« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

99/01/05

بسم الله الرحمن الرحیم

جمع بندی میان اخبار علاجیة

 

موضوع: جمع بندی میان اخبار علاجیة

[1] در بحث جمع بندی میان اخبار علاجیه که باید در سه موضع صورت می گرفت ، قدم اول بررسی روایات معتبره بود . با این حساب چون در صنف پنجم از اخبار ترجیح تنها روایت معتبر مقبوله عمر بن حنظله بود ، جایی برای بحث در موضع اول که بررسی و حل تنافی میان روایات صنف پنجم بود ، نمی ماند .

در موضع دوم بحث که نسبت گیری میان اصناف پنجگانه طایفه چهارم یعنی اخبار ترجیح باشد ، با توجه به مباحث قبلی فقط روایت مسمعی در صنف اول که موافقت با کتاب و موافقت با سنت را مرجح قرار می داد و نیز روایت راوندی یعنی صحیحه عبد الرحمن بن ابی عبد الله در صنف ثالث که دلالت بر مرجحیت موافقت با کتاب و مخالفت با عامه می کرد و دیگر مقبوله عمر بن حنظله در صنف خامس که اموری را به عنوان مرجح اعتبار کرده بود ، روایات معتبر من حیث السند و الدلاله هستند . بنابراین باید دید که ایا میان مفاد این سه روایت تنافی وجود دارد و اگر تنافی هست ایا بدوی و قابل جمع عرفی است و یا خیر ؟

در روایت مسمعی موافقت با کتاب و موافقت با سنت از مرجحات قرار داده شده است . در این روایت امده است : فما ورد علیکم من خبرین مختلفین فاعرضوهما علی کتاب الله فما کان فی کتاب الله موجودا حلالا او حراما فاتبعوا ما وافق الکتاب و لم یکن فی الکتاب فاعرضوه علی سنن رسول الله صلی الله علیه واله [2] . در این روایت به ترتیب موافقت با کتاب و موافقت با سنت بعنوان مرجح قرار داده شده است . در روایت قطب راوندی در صنف ثالث بیان شده است : اذا ورد علیکم حدیثان مختلفان فاعرضوهما علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فذروه فان لم تجدوهما فی کتاب الله فاعرضوهما علی اخبار العامة فما وافق اخبارهم فخذوه و ما خالف اخبارهم فذروه [3] . در این روایت ترجیح به موافقت با سنت نیامده است اما به ترتیب موافقت با کتاب و بعد از ان مخالفت با عامه مرجح شمرده شده است . در مقبوله نیز که روایت صنف خامس باشد با توجه به مباحث گذشته ، شهرت و موافقت با کتاب و موافقت با سنت و نیز مخالفت با عامه مرجح اعتبار شده است ؛ ترجیح به شهرت در مرتبه اول و بعد از ان موافقت با کتاب و سنت و بعد مخالفت با عامه . بحسب مقبوله بین موافقت با کتاب و موافقت با سنت و مخالفت با عامه ترتیب استفاده نمی شود ، بلکه ظاهر مقبوله هم عرض بودن این مرجحات به صورت مستقل است . در مرحله بعد اگر هر دو روایت از جهات معین شده متساوی بودند نوبت به این می رسد که ببینیم قضات و حکام عامه نسبت به کدام روایت امیل هستند که ان را ترک کنیم . بنابراین پنج مرجح از مقبوله استفاده می کنیم که نسبت به بعضی ترتیب وجود دارد و نسبت به بعضی دیگر خیر .

اگرچه با نگاه اول میان مفاد این سه روایت تنافی وجود دارد اما می توانیم این تنافی بدوی را حل کنیم . چون در روایت مسمعی ، فقط موافقت با کتاب و موافقت با سنت به عنوان مرجح ذکر شده است چه روایت دیگر اشتهار داشته باشد و چه نداشته باشد . در روایت راوندی نیز فقط موافقت با کتاب و مخالفت با عامه امده چه یکی از این دو روایت مشهور باشد یا خیر. ولو به لحاظ اطلاقی که در هر کدام از این روایات وجود دارد ، میان انها تنافی دیده می شود اما چون این تنافی ، تنافی ناشی از اطلاق و تقیید است ، می توان با مقید کردن اطلاق روایت که از انحاء جمع عرفی است این تنافی را حل کرد . لذا با اخذ به مفاد مقبوله باید گفت که ترجیح به موافقت با کتاب بعد از ترجیح به شهرت روایت است و در صورتی که یکی از دو روایت مشهور باشد و دیگری شاذ ، نوبت به موافقت با کتاب نمی رسد . بنابراین در این قسمت به واسطه مفاد مقبوله ، از اطلاق صحیحه راوندی و مسمعی رفع ید می شود . همینطور نسبت به ترتیب بین موافقت با کتاب و مخالفت با عامه نیز هرچند اگر ما بودیم و مقبوله ، ترتیب از ان استفاده نمی شد بلکه ظاهر ان هم عرض بودن است اما چون صحیحه راوندی دلالت بر این ترتیب دارد با ان از اطلاق مقبوله رفع ید می شود .

