92/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
التظليل للرجال/تروک احرام/کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/تروک احرام/ التظليل للرجال
خلاصه نظریه آیة الله سیستانی این شد که فقط بحث تظلیل از شمس در زمان طرح روایات نهی از رکوب قبه مطرح بوده است و بحث تظلیل از مطر، تا زمان امام رضا علیه السلام مطرح نبوده است.
لذا سوال این سائلین هم از استظلال من الشمس بوده، زیرا سائلین این اسئله، از فقهاء اصحاب بوده اند و اطلاع از نظریه عامه داشته اند و معلوم می شود که سوالشان هم مربوط به همان جو فقهی بوده است و لذا هم سوال و هم جواب، منصرف به همان استظلال من الشمس است.
وجه دوم
عرف در استظهارات، فقط به یک حدیث اکتفاء نمی کند، بلکه اگر در یک مساله ای احادیث متعددی وارد شده، همه را لحاظ می کند، زیرا مجموع این روایات گاهی یک ظهوری درست می کند و منشا انصراف می شود.
مثلا مولایی که در رابطه با یک مطلبی، کلمات متعددی دارد، این جا نمی توان صرفا به اطلاق یک کلام از کلمات او اخذ نمود، بلکه در فهم این کلام مولی، عرفی است که از دیگر کلمات او استفاده شود.
در بحث تظلیل هم کلمات متعددی وارد شده، لایستتر من الشمس، لایستظل، اضح لمن احرمت له اما علمت ان الشمس اذا غربت تغرب بذنوب المجرمین یا ... الا غربت ذنوبه معها، کان رسول الله صلی الله علیه و آله لایستظل فی المحمل و کانت الشمس تؤذیه فیستتر منها ببعض جسده و اذا نزل استظل بالخباء و فی البیت و بالجدار.
این ها همه ظهور در استتار از شمس دارد و در مقابل همه این کلمات، یک عبارت دیگر از همین مولی وارد شده که نهی از رکوب قبه کرده و به ظاهرش مطلق است و مختص به استظلال از شمس نیست، در این جا عرف این کلام را جدا از آن کلمات حساب نمی کند و وثوق پیدا نمی کند که مقصود از نهی از رکوب قبه، مازاد از حرمت تظلیل در روز از خورشید باشد.
وجه سوم
این وجه مستند به مبنای اصولی ما به تبع مرحوم صدر است که احتمال ارتکاز متشرعی و قرینه لبیه متصله بر خلاف اطلاق، کافی در عدم احراز ظهور در اطلاق است.
بله، قرینه لفظیه را راوی ثقه باید نقل کند، اما اگر قرینه حالیه نوعیه باشد، وثاقت راوی مستلزم نقل آن نیست، زیرا راوی نیازی به بیان آن نمی بیند، چرا که مستمع هم همین ارتکاز را دارد.
در ما نحن فیه نیز احتمال عرفی عقلائی می رود که ارتکاز متشرعه بر این بوده که تظلیل در شب حرام نیست.
دفاع از وجه اول و کلام آیة الله سیستانی
دیگر روایات به غیر از نهی از رکوب قبه، برخی موردش استتار از شمس است و روایات وجوب ضحی و اضح لمن احرمت له نیز به معنای بروز للشمس است، خصوصا که بعد از اضح، کلماتی آمده که ظاهرش بروز للشمس است، مثل اما علمت ان الشمس اذا غربت تغرب بذنوب المجرمین.
ان قلت: در موثقه عثمان بی عیسی که اضح لمن احرمت له آمده؛ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع إِنَّ عَلِيَّ بْنَ شِهَابٍ- يَشْكُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِيدٌ وَ يُرِيدُ أَنْ يُحْرِمَ فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا زَعَمَ فَلْيُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ.[1] قرینه داریم که مقصود، استظلال من الشمس نیست، زیرا در صدر این روایت آمده: و البرد شدید و جواب امام علیه السلام قرینه بر خلاف می شود، زیرا مورد روایت، تظلیل از برد است و به قرینه تقابل، معلوم می شود که اضح در این جا، به معنای وجوب بروز للسماء است.
قلت: منافاتی وجود ندارد که خورشید در آسمان باشد و هوا هم سرد باشد و این شخص هم به خاطر سرما می خواهد داخل ستر بشود و امام می فرماید او معذور است، اما تو نباید تظلیل کنی، زیرا مستور از شمس می شوی و لذا شاید این ذیل قرینه باشد بر این که سوال در زمانی بوده که خورشید در آسمان بوده و سرمای شدید در روز آفتابی بوده است.
ان قلت: عنوان تظلیل در برخی روایات، در تظلیل از مطر استفاده شده است: مثل معتبره ابراهیم بن ابی محمود: وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع الْمُحْرِمُ يُظَلِّلُ عَلَى مَحْمِلِهِ وَ يَفْدِي إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ وَ الْمَطَرُ يُضِرَّانِ بِهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ كَمِ الْفِدَاءُ قَالَ شَاةٌ.[2]
در زمانی که باران می آید، عادتا خورشید پنهان است، با این حال تعبیر به تظلیل شده و این قرینه است بر این که تظلیل اعم از استتار من الشمس است.
روایت علی بن محمد: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ الْمُحْرِمُ هَلْ يُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ إِذَا آذَتْهُ الشَّمْسُ أَوِ الْمَطَرُ أَوْ كَانَ مَرِيضاً أَمْ لَا فَإِنْ ظَلَّلَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ الْفِدَاءُ أَمْ لَا فَكَتَبَ يُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ وَ يُهَرِيقُ دَماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[3]
از عطف مطر بر شمس به واسطه «او» معلوم می شود که در فرض وجود مطر، شمس نبوده است و با این حال از تظلیل به هنگام اذیت از مطر سوال پرسیده است.
صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع: وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ مِنْ أَذَى مَطَرٍ أَوْ شَمْسٍ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَأَمَرَهُ أَنْ يَفْدِيَ شَاةً وَ يَذْبَحَهَا بِمِنًى.[4]
صحیحه سعد بن سعد اشعری: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَرْقِيِّ عَن سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ أَ مِنْ عِلَّةٍ فَقُلْتُ يُؤْذِيهِ حَرُّ الشَّمْسِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَقَالَ هِيَ عِلَّةٌ يُظَلِّلُ وَ يَفْدِي.[5]
از این روایت معلوم می شود که ایذاء از حر شمس فقط یکی از علل جواز تظلیل است، ولی علت منحصره نیست و تظلیل از غیر شمس هم حرام است.
قلت: این استشهادات ناصواب است، زیرا ظهور اولیه تظلیل، اتخاذ الظل من الشمس است و جوهری می گوید الظل معروف و خلیل می گوید ما یستظل به من الشمس.
این روایات هم همه با قرینه بکار رفته است، مثل روایت اخیر که نمی گوید استظلال، به استظلال از شمس اختصاص ندارد، بلکه می گوید استظلال از شمس حرام است، برای حلال شدن تظلیل من الشمس، یکی از عوامل، ایذاء حر شمس است، ولی یکی از عوامل حلیت تظلیل من الشمس هم سرمای هوا و یا وجود پشه در جو است، ولی معنایش این نیست که تظلیل مختص به تظلیل از شمس نباشد.