« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محمدتقی شهیدی

93/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

/ طواف/کتاب الحج

موضوع: کتاب الحج/ طواف/

ما عبد الله بن الحسن را ثقه می دانیم، زیرا حمیری کتاب خود را به اکثار نقل از ضعیف سست نمی کند و معلوم می شود نزد او ثقه بوده است.

طائفه سوم: طائفه داله بر عدم جواز قران در طواف فریضه

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ (عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ مَكَّةَ بَعْدَ الْعَصْرِ فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ قَدْ عَلَّمْنَاهُ كَيْفَ يُصَلِّي فَنَسِيَ فَقَعَدَ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ رَأَى النَّاسَ يَطُوفُونَ فَقَامَ فَطَافَ طَوَافاً آخَرَ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ لِطَوَافِ الْفَرِيضَةِ فَقَالَ جَاهِلٌ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ.[1]

مورد روایت، قران در طواف فریضه است و ظاهر روایت این است که اگر عالم باشد، طواف باطل است.

طائفه چهارم: طائفه داله بر کراهت قران در طواف فریضه بر عکس طواف نافله

صحیحه زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) إِنَّمَا يُكْرَهُ أَنْ يَجْمَعَ الرَّجُلُ بَيْنَ الْأُسْبُوعَيْنِ وَ الطَّوَافَيْنِ فِي الْفَرِيضَةِ فَأَمَّا فِي النَّافِلَةِ فَلَا بَأْسَ.[2]

روایت بعدی: وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) يَقُولُ إِنَّمَا يُكْرَهُ الْقِرَانُ فِي الْفَرِيضَةِ فَأَمَّا النَّافِلَةُ فَلَا وَ اللَّهِ مَا بِهِ بَأْسٌ.[3]

محمد بن احمد نهدی توسط کشی توثیق شده و عیاشی هم گفته فقیه ثقة خیر، نجاشی گفته مضطرب، اما این تعبیر، دلیل بر عدم وثاقت نیست و شاید احادیش یعرف و ینکر بوده است.

اما محمد بن ولید، گرچه مشترک بین محمد بن ولید بجلی خزاز است که نجاشی او را توثیق کرده و بین محمد بن ولید شباب الصیرفی که توثیق ندارد، بلکه علامه و ابن داوود تضعیفش کرده اند، ولی بعید نیست که انصرافش به محمد بن ولید بجلی خزاز باشد، زیرا محمد بن ولید معروف که صاحب کتاب هم می باشد، محمد بن ولید بجلی خزاز است.

این که بعضی به این طائفه بر کراهت اصطلاحیه قران در فریضه استدلال کرده اند، صحیح نیست، زیرا کراهت در برخی روایات قطعا چنین ظهوری ندارد، بلکه تعبیر به کراهت در روایات، یا ظاهر در حرمت است و یا مجمل است.

آیت الله سیستانی برای دلالت تعبیر به کراهت بر حرمت استدلال کرده به این روایت: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي بَصِيرٍ أُحِبُّ أَنْ تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلٍ اسْتَبْدَلَ قَوْصَرَتَيْنِ فِيهِمَا بُسْرٌ مَطْبُوخٌ بِقَوْصَرَةٍ فِيهَا تَمْرٌ مُشَقَّقٌ قَالَ فَسَأَلَهُ أَبُو بَصِيرٍ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذَا مَكْرُوهٌ فَقَالَ أَبُو بَصِيرٍ وَ لِمَ يُكْرَهُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام) كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَسْتَبْدِلَ وَسْقاً مِنْ تَمْرِ الْمَدِينَةِ بِوَسْقَيْنِ مِنْ تَمْرِ خَيْبَرَ لِأَنَّ تَمْرَ الْمَدِينَةِ أَدْوَنُهُمَا وَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ (عليه السلام) يَكْرَهُ الْحَلَالَ.[4]

اما به نظر ما استعمال اعم از حقیقت و مجاز است و روایت مذکور دلیل نمی شود بر این که تعبیر به کراهت، ظهور در حرمت داشته باشد، و گرنه حضرت از بسیاری کارهای غیر حرام هم کراهت داشته است و لذا اصطلاح کراهت مجمل است.

علاوه که قرینه ای در روایات مورد بحث بر عدم دلالت بر حرمت وجود دارد، روایاتی که می گوید قران در فریضه مکروه است، اما قران در نافله مکروه نیست، در حالی که اگر مقصود، عدم کراهت اصطلاحی باشد که خلاف روایات است، زیرا روایاتی وجود دارد بر این که قران در طواف نافله کراهت اصطلاحی دارد.

