1400/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
جملات مشترکه بین إخبار و إنشاء
موضوع: جملات مشترکه بین إخبار و إنشاء
فارق بین اخبار و انشاء این شد که در انشاء با استعمال لفظ معنای اعتباری در وعاء اعتبار که یک نحوه وجودی خاص است در مقابل وجودات حقیقی و تکوینی، ایجاد می شود. اما در اخبار، با استعمال لفظ ثبوت مضمون جمله یعنی ثبوت شئ یا ثبوت شئ لشئ با قطع نظر از استعمال، حکایت می شود و معنا در ذهن مخاطب حاضر می شود؛ به این معنا که مخاطب نسبت به وقوع فعل یا ثبوت شئ مطلع می گردد. پس در انشاء، استعمال به غرض ایجاد معنا انجام می شود و در اخبار به غرض احضار معنای ثابت.
بعد از روشن شدن فرق بین اخبار و انشاء، باید بحث شود که این قصد و غرض ایجاد معنا یا حکایت معنا، در ناحیه مستعمل فیه و موضوع له جمله خبریه و انشائیه اخذ شده است یا مستعمل فیه و موضوع له جملات خبریه و انشائیه مشترک هستند و غرض و قصد شرط الوضع یا قید علقه وضعیه می باشند. نظر مرحوم اخوند به حسب اطلاق عبارت کفایه این بود که قصد و غرض در ناحیه موضوع له و مستعمل فیه اخذ نشده است.
مرحوم اصفهانی و عده دیگری از محققین، مختار مرحوم اخوند در جملات مشترکه را پذیرفتند اما در جملات مختصه رد کردند.
در بررسی فرق بین جملات خبریه و انشائیه، با توجه به بحث های گذشته و نیز فرقی که بین نفس اخبار و انشاء بیان شد، باید گفت که فرمایش مرحوم اخوند که مستعمل فیه و موضوع له متحد و مشترک بین جمله خبریه و انشائیه است، اگر در جملات مشترکه مثل "بعت" انشائی و اخباری یا "اعاد" و "یعید" در باب اوامر مورد قبول قرار بگیرد که بعضی از محققین مثل مرحوم اصفهانی قبول کرده اند، ولی در جملات مختصه نمی توان قبول کرد که مستعمل فیه و موضوع له جمله خبریه با مستعمل فیه و موضوع له جمله انشائیه یکی باشد؛ یعنی هر دو دلالت بر نفس ثبوت معنا می کنند و قصد ایجاد یا حکایت خارج از معنای موضوع له است. نه در جملات مختصه به انشاء مثل "إضرب زیدا" یا "هل زید قائم" می شود ملتزم شد؛ زیرا بالوجدان می بینیم که استعمال این جملات در موارد اخبار صحیح نیست بلکه از افحش اغلاط محسوب می شود و حال انکه اگر مستعمل فیه همان معنای مشترک بین اخبار و انشاء بود للزم صحة استعمال کل منهما فی موضع الآخر نهایتا نیاز به قرینه داشت. این نشان می دهد که قصد ایجاد معنا داخل در معنای مستعمل فیه است. و نه در جملات مختصه به اخبار مثل جمله اسمیه "زید قائم" می توان گفت که مستعمل فیه و موضوع له نفس ثبوت معنا است بدون قصد حکایت. باز هم به این دلیل که اگر در معنای موضوع له قصد حکایت اخذ نشده بود می توانستیم در موارد انشاء هم ان را بکار ببریم و حال انکه صحیح نیست. بنابراین در جملات مختصه، فارق که قصد حکایت و ایجاد باشد، در ناحیه موضوع له اخذ شده است نه شرط الوضع.
اما در جملات مشترکه که متیقن از کلام مرحوم اخوند است و مرحوم اصفهانی هم ان را پذیرفته اند، دو نظر دیگر وجود دارد.
یک نظر این است که بعضی فرموده اند هیئت جمله مشترکه مثل "بعت" و یا "اعاد و یعید" هم وضع شده است برای دلالت بر ثبوت معنا با قصد حکایت از ان و هم وضع شده است برای دلالت بر ثبوت معنا با قصد ایجاد و تحقق ان. برای مجموع "ثبوت المعنی بقصد الحکایه" در جملات خبریه و "مجموع ثبوت المعنی بقصد الایجاد" در جملات انشائیه وضع شده است نه اینکه برای یک امر مشترک وضع شده باشد به نحو اشتراک معنوی که یک معنای جامع بین الحالتین باشد بلکه به نحو اشتراک لفظی برای هر دو وضع شده است. لذا آنجا که برای اخبار استعمال می شود، چون یکی از افراد لفظ مشترک است نیاز به قرینه دارد. بعضی نیز فرموده اند فقط برای ثبوت معنا با قصد حکایت وضع شده است اما استعمال ان در ثبوت معنا با قصد ایجاد به نحو استعمال مجازی بلا اشکال است. در استعمال برای انشاء، مستعمل فیه معنای دیگری است غیر از معنای موضوع له اصلی که معنای حقیقی باشد.
