عَمَلي»: همه ی علمای ما از جناب «فَضْل بن شازان» گرفته تا عُلمای امروز به خبر واحد عَمَل کرده اند.

إشکال به إسْتِدْلال به این نوع «إجْماع»: این «إجْماع» به درد نمی خورد؛ زیرا إجْماعي به درد می‌ خورد که کشف از قول معصوم (علیه السّلام) کند. اینجا کشف از قول معصوم (علیه السّلام) نمی‌ کند زیرا قبل از رأي معصوم (علیه السّلام)،«بنای عُقَلاء» وجود دارد و علماء بنا بر «سیره و بنای عُقَلاء» عَمَل کرده اند.

«إجْماع قولي»: در کتاب های أصولي گفته شده «إجْماع» داریم بر این که «خبر واحد» حُجَّت است.

إشکال به إسْتِدْلال به این نوع «إجْماع»: این «إجْماع» به درد نمی خورد؛ زیرا إجْماعي به درد می‌ خورد که کشف از قول معصوم (علیه السّلام) کند و این «إجْماع» در واقع «إجْماع مَدْرَکي» می باشد. بنابراین اگر «مَدْرَک» این «إجْماع» برای ما قابل قبول باشد، به آن عَمَل می‌کنیم و إلّا فلا.

به نظر ما نیازی به «إجْماع» برای «إثْبات حُجّیَّت خبر واحد» نداریم؛ بلکه همان روایت قبل کفایت می‌ کند.

نظر نهایی ما: دلیل «حُجّیَّت خبر واحد» فقط «بَنای عُقَلاء» و «إمضای شارع» بر این بنا و سیره است.

 


logo