« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1400/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

فرق جمل خبریه و انشائیه

 

موضوع: فرق جمل خبریه و انشائیه

مرحوم اقای خویی فرمودند وضع جمله خبریه برای نسبت و ثبوت شئ لشئ صحیح نیست کما اینکه مفاد جمله انشائیه را ایجاد معنا بدانیم صحیح نیست بلکه جمله خبریه برای حکایت و اخبار از نسبت و ثبوت شئ و جمله انشائیه و انشاء برای ابراز و اظهار و حکایت از اعتبار نفسانی وضع شده است و نه ایجاد معنی.

نسبت به مختار مرحوم اقای خویی در فرق بین اخبار و انشاء مناقشه شده است . مرحوم اقای تبریزی به قسمت های مختلف کلام مرحوم اقای خویی مناقشه کرده اند. حاصل مناقشه این است که انچه شما اختیار کردید با انچه بالوجدان برای ما از جمله خبریه و جمله انشائیه تبادر می شود سازگاری ندارد. انچه ما می یابیم همانی است که مشهور می گویند . هیچ یک از وجوهی که برای نفی دلالت جمله خبریه بر ثبوت نسبت و نفی وضع جمله انشائیه برای ایجاد بیان فرمودید تمام نیست. در نتیجه ما باید ملتزم باشیم به همانی که مشهور قائل اند. زیرا موافق با وجدان است و مانعی از التزام به این رای مشهور ثابت نشده است .

اما مختار مرحوم اقای خویی موافق با وجدان نیست وجهش این است که ما اگر جمله خبریه را از شخصی بشنویم، چه جمله خبریه اسمیه "زید قائم" یا خبریه فعلیه "ضرب زید" با شنیدن آن ذهن منتقل به ثبوت محمول در جمله خبریه اسمیه برای موضوع می شود، زید قائم را که از هر متکلمی و از هر جایی که بشنویم معنايی که به ذهن ما منتقل می شود ثبوت قیام برای زید است که موضوع می باشد. یا در جمله ضرب زید این به ذهن می اید که در خارج عمل زدن از زید صادر شد است. این انتقال به ذهن از سماع لفظ، به خاطر ملازمه ای است که بین آنها پیدا شده و سبب ملازمه چیزی جز وضع و در طول ان علم به وضع نیست. این انتقال، کاشف از این است که موضوع له جمله خبریه ثبوت شئ لشئ است و الا اگر موضوع له قصد حکایت بود نه ثبوت نسبت، مقتضای وضع و علم به وضع این می شد که با شنیدن لفظ فقط قصد حکایت از این مضمون ها به ذهن بیاید و حال انکه انچه ما در همه موارد سماع می یابیم خود نسبت است. در جایی قصد حکایت را تصدیق می کنیم که این لفظ از متکلم ذی شعور در مقام تفهیم صادر شده باشد. ولی خود این جمله با قطع نظر از حالات متکلم، نفس نسبت را افاده می کند. در مورد جمله انشائیه هم با توجه به در مقام انشاء بودن متکلم انچه از لفظ به ذهن متبادر می شود این است که متکلم با این لفظ معنای خاص را که از سنخ معانی انشائیه است ایجاد می کند. این فرمایش شما بر خلاف ما نجده بالوجدان است.

وجوهی هم که به خاطر ان از رای مشهور عدول کردید و نظر خاص را در مقابل مشهور انتخاب کردید تمام نیست.

وجه اول که در محاضرات و مصباح نبود و در کلام مرحوم اقای تبریزی ذکر شده بود این بود که جمله خبریه گاهی در جایی استعمال می شود که نسبت خارجیه وجود ندارد مثلا گفته می شود الانسان موجود یا شریک الباری ممتنع و ... که در این موارد نسبت خارجیه در کار نیست. اگر مفاد جمله خبریه، نسبت خارجیه بود، در این موارد باید استعمال مجازی باشد و حال انکه در این موارد هیچ عنایتی برای مجاز شدن نمی بینیم بلکه استعمال در این موارد با استعمال در هلیت مرکبه یکی است. مناقشه این است که به حسب نظر مشهور مفاد جمله خبریه نسبت خارجیه به این معنا که ثبوت شئ لشئ به عنوان نسبت به وجود خارجی باشد، نیست. قبلا در کلام مرحوم اصفهانی توضیح داده شد که نسبتی که به نظر مشهور موضوع له حرف و هیئت است، به معنای وجود رابط در خارج نیست، بلکه مراد مشهور این است که موضوع له حرف و هیئت، نفس نسبت است یعنی ذات نسبت که قابل تحقق در خارج است و این نسبتی که در معنای حرف و هیئت گفته می شود همانی است که مرحوم محقق اصفهانی از ان به مطلق نسبت تعبیر کرد که هم در ثبوت شئ وجود دارد و هم در ثبوت شئ لشئ یعنی هم در هلیات مرکبه و هم در هلیات بسیطه. بلکه این نسبت به معنای اعم حتی در مورد صفات خداوند متعال هم وجود دارد. مقصود از نسبت، فقط تحقق در خارج نیست که به نحو وجود رابط با قید خاص باشد، بلکه همان عنوان کلی نسبت است که با تکلم به حرف یا هیئت وضع شده برای ان، صورتی از ان نسبت در ذهن مخاطب نقش می بندد. ملاک در صدق و کذب جمله خبریه هم مطابقت و مخالفت صورت نسبت با واقع است که اوسع از لوح وجود می باشد.

