1400/08/04
بسم الله الرحمن الرحیم
ثبوت حقیقت شرعیه در فرض مستحدث بودن معانی شرعیه
موضوع: ثبوت حقیقت شرعیه در فرض مستحدث بودن معانی شرعیه
گفته شد که محتملات ثبوتی در استعمال الفاظی ما نند صلات و صوم و زکات و .. سه امر است. احتمال اول این است که این الفاظ اجمال داشته باشند و مخاطبین معنایی را از ان به دست نیاوردند. احتمال دوم این است که مخاطبین معنای لغوی را بفهمند و احتمال سوم هم این است که معنای شرعی ای که ما می فهمیم انها نیز می فهمیدند. احتمال اول که اجمال باشد منتفی است. واضح است که نمی شود ملتزم شد این ایات که نازل می شد، مردم متحیر بودند که چه می گوید. احتمال دوم هم منتفی است. زیرا با توجه به اینکه این ایات در زمانی نازل شده بودند که صلات به عنوان یک مرکب اعتباری متعلق امر قرار گرفته بود و مردم موظف به انجامش بودند و همچنین مثلا حج به عنوان یک عمل مطلوب شناخته می شد و الفاظی که به صورت متداول برای حکایت از این معانی شرعیه بکار برده می شد همین الفاظ صلات و حج و ... بوده است، در چنین شرایطی وقتی ایه نازل شود که به حضرت ابراهیم خطاب شده "اذن فی الناس بالحج" یا حضرت عیسی گفته است "واوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا" ایا مردم حج یا صلات را بر معنای لغوی حمل می کردند؟! این احتمال با توجه به شرایط زمان نزول منتفی است. انچه می ماند این است که بگوییم حمل می کردند این الفاظ را بر همین معنای شرعیه ای می کردند که پیش خودشان متداول بوده است.
این تقریب نسبت به سه آیه ای که مرحوم اخوند در کفایه اشاره کردند علی حد سواء جاری است. ولی نسبت به ایه اخیر که "کتب علیکم الصیام کما کتب ..." باشد تقریب خاصی وجود دارد غیر از تقریب مشترک. تقریب این است که از این ایه شریفه گویا به صراحت استفاده می شود که این معانی شرعیه در شریعت اسلام، نفس همان معانی در شرایع سابق هستند، به همان حقیقت نه به حقیقت دیگر. آیه می گوید همان صیامی که بر شما واجب شده همان صیام بر افراد در شرایع سابقه واجب بوده است. اگر "کما" در این ایه شریفه دلالت بر یکسان بودن صیام به لحاظ حقیقت نکند، مستلزم استخدام خواهد بود. زیرا باید اینگونه باشد "کتب علیکم الصیام کما کتب نحوه" و از انجایی که استخدام و تقدیر بر خلاف ظاهر است، وقتی می فرماید کما کتب یعنی همین حقیقتی که برای شما واجب است.
مرحوم اقای صدر به این تقریب مختص اشکال کرده اند که نمی توانید از این راه بگویید معانی شرعی در شریعت ما بحقیقتها در شرایع سابقه، سابقه داشته اند. ولو لفظ "کما" وارد شده اما این احتمال هست که حقیقتا مختلف باشند و تعبیر وارد شده در ایه، با حقیقت مختلفه هم سازگاری دارد. زیرا ممکن است کلمه صیام در این ایه را بر معنای لغوی حمل کنیم. یعنی طبیعی امساک که جامع بین صوم در شریعت ما و صوم در شرایع سابقه باشد، همانطور که در شرایع گذشته واجب بوده است بر ما نیز واجب است. در این صورت دیگر استخدامی هم لازم نمی اید. بنابراین اگر احتمال معنای لغوی در اینجا داده شود دیگر از لفظ کما نمی توان استظهار اتحاد حقيقت دراين معانی شرعیه کرد.
جواب این مناقشه از مطالب قبل معلوم می شود. در قسمت اول که فرموده کتب علیکم الصیام انچه مردم می فهمیدند به هر شکل یا به تعدد دال و مدلول یا از نفس استعمال، همان معنای شرعی بوده است. چون ما فُهِم از صدر ایه همان صیام به معنای شرعی است نه لغوی، تقریب فوق می اید که "کما" دلالت دارد همان صیام که در شرایع گذشته واجب بوده بر شما واجب شده است و الا استخدام لازم می اید که خلاف ظاهر است.
بنابراین این فرمایش مرحوم اخوند که از ایات متعدد استفاده می کنیم معانی شرعیه ای که در شریعت ما موضوع تکلیف قرار گرفته اند مستحدث نیستند بلکه در شرایع سابقه هم ثابت بوده اند، تمام است.