طائفه پنجم: طائفه داله بر جواز قران در طواف فی الجملة

که قدر متیقن از آن طواف نافله است

صحیحه زرارة: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ: رُبَّمَا طُفْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع- وَ هُوَ مُمْسِكٌ بِيَدِي الطَّوَافَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ ثُمَّ يَنْصَرِفُ وَ يُصَلِّي الرَّكَعَاتِ سِتّا.[5]

نوعا این روایت حکایت فعل امام علیه السلام می کند و قدر متیقن از آن، طواف نافله است.

صحیحه دیگر زراره: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: طُفْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ (عليه السلام) ثَلَاثَةَ عَشَرَ أُسْبُوعاً قَرَنَهَا جَمِيعاً وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِي ثُمَّ خَرَجَ فَتَنَحَّى نَاحِيَةً فَصَلَّى سِتّاً وَ عِشْرِينَ رَكْعَةً وَ صَلَّيْتُ مَعَهُ.[6]

روایت علی بن جعفر: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَخِي يَطُوفُ السُّبُوعَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ فَيَقْرِنُهَا غَيْرَ أَنَّهُ يَقِفُ فِي الْمُسْتَجَارِ- فَيَدْعُو فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ وَ يَأْتِي الْحَجَرَ فَيَسْتَلِمُهُ ثُمَّ يَطُوفُ.[7]

روایت دیگر علی بن جعفر: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَخِي مَرَّةً طَافَ وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي الْعَبَّاسِ- فَقَرَنَ ثَلَاثَ أَسَابِيعَ لَمْ يَقِفْ فِيهَا فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الثَّالِثِ وَ فَارَقَهُ الْعَبَّاسِيُّ وَقَفَ بَيْنَ الْبَابِ وَ الْحَجَرِ قَلِيلًا ثُمَّ تَقَدَّمَ فَوَقَفَ قَلِيلًا حَتَّى فَعَلَ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.[8]

(البته معنای جمله اخیر معلوم نیست که امام علیه السلام چکار فرموده است؟)

صحیحه حماد: وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ وَ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى كُلِّهِمْ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (عليه السلام) صَلَّى الْغَدَاةَ فَلَمَّا سَلَّمَ الْإِمَامُ قَامَ فَدَخَلَ الطَّوَافَ فَطَافَ أُسْبُوعَيْنِ بَعْدَ الْفَجْرِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَابِ بَنِي شَيْبَةَ وَ لَمْ يُصَلِّ.[9]

از این که حضرت بعد از طواف، نماز طواف نخواندند، معلوم می شود که طواف نافله بوده است، و گرنه در طواف فریضه که خواندن نماز طواف واجب است.

روایت علی بن جعفر: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (عليه السلام) قَالَ: يَضُمُّ أُسْبُوعَيْنِ وَ ثَلَاثَةً ثُمَّ يُصَلِّي لَهَا وَ لَا يُصَلِّي عَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ.[10]

احتمال دارد که قائل، علی بن جعفر باشد و نه امام علیه السلام که در این صورت، این روایت نیز حکایت فعل امام علیه السلام می کند.

معتبره یحیی الازرق: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ يَحْيَى الْأَزْرَقِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي طُفْتُ أَرْبَعَ أَسَابِيعَ وَ أَعْيَيْتُ أَ فَأُصَلِّي رَكَعَاتِهَا وَ أَنَا جَالِسٌ قَالَ لَا قُلْتُ فَكَيْفَ يُصَلِّي الرَّجُلُ صَلَاةَ اللَّيْلِ إِذَا أَعْيَا أَوْ وَجَدَ فَتْرَةً وَ هُوَ جَالِسٌ قَالَ فَقَالَ يَسْتَقِيمُ أَنْ تَطُوفَ وَ أَنْتَ جَالِسٌ قُلْتُ لَا قَالَ فَتُصَلِّهُمَا وَ أَنْتَ قَائِمٌ.[11]

بعد از این که سائل می گوید من چهار تا هفت شوط طواف کرده ام، و می گوید آیا می توانم نماز آن را نشسته بخوانم، امام علیه السلام فرموده نه، بلکه باید ایستاده بخوانی و معلوم می شود که اصل قران در طواف مشروع است که می فرماید نمازش را ایستاده بخوان و گرنه نمی فرمود نماز بخوان.