از طرفی دیگر وقتی به مقبوله نگاه کنیم می بینیم که هم موافقت با کتاب و هم موافقت با سنت مرجح قرار داده شده است و ظاهر ان هم عرض بودن این دو و عدم ترتیب میان انهاست . علاوه بر اینکه در مقبوله مشکلی که وجود دارد این است که این دو یعنی موافقت با کتاب و موافقت با سنت مجموعا یک مرجح حساب شده اند اما هرچند از این ظهور رفع ید کنیم و حمل بر انحلال و استقلال هر یک در مرجحیت کنیم اما مقتضای اطلاق مقبوله هم عرض بودن این دو مرجح است و ما نمی توانیم طولیت و ترتیب میان انها را استفاده کنیم اما چون روایت مسمعی ، ابتدا موافقت با کتاب را اعتبار کرده و بعد موافقت با سنت ، بوسيله روايت مسمعی از اطلاق مقبوله رفع ید کرده و میان موافقت با کتاب و موافقت با سنت ترتیب را معتبر می کنیم .

امیل بودن قضات عامه هم به عنوان یکی از ملاک های ترجیح در مقبوله ذکر شده که در روایات دیگر نیامده است .

لذا به این سه روایت که از میان اخبار علاجیه ، من حیث السند و الدلاله معتبر هستند نگاه کنیم مقتضای جمع میان انها این می شود که به تریبت پنج مرجح داریم : اول اشتهار من حیث الصدور در مقابل شذوذ و دوم موافقت با کتاب و سوم موافقت با سنت و چهارم مخالفت با عامه و پنجم امیل بودن قضات عامه به يک روايت( که موجب تقديم روايت معارض آن می شود) .

 


