1403/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
زکات/ نصاب غلات/بررسی مقدار صاع
محتويات
1- نصاب غلّات1.1- مقدار صاع
1.1.1- اقوال عامه در مساله
1.1.1.1- تبدیل کیل به وزن
1.1.1.1.1- مشترک لفظیبودن واژه «رطل»
1.1.1.1.2- کلام ابن قدامه در مغنی: ملاکبودن گندم
1.1.1.1.3- کلام ابوعبید در کتاب «الأموال»
1.1.1.1.4- عبارت دیگری از ابوعبید
1.1.1.1.5- نتیجه بحث در نقلیات عامه
1.1.2- بررسی روایات
1.1.2.1- روایت اول
1.1.2.2- روایت دوم
موضوع: بررسی مقدار صاع/ نصاب غلات/ زکات
1- نصاب غلّات
بحث در مقدار زکات غلات بود. بیان شد که زکات غلات، پنج وسق است، و هر وسق معادل ۶۰ صاع است و در نتیجه مقدار زکات غلات به میزان سیصد صاع است، و هر صاع معادل چهار مدّ است. این مقدار از بحث مسلّم است، و روایات مخالف در این امور قابل اعتماد نیست. بحثی که باید مورد بررسی قرار گیرد، مقدار صاع و مقدار مدّ است.
1.1- مقدار صاع
ابتدا نظر عامه در این زمینه بیان میگردد، سپس به بررسی روایات میپردازیم.
1.1.1- اقوال عامه در مساله
در بین عامه از زمان گذشته این بحث مورد اختلاف بوده است. اهل مدینه که عمده آنها مالک است و به تبع او ابویوسف، مقدار صاع را پنج و یک سوم رطل قرار دادهاند. سفیان ثوری شش رطل و ابوحنیفه و برخی دیگر هشت رطل دانستهاند. اقوال دیگری نیز در این مساله وجود دارد. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که واژه «رطل» دارای اطلاقات مختلفی –مثل رطل مکّی، رطل مدنی و رطل عراقی- است. مراد از رطل به نحو اطلاق، رطل عراقی است، که از آن به رطل بغدادی و یا رطل کوفی نیز تعبیر میشود. مرکز حکومت اسلامی در آن زمان بغداد بوده؛ از این رو رطل بغدادی شیوع بیشتری داشته است؛ حتی گاهی در مدینه وقتی رطل اطلاق میشده، مراد از آن، همان رطل بغدادی است.
1.1.1.1- تبدیل کیل به وزن
صاع یک پیمانه است. وزن این پیمانه بستگی به چگالی اجناس مختلف، متفاوت است. برای اشیاء مختلف نمیتوان در یک حجم مشخّص، وزن معینی را تعیین نمود. این در حالی است که در کتب لغت گاهی برای برخی پیمانهها، وزن مشخصی ذکر شده است. بهعنوان مثال در لسان العرب در توضیح واژه «المکّوک» آمده است:
«و المَكُّوكُ: مكيال معروف لأَهل العراق، و الجمع مَكاكِيكُ و مَكاكِيّ على البدل كراهية التضعيف، و هو صاع و نصف و هو ثلاث كَيْلَجات، و الكَيْلَجَة مَناً و سبعة أَثمان مَناً، و المَنا رطلان، و الرطل اثنتا عشرة أُوقِيَّةً، و الأُوقِيَّةُ إسْتار و ثلثا إِسْتار، و الإِسْتار أَربعة مثاقيل و نصف، و المثقال درهم و ثلاثة أَسباع درهم، و الدرهم ستة دوانِيقَ، و الدَّانِقُ قيراطان، و القيراطُ طَسُّوجانِ، و الطَّسُّوجُ حَبَّتان، و الحبة سدس ثمن درهم، و هو جزء من ثمانية و أَربعين جزءاً من درهم؛ زاد ابن بري: الكُرُّ ستون قفيزاً، و القفيز ثمانية مَكاكيك، و المَكُّوكُ صاع و نصف و هو ثلاث كَيْلَجات»[1] .
