« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

1403/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

موضوع: استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

 

سیزده آبان:

امروز سیزده آبان به چند مناسبت اهمیت ویژه دارد، یکی این‌که نام امروز را، نام روز جهانیِ مبارزه با استکبار گذاشتند و بهترین توضیحات و تبیین این مسأله همین بیاناتی است که دیروز رهبر معظم دام‌ظله‌العالی بیان فرمودند، روشنگری و تبیین خیلی جامع و جالبی بود که مطالعه‌ی آن و دقت در آن فرمایشات هم برای قناعت نفس خود انسان و هم برای این‌که روشنگری داشته باشد در برابر سؤالاتی که گاهی مطرح می‌شود این بسیار مفید هست. ایشان از جوانی مطالعات بین‌المللی باید گفت بنحو خیلی گسترده و عمیق داشتند، خودشان یک وقتی می‌فرمودند که من این سلسله‌هایی که در فرانسه حکومت کردند خیلی اسم‌های‌شان هم مشکل است ژان ژان ژان هستند و با یک پسوند و پیشوندی این‌ها را می‌گفتند در جوانی من علاقه داشتم مطالعه کردم و حالا گاهی اروپایی‌ها این‌ها که می‌آیند برای‌شان نقل می‌کنم تعجب می‌کنند که خود آن‌ها بلند نیستند یا نمی‌دانند. و هم‌چنین اطلاعاتی که از مثلاً ایالات مختلف آمریکا دارند، با این‌که خب ایشان آمریکا نرفتند مگر در سازمان ملل که آن هم خب محدود است دیگر می‌روند جایی و می‌روند توی ساختمان سازمان ملل می‌روند. ولی این‌که هر ایالتی چه خصوصیاتی دارد از نظر جغرافیایی چگونه است چه امکاناتی در آن وجود دارد این‌ها را هم استحضار دارند. خب این شخصیتی است که از نظر این سلسله امور جامع الاطراف هستند و آشنایی با دسائس دشمنان و اعداء اسلام و اعداء ضعفاء و کشورهای ضعیف بلکه بیش از کشورهای ضعیف، این‌ها خیلی بحمدالله خدای متعال عنایت فرموده است به ایشان و به جامعه که رهبری این‌چنینی برای جامعه مقرر فرموده.

و هم‌چنین روز دانش‌آموز هست که روز دانش‌آموز هم بسیار مهم است سرمایه‌ی هرکشوری درحقیقت دانش‌آموزان آن کشور هستند که این‌ها رشد می‌کنند بعد به مقامات عالیه‌ی علمی عملی می‌رسند و اداره‌ی یک کشور درحقیقت با آن‌ها است. شاید یک وقتی حضرت امام قدس‌سره می‌فرمودند که شما آموزش و پرورش را به ما بدهید بس است برای ما در زمان طاغوت، یعنی تربیت این نسل که بعداً حکومت و زندگی کشور به‌دست آن‌ها خواهد بود از همه جهات این‌ها درست اگر تربیت بشوند هم به مسائل ‌آشنا بشوند هم عقائدشان محکم بشوند، واکسینه بشوند در مقابل پمپاژهای عقیدتی و اخلاقی.

همین امروز یک کسی به من نقل کرد من مشاهده نکردم ولی نقل کرد کسی که بعضی از هرزه‌هایی که وجود دارد توی دانشگاه‌ها، بعضی دانشگاه‌ها و این‌ها برهنگی را، برهنه شدند در مقابل، عکس گرفتند فیلم گرفتند و منتشر می‌کنند، این‌ها مفاسد اخلاقی است که اگر خدای نکرده ریشه بدواند و گسترده بشود همه چیز مملکت از بین خواهد رفت. آن کسی استقامت می‌کند و می‌ایستد در مقابل دشمن که بااخلاق باشد، خداترس باشد، متدین باشد، به روز معاد اعتقاد داشته باشد، به حساب و کتاب الهی اعتقاد داشته باشد.

