« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

1403/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

موضوع: استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

 

مقدمه:

بعد از آن‌که بحث اصولی در مورد مجهولی التاریخی یا موردی که یکی مجهول باشد و دیگری معلوم باشد پایان یافت حالا از باب تمرین بر آن قواعد اصولی بعض فروع را فقهاء و اصولیون مطرح فرمودند که البته جای اصلی‌اش فقه است اما این‌جا حالا دأب‌شان شده که لابد از باب تمرین این مسأله‌ی اصولی آن را هم مطرح بفرمایند. خب ما در مجهولی التاریخ در آن‌جا نظر این بود که استصحاب در هیچ‌کدام جاری نمی‌شود حالا یا بخاطر این‌که مقتضی موجود نیست یا بخاطر این‌که مقتضی موجود است ولکن تعارض می‌کنند دوتا استصحاب‌ها که مسلک شیخ اعظم بود. و یک نظر هم تفصیل... و اما در مورد این‌که یکی معلوم التاریخ است دیگری مجهول التاریخ هست این‌جا هم دو نظر بود، یک نظر این بود که این هم مثل مجهولی التاریخ است و فرقی نمی‌کند و نظر ثانی این بود که تفصیل می‌داد که در مجهول التاریخ استصحاب جاری است اما در معلوم التاریخ استصحاب جاری نمی‌شود.

مسأله اول:

حالا بر اساس این داده‌ها و این مفروضات اصولی این مسأله را مورد محاسبه قرار دادند که اگر آبی باشد قلیل و بعد از این‌که این ‌آب قلیل است دو واقعه رخ داده، یکی این‌که این آب با یک نجسی یا متنجسی ملاقات کرد و حادثه‌ی دیگر این است که این آب تُمم کراً آن کسری‌اش را ریختند روی آن آب به آن اضافه کردند شده کر؛ حالا در این‌جا صحبت این است که آیا این آب پاک است یا نجس است؟

خب روشن است که اگر اول کر شده باشد بعد ملاقات شده باشد خب این آب طاهر است ولی اگر اول ملاقات کرده بعد کر شده علی المسلک المشهور و المعروف این آب متنجس است. بله یک مسلک نادری هست که گفته می‌شود وقتی ‌آب قلیل ولو متنجس باشد همین که کر شد این پاک می‌شود ولو این‌که مثلاً یک سطل کم دارد از این‌که کر بشود، خب قبل از این‌که این یک سطل را بریزیم روی آن و ملاقات کرده با نجس یا متنجس، این متنجس است، همین که آن کسری را جبران کردیم و آن را به حد کر رساندیم این پاک می‌شود، خودبخود این طاهر می‌شود «الماءُ إذا بلغ قدر كرّ لاينجّسه شيء» این‌جور وضعی است قلیلاً البته از آن استفاده کردند که این می‌شود. ولی خب این مسلک حالا مسلک مهجوری است و مورد قبول مشهور فقهاء و معمول فقهاء نیست. بنابراین حالا در این‌جا پس نتیجه این است که اگر اول ملاقات بوده با آن نجس یا متنجس بعد کر شده باشد این آب متنجس است، اگر اول کر شده و بعد ملاقات حاصل شده این آب پاک است. و قهراً چون ما تقدم و تأخر این دو حادثه را نمی‌دانیم یعنی ملاقات و کریت را نمی‌دانیم از این جهت خب مورد شک واقع می‌شود. حالا قهراً این‌جا سه صورت وجود دارد،

تارةً این چنین است که تاریخ هردو مجهول است برای ما، اصلاً نمی‌دانیم کی، می‌دانیم این کر شده ملاقات هم شده اما تاریخ‌هایش را اصلاً نمی‌دانیم که مجهولی التاریخ می‌شود و تارةً نه، زمان کریت را می‌دانیم ملاقات را نمی‌دانیم این هم صورت ثانیه. صورت ثالثه برعکس است زمان ملاقات را می‌دانیم زمان کریت را نمی‌دانیم. اما آن‌جا که تاریخ هردو را می‌دانیم که دیگر آن‌جا معنا ندارد شک بکنیم، قهراً چهار صورت وجود دارد یک صورتش که تاریخ هردو را می‌دانیم محل بحث نیست چون حکمش واضح است.

