1404/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
الثانية: آية الوسط - الثالثة: آية أُولي الأمر/الإجماع المنقول بخبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /الثانية: آية الوسط - الثالثة: آية أُولي الأمر
در جلسه ی پیش دلیل نخست عُلمای اهل سُنَّت در مورد «حُجّیَّت إجْماع» را همراه با نقد و بررّسی بیان نمودیم. در این جلسه به بررّسی سایر دلایل آن ها خواهیم پرداخت.
ادامه ی بحث «إجْماع»:
ب) «آیَةُ الأُمَّة الوَسَط»: وَ﴿كَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[1]
خداوند متعال در این آیه ی شریفه می فرماید: ما شما را «أمَّت وَسَط» قرار دادیم. کلمه ی «وَسَط» سه معنا دارد که یک معنای آن «خیر» است. لذا طبق این آیه ی شریفه خداوند متعال می فرماید: ما شما «أُمّت إسلامي» را «أُمّت خیر» قرار دادیم تا بر تمام أُمَم، شاهد باشید و رسول أکْرم نیز بر شما شاهد است. بنابراین معلوم میشود که أُمّت إسلامي کارهایشان خیر و مطابق با عدالت است که یکی از این کارها اتّفاق مسلمین بر أحْکام شرْعیّه می باشد. و گرنه اگر أُمّت إسلامي کارهایشان مطابق خیر و عدالت نباشد، طبق این آیه ی کریمه، نمی تواند أمّت خیر باشد لذا در نتیجه این آیه ی شریفه نعوذ باللّه کِذْب از آب در میآید!
إشکال به این استدلال: درست است که «وَسَط» به معنای «خیر» هم آمده، امّا این دلیل شما از دو جنبه بحث و إشکال دارد:
جنبه ی إشکال جَدَلي: طبق این آیه شریفه اتّفاق همه ی أمّت مراد است. در حالی که شما قائل اید به این که مراد این آیه نمی تواند اتّفاق جمع خاصّ [ائمة الهُدی (سلام الله علیهم)] باشد. پس اتّفاق همه ی أُمّت مراد است امّا بعد در ادامه گفته اید که مراد از «أمّت وَسَط»، در واقع «مُجتهدین» هستند! لذا صَدْر و ذیل فرمایش شما با هم در «تناقض» است.
جنبه ی إشکال تحقیقي:
۱. امام صادق (علیه السّلام) نسبت به این آیه ی شریفه می فرمایند: طبق این آیه ی شریفه نمیتوان أمّت وَسَط را همه ی أُمّت إراده کرد؛ زیرا گاهی میان این أمّت إسلامي، أشخاصی هستند که به دلیل گناهان و اشتباهاتی که در طول زندگی خود دارند، شهادت آن ها به یک صاع خرما هم نمی اَرْزَد و قبول نمی شود! لذا مراد، بعض از أفراد أمّت است. در واقع دعوای ما با شما بر سر مِصداق این بعضی از افراد أمّت است.
سؤال: اگر واقعا بعضی از أفراد أُمّت مراد باشد، پس چرا قرآن کریم أُمّت وَسَط را به همه أمّت نسبت داده؟!
جواب: چنین چیز غریبی نیست؛ در قرآن مجید فراوان داریم گاهی وقت ها حُکْم مربوط به بعضی از أفراد است، امّا به همه ی أفراد نسبت می دهد. مثل این آیه ی شریفه:
﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ﴾[2]
نسبت به عبارت شریف ﴿إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا﴾ در این آیه ی کریمه، همه ی أنبیاء بنی اسرائیل «ملوک» نبودند.
در موارد عُرفی نیز چنین مواردی داریم و مانعی هم نیست.
مراد از جمع خاصّ:
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) می فرماید: «هُم أساس الدّین و عِماد الیقین، الیهم یَفيء الغالي و بِهِم یلحق التالي و لهُم خصائص حقّ الولایه و فیهم الوصیه و الوراثه»[3] .
یعنی خلاصه مراد از این جمع خاصّ، اهلبیت پیامبر گرامی إسلام (سلام الله علیهم) است.
بنابراین به نظر ما اگر شما این جمع خاصّ را اهلبیت (سلام الله علیهم) ندانید، این آیه ی شریفه نمی تواند دلیل بر «إجْماع» باشد.
معانی لقظ «وَسَط»:
۱. معنای اوّل به معنای «خیر» بود که این معنا را ذکر کردیم و مطالب در مورد آن را بیان کردیم.
۲. معنای دوم این است که «یهود: قَتَلَ الانبیاء، نَصاری: غالوا فی أنبیائهم»؛ بنابراین شما مسلمین در وَسَط این ها متعادل هستید؛ یعنی نَه مانند یهود أنْبیاء را می کُشید و نَه مانند نَصاری، أنْبیاء را خدا می دانید.
معنای سوم هم این است که یهویان «مُتِوَغِّل در مادّیات» هستند. و نَصاری هم «مُتِوَغِّل در رَهْبانیَّت» هستند. امّا شما مسلمانان بین این دو رفتار و خِصْلَت هستید.
سؤال: تمام این مِلَلی که آمده اند در دنیا شهادت بدهند، شهادت بر أعْمال می دهند و این أعْمال گاهی خَفي است و گاهی آشکار؛ پس چطور یک مسلمان ساده می تواند علیه یهود و نَصاری شهادت بدهد در حالی که او در آن سوی دنیا در خانهاش نشسته و این مسلمان این سوی دنیا قرار دارد و در خانه اش نشسته؟!
جواب: پس این شهادت مربوط به أفرادی است که چشم بَرزخي دارند و مربوط به یک فرد عادي نمی شود. لذا مراد همان جمع خاصّ است؛ حال این که مراد از آن جمع خاصّ چه کسانی باشند را ما فعلاً کاری نداریم.
ج) «آیَةُ الأولی الأمْر»: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[4]
فخر رازي نسبت به این آیه ی شریفه، تفسیر بسیار خوبی را ارائه داده امّا نتیجه نادرستی نسبت به مِصداق آن گرفته! ایشان گفته مراد از عبارت شریف «أولی الأمْر» در واقع «معصوم» است. به دو دلیل:
۱. چون در کنار کلمه ی شریف «رسول» آمده و شکی نیست که «رسول» قطعاً «معصوم» است و فِعْل «أولی الأمْر» همان فِعْل «رسول» است.
۲. إطاعت این «أولی الأَمْر»، به صورت «مُطْلَق» است و لازمه ی این «إطْلاق» در حقیقت «عِصْمت» است. امّا ایشان در ادامه به جای این که به سراغ شناخت مصادیق حقیقي «أولی الأمْر» یعنی اهلبیت (سلام الله علیهم) برود، می گوید چون متأسّفانه ما مصادیق جمع معصوم را نمی شناسیم و إطاعت کنیم، ناچار هستیم بگوییم که مراد از ین جمع خاصّ، «مُجتهدین و مُفْتی ها» هستند!!
إشکال به این فرمایش فَخْر رازي: تمام استدلال شما درست است اما مصادیق را اشتباه کردید اگر دقّت میکردید مثل دقّت در «حدیث ثَقَلین»، حدیث «سَفینةُ النُّوح»، روایت «إثْنی عَشَر» و... قطعاً مصادیق «أُولی الأمْر» یعنی اهلبیت (سلام الله علیهم) را می شناختید.
در جلسه ی آینده به دلیل حُجّیَّت «إجْماع» بر أساس روایات توسّط اهل سُنَّت را بیان خواهیم پرداخت.