[1] - استاد معزز حفظه الله با توجه به ابتلای عمومی جامعه به این بلیّه عظیمه با بیان توصیه هایی فرمودند : گرچه ممکن است ملاحظه شرایط طبیعی در این ایام موهِم این مساله باشد که وضعیت موجود مساعدت وجود له تلای عمومی به این بلیه عظیمه توصیه هایی فرموندبا شروع درس ها و پرداختن به مسائل علمی و مباحث طلبگی ندارد ولی از انجایی که بر اساس سیره سلف صالح، بناء بر این شده است که به عنوان تکلیف شرعی و انجام وظیفه سربازی حضرت بقیه الله صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و خدمت به فقه اهل بیت علیهم السلام تمام اوقات خود را صرف در تامل و تدبر و تعلم و تعلیم فقه اهل بیت علیهم السلام بنماییم، طبیعی است که باید از هر فرصتی برای انجام این وظیفه استفاده کنیم و در تمام شرایط اهتمام به انجام این امر مهم داشته باشیم، برای توضيح بيشترنسبت به اين مطلب جا دارد به کلام مرحوم ميرزای قمی در مقدمه کتاب غنائم الايام مراجعه کنيم .در میان نوشته های فقهای ما گاهی نصایح و مواعظی به چشم می خورد که جا دارد انسان هر از گاهی به انها مراجعه کند و در زندگی علمی و عملی اش انها را نصب العین خود قرار دهد ؛ مثل توصیه های مرحوم علامه در اخر کتاب قواعد به فرزندش فخر المحققین و نیز فرمایش مرحوم میرزای قمی در مقدمه کتاب غنائم که از عمق وجدان یک فقیه متظلع و متدین و فقیه و محققی بر امده که در کنار تحقیق و تاملات فقهی و علمی اش، در بُعد عبادی و رعایت تقوی و ورع هم در درجات بالا بوده است . مرحوم میرزای قمی با توجه به ابتلائات و مصایب بسیاری که در زندگی متحمل بوده، در مقدمه کتاب غنائم چنین می نویسد : فإنّي منذُ تعارفتُ مع الزّمان فقد أخذني على طرف الخصام لدوداً و صيّرني في بَوادي العطلة و الحيرة هائماً كئوداً ؛ از وقتی که خودم را شناختم و یا شناخته شدم زندگی بر من سخت و همراه با مصائب بود . خود ایشان زندگی اش را چنین توصیف می کند : و كلّما صافيته بوجه الإقبال أدبر عنّي بتخييب الآمال و مهما وافيته بعرضِ المطالب في معرض النّوال فجبّهني بالردّ و ناقضني ببلبال‌ البال ... ؛ یعنی خلاصه زندگی نسبت به من اقبالی نداشت و حوادث یکی پس از دیگری به سراغم می امد . در ادامه دارد که چه حوادث مهم و فجایعی در زندگی برای ایشان پیدا شد . فربّ فجيعة تدهش منها مشاعر الخواطر و ربّ نزيلة ينهش قذى سمومها أناسيّ النّواظر و كم من ضَنَكٍ في العيش و ضيق في المعيشة و كم من بائقة لا ترضى بصُحبتها العيشة . این مهمات و بلاها نه تنها مانع کار و تلاش ایشان نبوده بلکه می فرماید : و مع ذلك فقد كنتُ أختلس من آناتِ غفلاته فُرَصاً مع ما كنت أتجرّع من مشارب الإحَنِ و كؤوس المحنِ غُصصاً ؛ یعنی با تمام این مسائل اما باز هم از فرصت هایی که پیش می امد استفاده می کردم (ایشان تعبیر اختلاس را در اینجا بکار می برد) و در حالی که از جام حوادث و بلاها جرعه جرعه می نوشیدم سعی می کردم از فرصت ها به بهترین شکل استفاده نمایم .مرحوم میرزای قمی در ادامه می فرماید : در جوانی بنا گذاشتم کتابی در فقه به نام مناهج الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام تالیف کنم که مشتمل بر مهمات مطالب باشد و مبانی و ادله را در این کتاب به تفصیل بیان کنم اما این حوادث مانع می شد که ان را به اتمام برسانم وقد جاوزت الان من الأربعين و لم نكتب منه بالظنّ و التّخمين إلّا مثل العشرة بالنّسبة إلى الستّين ؛ و اکنون از چهل سال گذشته ام در حالی که تقریبا یک ششم این کتاب را هم تمام نکرده ام (این تعبیر نشان دهنده این است که انتظار کسی مثل مرحوم میرزای قمی این بوده است که در همان سنین جوانی کارهایش را انجام دهد) و اگر بخواهم به این کیفیت ادامه دهم معلوم نیست که چه وقت می توانم ان را تمام کنم. برای همین تصمیم گرفتم که کتابی دیگر تالیف کنم که در حد متوسط باشد تا زودتر به نتیجه برسم .مهم تر از مطالب گذشته این فرمایش محقق قمی است : ثمّ اعلم يا أخي: إنّي لم أقصد من شكواي إلّا النّصح لك في عدم الاغترار ؛ اینکه نوشتم مصایب و حوادث و ابتلائات پشت سر هم به سراغ من می امد فقط به جهت نصیحت شما بود که یک وقت فریب نخورید که چنانچه به مصیبت و بلایی گرفتار شدید بگویید الان کار را تعطیل می کنیم و یک فرصت دیگر که به وجود امد کار را دنبال می کنیم . و إيّاك و أن تسوّف في طلب حصول الفراغ و تيسّر القرار ؛ مبادا در انجام وظیفه علمی ات امروز و فردا کنی و دنبال فراغت و اسایش و راحتی باشی که فإنّ الرّاحة لم تُخلق إلّا في الجنّة و الفراغ و الاطمئنان لم يودعا في دار البلاء و المحنة و اغتنم نَفَساً بعد نفس و إن كنت في غاية اضطراب و وَجس ؛ به اندازه یک نفس هم اگر فرصت باشد باید غنیمت بشماری حتی اگر وضعیتی که بر تو حاکم است ترس و اضطراب و نگرانی باشد . سيّما في مثل هذا الزّمان الّذي غلبت عليه أحزاب الشّيطان و رُفعت فيه أعلام الجهل و الطغيان و ولّت عنه آيات العلم و العرفان واستمرّت به تلك الشّيمة و السجيّة حتّى كاد أن تكون أيّام الجاهليّة .( غنائم الایام : ا/57)ان شاء الله این توصیه ها مورد توجه و التفات ما قرار بگیرد و در زندگی علمی و عملی ما نصب العین باشد.
[2] -وسائل : 27 / 114.
[3] - وسائل : 27 / 118.
logo