و هم‌چنین مسأله‌ی تبعید حضرت امام قدس‌سره به ترکیه که باز در این روز واقع شده در سیزده آبان سال 1343. که آن هم واقعاً واقعه‌ی عجیبی بود ما در آن زمان حدود ده سال‌ام بود یادم هست که آمده بودم باجک می‌نشستیم آن زمان، آمده بودم این اوایل باجک این نانوایی نان بگیرم اوایل صبح مثلاً ساعت هشت، دیدم که یک جمعیت بسیار فراوانی از پایین شهر قم و شاید جاهای دیگر، زن و مرد این‌ها چهارراه بازار و بخشی‌اش آمده بود شاید توی باجک و خیابان‌های اطراف و آن شعاری که آن‌وقت می‌دادند این بود که یا مرگ یا خمینی، این‌جور با این‌که هنوز حضرت امام آن زمان مرجعیت آن‌طور نداشتند اصلاً شاید مرجعیت نداشتند در آن زمان ولی یک مدرس عالی‌مقامی در حوزه‌ی علمیه بودند یکی از رجال علمی و تقوایی حوزه شمرده می‌شدند ولی وقتی مردم شنیدند که آن بزرگوار را دستگیر کردند این‌جور واکنش نشان دادند در مقابل رژیم سفاکِ ظالم آن زمان. خب این تبعید و این گرفتاری‌هایی برای حضرت امام قدس‌سره؛ البته چون واقعاً با تقوا همراه بود با نیت خالص همراه بود برای خدا بود خدای متعال به آن برکت داد.

یکی از علمای بزرگ اصفهان مرحوم آیت‌الله ارباب قدس‌سره که من حداقل یک‌بار یادم هست که با مرحوم والد اصفهان رفته بودیم آن‌موقع خیلی وقت‌ها اتوبوس که مستقیم برود برای شیراز و این‌ها نبود، باید بروند اصفهان از اصفهان دو مرتبه بلیط بگیرند بروند شیراز. یک‌بار که رفته بودیم اصفهان به همین جهت رفتیم نماز مرحوم آیت‌الله ارباب، ایشان عمامه نمی‌گذاشتند ولی توی محراب که می‌رفتند عمامه می‌گذاشتند برای نمازشان. از شخصیت‌های بزرگ معنوی و علمی آن زمان بودند ایشان. ایشان وقتی که شنیده بودند امام نهضت را شروع کرده است ایشان فرموده بودند که این نهضت پیروز خواهد شد چون قائد و رهبرش کسی است که اهل نماز شب است که مرحوم امام رضوان‌الله علیه از همان زمان مدرسه و اوایل طلبگی و این‌ها مشهور بوده به این‌که اهل تهجد و مناجات با خدا و انس با حق تعالی است، این سجیه‌ی ایشان بود رضوان‌الله علیه. ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی ما توفیق فهم صحیح از اسلام و ابعاد مختلفش عنایت فرماید و توفیق سربازی اسلام و حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را خالصاً لوجه تبارک و تعالی عنایت بفرماید! امروز هم بحسب آن‌چه که اعلام شده راهپیمایی هست فلذاست که غیر از این جلسه‌ی اول که تزاحمی نداشت آن دیگر جلسه‌ی دوم و این‌ها تعطیل است بخاطر شرکت در این مسأله.

مقدمه بحث:

خب بحث ما راجع به صورت چهارم بود که اثر بر عدم یکی از حادثین است در زمان تحقق حادث آخر. در این‌جا استصحاب در مورد... و یکی‌اش مجهول التاریخ است و دیگری معلوم التاریخ است. مثلاً فرض کنید دو برادر هستند که یکی اکبر است و یکی اصغر است و هیچ وارثی برای مورّث آن‌ها جز این دو برادر باقی نمانده، این‌ها هستند وارث فقط. بعد زمان فوت برادر بزرگ را می‌دانیم چه زمانی است. مثلاً روز جمعه می‌دانیم برادر اکبر فوت شده است. خب در این‌جا... پس آن برادر اصغر آن مردد است نمی‌دانیم زمان فوت او چه زمانی است.

خب در این‌جا عدم فوت ولد اصغر و برادر اصغر در زمان فوت اکبر موضوع ارث است، اگر برادر کوچک‌تر عدم موت او که به تعبیر دیگر حیات او در زمان فوت برادر بزرگ‌تر این موجب ارث او می‌شود. حالا سخن در این است که آیا در این‌جا استصحاب در هردو طرف جاری می‌شود یا نه؟ هم در نسبت به ولد اکبر هم نسبت به ولد اصغر. خب همان‌جور که حیات و عدم موت ولد اصغر در زمان فوت ولد اکبر و برادر اکبر موضوع ارث‌بری او هست از آن طرف هم همین‌جور است دیگر. اگر برادر اکبر هم در زمان فوت برادر اصغر آن عدم حیات او، عدم موت او باشد، عدم موت، عدم موت او باشد و او حی باشد او هم از او ارث می‌برد. یعنی دو طرفه است دیگر هم او از این ارث می‌برد اگر در زمان او باشد چون فرض کنیم وارث دیگری نیست، هم او از این می‌تواند ارث ببرد. حالا در این‌جا هم در این‌جا مثل این صورت بحث است که آیا در این‌جا اصلاً استصحاب هردو طرف جاری می‌شود و تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند؟ یا فقط استصحاب در مجهول التاریخ جاری می‌شود در این مثال ما در ولد اصغر و اخ اصغر و در آن معلوم التاریخ جاری نمی‌شود؟ دو نظریه در مقام هست.