در این عبارت بیان شده که مکوک، پیمانهای است که معادل یک و نیم صاع است. هر صاع معادل سه کیلجة و هر کیلجه معادل یک و هفت هشتم منا است. هر منا معادل دو رطل و هر رطل معادل دوازده اوقیه است. هر اوقیه معادل یک و یک سوم استار و هر استار معادل چهار مثقال و نیم است... . در این عبارت، مکوک و صاع و کیلجه و منا: پیمانه و کیل هستند که واحد حجم است، ولی اوقیه و استار و مثقال و درهم و سایر موارد همگی واحد وزن هستند. چگونه ممکن است حجم یک پیمانه را به وزن مشخصی تطبیق داد، در حالی که چگالی اشیاء مختلف، متفاوت است. در این عبارات یک نوع اشتباه یا تسامح وجود دارد.
1.1.1.1.1- مشترک لفظیبودن واژه «رطل»
ما در ابتدا گمان میکردیم منشا اشتباه مزبور، واژه «رطل» است؛ چرا که رطل در زمان قدیم، هم بهعنوان یک پیمانه مشخص ذکر شده و هم بهعنوان یک وزن مشخص مورد نظر بوده است. در عبارت لسان العرب، رطلی که با آن، مقدار منا تعیین شده (و با منا، مقدار کیلجه و با کیلجه مقدار صاع تعیین شده)، این رطل، کیل بوده، ولی پس از آن که اوقیه با رطل سنجیده شده، واحد وزنی رطل مورد لحاظ قرار گرفته و سایر واحدهای اندازهگیری، با وزن بیان شده است. یعنی اشتراک لفظی «رطل» منشا این اشتباه شده است. روایتی در کافی وارد شده که نشان میدهد رطل علاوه بر آنکه واحد وزن است، به صورت پیمانه نیز مورد استفاده بوده است:
«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَّاطِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْكَلْبِيِّ النَّسَّابَةِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النَّبِيذِ فَقَالَ حَلَالٌ قُلْتُ إِنَّا نَنْبِذُهُ فَنَطْرَحُ فِيهِ الْعَكَرَ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَقَالَ ع شَهْ شَهْ تِلْكَ الْخَمْرَةُ الْمُنْتِنَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيَّ نَبِيذٍ تَعْنِي فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ شَكَوْا إِلَى النَّبِيِّ ص تَغَيُّرَ الْمَاءِ وَ فَسَادَ طَبَائِعِهِمْ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَنْبِذُوا فَكَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَأْمُرُ خَادِمَهُ أَنْ يَنْبِذَ لَهُ فَيَعْمِدَ إِلَى كَفٍّ مِنْ تَمْرٍ فَيُلْقِيَهُ فِي الشَّنِّ فَمِنْهُ شُرْبُهُ وَ مِنْهُ طَهُورُهُ فَقُلْتُ وَ كَمْ كَانَ عَدَدُ التَّمَرَاتِ الَّتِي كَانَتْ تُلْقَى قَالَ مَا يَحْمِلُ الْكَفُّ قُلْتُ وَاحِدَةً وَ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ ع رُبَّمَا كَانَتْ وَاحِدَةً وَ رُبَّمَا كَانَتِ اثْنَتَيْنِ فَقُلْتُ وَ كَمْ كَانَ يَسَعُ الشَّنُّ مَاءً مَا بَيْنَ الْأَرْبَعِينَ إِلَى الثَّمَانِينَ إِلَى مَا فَوْقَ ذَلِكَ قَالَ فَقُلْتُ بِالْأَرْطَالِ فَقَالَ أَرْطَالٍ بِمِكْيَالِ الْعِرَاقِ»[2] .
شنّ به معنی مَشک است. در تهذیب که به نقل از کافی این روایت ذکر شده به جای تعبیر «أَرْطَالٍ بِمِكْيَالِ الْعِرَاقِ» عبارت بدین صورت با حذف حرف «باء» آمده است: «أَرْطَال مِكْيَالِ الْعِرَاقِ»[3] . این عبارت نشان میدهد رطل به معنی پیمانه نیز به کار میرفته است. در تهذیب اللغة نیز از ابن سکّیت پیمانهبودن رطل ذکر شده است: «عن ابن السكيت قال: هو الرِّطل المِكْيال بكسر الراء، هكذا قال»[4] .