بررسی طوائف روایات

اگر فقط ما بودیم و دو طائفه اول و دوم، و سند هر دو طائفه را معتبر بدانیم، جمع عرفی اقتضاء می کرد که قران در طواف مطلقا مکروه باشد، زیرا طائفه دوم نص در جواز و طائفه اول ظاهر در حرمت قران است که از ظهور طائفه اولی در حرمت به سبب طائفه دوم که نص در جواز است رفع ید می کنیم و نتیجه کراهت قران خواهد بود.

اما دو راه برای ابطال قول به کراهت قران در طواف فریضه وجود دارد، یکی این که طائفه دوم را سندا از اعتبار بیندازیم و سند آن را نپذیریم، و گرچه طائفه چهارم می گوید یکره الجمع، اما قطعا ظهور در کراهت اصطلاحیه ندارد.

راه دیگر تخصیص طائفه دوم به سبب طائفه سوم است، زیرا طائفه سوم اخص موضوعی از طائفه دوم است، طائفه دوم، نفی بأس از قران در طواف می کند، اما طائفه سوم می گوید قران در طواف فریضه عالما جایز نیست و طائفه دوم را تخصیص می زند و نتیجه آن، حرمت قران در طواف فریضه خواهد بود.

اما اگر در طائفه سوم هم سندا مناقشه شود، - چون روایت علی بن ابی حمزة است، گرچه ما روایات وی را معتبر می دانیم - ولی سند طائفه دوم را بپذیریم، باز هم قائل به حرمت قران در طواف فریضه می شویم، زیرا اگر طائفه سوم هم نباشد، طائفه چهارم برای ما کافی در اثبات حرمت قران در طواف فریضه است، به همان قرینه ای که نقل کردیم بر این که کراهت در این روایات، به معنای حرمت است، توضیح قرینه مزبور این است که از یکسری روایات، استفاده کراهت قران در نافله می شود، پس تنها فرق بین نافله و فریضه می تواند حرمت قران در طواف فریضه و عدم حرمت آن و صرف کراهت در طواف نافله باشد، و گرنه فرقی با هم نخواهند داشت.

مقصود از این روایات نیز روایاتی است که درباره تقیه امام علیه السلام وارد شده است که موردش طواف نافله است، زیرا آمده و اما انا فمع هولاء ، گرچه ما مثل محقق خوئی نمی گوییم که در طواف نافله، اصلا تقیه معنا ندارد، به این بیان که می شود بعدا طواف کند و لازم نیست که الان قصد طواف هم بکند، بلکه می تواند بدون نیت دور بزند، این کلام محقق خوئی صحیح نیست، زیرا در طواف فریضه هم می شود بدون نیت دور زد و این بیان اختصاصی به طواف نافله ندارد، بلکه تقیه هر کسی به حسب خودش است و شاید به سبب تقیه، کراهت قران در نافله مرتفع شود، بلکه به نظر ما در این روایات، قرینه وجود دارد بر این که طواف امام علیه السلام، طواف نافله بوده است و اگر حزازتی نمی داشت که تقیه کردن معنا نداشت، بلکه معلوم می شود که کراهت داشته است.

قرینه دیگر، عبارت: لاقران بین اسبوعین فی فریضة و نافلة است که ظهورش نهی از قران در طواف نافله هم می باشد و به قرینه طائفه چهارم حمل بر کراهت اصطلاحی قران نافله می شود و اگر مکروه هم نباشد، خلاف این روایات است.

خلاصه این که به نظر ما قران در طواف فریضه، حرام است، بر خلاف قران در طواف نافله که مکروه اصطلاحی است.

 


[1] وسائل الشيعة، ج‌13، 441، 80 باب أن من نسي ركعتي الطواف الواجب حتى طاف طوافا آخر جاهلا صلاهما و ليس عليه شي‌ء ..... ص : 441.
[2] وسائل الشيعة، ج‌13، 369، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[3] وسائل الشيعة، ج‌13، 370، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[4] وسائل الشيعة، ج‌18، 151، 15 باب عدم جواز التفاضل في أصناف الجنس الواحد الربوي و إن كان أحدهما أجود ..... ص : 151.
[5] وسائل الشيعة، ج‌13، 370، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[6] وسائل الشيعة، ج‌13، 371، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[7] وسائل الشيعة، ج‌13، 372، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[8] وسائل الشيعة، ج‌13، 372، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[9] وسائل الشيعة، ج‌13، 372، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[10] وسائل الشيعة، ج‌13، 373، 36 باب كراهة القران بين الأسابيع في الواجب و جوازه في الندب و في التقية ثم يصلي لكل أسبوع ركعتين ..... ص : 369.
[11] وسائل الشيعة، ج‌13، 440، 79 باب حكم صلاة ركعتي الطواف المندوب من جلوس ..... ص : 440.
logo