این سه صورت که شک داریم به همین نحوی که گفته شد محل بحث واقع شده که این آب طاهر است یا متنجس است. سه قول در مسأله وجود دارد:

یک قول این است که در همه‌ی صور ثلاثه‌ای که گفتیم این آب پاک است، خب این ذهب إليه غير واحد منهم محقق خوئی هست که می‌فرمایند فعلاً در ابتدای در اصول‌شان آن‌ وقتی که این مباحث را در اصول طرح می‌کردند نظر شریف‌شان این بوده، بعداً همین‌طور که بعداً می‌آید در فقه ایشان در بحث بیع آن‌جا نظرشان عوض می‌شود نتیجه‌ی آن ابحاث بعدی‌شان این است که می‌فرمایند در هر سه صورت متنجس است. پس بنابراین قول اول این است که در هرسه صورت این آب پاک است.

قول دوم این است که در هر سه صورت متنجس است این هم نظریه‌ی محقق نائینی قدس‌سره علی ما نسب الیه در تقاریر بحث‌شان.

و قول سوم تفصیل است به این‌که در جایی که مجهول التاریخ باشد یا این‌که تاریخ کریت معلوم باشد و تاریخ ملاقات معلوم نباشد در این دو صورت آب پاک است، مجهولی التاریخ باشند آب پاک است، اگر علم به کریت هم، تاریخ کریت را می‌دانیم تاریخ ملاقات را نمی‌دانیم این‌جا هم باز پاک است. اما در جایی که تاریخ ملاقات را می‌دانیم تاریخ کریت را نمی‌دانیم آن‌جا متنجس است. این سه قولی است که در مسأله وجود دارد.

مبنای قول اول:

مجهولی التاریخ:

اما مبنای قول اول چی هست که فرمود که در هر سه صورت این آب پاک است؟ مبنای این قول این است که در بحث اصولی اگر ما اختیار کردیم که در مجهولی التاریخ گفتیم که استصحاب جاری نمی‌شود، نه استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت و نه استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات هیچ‌کدام جاری نمی‌شود. حالا عدم جریان یا علی مسلک الآخوند قدس‌سره که چون مقتضی وجود ندارد بخاطر این‌که اتصال بین زمان متیقن و زمان مشکوک محرز نیست و یا این‌که نه، مقتضی موجود است ارکان استصحاب موجود است اما چون آن استصحاب نتیجه‌اش با نتیجه‌ی این استصحاب متهافت است نتیجه‌ی یکی از استصحاب‌ها طهارت ماء است، نتیجه‌ی یکی از استصحاب‌ها نجاست این ماء است قهراً این دوتا استصحاب‌ها تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند کما هو مسلک الشیخ.

پس بنابراین ما با استصحاب موضوعی این‌جا نمی‌توانیم حکم را روشن بکنیم، چون یا جاری نیست این استصحاب یا جاری است و با تعارض تساقط می‌کند. مرجع ما می‌شود چی؟ مرجع ما می‌شود قاعده‌ی طهارت. حالا آن‌چه که در حالا متن ذکر شده و خب عده‌ای فرمودند مرجع قاعده‌ی طهارت است «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قَذِر» یا «حتی تعلم انه قَذُر» این هم بنحو صفت می‌شود خواند که قَذِر هم بنحو فعل می‌شود خواند که بگوییم «حتی تعلم انه قَذُر» یعنی این تَنَجَسَ. خب این آب الان این آ‌ب قلیل این مائی است که شیءای است که ما علم به قذارت یا قذر شدن آن نداریم پس بنابراین آن «کل شیء طاهر حتی تعلم أنه قذر» شاملش می‌شود استناداً به قاعده‌ی طهارت می‌گوییم این آب پاک است.