ولی با این وجود در هیچ منبعی ذکر نشده که مقدار رطل چقدر است. اندازه مشخّصی برای رطل –اگر مکیال باشد- بیان نشده است تا بتوان با آن، چیزهای دیگر را سنجید. بنابراین با این روش بحث، نتیجهای حاصل نمیشود؛ بلکه باید از دید دیگری مساله را مورد بررسی قرار داد.
1.1.1.1.2- کلام ابن قدامه در مغنی: ملاکبودن گندم
عبارتی در مغنی ابن قدامه وارد شده که در این بحث، مفید است:
«فَصْلٌ: وَالنِّصَابُ مُعْتَبَرٌ بِالْكَيْلِ، فَإِنَّ الْأَوْسَاقَ مَكِيلَةٌ، وَإِنَّمَا نُقِلَتْ إلَى الْوَزْنِ لِتُضْبَطَ وَتُحْفَظَ وَتُنْقَلَ، وَلِذَلِكَ تَعَلَّقَ وُجُوبُ الزَّكَاةِ بِالْمَكِيلَاتِ دُونَ الْمَوْزُونَاتِ، وَالْمَكِيلَاتُ تَخْتَلِفُ فِي الْوَزْنِ، فَمِنْهَا الثَّقِيلُ، كَالْحِنْطَةِ وَالْعَدَسِ. وَمِنْهَا الْخَفِيفُ، كَالشَّعِيرِ وَالذُّرَةِ، وَمِنْهَا الْمُتَوَسِّطِ. وَقَدْ نَصَّ أَحْمَدُ عَلَى أَنَّ الصَّاعَ خَمْسَةُ أَرْطَالٍ وَثُلُثٌ مِنْ الْحِنْطَةِ وَرَوَى جَمَاعَةٌ عَنْهُ، أَنَّهُ قَالَ: الصَّاعُ وَزَنْتُهُ فَوَجَدْته خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثَيْ رِطْلٍ حِنْطَةً. وَقَالَ حَنْبَلٌ قَالَ: أَحْمَدُ أَخَذْت الصَّاعَ مِنْ أَبِي النَّضْرِ، وَقَالَ أَبُو النَّضِرِ: أَخَذْته مِنْ ابْنِ أَبِي ذِئْبٍ. وَقَالَ: هَذَا صَاعُ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - الَّذِي يُعْرَفُ بِالْمَدِينَةِ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، فَأَخَذْنَا الْعَدَسَ، فَعَيَّرْنَا بِهِ، وَهُوَ أَصْلَحُ مَا يُكَالُ بِهِ، لِأَنَّهُ لَا يَتَجَافَى عَنْ مَوَاضِعِهِ، فَكِلْنَا بِهِ وَوَزَنَّاهُ، فَإِذَا هُوَ خَمْسَةُ أَرْطَالٍ وَثُلُثٌ. وَهَذَا أَصَحُّ مَا وَقَفْنَا عَلَيْهِ، وَمَا بُيِّنَ لَنَا مِنْ صَاعِ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -.
وَقَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ: أَجْمَعَ أَهْلُ الْحَرَمَيْنِ عَلَى أَنَّ مُدَّ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - رِطْلٌ وَثُلُثٌ قَمْحًا مِنْ أَوْسَطِ الْقَمْحِ، فَمَتَى بَلَغَ الْقَمْحُ أَلْفًا وَسِتَّمِائَةِ رِطْلٍ، فَفِيهِ الزَّكَاةُ. وَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّهُمْ قَدَّرُوا الصَّاعَ بِالثَّقِيلِ»[5] .
«ذرة»: به معنی مطلق ارزن و یا یک ارزن خاص است. آنچه امروزه بهعنوان ذرّت، متعارف است از کشفیات قرون اخیر است، و به اصطلاح «ذرّة» که در روایات و کلمات قدما وارد شده، ارتباطی ندارد.
