« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

دلائل عدم تحريف قرآن/حجية ظواهر الألفاظ /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /دلائل عدم تحريف قرآن

 

در جلسه پیش «حُجّیّت قول لُغَوي» را همراه با ذکر أدلّه و نقل بررّسی آن بیان کردیم. در این جلسه علی القاعده باید بحث «إجْماع» را بیان کنیم امّا به دلیل این که این بحث طولانیست، فعلاً از بیان آن صَرْف نظر کرده و در این دو سه روز جلسه پایانی سال به بحث مهمّ «تحریف قرآن کریم» می‌ پردازیم و بیان مَبْحَث «إجْماع» را به سال جدید موکول خواهیم کرد.

 

انواع بحث در مورد قرآن کریم:

الف) «تفسیر القرآن»: یعنی بحث و بیان تفاسیر آیات قرآن کریم از اوّل تا آخر این کتاب مقدّس.

ب) «علوم القرآني»: علوم قرآني عِلْمی است که در قرن هفتم پایه گذاری شده. البته قبلاً هم بوده امّا نه صورت جداگانه.

فرق بین «تفسیر قرآن» و «علوم قرآني»:

در آخر کتاب «مَنْطِق» بحثی وجود دارد به نام «رئوس ثَمانیَّة»؛ این بحث همان «قانون کُلّي عِلْم مَنْطق» است؛ یعنی گاهی علم مَنْطق را از «درون» مطالعه می‌ کنند مثل: بیان ابواب منطق. و گاهی از «بُرون» مطالعه می کنند؛ مثل: چیستی موضوع مَنْطق یا مطالعه ی همین «رئوس ثَمانیَّة». در مورد قرآن مجید نیز همین مطلب صِدْق می‌کند؛ یعنی اگر این کتاب آسمانی را از «درون» مطالعه کنیم، می‌شود «تفسیر قرآن کریم». و اگر آن را از «بُرون» مطالعه کنیم و بِنْگریم می‌ شود «علوم قرآني».

تاریخچه ی «علوم قرآني»: اوّلین کسی که به «علوم قرآني» به صورت جداگانه پرداخت، یک عالِم سُنّي بود به نام «زَرْکشي» که در قرن هفتم می زیست. نام کتاب او در این زمینه، «البُرهان فی علوم القرآن» بود. بعد از ایشان «سیوطي» بود که به «علوم قرآني» پرداخت. امّا عُلمای شیعه «علوم قرآني» را در مقدّمه ی تفسیر خود می‌ آوردند؛ مثل کتاب گران سنگ «تفسیر مَجْمعُ البیان» نوشته مرحوم طبرسي (ره).

البته مرحوم علّامّه ی طباطبایي (ره) «علوم قرآني» را در «ضمن تفسیر آیات» بیان فرمودند.

«تحریف یا عدم تحریف قرآن کریم»:

این بحث، ذیل یکی از مباحث «علوم قرآني» بیان شده. کتاب‌ های بسیار خوبی أخیراً در مورد این بحث از علوم قرآني مستقلاً گردآوری شده؛ نظیر «آلاءُ الرّحمان» نوشته ی مرحوم شیخ جواد بَلاغي (ره) که در مقدمه این کتاب این بحث را آورده یا مرحوم خویي (ره) که در «تفسیر البیان» خود یک جلد را به این بحث إخْتصاص داده. ما نیز کتابی را تحت عنوان «المَناهِجُ التّفْسیریّة» تألیف نموده ایم و این بحث را در آنجا مطرح کرده ایم.

تعریف لُغَوي و إصْطِلاحي «تحریف»: لُغَتاً و إصْطِلاحاً کنار گذاشتن «معنای مراد» و «أخْذ معنای مَرْئي» را تعریف گویند.

مراحل تحریف قرآن کریم:

الف) «تَحْریفُ مدلولُ الکلام القرآن الکریم»: همان معنای لُغَوي و إصْطِلاحي تحریف یعنی «إخْراجُ معنی مِن اللّفظ و إدْخالُ المعنی الآخَر للّفْظ». معنای آن این می‌ شود که معنای لفْظ را از معنای واقعي خودش خارج کنیم.