نظریه اول:

نظریه‌ی بزرگانی مثل محقق خراسانی، مرحوم آقای نائینی قدس‌سرهما و تبعاً لشیخ الاعظم علی ما نسب الیه این است که در این‌جا استصحاب در مجهول التاریخ جاری می‌شود ولی در معلوم التاریخ جاری نمی‌شود. اما در مجهول التاریخ چرا جاری می‌شود؟ آن بخاطر این است که خب تمام شرایط و ارکان استصحاب در این‌جا تحقق دارد نسبت به او، خب مثلاً ما روز قبل را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم یک زمانی این دو برادر هردو حیات داشتند و عدم موت برای هردو وجود داشته. بعد روز جمعه می‌یبنیم که آن برادر بزرگ فوت شد که حادث ‌آخر باشد، روز جمعه فوت شد. حالا نمی‌دانیم فوت آن اصغر کی بوده. خب این‌جا استصحاب می‌کنیم می‌گوییم آن برادر اصغر عدم موتش را که یقین داریم روز مثلاً پنج‌شنبه بوده روز چهارشنبه بوده که با هم این برادرها زنده بودند استصحاب می‌کنیم همان عدم موت برادر اصغر را تا زمان فوت برادر اکبر. خب یقین سابق داریم شک لاحق داریم و این‌جا هم بین زمان متیقن ما و مشکوک ما چیزی فاصله نشده است. بنابراین این استصحاب جاری می‌شود.

اما در ناحیه‌ی ولد اکبر آیا می‌توانیم بگوییم که خب حالا ولد اکبر درست است روز جمعه ما می‌دانیم از دنیا رفته اما آیا ایشان در زمان فوت اصغر برادر اصغر حیات داشته یا حیات نداشته؟ خب می‌گوییم آن‌جا هم این‌جوری می‌گوییم می‌گوییم آقا یک زمانی که ما می‌دانیم حیات داشته این اخ اکبر، استصحاب می‌کنیم آن حیاتش را تا زمان برادر اصغر، تا زمان فوت برادر اصغر می‌گوییم خب بنابراین آن هم می‌تواند ارث ببرد. چون علم اجمالی داریم بالاخره یکی از این دوتا زودتر فوت شد در تقدم و تأخر شک داریم دیگر، بنابراین هم استصحاب او و هم استصحاب طرف این جاری می‌شوند و تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند چون منشأ مخالفت قطعیه می‌شود.

این‌جا ‌آقای آخوند فرموده استصحاب در ناحیه‌ی نسبت به اخ اکبر جاری نمی‌شود، چرا؟ چون ما نیاز داریم به این‌که بگوییم عدم موت ولد اکبر در زمان موت ولد اصغر، زمان موت ولد اصغر ما نمی‌دانیم کی هست که، احتمال دارد زمان موت ولد اصغر روز شنبه باشد، جمعه فرض کردیم زمان فوت اخ اکبر است، خب اگر در لوح واقع این‌چنین باشد که زمان فوت برادر اصغر شنبه باشد شما عدم الحیاة قبل از جمعه را بخواهید بکشید بیاورید برای روز شنبه خب بین آن متیقن شما و زمان مشکوک شما که شنبه هست روز جمعه فاصله می‌شود که روز جمعه روز وفات این مستصحب است، روز وفات اخ اکبر هست. بنابراین چون احتمال می‌دهیم این زمان فوت برادر اصغر در روز شنبه باشد قهراً احراز نمی‌کنیم اتصال زمان عدم موت برادر اکبر را تا این زمان و احتمال می‌دهیم که جمعه که روز معیّنی است برای ما فاصله شده باشد. بله اگر فوت این برادر اصغر قبل از جمعه باشد خب اشکالی ندارد استصحاب بقاء حیات برادر اکبر یا عدم موت برادر اکبر مشکلی ندارد ولی چون برای ما روشن نیست که بالاخره آن زمان فوت برادر اصغر کجاست؟ قبل الجمعه هست یا بعد الجمعه؟ چون نمی‌دانیم پس بنابراین تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه‌ی خود دلیل می‌شود.