البته ما در کنار قاعده‌ی طهارت عام که موضوع آن کل شیء است یک قاعده‌ی طهارت خاص همه در مورد میاه داریم که در کافی شریف هم هست در تهذیب شیخ طوسی هم هست که «الماء کله طاهر حتی یُعلم انه قَذِر» یا «قَذُر»، «الماء کله طاهر» خب به این هم می‌توانیم تمسک کنیم بنابراین هم آن قاعده‌ی طهارت عامه و هم این قاعده‌ی طهارت خاص میاه وجود دارد.

نکته اول:

حالا این نکته را هم این‌جا خوب است توجه به آن بکنیم که آن قاعده‌ی طهارت عامه که «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» باشد آن یک مشکله‌ی سندی دارد و آن این است که احمد بن محمد بن یحیی مبدوّ به سند است و احمد بن محمد بن یحیی به قول مرحوم شیخ استاد می‌فرمود این آقازاده با این‌که آقازاده است و محمد بن احمد بن یحیی العطار از اجلاء و ثقات اصحاب است، ایشان فرزند اوست و بسیاری از روایاتی که پدر دارند ناقل آن و واسطه‌ی در نقل آن همین فرزند است. ولی متأسفانه ایشان این احمد در کتب رجال توثیقی برای او نیست کما این‌که جرح هم نیست، احوال ایشان گفته شده است مجهول است نمی‌دانیم ثقه هستند یا ثقه نیستند. فلذاست این یک بحث خیلی طولانی و مفصلی دارد که این را چکار می‌شود کرد.

فلذا بعضی از اصحاب این روایت «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» که روایت طهارت عامه باشد را حجت نمی‌دانند و سرّ عدم حجیت همین است که سند مشتمل بر احمد هست. خب این بحث طولانی‌ای دارد ما حالا این‌جا فعلاً وارد این بحث نمی‌شویم چون آن قاعده‌ی طهارت ماء که سندش تمام است لااقل من این‌که در کافی شریف وجود دارد. بنابراین این بحث مهم است مرحوم شهید صدر قدس‌سره در بحوث شرح عروه‌شان آن‌جا هم ایشان مفصل از این مسأله بحث کردند و حالا من اراد فلیراجع.

نکته دوم:

این‌جا یک نکته‌ی دیگر هم وجود دارد که آیا بعد از این‌که ما استصحاب موضوعی نتوانستیم بکنیم یعنی بگوییم استصحاب بکنیم عدم ملاقات را تا زمان کریت، چون نتیجه‌ی استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت طهارت ماء است دیگر، می‌گوید آقا تا وقتی که این کر نشده تا زمان کریت این ملاقات حاصل نشده ملاقات با متنجس حاصل نشده پس نتیجه‌اش طهارت است. آن طرف هم می‌گوییم که کریت حاصل نشده عدم کریت تا زمان ملاقات. کریت حاصل نشده تا زمان ملاقات، نتیجه‌اش چی هست؟ نتیجه‌اش نجاست آن آب است، خب این دوتا این دو استصحاب‌ها چون نتایج‌شان متضاد هستند با یکدیگر قهراً تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند. این‌ها استصحاب موضوعی است که حالت کریت و ملاقات را می‌خواهد روشن بکند. آیا ما این‌جا نمی‌توانیم بگوییم خب استصحاب موضوعی بحسب استصحاب موضوعی این‌ها تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند، اما استصحاب طهارت این ماء می‌گوییم این آب خب قبل از این رخدادها می‌دانیم پاک بوده الان پاک است یا پاک نیست؟ استصحاب بقاء طهارت ماء را بکنیم که اگر استصحاب طهارت ماء جاری باشد در مقام ممکن است بگوییم نوبت به قاعده‌ی طهارت چه قاعده‌ی طهارت عامه و چه قاعده‌ی طهارت خصوص میاه نوبت به آن نمی‌رسد. بخاطر این‌که استصحاب مقدم است بر این قواعد، چون استصحاب ناظر به... یعنی درحقیقت آن چیز اماره‌ای را کأنّ دارد استصحاب را مقدم می‌دارند، معروف شاید عندالاصولیین این است که مواردی که مجرای استصحاب هست و در آن موارد تمسک به قاعده‌ی طهارت یا عام یا خاص نمی‌شوند. البته بعضی هم علی ما ببالی مرحوم شهید صدر در این موارد می‌گویند فرقی نمی‌کند این‌جور نیست که استصحاب مقدم باشد و به هرکدامش مکلف می‌تواند تمسک بکند.