به نظر ما تحریف به این معنا مُحَقّق شده امّا این گونه تحریف، ضَرَری به قرآن کریم وارد نکرده. به این نحو که هفتاد و سه فرقه از دین أسْلام، از قرآن کریم دلیل دارند در حالی که قرآن کریم فقط یک معنا را می‌ فرماید و این همان تحریف و تفسیر به رأي است. مثلاً فرقه ی «باطنیة» قائل به این هستند که ألْفاظ قرآن مجید را باید رها کرد و درون و باطن قرآن را باید أخْذ کرد! لذا اگر قرآن فرموده «زکات» بده یعنی تزکیّه ی نَفْس بکن! چنین تحریفاتی موجب نشده قرآن کریم پاکی خود را از دست بدهد بلکه چنین برداشت های غلطی فقط زاییده ی أفْکار این فِرَق می‌ باشد بدون این که به آیات مُحْکم و استوار قرآن مجید صَدمه‌ای وارد بشود.

ب) «تحریفُ الحَرْفي و الإعْرابي»: یعنی حرفی یا إعْراب و حرکتی به قرآن کریم إضافه شده باشد. تحریف به این معنا در قرآن به ظاهر وارد شده. مثلاً در قرائتی آمده ﴿ولاتَقْرَبوهُنَّ حَتّی یَطْهُرْنَ﴾ [1] امّا در قرائت دیگر آمده «ولاتَقْرَبوهُنَّ حَتّی یَطَّهَّرْنَ».

و اگر بگوییم همه ی این قَرائات از رسول خدا (صَلّی الله علیه و آله و سَلّم) هست، دیگر تحریف معنا نمی‌ دهد همه ی این قَرائات می تواند صحیح باشد.

امّا اگر معتقد باشیم که قرآن کریم فقط «یک قرائت صحیح» بیشتر ندارد مابقي «قَرائات» را کسانی دیگر درست کرده‌ اند [کما این که همین طور هم هست]، باز هم این قرائاتِ غلط، نمی تواند موجب ضرر به کرامت قرآن کریم شود.

شاهد روایي بر صحّت فقط یک قرائت قرآن کریم:

«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السّلام): اِنَّ الْقُرانَ واحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ واحِد وَلكِنَّ الاخْتَلافَ يَجىءُ مِنْ قِبَلِ الرُّواةِ»[2] .

ج) «تبدیلُ کَلِمَةٍ لِکَلِمَةٍ أُخْری»: مثلاً در داستان حضرت لوط (علیه السّلام) در قرآن کریم آمده: ﴿وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ﴾[3] یعنی خود و خانواده ی خودت را بردار و از این شهر برو بیرون. برخی‌ از صحابه ی رسول خدا به جای کلمه ی شریف «وَامْضُوا» گفته‌اند «واسْرَعوا» درست است.

باز هم به نظر ما با این که چنین چیزی صورت گرفته ولی این نوع تحریف نیز صدمه‌ای به کرامت و عَظَمَت آیات قرآن کریم وارد نکرده.

د) «تحریفُ بالزّیادَة»: یعنی در قرآن کریم آیه یا سوره‌ای إضافه شده باشد. قائل این نوع تحریف «عبدالله بن مسعود» است. ایشان قرآنی دارند که سوره ی مبارکه ی «ناس» و سوره ی مبارکه ی «فَلَق» در آن نیست ولی در سایر نُسَخ و قَرائات قرآن کریم این دو سوره ی مبارکه وجود دارد. لذا برخی ها قائل اند کأنّه این دو سوره ی مبارکه بعداً به قرآن کریم إضافه شده! این کلام درست نیست؛ زیرا در صورت پذیرش این کلام، إعْجاز قرآن کریم زیر سؤال می‌ رود! قرآن کریم در سوره ی مبارکه ی بقرة می‌ فرماید: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[4] بنابراین اگر این کلام درست باشد فردی بوده که دو سوره مثل قرآن کریم آورده! و این مطلب إعْجاز قرآن کریم را زیر سؤال می‌ برد.

