92/06/23
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج/تروک احرام/ ازالة الشعر عن البدن/استثنائات از حرمت ازاله شعر
موضوع: کتاب الحج/تروک احرام/ ازالة الشعر عن البدن/ استثنائات از حرمت ازاله شعر
استثنائات از حرمت ازاله شعر
نسبت به استثناء اول که در کلام محقق خوئی ذکر شده، باید گفت که برخی با تکاثر شپش دچار حرج یا ضرر معتدبه نمی شوند و همچنین استثناء دوم و سوم و تا حرج که مشقت شدیده لاتتحمل عادتا است به وجود نیاید، نمی توان مطلقا حکم به استثناء این سه قسم کرد و مرحوم امام هم که لاحرج را به مطلق مشقت معنا کرده اند، ما به ایشان اشکال کرده ایم و خود ایشان هم در مقام فتوی به این اکتفاء نکرده اند و ارتکاز متشرعه هم مطلق مشقت را رافع تکلیف نمی داند.
و اما نسبت به استثناء چهارم به نظر ما لولا الروایة، با لاحرج نمی شود مشکل را حل نمود، چون؛
اولا: مطلق حرج رافع حرمت نیست و باید مشقت شدیده باشد و خیلی از موارد این چنین نیست.
و ثانیا: می توان با آب ریختن بیشتر و کمتر دست کشیدن به حرج نیفتاد و بر فرض هم اگر توقف داشته باشد وضو بر اسقاط شعر، مکلف از وضو عاجز می شود، مثل توقف وضو بر حرام دیگری، و در این صورت وضو ساقط شده و باید تیمم کرد و مشی فقهاء هم همین است و در رساله ها نیز ذکر شده است.
مقتضای ادله خاصه
دلیل اول: آیه شریفه
آیة الله شبیری زنجانی فرموده: «مریض» در آیه شریفه مورد بحث، شامل هر مرضی که مکلف را دچار مشقت کند، می شود حتی اگر به حرج یا ضرر منجر نشود و «اذی» هم مطلق است ولو این که به حد مشقت و حرج نرسد.
و نظیر آن آیه صوم است: ﴿أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾[1]
حال کسی که مریض است و روزه برای او مشقت دارد، بدون این که حرجی یا ضرری باشد، اگر ما باشیم و این آیه، ایشان فرموده روزه بر او واجب نیست، و فقط شامل مریضی نمی شود که حتی روزه برای او مشقتی هم ندارد و مرضی غیر مرتبط به روزه دارد، اما اگر مریضی باشد که به واسطه این بیماری، روزه برایش مشقت دارد، وجوب روزه برداشته می شود، حتی اگر مشقت شدیده ای هم نباشد.
نقد بر کلام آقای زنجانی
متداول در السنه فقهاء این است که از کلمه مریض و مرضی، این طور فهمیده اند که اذا کان الوضوء یضر بکم و لذا می گویند مریضی که وضو ضرری برایش نیست، مشمول آیه نمی باشد، حتی اگر وضو برایش حرجی باشد.
حتی محقق نائینی و خوئی و مرحوم تبریزی در خصوص آیه وضو فرموده اند: فلم تجدوا ماء در آیه شریفه، ﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً﴾[2] ، قید همه جملات قبل از آن است و من جمله «مرضی» و لذا آیه وضو مطلق مریضی که یضر به الوضوء را هم شامل نمی شود، بلکه ضرری که رساندن آن به بدن حرام باشد را شامل می شود.
و یا در روزه می گویند که اگر جهل به ضرری بودن روزه داشت و بعد فهمید که ضرری بوده، باید روزه را قضاء کند، زیرا آیه فرموده: ﴿أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾[3] ، در حالی که اگر لاضرر می خواست آن را بردارد، خلاف امتنانیت حدیث لاضرر می شد.
در حالی که چنین نیست، زیرا آیه صوم که امتنانی نیست و در نتیجه عمل مریض جاهل به بیماری و ضرر آن هم باطل است.
دیدگاه برگزیده
اولا: به نظر ما تفریق بین آیه صوم و روزه درست نیست و عرفی نیست که مقصود از «فلم تجدوا ماء فتیمموا» این باشد که به همه جملات قبلی بخورد، بلکه از «او علی سفر» را تقیید می زند، زیرا عرفی نیست که بگویند کسی که مریض است و آب نمی یابد، واجب است تیمم کند، و این قید عرفا بی ربطی به مریضی است، بلکه با سفر و حدث مرتبط است.
اما در اصل مطلب که مقصود از مرض و بیماری در السنه فقهاء، مرضی که باعث ضرر است می باشد، اشکال آیة الله شبیری زنجانی خوب است، که لازم نیست مریض را به ضرری بودن مرض قید بزنیم.
البته نسبت به صوم در صحیحه علی بن جعفر دارد: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ مَا يَجِبُ عَلَى الْمَرِيضِ تَرْكُ الصَّوْمِ قَالَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الْمَرَضِ أَضَرَّ بِهِ الصَّوْمُ فَهُوَ يَسَعُهُ تَرْكُ الصَّوْمِ.[4]
و لکن این نسبت به آیه صوم است و نمی شود به دیگر موارد تسری داد.