بنابراین موضوع له وجود رابط نیست تا اختصاص به هلیات مرکبه داشته باشد و مرحوم اقای خویی استعمال هیئت در این موارد را نقض بداند.

وجه دوم این بود که اگر موضوع له جمله خبریه ثبوت شئ لشئ خارجا یعنی نسبت خارجیه بود باید جمله خبریه ولو به کشف ناقص کاشفیتی نسبت به ثبوت در خارج داشته باشد و حال انکه بالوجدان هیچ کشفی از ثبوت در خارج ندارد. این نشان می دهد که موضوع له هیئت و جمله خبریه ثبوت نسبت خارجی نیست.

به این وجه نیز مناقشه می شود که مقتضای موضوع له بودن معنا برای لفظ خاص این نیست که این لفظ دلالت بر وجود ان معنا در خارج داشته باشد. موضوع له بودن بیش از این اقتضا نمی کند که با این لفظ صورت معنا در ذهن حاضر شود و این خصوصیت احضار معنا نیز در جمله خبریه ثابت است. جمله خبریه ضرب زید که گفته شود موجب می شود در ذهن مخاطب صورت معنا بیاید و اثر وضع حاصل شود. لازم نیست که دلالت بر تحقق معنا در خارج کند که شما به مشهور اشکال کنید که در اینجا کشفی ولو ظنا وجود ندارد.

وجه سوم این بود که چون در حقیقت وضع، مسلک تعهد را قائل شدیم ملزم می شویم که در جمله خبریه، موضوع له را قصد الحکایه بگیریم. زیرا بر اساس نظریه تعهد موضوع له باید امر اختیاری باشد و انچه اختیاری است قصد حکایت است نه ثبوت شئ لشئ. در نتیجه لزوما باید در جمله خبریه موضوع له را همان قصد حکایت از ثبوت شئ لشئ بگیریم.

مناقشه این است که اولا این امر که باید موضوع له امر اختیاری باشد مشکل مسلک تعهد است که قائل به ان در مضیقه قرار گرفته تا ملتزم شود به امری که بر خلاف ارتکاز است. همین که لازمه مسلک تعهد در حقیقت وضع، این باشد که موضوع له را قصد حکایت که امری بر خلاف ارتکاز است بگیرد شاهد عدم صحت نظریه تعهد است وگرنه بر اساس سایر مسالک در حقیقت وضع چنین تضییقی وجود ندارد . ثانیا حتی اگر مسلک تعهد را هم در حقیقت وضع قبول کردیم ولو به مقتضای تعهد مورد تعهد باید امر اختیاری باشد و ناچار باشیم که موضوع له را قصد بگیریم که امر اختیاری باشد، ولی اینکه متعلق قصد چه چیزی باید باشد که مسلک تعهد تعیین نمی کند. همانطور که ممکن است نظریه تعهد اقتضاء کند که جمله خبریه وضع برای قصد حکایت شود ممکن است بر اساس ان کسی ملتزم شود که جمله خبریه برای قصد احضار معنا در ذهن مخاطب که امر اختیاری است وضع شده است. احضار معنا هم امر اختیاری است که سبب ان تکلم به لفظ است. همانطور که در استعمال کلمه زید و دیگر اعلام شخصیه متکلم متعهد می شود که لفظ زید را فقط در جایی استعمال کند که قصد احضار معنا در ذهن مخاطب را داشته باشد، همین معنا در موضوع له جمله خبریه هم قابل تحقق است.

 

logo