اگر فوت برادر اصغر قبل الجمعه باشد ارکان استصحاب تمام است اتصال هم وجود دارد. اگر فوت برادر اصغر بعد الجمعه باشد این‌جا استصحاب عدم موت برادر اکبر قهراً جاری نمی‌شود، چون بخواهیم عدم موت او را که قبل از جمعه بوده استمرار ببخشیم ابقاء کنیم تا زمان فوت برادر اصغر که شنبه است قهراً اتصال بین متیقن و مشکوک ما نخواهد بود، متیقن ما حیات یا عدم موت قبل الجمعه است، مشکوک ما بعد از جمعه هست جمعه هم که می‌دایم زمان فوت برادر اکبر است. پس بین این زمان و آن زمان نقض شده درحقیقت آن عدم موت و به موت که در جمعه باشد. بنابرای همان حرفی که مرحوم آقای آخوند قدس‌سره در مجهولی التاریخ داشتند در صورت چهارم همان حرف را هم این‌جا فرمودند. آن‌جا هم فرمودند تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه است، این‌جا هم می‌فرمایند استصحاب در ناحیه‌ی معلوم التاریخ که ما بخواهیم بگوییم این معلوم التاریخ عدم آن که از قبل متیقن ما بوده است عدم او را بخواهیم استصحاب بکنیم این تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه می‌شود. پس نتیجه چی می‌شود؟ پس نتیجه این می‌شود که در چنین داستانی فقط استصحاب در مجهول التاریخ جاری می‌شود و درنتیجه موضوع ارث‌بری آن برادر اصغر حجت بر آن تمام می‌شود اما نسبت به او ما حجتی نداریم بنابراین تمام ارث به همین برادر اصغر خواهد رسید. این فرمایش محقق خراسانی قدس‌سره هست.

خب همان جواب‌هایی که آن‌جاها داده می‌شد و فرمودند همان‌ جواب‌ها را هم این‌جا اعاده کردند و فرمودند و حاصل فرمایش چی هست؟ حاصل فرمایش آقایان؟ این است که ...

س: ...

ج: مجهول التاریخ جاری می‌شود ...

س: مگر می‌شود؟

ج: ...

ج: نه، در آن جاری نیست، چرا؟ برای این‌که ما عدم موتِ اصغر را می‌خواهیم تا زمان موت برادر اکبر، ما این را می‌خواهیم دیگر. خب می‌گوییم که شک داریم که آیا آن موت او کی بوده؟ آیا موت او پنج‌شنبه بوده؟ جمعه بوده یا شنبه است موت او شک داریم خب استصحاب بقاء آن را می‌کنیم، چون بقاء این‌که این عدم موت او همین‌طور تا زمانی که برای ما اثر دارد این استمرار دارد این زمان‌ها هم بهم متصل است این علمی نداریم به این‌که قبلاً ولی نسبت به برادر اکبر چرا می‌دانیم جمعه بالاخره ایشان فوت شده که جمعه زمان چی هست؟ زمان فوت برادر اکبر هست.

س: استاد ببخشید ما علم به موت اصغر مگر نداریم؟ ؟؟؟ علم به موت اصغر داریم احتمال هم می‌دهیم موتش قبل از موت ولد اکبر باشد و احتمال هم می‌دهیم بعدش ؟؟؟ بخاطر این ما یک احتمال ؟؟؟

ج: بعد از کی؟ چرا؟ چرا؟

س: چون احتمال می‌دهیم ...

ج: می‌دانم نه قبل و بعدش چی هست این‌جا؟ خب همین‌طور اگر عدم موت او باشد تا شنبه، خیلی خب شنبه فوت شده، استصحاب می‌کنیم دیگر یعنی یک جایی را یقین نداریم یک‌جایی این وسط واقع شده باشد که اتصال بهم خورده باشد، علم به اتصال نداریم. ما می‌گوییم ‌آقا این قبلاً نگاه می‌کردیم این دو برادر با هم زندگی می‌کردند حیات داشتند این دوتا با همدیگر، هردو حیات داشتند، آن بزرگِ می‌دانیم جمعه فوت شده ...

س: اگر اصغر قبل از موت اکبر فوت شده باشد ...

ج: نمی‌دانیم فوت شده یا نه، ما که خبر نداریم. مثل این همه‌جاها که شما استصحاب می‌کنیم نمی‌دانید این مستصحب از بین رفته یا از بین نرفته، شاید هم از بین رفته باشد شاید از بین نرفته باشد، همه‌جا که استصحاب می‌کنیم همین‌جور است. یک جایی یقین نداریم که آن نقض شده در این اثنائی که می‌خواهیم آن را بکشیم بیاوریم، آن‌جا علم نداریم شاید آن‌ شنبه باشد ...

س: ...

ج: چرا؟ برای این‌که این زمان است دیگر، این زمانی تا زمان ایشان اتصال دارد این زمان با همدیگر.

س: ...

ج: چون این مثالی که داریم می‌زنیم این‌ها را توجه بفرمایید چون مثال برای این است که در فرض چهارم این است که عدم محمولی اثر داشته باشد. فرض این است، داریم از ادله استفاده کردیم ...