س: ...

ج: نه استصحاب‌ موضوعی‌هایی که تعارض کردند تساقط کردند، این حکم است موضوع نیست. طهارت این ماء حکم است حکم شرع است، حالا نمی‌دانیم این طهارتی که حکم شرع است برای این زمانی که ما شک داریم که ملاقات اول بوده بعد کریت بوده یا اول کریت بوده بعد ملاقات بوده نمی‌دانیم آن حکم شرع این‌جا باقی است یا باقی نیست آن طهارت شرعیه این‌جا باقی است یا باقی نیست پس بنابراین می‌شود.

بله این حرف هست که خود این طهارت که حکم شرعی هست خودش موضوعٌ لاحکامی، این منافاتی ندارد، یک حکم شرعی است یک حکم وضعی موضوع می‌شود برای احکام آخر. این چون طاهر است یجوز شربه مثلاً، چون طاهر است یصح ان یغتسل به المتنجس یا چون طاهر است یصح الوضوء معه، یصح الغسل معه و هکذا. این بله از این جهت این موضوع است ولی ذاتش حکم است حکم شرعی است آن‌وقت این داخل می‌شود در همان مسأله‌ای که آیا استصحاب در احکام جاری می‌شود یا جاری نمی‌شود.

س: ؟؟؟ با نجس است یک طهارت ؟؟؟ کر بودن است، این طهارت دومی ؟؟؟ کر بودن است طهارت اولی حاصل عدم ملاقات است. اگر ؟؟؟ این مانع نیست که استصحاب ؟؟؟

ج: نه، نه آن‌که ببینید این آب قبلاً که این واقع‌ها واقع نشده بود نه ملاقاتی شده بود و نه تغییری در آن ایجاد شده بود یعنی تتمیم نشده بود به کراً این آب مال چشمه بود، این آب باران باریده بود خب این آن‌وقت طاهر بوده دیگر ...

س: ....

ج: نه می‌دانم حالا شک داریم آیا با این واقع‌هایی که پیش آمده متنجس شده یا نشده؟ خب استصحاب بقاء آن طهارت قبلی را می‌کنیم.

س: ؟؟؟ این‌جا اگر طاهر باشد چون کر است طاهر است ...

ج: ما به علتش کار نداریم، شارع ما را متعبد می‌کند می‌گوید بابا وقتی یقین داری یک چیزی قبلاً پاک بوده بعد شک کردی که نجس شده به هر وجهی بگو پاک است. این‌جا همه می‌گوییم «لا تنقض الیقین بالشک» پس بنابراین این‌جا هم باید گفت که اولاً این‌که فرموده شده است حتماً مرجع ما می‌شود «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» خوب بود که عطف بکنیم یا این یا آن اصلی که در خصوص ماء شده. و آن اصل از این اصل رحجان دارد بخاطر این‌که این مشتمل بر احمد است و محل اشکال است. الان یادم نیست می‌خواستم نگاه کنم فرصت نشد من این دیروز و امروز این‌ها یک مقداری احوالاتم سرماخوردگی و گوش‌درد و فلان و این‌ها داشتم شاید خیلی هم حرف‌هایی که می‌زنم خیلی اعتبار نداشته باشد. بله نشد نگاه کنم، می‌خواستم ببینیم که یادم رفته سابقاً نگاه کردم و بحث کردم ولی یادم نیست که آن قاعده‌ی کلیه یعنی «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» این در کافی هم هست یا نه، ولی مسلم در تهذیب هست. اگر در کافی باشد خب بحسب ما سلکناه فرقی از این جهت ندارند هردو حجت می‌شوند. حالا این را یک نگاهی بفرمایید من هم وقت کردم ...