«الصَّاعُ وَزَنْتُهُ فَوَجَدْته خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثَيْ رِطْلٍ حِنْطَةً»: این عبارت نشان میدهد که اندازهگیری و تبدیل پیمانه به وزن، به ملاک گندم بوده است. یعنی برای آزمودن مقدار صاع، از گندم استفاده شده است. در ادامه عبارت بیان شده که عدس مورد آزمایش قرار گرفته چرا که نزدیکترین وزن به گندم را دارد. در ابتدای همین عبارت بیان شده که حبوبات، برخی ثقیل و برخی خفیف و برخی دیگر متوسط هستند؛ و گندم و عدس بهعنوان حبوبات ثقیل مثال آورده شد.
«قَمْحًا مِنْ أَوْسَطِ الْقَمْحِ»: واژه «قمح» نیز به معنی گندم است، و از آن رو که گندمها برخی سبکتر و برخی سنگینتر هستند، گندم متوسط ملاک قرار گرفته است.
«وَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّهُمْ قَدَّرُوا الصَّاعَ بِالثَّقِيلِ»: این عبارت نیز نشان میدهد که ملاک تبدیل صاع (که یک پیمانه بوده) به وزن، حبوبات ثقیلی مثل گندم و عدس بوده است.
1.1.1.1.3- کلام ابوعبید در کتاب «الأموال»
کلامی از ابوعبید در جلسه گذشته بیان شد که آن را تکرار مینماییم. این کلام نیز نشان میدهد که ملاک در اندازهگیری و تبدیل به وزن، گندم بوده است
«حَدَّثَنِي ابْنُ بُكَيْرٍ، عَنِ اللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ كَثِيرِ بْنِ فَرْقَدٍ، وَمُحَمَّدِ بْنِ غَنَجٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ أَسْلَمَ: «أَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ الْجِزْيَةَ عَلَى أَهْلِ الذَّهَبِ أَرْبَعَةَ دَنَانِيرَ، وَأَرْزَاقِ الْمُسْلِمِينَ مِنَ الْحِنْطَةِ مُدْيَيْنِ وَثَلَاثَةَ أَقْسَاطِ زَيْتٍ لِكُلِّ إِنْسَانٍ كُلَّ شَهْرٍ، وَعَلَى أَهْلِ الْوَرِقِ أَرْبَعِينَ دِرْهَمًا وَخَمْسَةَ عَشَرَ صَاعًا لِكُلِّ إِنْسَانٍ، وَلَا أَحْفَظُ مَا ذُكِرَ مَا فِي الْوَدَكِ.
قَالَ أَبُو عُبَيْدٍ: فَنَظَرْتُ فِي حَدِيثِ عُمَرَ هَذَا، فَإِذَا هُوَ قَدْ عَدَلَ أَرْبَعِينَ دِرْهَمًا بِأَرْبَعَةِ دَنَانِيرَ؛ لِأَنَّ أَصْلَ الدَّنَانِيرِ أَنْ يُعْدَلَ الدِّينَارُ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ، وَكَذَلِكَ عَدَلَ مُدْيَيْنِ مِنْ طَعَامٍ بِخَمْسَةَ عَشَرَ صَاعًا، وَجَعَلَهَا مُوَازِيَةً لَهُمَا، فَعَايَرْتُ الْأَمْدَاء وَالصِّيعَانَ وَجَمَعْتُ بَيْنَهَا، ثُمَّ اعْتَبَرْتُهَا بِالْوَزْنِ، فَوَجَدْتُ الْمُدْيَيْنِ نَيِّفًا وَثَمَانِينَ رَطْلًا، وَوَجَدْتُ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعًا ثَمَانِينَ رَطْلًا، عَلَى قَوْلِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ. فَهَذِهِ زِيَادَةٌ يَسِيرَةٌ مُتَقَارِبَةٌ، وَإِنَّمَا زَادَ ذَلِكَ النَّيِّفُ عَلَى الثَّمَانِينَ فِيمَا ظَنَنْتُ بِقَدْرِ مَا يَكُونُ بَيْنَ الطَّعَامَيْنِ مِنَ الرَّزَانَةِ وَالْخِفَّةِ، وَوَجَدْتُ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعًا عَلَى قَوْلِ أَهْلِ الْعِرَاقِ عِشْرِينَ وَمِائَةَ رِطْلٍ. فَهَذِهِ زِيَادَةٌ مُتَفَاوِتَةٌ، فَعَرَفْتُ بِهَذَا أَنَّ الصَّاعَ كَقَوْلِ أَهْلِ الْحِجَازِ خَمْسَةُ أَرْطَالٍ وَثُلُثٌ»[6] .