س: ...

ج: فرض‌مان این است دیگر، برای صورت چهارم این است که عدم اثر دارد، منتها عدم محمولی نه عدم نعتی. این صورت چهارم، حالا این مثال برای این‌ این‌جوری فرض کردند. فرض کنید ...

اقول:

الان که داریم این‌جا را محاسبه می‌کنیم این‌جا می‌گوییم چی؟ این‌جا می‌گوییم خیلی خب ما زمان موت برادر اکبر را می‌دانیم جمعه است، اگر تا روز جمعه حیات اصغر باشد یا عدم موت اصغر باشد موضوع برای ارث‌بریِ او تمام می‌شود درست؟ می‌گوییم آقا الان روز جمعه را که نگاه می‌کنیم که روز جمعه روز وفات برادر بزرگ‌تر است، آن یکی را نمی‌دانیم وفات او کی هست می‌گوییم خب حالا که نمی‌دانی پس بنابراین استصحاب بکن بگو که عدم موت اصغر را تا روز جمعه بکش و بیاور پس روز جمعه می‌شود چی؟ می‌شود روزی که آن حادث واقع است که موت برادر بزرگ باشد و عدم موت برادر کوچک هم به حکم استصحاب هست پس موضوع این‌که یرث درست می‌شود تا جمعه و ما هم این‌جا زمان‌مان متصل است برای این‌که جمعه کنار آن زمان‌های قبل است که اتفاقاً جمعه را هم می‌شناسیم.

و این خلافاً لمجهولی التاریخ که می‌گفتیم آن زمان حادث آخر را نمی‌دانیم کجاست و منتشر است ممکن است این طرف باشد ممکن است آن طرف باشد زمان حادث آخر را؛ اما این‌جا که نسبت به حادث آخر که موت برادر بزرگ باشد می‌دانیم جمعه است خب جمعه کنار پنج‌شنبه است کنار چهارشنبه است همین‌طور فاصله‌ی بین این‌ها محرز است که فاصله بین این‌ها نیست دیگر، این‌جا که مشکلی نداریم. پس همان استصحاب حیات و استصحاب عدم موت برادر اصغر این جاری است برای این‌که وقتی به این زمان به خود زمان هم که نگاه می‌کنیم می‌بینیم این‌جوری است، پس بنابراین آن استصحابِ‌ جاری است تا روز جمعه که وجداناً می‌دانیم فوت برادر بزرگ است، شرعاً هم متعبد هستیم به این‌که بگوییم برادر کوچک حیات دارد در جمعه، پس بنابراین موضوع برای ارث این است که برادر زنده باشد در زمان فوت برادر آخر ارث می‌برد این موضوع محقق می‌شود و این‌جا هست.

اما شما بگویید که آقا خب ما هم قبلاً می‌دانستیم برادر بزرگ‌تر هم زنده هست و عدم موت او را می‌دانستیم، ما می‌آییم استصحاب می‌کنیم عدم موت برادر بزرگ‌تر را تا زمان فوت برادر اصغر، پس می‌گوییم برادر بزرگ‌تر باید ارث ببرد، ارث مال او هست و این ترکه مال او می‌شود آن به بچه‌های او می‌رسد به وراث او می‌رسد نه برادر اصغر. اشکال این این است آقای آخوند حرف‌شان این است ایشان می‌فرمایند که این را نمی‌توانید استصحاب بکنید چرا؟ برای خاطر همان شبهه‌ای که آن‌جا داشتیم، ما زمان فوت برادر اصغر که حادث آخر باشد آن منتشر است، نمی‌دانیم آن طرف جمعه بوده یا بعد از جمعه بوده این را نمی‌دانیم، حالا که این را نمی‌دانیم شما اگر بخواهید استصحاب عدم موت ولد اکبر بکنی تا زمان فوت اخ اصغر تا آن‌جا بیاورید احتمال می‌دهیم که زمان فوت برادر اصغر بعد از جمعه باشد استصحاب عدم موت اکبری که قبل الجمعه بود بخواهیم بیاوریم تا بعد الجمعه اتصال ندارد، چون جمعه می‌دانیم زمان فوتش است. پس آن عدم الموت یا آن حیات در جمعه از بین رفته نقض شده چه‌جور می‌توانید؟ اما این اشکال در ناحیه‌ی استصحاب عدم موت ولد اصغر نبود، چرا؟ برای این‌که زمان او قبل از جمعه بود، جمعه کنار آن زمان است فاصله‌ای هم بین آن نیست بنابراین استصحاب آن می‌کنیم تا روز جمعه ...

س: ...

ج: چون اثر مال این است ...

س: ...