جامع این دو وجه این است که در هر دو، دو معنای متغایر فرض شده است برای جمله اخباریه و انشائیه منتها این دو معنای متغایر، به حسب تصویر اول هر دو معنای موضوع له هستند و به حسب تصویر دوم، هر دو مستعمل فیه می باشند اما یکی مستعمل فیه اصلی که استعمال حقیقی می شود و دیگری مجازی. طبق این دو نظر، معنای مستعمل فیه لا بشرط از قصد ایجاد و حکایت نیست بلکه در ان اخذ شده اند.
احتمال سوم در جملات مشترکه این است که معنای موضوع له اصلی، اخبار است یعنی ثبوت المعنی به قصد حکایت و حتی وقتی که در انشاء نیز استعمال می شود، مستعمل فیه فرق نمی کند یعنی حکایت از ثبوت معنا با این تفاوت که در موارد جمله خبریه داعی و غرض غیر از داعی و غرض در جملات انشائیه است؛ در موارد انشاء، داعی و غرض از اخبار از ثبوت معنا، تحقق دادن معنا در عالم انشاء و اعتبار است. در واقع تحقق دادن معنا، داعی بر استعمال این جمله در همان مفاد اخباری است که حکایت از ثبوت باشد.
این احتمال سوم را مرحوم اقای تبریزی قبول کرده اند و از کلام مرحوم اخوند در مباحث اوامر هم همین معنا استفاده می شود. ایشان فرموده اند: هل الجمل الخبريّة الّتي تستعمل في مقام الطلب و البعث مثل "يغتسل" و "يتوضّأ" و "يعيد" ظاهرة في الوجوب، أو لا لتعدّد المجازات فيها، و ليس الوجوب بأقواها بعد تعذّر حملها على معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحكاية عن وقوعها؟ الظاهر الأوّل، بل تكون أظهر من الصيغة؛ و لكنّه لا يخفى أنّه ليست الجمل الخبريّة الواقعة في ذلك المقام أي الطلب مستعملة في غير معناها، بل تكون مستعملة فيه إلّا أنّه ليس بداعي الإعلام، بل بداعي البعث بنحو آكد، حيث إنّه أخبر بوقوع مطلوبه في مقام طلبه إظهارا بأنّه لا يرضى إلّا بوقوعه، فتكون آكد في البعث من الصيغة، كما هو الحال في الصيغ الإنشائيّة[1] .
مرحوم اخوند در این بحث معنای حقیقی جمله خبریه را اخبار از ثبوت نسبت و حکایت از وقوع ان می داند و می فرماید ظهور جمله خبریه در وجوب اشد و آکد از صیغه انشاء است اما نه به این خاطر که جمله خبریه استعمال شده در معنایی غیر از معنای حقیقی بلکه در همان معنای حقیقی خودش استعمال شده منتها داعی بر استعمال در معنای حکایت و اخبار، بعث مخاطب به سمت ماده و تحقق دادن به ان است.
مرحوم اقای تبریزی در بحث خبر و انشاء فرموده اند که ممکن است به همین صورت مساله را حل کنیم که این مضمون وضع شده برای اخبار منتها این اخبار از ثبوت شئ لشئ یا ثبوت شئ یا وقوع شئ، قد یکون بداعی التفهیم که همان جمله خبریه مستعمل در مقام اخبار است و قد یکون بداعی ایجاد المعنی. بعنی احضار صورت وقوع فعل از مکلف در "بعت" به غرض ایجاد معناست. لذا در جملات مشترکه بین اخبار و انشاء هم حکایت در مستعمل فیه وجود دارد نه ان چنان که مرحوم اخوند در بحث خبر و انشاء فرموده که حکایت در مستعمل فیه وجود ندارد بلکه به عنوان شرط الوضع است و نه ان چنان که جمله خبریه و جمله انشائیه حتی در ناحیه مستعمل فیه هم فرق داشته باشند که بعضی دیگر قائل بودند. وجه موافق با وجدان همین است که مستعمل فیه را حکایت از ثبوت نسبت بگیریم که این استعمال گاهی به داعی تفهمیم است و گاهی به داعی ایجاد معنا.