س: ؟؟؟ مثلاً موضوع آن ماء باشد موضوع قاعده‌ی طهارت آب باشد ...

ج: آب است ...

س: نه ؟؟؟

ج: به قول محقق خوئی می‌فرمایند آب مخلوق الساعه، شما توی ‌آزمایشگاه اجزاء ‌آب را می‌گیرید و ترکیب می‌کنید آب درست می‌کنید این آب مخلوق حالت سابقه ندارد، آن چیزهایی که سابقه است آب نیستند که تغییر در موضوع داده شده، آب این آب الان پاک است یا نجس است؟ یکی از شما سؤال می‌کند بله؟

س: ...

ج:‌ آب است ولی به چه دلیل پاک است؟ فرض این است که اگر آب مخلوق الساعه را بگوییم مثلاً اطلاقات الماء، چون ما نسبت به این‌که آب مطلقا پاک است مطلقا پاک است حالا این‌ها توی کتاب طهارت است، این‌که آب مطلقا پاک باشد محل کلام است، ما به چه دلیل بگوییم همه‌ی آب‌ها پاک هستند درست؟ همه‌ی آب‌ها پاک هستند یک بخشی‌اش ضروری است البته ولی این‌ها دلیل می‌خواهد که همه‌ی آب‌ها بگوییم پاک است به چه دلیل بگوییم پاک هستند؟ »خلق الله الماء طهورا» به آن می‌شود استدلال کرد یا نه؟ خیلی بحث‌های طویل و عریض دارد که «خلق الله الماء طهورا» می‌شود به آن استدلال کرد یا نه؟ چون آن‌جا می‌گوید که طهوراً یعنی چی؟ طهور است یعنی ما یتطهر به یعنی طهور اسم آلت باشد یعنی ما یتطهروا به است یا طهور اسم مبالغه است یعنی خیلی شدید الطهاره است یا این‌که ...

س: ...

ج: الماء، ماء، طاهر حتی تعلم.... این ببینید الما کل ....

س: ...

ج: ببینید بخاطر ذیلش که فرموده «الماء کله طاهر حتی یعلم انه قذر» به قول آقایان این ذیل عنوان به صدر می‌دهد یعنی الماء الذی لا یعلم ‌أنه قذرٌ این طاهرٌ، مائی که لا یعلم انه قذر نمی‌دانیم یعنی شک داریم ...

س: ؟؟؟ حکم ظاهری است ...

ج: بله حکم ظاهری است نمی‌گوییم فلذا شک دارد اخذ شده.

س: نه شما دارید می‌فرمایید که ماء ؟؟؟ من می‌گویم این موضوع ...

ج: حالا ما همان آن را هم نمی‌دانیم آن را هم نمی‌دانیم، آبی که اجزاء آن را بگیرند و درست کنند، اگر ما اطلاقات و عموماتی نداشته باشیم برای این‌که این اطلاقات و عمومات که این‌جا داریم حکم ظاهری است اگر اطلاقات و عموماتی نداشته باشیم که نفس الماء پاک است بنابراین مصادیقی پیدا می‌شود که ما نفس الماء را به حکم واقعی‌اش نمی‌دانیم محتمل است که مثلاً شارع ماء الکبریت را بگوید نجس است بگوید پاک نیست، یا ماء مخلوق را بفرماید پاک نیست احتمال ثبوتی‌اش که می‌دهیم. اگر عمومات و اطلاقاتی نداشته باشیم که دلالت کند که کل المیاه طهارت واقعیه دارد بنابراین برای مصادیق مشکوکه باید به طهارت ظاهری که از قاعده‌ی طهارت می‌فهمیم استناد بکنیم.