ج: بابا آن هم همین است ولی چون مشخص است که جمعه هست، آن اثر مال این است که آن در زمان حادث آخر، آن حادث آخر زمانش برای ما مشخص است در مورد ولد اکبر می‌دانیم جمعه است، مال ولد اکبر روز جمعه است پس زمانش مشخص است. آن عدم هم باید در زمان حادث آخر باشد، فرق نمی‌گذاریم که بگوییم آن‌جا در زمان حادث ‌آخر آن نه، ولی صحبت این است که زمان حادث آخر روز جمعه متعیناً زمان فوت برادر بزرگ است این را می‌دانیم. حالا که این را می‌دانیم آن عدم موت برادر کوچک‌تر اگر در این زمان باشد که زمان جمعه هست خب موضوع ارث درست می‌شود. خب پس بنابراین هم روز جمعه کنار آن است هم زمان فوت برادر بزرگ‌تر همین روز است، این روز که روز جمعه باشد که هم روز جمعه اسمش هست، هم زمان فوت برادر بزرگ‌تر باشد این کنار زمان‌های قبل است بین‌شان هیچ فاصله‌ای نشده در این ازمنه، بنابراین آن عدم را می‌کشیم می‌آوریم این‌جا ...

س: ؟؟؟ روز شنبه است دیگر درست است؟ زمان اجرای استصحاب شما روز شنبه است، پس چه در معلوم التاریخ چه در مجهول التاریخ در مجهول التاریخ هم شما بخواهی استصحاب جاری کنید ممکن است موت ....

ج: ما روز شنبه استصحاب می‌کنیم برای روز جمعه نه این‌که روز شنبه، برای روز جمعه. چون زمان فوت برادر بزرگ روز جمعه است او باید روز جمعه زنده باشد همین، روز شنبه هم فوت شده باشد. اگر روز جمعه زنده بوده ارث برده پس دیگر ماترک آن برادر به این منتقل می‌شود این ؟؟؟ بچه دارد هرچی دارد به آن‌ها دیگر می‌رسد به برادر بزرگ‌تر نمی‌رسد، وراث برادر بزرگ‌تر نمی‌برند. ما که روز شنبه، روز شنبه نگاه می‌کنیم و حتی روز شنبه هم نباید بگوییم خب همان روز جمعه درست؟ ساعت هشت فهمیدیم که این برادر بزرگ‌تر سکته کرده به رحمت خدا رفته، خب می‌گوییم این ارث‌شان مال کی هست؟ می‌گوییم مال برادر کوچک‌تر است چرا؟ برای این‌که استصحاب حیات دارد ولو این‌که او هم فوت شده باشد ولی ممکن است بعد فوت شده ممکن عصر جمعه فوت شده، ممکن است روز شنبه فوت شده باشد.

س: حاج آقا ببخشید توی این مجهولی التاریخ ؟؟؟ توی استصحاب مجهول التاریخ احتمال این وجود دارد که ؟؟؟ موت اصغر بعد از ؟؟؟ باشد دیگر درست است؟

ج: خب باشد، خب نمی‌دانی کی هست، همه‌ جاها نمی‌دانی، همه‌جا که شک در رافع داری همین است نمی‌دانی کی هست خب استصحاب می‌کنی.

س: همان حرفی که توی معلوم التاریخ زدیم ؟؟؟

ج: چه فاصله‌ای شده شما به من بگویید چه فاصله‌ای شده؟ چه فاصله‌ای شده زمانش؟ شما بگویید یک زمانی بیاورید بگویید فاصله شده، چه زمانی فاصله شده؟ فقط احتمال می‌دهیم همه‌جا احتمال می‌دهیم حالت سابقه نقض شده، همه‌جا که استصحاب می‌کنیم، مگر بالاتر از این است؟ کسی که وضو داشته نمی‌داند الان وضو دارد یا ندارد خب شک می‌کند خوابش برده یا خوابش نبرده، یعنی آن وضو از بین رفته یا از بین نرفته، خب استصحاب می‌کند. خب این‌جا هم همین است. این‌جا برادر کوچک‌تر حیات داشته، عدم موت او مسلم بوده درست؟ همین‌طور که عدم فوت او در یک زمانی مسلم بوده عدم فوت برادر بزرگ‌تر هم در یک زمانی مسلم بوده؛ اما عدم فوت برادر بزرگ‌تر تبدیل به فوت شد در روز جمعه، خب روز جمعه می‌دانیم تبدیل به فوت شد. آن یکی نمی‌دانیم تا روز جمعه تبدیل به فوت شده یا نشده، خب استصحاب می‌کنیم. این زمانی که از آن‌جا می‌کشیم می‌آوریم این‌جا چه چیزی فاصله شده بین این دوتا؟ اتصال‌شان محرز است ...