به نظر ما شاید عبدالله بن مسعود این دو سوره را فراموش کرده یا موفّق نشده که بنویسد و کسی زَباناً هم جایی شنیده نشده که گفته باشد.

ه) «إسْقاطُ الآیات و السُّوَر»: یعنی ساقط شدن آیات یا سوره‌ هایی از قرآن کریم. آن تحریفی که باید در مورد آن بحث کنیم همین مرحله است.

جهات إمکاني این نوع تحریف:

۱. به لِحاظ تاریخي: علاوه بر امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، «کُتّاب وحي» و حافظان زیادی وجود داشته اند که قرآن کریم را حفظ می‌ کردند و می نوشتند. بنابراین محال است که مثلاً أمَویان سوره یا آیه‌ای را از قرآن کریم حذف کنند و صدای این کُتّاب و حافظان بر علیه این کار شنیده نشده باشد.

سیّد مرتضی (ره): کتاب‌هایی که جنبه عمومی و شیوعی داشته محال است که در آنها تحریفی صورت گرفته باشد؛ چون فقط دست یک فرد واحد نبوده؛ چه برسد به قرآن کریم که عالَم گیر بوده!

الف) از نظر أمیرمؤمنان (علیه السّلام) و صحابه ی آن حضرت: امام علی (علیه السّلام) هنگامی که به خلافت رسیدند، با تمام بِدْعَت‌ ها از «نماز تَراویح» گرفته تا قضیّه ی «فَدَک» مبارزه کردند. آیا با این تفاسیر إمْکان دارد آیه یا سوره‌ای از قرآن کریم تحریف شده باشد و حضرت در زمان خلافت خود نسبت به این بِدْعت و تحریف سکوت کرده باشند؟! البته این که گفته می‌شود حضرت قرآن جداگانه ای داشتند نکته ای دارد که در آینده در مورد آن بحث خواهیم کرد.

ب) از نظر ائمه ی أطْهار (علیهم السّلام): روایت از امام باقر (علیه السّلام) روایتی نقل شده که در آن روایت فرموده: «اِنَّ الْقُرانَ واحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ واحِد وَلكِنَّ الاخْتَلافَ يَجىءُ مِنْ قِبَلِ الرُّواةِ»[5] . بهترین دلیل بر عدم تحریف قرآن کریم و «إخْتلاف قُرّاء یا رُواة» که موجب این إشکال شده و ربطی به خود قرآن کریم ندارد این است که تمام «قُرّاء و رُواة» بعد از قرائت قرآن خود، کلمه ی «الحُجَّة» را آورده‌اند! یعنی این ها «إجْتهاد قُرّاء و رُواة» است نَه این که این از قرآن کریم باشد. اصلاً محال است که پیامبر أکْرم (صَلّی الله علیه و آله و سَلَّم) یک جا بنشینند و هفت قرائت را بیان کنند؛ زیرا سیزده سال، خودِ حضرت در مکّه در خِفاء بودند و کاری نمی‌توانستند انجام دهند و دَه سالی که در مدینه هم بودند در آنجا هزاران کار داشتند و با مشکلاتی نظیر کارشکنی های منافقین و دسیسه‌های قوم یهود و أهالي قُریش دست و پَنجه نَرْم می کردند. لذا ایشان وقت کافی برای این بیان قَرائات هفت گانه نداشتند.

از نظر ما و بسیاری از مُحَقّقین علوم قرآني چنین تحریفی «مُمْتَنع» است و إمْکان ندارد.

۲. به لِحاظ قرآني

۳. به لِحاظ حدیثي

این دو لِحاظ و همچنین «شُبَهات أخْباریّون» در مورد این تحریف و جواب این شُبَهات را در جلسه ی آینده بیان خواهیم کرد.

 


logo