س: یعنی شما الان قاعده‌ی طهارت میاه را هم در شبهه‌ی حکمیه جاری می‌کنید هم در شبهه‌ی موضوعیه؟

ج: بله گفتند هردوتای آن جاری می‌شود در هردوجا جاری می‌شود. محل کلام هم هست بلکه اگر یادتان باشد در سابقاً هم بحث شد این.

مرحوم آقای آخوند قدس‌سره این «الماء کله طاهر» و «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» ایشان می‌فرمایند صدر این روایت حکم واقعی را دارد بیان می‌کند «کل شیء طاهر» درست؟ بعد «حتی تعلم» استصحاب است یعنی هرچیزی طهارت واقعی دارد این طهارت واقعی همین‌جور استمرار دارد تا بدانی نجس است فلذا فرموده صدر این روایات دلالت می‌کند بر طهارت واقعی و این از روایاتی است که ما می‌گوییم آقا ما دلیل نداریم برای این‌که همه‌ی آب‌ها پاک واقعی است فرموده نه صدر همین روایت مدلولش طهارت واقعیِ همه‌ی اشیاء است و طهارت واقعی همه‌ی میاه است. ذیلش باید استصحاب بکند فلذا ایشان این ذیل را قرینه گرفتند برای این‌که صدر موضوعش مشکوک است.

معمولاً آقایان این‌جوری می‌گویند می‌گویند این «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» این ذیل عنوان به صدر می‌دهد می‌شود «کل شیء لا یعلم انه قذر طاهر»پس در موضوع طاهرٌ چی اخذ شده؟ عدم العلم که همان شک است پس می‌شود حکم ظاهری. آقای آخوند می‌گویند نه این «کل شیء طاهر» این ذیل به صدر عنوان نمی‌دهد شارع این‌جا دوتا حکم دارد بیان می‌کند. یک: این‌که می‌فرماید هر شی‌ءای طهارت واقعی دارد این طهارت واقعی‌اش هم استمرار دارد تا این‌که علم پیدا کند می‌گوید در زمان شک همین‌طور بگو آن طهارت واقعی استمرار دارد که می‌شود استمرار. فلذا ایشان این روایات را هم جزء ادله‌ی استصحاب قرار داد.

س: در هردو شبهه دیگر هم حکمیه هم موضوعیه؟

ج: بله بله حالا آن باز که آیا هم در شبهه‌ی حکمیه است هم در موضوعیه است؟ خب بله عده‌ای می‌گویند هم در شبهه‌ی حکمیه است هم در شبهه‌ی موضوعیه است و اگر این ثابت بشود که این هم در شبهه‌ی حکمیه است هم در شبهه‌ی موضوعیه است آن‌وقت با این روایات جواب اشکال تعارض جعل و مجعول که فاضل نراقی و محقق خوئی فرمودند داده می‌شود چون در مورد خود شارع دارد می‌گوید شما دیگر چی می‌گویید؟ پس در صورتی که مجهولی التاریخ باشند این کریت و ملاقات این نتیجه این شد که استصحاب‌ها یا جریان ندارند بالمرّه چون مقتضی ندارند، یا مقتضی دارند و جریان پیدا می‌کنند و در اثر تعارض تساقط می‌کنند نوبت به اصل عملیِ طهارت می‌رسد.