س: ...

ج: بله احراز اتصال‌شان محرز است زمانش اتصالش محرز است، اما در آن طرف این‌جوری نیست ضمن این‌که آن طرف این‌جوری نیست این است که ما زمان فوت برادر اصغر را نمی‌دانیم کی هست و زمانی نیست که بالوجدان بدانیم اتصال دارد چون ممکن است زمان فوت برادر اصغر بعد از جمع باشد، شما عدم الموت برادر اکبر را بخواهید بکشید تا بعد الجمعه خب اتصال حاصل نیست چون جمعه زمان فوت او هست.

محقق خویی قدس سره:

جوابی که محقق خوئی قدس‌سره دادند به این مطلب و بزرگان دیگر جواب‌شان همان مطلبی است که قبلاً گفتند، گفتند آقا اتصال معنایش این است که بین یقین شما و شک شما یقین آ‌خری فاصله نشده باشد و در این‌جا بین یقین ما و شک ما فاصله‌ای نشده است چرا؟ برای این‌که شما روز آن مثلاً شنبه همین الان به نفس خودتان که مراجعه می‌کنید الان یقین دارید که عدم الحیاة برادر بزرگ‌تر قبل از جمعه وجود داشته این را که یقین داری و واقعاً هم شک داری آن عدم الحیاة در زمان فوت برادر کوچک‌تر آیا ادامه دارد یا ادامه ندارد؟ آیا بالوجدان شما یقینی ندارید که بین آن عدم موت برادر بزرگ‌تر و موت برادر کوچک‌تر یقین دارید فاصله شده؟ نقضی شده؟ یقین ندارید، پس یقینی بین الیقینین واسطه نشده است. و آن‌چه که ما در باب استصحاب لازم داریم این است. آن یقین سابق را هم نمی‌خواهیم آن زمانی که می‌خواهیم استصحاب بکنیم باید یقین و شک در کنار هم باشد این‌جا هم که یقین و شک در کنار هم هست بنابراین استصحاب می‌کنیم. و در مورد برادر اکبر هم همین استصحاب را می‌کنیم می‌گوییم یک زمانی یقین داریم این برادر اکبر بوده و حیات داشته و عدم موت او را یقین داریم، نمی‌دانیم در زمان فوت برادر اصغر آن عدم الموت تبدیل به موت شده أم لا؟ خب استصحاب می‌کنیم. این جوابی است که آن بزرگان می‌دادند.

اقول:

البته طبق آن نظر دیگر که ما گفتیم فرمایش آقای آخوند این نیست و این است که باید زمان متیقن با زمان مشکوک متصل باشد. این هم به خدمت شما اگر این را گفتیم که ما این را تقویت کردیم و گفتیم که این اتصال لازم هست بخاطر وجوهی که یک وجهش هم همین بود که لا تنقض الیقین بالشک ظاهر این است که لا تنقض الیقین به شک در همان چیز که آیا آن چیز ادامه دارد یا ندارد. و اگر اتصال باقی نباشد اتصال اگر نشد ما نمی‌توانیم بگوییم آن چیزِ باقی است اگر بخواهد باقی باشد مثیل آن است نظیر آن است نه خود آن است. از این جهت فرمایش ‌آقای آخوند را تقویت کردیم و به نظر می‌آید فرمایش تمام و متینی است که فرمایش ایشان است.

بنابراین اشکال در ناحیه‌ی آن معلوم التاریخ اشکال ‌آقای آخوند محقق است و اتصال زمان معلوم نیست فلذاست که استصحاب در آن ناحیه جاری نمی‌شود. پس طبق نظر محقق خوئی هردو استصحاب‌ها جاری می‌شوند و تساقط می‌کنند اما طبق نظر محقق خراسانی فقط استصحاب در ناحیه‌ی مجهول التاریخ جاری می‌شود در ناحیه‌ی معلوم التاریخ جاری نمی‌شود بنابراین تعارضی در کار نیست و در این مثال ما همان ولد اصغر ارث می‌برد، ارث می‌شود مال او و بعد از او هم که خب می‌شود مال وراث او. این تقریر محقق خراسانی قدس‌سره است.