و ثانیا: از برخی روایات استفاده می شود که آیه شریفه شامل مریضی که قدرت بر روزه ندارد می شود، مثل؛
موثقه سماعه: قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا حَدُّ الْمَرَضِ الَّذِي يَجِبُ عَلَى صَاحِبِهِ فِيهِ الْإِفْطَارُ كَمَا يَجِبُ عَلَيْهِ فِي السَّفَرِ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ- قَالَ هُوَ مُؤْتَمَنٌ عَلَيْهِ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِ فَإِنْ وَجَدَ ضَعْفاً فَلْيُفْطِرْ وَ إِنْ وَجَدَ قُوَّةً فَلْيَصُمْهُ كَانَ الْمَرَضُ مَا كَانَ.[5]
و موثقه ابن بکیر از زرارة: قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ حَدِّ الْمَرَضِ الَّذِي يُفْطِرُ فِيهِ الصَّائِمُ وَ يَدَعُ الصَّلَاةَ مِنْ قِيَامٍ فَقَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يُطِيقُهُ.[6]
معتبره محمد بن مسلم: قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا حَدُّ الْمَرِيضِ إِذَا نَقِهَ فِي الصِّيَامِ فَقَالَ ذَلِكَ إِلَيْهِ هُوَ أَعْلَمُ بِنَفْسِهِ إِذَا قَوِيَ فَلْيَصُم.[7]
و در این روایات بحث ضعف و قوت است و نه ضرر، در حالی که در رساله های عملیه ضرر را دخیل کرده اند و لکن معلوم شد که معنای مریض این نیست و اختصاص ندارد به روزه ای که ضرر دارد و مشقت هم کافی است و این مطلب ایشان درست است.
و لکن انصافا این که از مشقت، مطلق مشقت اراده شود، خلاف مرتکز است، بلکه باید مقید شود به مشقت شدیده و با «اذا قوی فلیصم»[8] هم که در روایات آمده جور در نمی آید و مطلق مشقت عرفا رافع قدرت نیست.
فالاحوط ان لم یکن اقوی، اختصاص ادله مریض، به مریضی است که بیماری، ضرر معتدبه یا مشقت شدیده ای که لاتتحمل عادتا است برای او داشته باشد.
و فرقش این است که کسانی که مریض نیستند و به خاطر گرما به حرج می افتند، از برخی روایات استفاده می شود که فقط به مقدار رفع ضرورت می توانند در حال روزه آب بیاشامند و برخی مثل آیة الله سید سعید حکیم گفته اند به اطلاق مقامی قضاء هم ندارد که به نظر ما چنین ظهوری ندارد، زیرا در ارتکاز متشرعه این است که این چگونه روزه ای است که هم آب بخورم و هم صحیح باشد؟ و لذا ظهور در عدم وجوب قضاء پیدا نمی کند و مجمل است، در نتیجه به عمومات وجوب قضاء رجوع می کنیم.
اما نسبت به استثناء چهارم، و بحث وضو و غسلی که باعث اسقاط شعر می شود، دلیل جوازش صحیحه هیثم است:
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عُرْوَةَ التَّمِيمِيِّ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُرِيدُ إِسْبَاغَ الْوُضُوءِ فَتَسْقُطُ مِنْ لِحْيَتِهِ الشَّعْرَةُ أَوِ الشَّعْرَتَانِ فَقَالَ لَيْسَ بِشَيْءٍ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ.[9]
و لکن آیة الله زنجانی فرموده: این صحیحه مضطرب است چون اسباغ مستحب است و تزاحم بین استحباب و اسقاط شعر است که حرام است معنا ندارد و نمی شود با لاحرج، حرام را برداشت، بلکه باید مستحب را ترک نمود و لکن با این حال در مناسک فرموده:
(المسألة 276) لا بأس بما يسقط من الشعر حال الاغتسال أو الوضوء، و لو كانا مستحبين.[10]
و این فتوا عجیب است، در حالی که ایشان لاحرج را در محرمات هم جاری نمی داند چه رسد در مستحبات و روایت را هم که قبول ندارد، با این حال فرموده حتی اگر محرم مشغول وضو و غسل مستحبی هم باشد و مو ساقط شود، اشکالی ندارد، مگر گفته شود که ارتکاز متشرعه این بوده که بخاطر عدم اسقاط شعر، وضو را ترک نمی کرده اند.
ولی لزوم حرج که همیشگی نیست تا همیشه مشکل را با ارتکاز برطرف کنیم و مطلقا حکم دهیم که سقوط مو در حال وضو ایرادی ندارد، زیرا لازم نیست که زیاد دست بکشد، بلکه کافی است که آب زیادتر بریزد تا نخواهد زیاد دست بکشد.
و لذا اگر روایت پذیرفته نشود، نمی توان به طور مطلق حکم به جواز وضو حتی اگر مو ساقط شود، داد.