حالا این هم {أصالة الطهارة} اصل عملی است همان‌طور که توجه دارید آقای آخوند در بحث برائت فرمودند خب برائت معمولاً این قاعده‌ی طهارت و این‌ها جزء برائت نمی‌گویند بحث نمی‌کنند توی بحث برائت اصول توی اصول عملیه‌ی اصول. سرّش البته نه این‌که این‌ها اصول عملیه نیستند. این‌ها چون سیار در فقه نیستند آقایان در اصول، اصول عملیه‌ی سیار را بحث می‌کنند و الا قاعده‌ی طهارت هم جزء اصول علمیه است برای این‌که مال زمان شک است و هم‌چنین قاعده‌ی طهارت در ماء این هم از اصول عملیه است.

تاریخ یکی معلوم دیگری مجهول:

خب و اما اگر تاریخ‌های‌شان تاریخ یکی معلوم است تاریخ دیگری مجهول است، تاریخ کریت معلوم است تاریخ ملاقات مجهول است یا نه تاریخ ملاقات معلوم است تاریخ کریت مجهول است. در این صورت هم بنابر مسلک کسی که مثل محقق خوئی می‌فرماید این‌جا هم استصحاب در معلوم التاریخ جاری می‌شود هم در مجهول التاریخ جاری می‌شود و فرقی بین مجهولی التاریخ و این نیست قهراً این‌جا هم باز با استصحاب‌ها جاری می‌شود تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند باز مرجع ما می‌شود قاعده‌ی طهارت. فلذاست که صور ثلاثه همه‌شان باید بگوییم که آن ‌آب پاک است، چرا؟ چون در همه‌ی این صور ثلاثه روی این مبنا تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند این اصول یا جاری نیستند و بعد که نبود قهراً نوبت به قاعده‌ی طهارت می‌رسد. خب این وجه قول کسانی که می‌گویند در همه‌ی صور.

مناقشه در قول اول:

طبق آن‌چه که حالا پس بنابراین این، اشکال اگر کسی بخواهد این‌جا بکند قهراً اشکال مبنایی است که در این‌جا بکند یعنی می‌گوید مبنا را قبول نداریم. البته یک اشکال غیر مبنایی هم وجود دارد که ان‌شاءالله وقتی فرمایش محقق نائینی تقریر می‌شود آن‌جا بیان خواهد شد. این‌که ما این‌جوری گفتیم گفتیم اگر زمان کریت را شما می‌دانید و استصحاب می‌کنید عدم ملاقات را تا زمان کریت گفتیم نتیجه‌ی این چی می‌شود؟ استصحاب می‌کنید عدم ملاقات را تا زمان کریت، کریت زمانش را می‌دانید هشت صبح مثلاً می‌دانید این آب کر شده اما ملاقات را نمی‌دانید قبل از هشت بوده یا بعد از هشت بوده، این‌جا را می‌گوییم استصحاب عدم ملاقات می‌کنیم تا زمان کریت. گفتیم نتیجه‌ی این طهارت ماء است. آقای نائینی همین‌جا اشکال دارند همین‌جا، ایشان می‌گویند ماء از ادله‌ی «الماءُ إذا بلغ قدر كرّ لاينجّسه شيء» استفاده می‌کنیم که باید کریت قبل الملاقات باشد آن‌جا شارع فرموده است اگر آبی کر بود و بعد از کریت ملاقات کرد با نجس یا متنجس نجس نمی‌شود، اول کریت باید باشد. بنابراین اگر همزمان بود نجس می‌شود باید اول کر باشد بعد، و شما با این استصحاب‌تان که دارید می‌کنید استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت این‌که ثابت نمی‌کند که، اول کریت بوده بعد ملاقات شده که.

این اشکال را هم ایشان دارد که این را باید حل بکنیم و الا این‌جا مشکل درست می‌شود. پس بنابراین این قول اول که دارد این حرف را می‌زند این فرمایش آقای نائینی را قبول ندارد آن فرمایش را جواب می‌دهد و ‌آن وقت می‌گوید این‌ها تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند و نوبت به قاعده‌ی طهارت می‌رسد این قول اول.