«أَرْبَعَةَ دَنَانِيرَ، وَأَرْزَاقِ الْمُسْلِمِينَ مِنَ الْحِنْطَةِ مُدْيَيْنِ»: این عبارت نیز نشان میدهد که گندم ملاک اندازهگیری و تبدیل به وزن بوده است.
«فَعَايَرْتُ الْأَمْدَاء»: ظاهر آن است که ابوعبید نیز در آزمایشی که انجام داده از گندم استفاده کرده است.
«بِقَدْرِ مَا يَكُونُ بَيْنَ الطَّعَامَيْنِ مِنَ الرَّزَانَةِ وَالْخِفَّةِ»: ابوعبید پس از آزمایش، قول اهل مدینه را صحیح میشمرد. البته بیان کرده که پانزده صاع، حدود هشتاد رطل است، و کمی اختلاف دارد. این اختلاف کم به جهت آن است که گندم دارای انواعی است، به طوری که برخی از انواع گندم، سبک و برخی دیگر سنگینترند.
1.1.1.1.4- عبارت دیگری از ابوعبید
عبارتی در کلام ابوعبید وارد شده که گویا ناظر به آن است که اختلاف بین ابوحنیفه و مالک در تعیین مقدار صاع، ناشی از غفلت نسبت به یک نکته است. آن نکته این است که صاع اگر با آب محاسبه شود، معادل هشت رطل و اگر با گندم محاسبه شود، معادل پنج و یک سوم رطل است. مقدار هشت رطل، مربوط به باب غسل و روایات حول این مساله است، و مقدار پنج و یک سوم رطل، مربوط به باب زکات است. به عبارت زیر توجه کنید:
«قَالَ أَبُو عُبَيْدٍ: إِنَّمَا تَرَى أَهْلَ الْعِرَاقِ ذَهَبُوا إِلَى أَنَّ الصَّاعَ ثَمَانِيَةُ أَرْطَالٍ؛ لِأَنَّهُمْ سَمِعُوا أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَغْتَسِلُ بِالصَّاعِ، وَسَمِعُوا فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّهُ كَانَ يَغْتَسِلُ بِثَمَانِيَةِ أَرْطَالٍ، وَفِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّهُ كَانَ يَتَوَضَّأُ بِرَطْلَيْنِ، فَتَوَهَّمُوا أَنَّ الصَّاعَ ثَمَانِيَةُ أَرْطَالٍ لِهَذَا. وَقَدِ اضْطَرَبَ مَعَ هَذَا قَوْلُهُمْ، فَجَعَلُوهُ أَنْقَصَ مِنْ ذَلِكَ»[7] .
اینکه یک صاع معادل هشت رطل است، به جهت روایات مربوط به باب غسل است.
عبارتی از ابن قدامه بیان شد که محاسبهای که اهل مدینه انجام داده و نتیجه گرفتهاند که صاع معادل پنج و یک سوم رطل است، به جهت محاسبه مقدار صاع، با گندم است. ابن قدامه با وجود آنکه متوجه این نکته است، خودش در باب غسل که باید ملاک را آب قرار دهد، همان گندم را ملاک قرار داده است. عبارت وی بدین شرح است:
«وَأَمَّا كَوْنُ الصَّاعِ خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثًا فَفِيهِ اخْتِلَافٌ ذَكَرْنَاهُ فِي بَابِ الطَّهَارَةِ، وَبَيَّنَّا أَنَّهُ خَمْسَةُ أَرْطَالٍ وَثُلُثٌ بِالْعِرَاقِي»[8] .