مطلب دوم:
مرحوم اخوند فرموده اند که اگر این معانی شرعیه در شرایع سابقه ثابت باشند دیگر این الفاظ خاصه حقیقت شرعیه در معانی خود حساب نمی شوند بلکه حقیقت لغویه خواهند شد. ثبوت حقیقت شرعیه متوقف بر مستحدث بودن معانی شرعیه است.
نسبت به این مطلب چند مناقشه شده است:
مناقشه اول که در حقیقت مناقشه در لفظ و تعبیر است و در کلام بعضی از محشین کفایه مثل مرحوم اقای حکیم امده این است که حتی اگر این معانی در صلات و زکات و ... در شرایع سابقه با همین لفظ هم ثابت بوده باشند، باعث نمی شود که این الفاظ حقیقت لغویه باشند بلکه معنای لغوی همان مطلق الدعا است و این عمل خاص که مشتمل بر دعاست، حقیقت در شرایع سابقه شده است به نحو حقیقت شرعیه اما نه حقیقت شرعیه در شریعت اسلام بلکه حقیقت شریعه در شرایع گذشته. سابقه دار بودن دلیل نمی شود که حقیقت لغویه شوند. مگر اینکه منظور از لغویه بودن، در مقابل شرعیه در خصوص شریعت اسلام باشد.
مناقشه دوم که در کلام عده ای از محققین از جمله فرزند مرحوم اخوند در حاشیه بر همین قسمت کفایه و نیز مرحوم اصفهانی و مرحوم اقای حکیم و همچنین مرحوم اقای خویی امده این است که ایات دلالت دارند که ذات این معانی شرعیه در شرایع سابقه بوده اند ولی دلالت نمی کنند که با همین الفاظ نیز از انها حکایت می شده است. ایه می فرماید روزه همانطور که بر شما واجب است بر مؤمنين شرایع سابقه هم واجب بوده اما معلوم نیست که با همین لفظ بوده است بلکه قرینه بر خلاف وجود دارد. چراکه لسان همه انبیاء گذشته که عربی نبوده است. لذا لفظی که مناسب با همان لغت بوده را می اورده اند. بنابراین مجرد ثبوت معانی شرعیه در شرایع سابقه، نافی حقیقت شرعیه بودن الفاظ انها نیست. زیرا ثبوت نفس المعانی امری است و استعمال لفظ برای فهم این معانی امر اخری است.
از این اشکال مرحوم اقای صدر جواب داده اند که این مقدار مورد قبول است که مجرد اینکه معانی شرعیه سابقه دار بوده اند مستلزم این نیست که در شرایع سابقه هم از معانی شرعیه با این الفاظ حکایت می کرده اند. اما نکته ای وجود دارد که ما را به این نتیجه می رساند که نه تنها ذات این معانی در شرایع سابقه ثابت بوده اند بلکه همین الفاظ هم برای انها بکار می رفته است. نکته این است که اگر ما وضعیت تاریخی مجتمع جزیره العرب قبل از اسلام را در نظر بگیریم، می بینیم که اهل ادیان سابقه در میان مردم بوده اند و مردم عرب زبانی هم که در انجا زندگی می کردند با یهودی ها و نصرانی ها معاشرت داشته اند و بعضی از اعراب خودشان گرایش به مسیحیت یا یهودیت پیدا کرده بودند. بنابراین اگر این معانی شرعیه مثل نماز و روزه و ... اسم دیگری غیر از صلات و صوم در میان انها می داشت باید در لغت عرب وتاريخ ادب عربی منعکس می شد و حال انکه چنین چیزی را نمی بینیم. این نشان می دهد که انها برای تعبیر از این معانی لفظ دیگری را بکار نمی برده و از همین الفاظ استفاده می کرده اند نهایتا با کمی تغییر در ان. مثلا در عبری صلوت و زکوت بوده و در عربی بعد از تعریب، صلات و زکات شده است. این بیان برای الفاظ دیگر مثل صوم و حج هم می اید. البته حج شاهد دیگری هم دارد و ان اینکه در زمان جاهلیت هم این عمل سابقه داشته است و به لفظ حج از ان تعبیر می کرده اند.
مناقشه سوم: مرحوم اقای خویی فرموده اند که حتی اگر قبول داشته باشیم که چون معانی شرعیه با نفس همین الفاظ در شرایع سابقه ثابت بوده اند حقیقت شرعیه در اسلام ثابت نمی شود، ولی اثری که از ثبوت حقیقت شرعیه در شریعت اسلام متوقع است با ثبوت در شرایع گذشته ثابت می شود. زیرا اثر حقیقت شرعیه این است که الفاظی که در کلام شارع امده حمل بر معنای شرعی شود. برای اینکه حمل بر معنای شرعی شود، نیازی نیست که حتما در شریعت اسلام حقیقت شود بلکه حتی اگر حقیقت در شرایع سابقه هم شده باشد به این اثر دست پیدا خواهیم کرد.