اما مبنای قول سوم:

قول ثانی این بود که ما در هر سه صورت بگوییم متنجس است این آب که ذهب الیه المحقق النائینی و باز اعترف به بعد انکاره محقق خوئی که بعداً اعترف. این وجه دوم الان وارد آن نمی‌شویم و نفرمودند فرمودند چون این یک‌خرده تفصیل دارد این را می‌گذاریم برای بعد. قول سوم را فعلاً بررسی می‌کنند بعد وارد قول دوم می‌شوند.

قول سوم چی بود؟ این بود که ما در دو صورت قائل به طهارت می‌شویم. یکی آن‌جا که مجهولی التاریخ باشد، خب روشن است آن‌جا که مجهولی التاریخ است می‌گوییم پاک است چرا؟ به همان وجهی که گفته شد می‌گوییم استصحاب‌ها یا معارضات جریان ندارند یا جریان دارند و معارضه می‌کنند بعد المعارضه می‌رویم سراغ اصل عملی که قاعده‌ی طهارت عام یا قاعده‌ی طهارت میاه باشد که خاص است. پس می‌گوییم آب پاک است. آن‌جایی هم که علم به تاریخ کریت داریم می‌دانیم ساعت هشت کر شده، خب این‌جا هم باز می‌گوییم که پاک است ساعت هشت کر شده استصحاب عدم کریت جاری نمی‌شود طبق این مسلک چون زمانش را می‌دانیم، اما استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت را داریم، کریت ساعت هشت است می‌گوییم نمی‌دانیم ملاقات با متنجسی که موجب انفعال این آب می‌شود قبل از زمان کریت رخ داده یا رخ نداده، می‌گوییم یک زمانی که ملاقات نبود استصحاب می‌کنیم عدم ملاقات را تا زمان کریت که ساعت هشت باشد. نتیجه چی می‌شود؟ نتیجه باز طهارت این ماء می‌شود. پس در این دو صورت بخاطر این جهت می‌گوییم.

و اما اگر برعکس بود تاریخ ملاقات می‌دانیم ساعت هشت ملاقات کرده با متنجس، دست خود ما مثلاً متنجس بود ساعت هشت می‌دانیم زدیم به این آب، اما زمان کریت آن را نمی‌دانیم. می‌دانیم کریتی هم حاصل شده اما این کریت قبل از این بوده که ما دست بزنیم به این ‌آب یا بعد بوده؟ کی بوده نمی‌دانیم. این‌جا حکم می‌کنیم به نجاست، چرا؟ زمان ملاقات را که می‌دانیم استصحاب می‌کنیم عدم... آن مجهول، استصحاب می‌کنیم عدم کریت را تا زمان ملاقات، پس بنابراین تا زمان ملاقات کریت نبود، وقتی آب کر نبوده و ملاقات کرد با ید متنجسه یا با نجس قهراً یصیر متنجس دیگر. پس بنابراین در این صورت باید این را بگوییم و بگوییم که این آب متنجس می‌شود. این هم مستند قول ثانی است،

مناقشه:

قهراً این قول باز اگر کسی بخواهد این قول ثانی را اختیار نکند باید در مبنای آن اشکال کند و بگوید که نه شما همین‌جایی که دارید می‌فرمایید که وقتی زمان مقالات معلوم است زمان کریت معلوم نیست این‌جا همان‌جور که استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات جاری است عدم ملاقات تا زمان کریت هم جاری است و همان تعارض و امثال ذلک پیش خواهد آمد. این به خدمت شما عرض شود که این دو قول است.

اما فرمایش محقق نائینی قدس‌سره که قول ثانی بود، این قول سوم بود قول ثانی بود که این‌جا علی جمع الصور ما باید بگوییم که این آب متنجس است. این دیگر حالا می‌فرمایند وقت گذشته این تفصیل دارد که ان‌شاءالله برای جلسه‌ی بعد.

 

logo