وزن جو حدود یک دهم کمتر از گندم است، ولی مقدار این دو تفاوت زیادی با مقدار آب دارد. یک لیتر آب معادل هزار گرم است، ولی یک لیتر گندم معادل ۷۵۰ گرم است. براین اساس، اگر کسرِ چهار سوم را در مقدار صاع که شانزده سوم (: پنج و یک سوم) است ضرب نماییم عدد هفت و یک دهم حاصل میشود که عددی نزدیک به هشت است.
1.1.1.1.5- نتیجه بحث در نقلیات عامه
برخی علما تفاوت بین قول اهل عراق و اهل مدینه را اینگونه تحلیل کردهاند که قول اهل مدینه مربوط به صاع النبی و قول اهل عراق مربوط به صاع عمر است. ولی در روایات معتبر ما، اختلاف صاع نبی و صاع عمر دو برابر بیان شده است. در برخی از منابع تاریخی نیز همین اختلاف دو برابری مطرح شده است؛ بنابراین پذیرش این تحلیل مشکل است. تحلیل دیگر، راهحلی است که از عبارت ابوعبید استفاده میشود که یک قول به ملاک آب و قول دیگر به ملاک گندم است. یک شخص ریاضیدان که معاصر شیخ مفید بوده رسالهای در این مساله تالیف کرده است. در آن رساله بیان شده که نباید برای مکیلهای مختلف یک وزن مشخصی تعیین نمود. در هر صورت نقلیات عامه را با این توجیهات و تحلیلها باید مورد نظر قرار داد.
1.1.2- بررسی روایات
روایات این مساله در بابی تحت عنوان «باب ما ورد فی مقدار الصاع و الرطل و المدّ» وارد شده است.
1.1.2.1- روایت اول
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ وَ كَانَ مَعَنَا حَاجّاً قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع عَلَى يَدَيْ أَبِي جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَصْحَابَنَا اخْتَلَفُوا فِي الصَّاعِ بَعْضُهُمْ يَقُولُ الْفِطْرَةُ بِصَاعِ الْمَدَنِيِّ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ بِصَاعِ الْعِرَاقِيِّ فَكَتَبَ إِلَيَّ الصَّاعُ سِتَّةُ أَرْطَالٍ بِالْمَدَنِيِّ وَ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ بِالْعِرَاقِيِّ قَالَ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَكُونُ بِالْوَزْنِ أَلْفاً وَ مِائَةً وَ سَبْعِينَ وَزْنَةً»[9] .
ظاهر روایت آن است که مقداری که بیان شده در تمامی اجناس اینچنین است، یعنی مقدار صاع ۱۱۷۰ درهم است. در نقل عیون اخبار الرضا از این حدیث، بهجای واژه «وزنة» واژه «درهما» آمده است[10] . اجناس مختلف دارای اوزان مختلف هستند. چطور ممکن است وزن واحد برای همه آنها ذکر شود. در برخی نسخ کتاب فقیه، مراد از ابوالحسن، امام کاظم (ع) بیان شده و این عبارت به کار رفته است: «کتبت إلی ابی الحسن موسی...» ولی این مطلب، صحیح بهنظر نمیرسد؛ چرا که ابراهیم بن محمد همدانی از اصحاب امام رضا علیه السلام است، و این روایت از فرزند او جعفر نقل شده است. بنابراین بهنظر میرسد مراد از ابوالحسن، امام هادی علیه السلام باشد.
1.1.2.2- روایت دوم
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرَّجُلِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ الْفِطْرَةِ وَ كَمْ تُدْفَعُ قَالَ فَكَتَبَ سِتَّةُ أَرْطَالٍ مِنْ تَمْرٍ بِالْمَدَنِيِّ وَ ذَلِكَ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ بِالْبَغْدَادِيِّ»[11] .
اینکه تفاوت وزن تمر با گندم به چه میزان است باید بررسی شود. همچنین سند این روایت باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر این روایت نبود، ممکن بود روایت پیش را بر گندم حمل کرد، و بیان کرد اطلاق معایره و اندازهگیری، به اندازهگیری با گندم منصرف بوده است. اگر وزن حجمی خرماهای متعارف با گندم نزدیک باشد، جمع ادله آسانتر است، ولی اگر چنین نباشد، امر مشکل میشود.