آقای نائینی رحمة الله علیه:

و اما آقای نائینی رحمةالله علیه در این‌جا ایشان هم مثل آقای آ‌خوند فرمودند که در معلوم التاریخ جاری نمی‌شود استصحاب، در مجهول التاریخ جاری می‌شود در معلوم التاریخ جاری نمی‌شود اما بوجه آخرٍ، وجه ایشان این است مقدمه یک مقدمه دارد و آن این است که ما از لا تنقض الیقین بالشک استفاده می‌کنیم که شارع می‌فرمایند آن مستصحب را در بستر زمان استمرار ببخش و ما در ما نحن فیه می‌بینیم وقتی به بستر زمان نگاه می‌کنیم می‌بینیم هیچ‌جا نیست که برای ما شکی وجود داشته باشد که بخواهیم آن عدم موت برادر بزرگ‌تر که روز جمعه می‌دانیم وفات کرده همه‌ی حالاتش برای ما روشن است، قبل الجمعه می‌دانیم حیات داشته، روز جمعه می‌دانیم ممات است، روز شنبه هم می‌دانیم ممات است دیگر، روز به روز که زنده نمی‌شود که. پس کجا شما شک دارید در این که می‌خواهید استصحاب بکنید؟ شما وقتی به این زمان نگاه می‌کنی آن قبل الجمعه در این مثال که روز وفاتش است خب یقین دارید به حیاتش، یقین دارید به عدم مماتش. جمعه را که نگاه می‌کنید یقین به ممات دارید، شنبه که نگاه می‌کنید خب یقین به ممات دارید پس چه استصحابی می‌خواهی بکنی؟ شکی وجود ندارد. این فرمایش آقای نائینی است.

اقول:

خب جواب آقای نائینی قدس‌سره این است که بله به این ملاحظه درست است اما اثر که مال این نیست، اثر مال چی هست؟ مال حیات او یا عدم فوت او در زمان فوت برادر کوچک‌تر، این اثر دارد. وقتی ما این را نگاه می‌کنیم زمان فوت برادر کوچک‌تر چون برای‌مان معلوم نیست کجاست آیا واقعاً شک نداریم که این در آن زمان بوده یا نبوده؟ بله به عنوان تفصیلیِ قبل از جمعه، روز جمعه بعد الجمعه به این زمان نگاه کنیم هیچ‌جا شکی وجود ندارد برای ما و این زمان‌ها که نگاه می‌کنیم به عنوان خودش. قبل الجمعه که معلوم است هردو زنده بودند. جمعه هم که معلوم است این فوت شده، شنبه هم که معلوم است دیگر فوت شده فوت است این درست است به این ‌که نگاه می‌کنیم. اما همان نکته‌ای که آقای آخوند فرمودند به آن اگر نگاه کنید آن چی؟ بگویند آقا این برادر بزرگ‌تر در زمان فوت برادر کوچک‌تر این حیات داشته یا نداشته؟ می‌گوییم نمی‌دانیم توی آن زمان، چرا؟ برای این‌که آن زمان فوت او نمی‌دانیم کی بوده، جمعه بوده؟ شنبه بوده؟ قبل این بوده؟ آن را نمی‌دانیم،

پس بنابراین منافاتی ندارد که یک چیزی به یک عنوانی وقتی به آن نگاه می‌کنیم شک در آن نداشته باشیم ولی به حساب آخر و به عنوان آخر وقتی نگاه می‌کنیم در او شک داشته باشیم. پس این فرمایش آقای نائینی که این‌جا فرموده آخر شکی در کار نیست که شما بخواهی استصحاب بکنی این تمام نیست چون شما به لحاظ ازمنه دارید نگاه می‌کنید ازمنه‌های تفصیلی، قبل الجمعه، جمعه بعد دارید نگاه می‌کنید که این ؟؟؟ اثر نیست یعن موت روز جمعه به عنوان موت روز جمعه، موت روز شنبه به عنوان شنبه یا قبل از جمعه به عنوان قبل الجمعه این‌که اثر ندارد، آن‌که اثر دارد عبارت است از عدم موت اخ اکبر در زمان موت اخ اصغر این اثر دارد و این وقتی به این عنوان نگاه می‌کنیم وجداناً شک داریم که آیا آن عدم موت در زمان موت ولد اصغر و اخ اصغر بوده است یا نبوده است.

بنابراین فرمایش آقای نائینی هم قابل قبول نیست و فرمایش آقای آخوند به نظر راهی که آقای آخوند رفتند ولو مدعای این دو بزرگوار یکی است اما استدلال مرحوم آقای‌ آخوند تمام است استدلال مرحوم آقای نائینی تمام نیست، بنابراین الحق مع الآخوند قدس‌سره. این مسأله تمام شد. بعد محقق خوئی وارد یکم فرع فقهی می‌شوند که این فرع فقهی هم خیلی دامنه‌دار است و مفصل است و دیگر حالا جایش توی فقه است ولی حالا دأب بزرگان شده که این‌جا بحث می‌کنند چون بحث مفیدی هست ولو بحث فقهی است حالا آن هم به اندازه‌ای که در مصباح الاصول و این‌ها هست ان‌شا‌ءالله متعرض می‌شویم.

 

logo