« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

1403/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

موضوع: استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)

 

مقدمه:

صورت دومی که بر اساس اتصال و این‌که تمسک به دلیل استصحاب تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه هست بیان شده جایی است که علم اجمالی داریم به این‌که مثلاً دو کأس این دوتا علم داریم به این‌که، علم اجمالی اشتباه بود گفتم، این دوتا نجس هستند متنجس هستند ولی بعد یکی از این‌ها را بالتفصیل می‌دانیم که طاهر شده، خودمان مثلاً مباشرت کردیم یکی از این‌ها را تطهیر کردیم یا بیّنه قائم شد بر این‌که این ظرف این طاهر است تطهیر شده است. ولی بعد از این علم اشتبه الکأسان، نمی‌دانیم کدام بود، درست یادمان نمانده که آن‌که تطهیر کردیم یا آن‌که بیّنه قائم شد بر این‌که آن پاک است خصوصیاتش را درست در حافظه حفظ نکردیم از این جهت الان نمی‌دانیم کدام بود.

در این‌جا مرحوم سید رضوان‌الله علیه در عروه در مسأله‌ی دوم از فصل ثبوت و اثبات طهارت در آن‌جا در مسأله‌ی دوم در این صورت هم فرموده، در این صورت فرموده که استصحاب نجاست برقرار است. این کأس الف را نگاه می‌کنیم می‌گوییم خب این قبلاً که نجس بود الان نمی‌دانیم پاک شده یا پاک نشده، استصحاب بقاء نجاست می‌کنیم، کأس باء را هم نگاه می‌کنیم حالت سابقه‌اش نجاست بود الان نمی‌دانیم پاک شده یا پاک نشده استصحاب بقاء نجاست می‌کنیم. و حتی فرموده ملاقی هریک هم به تنهایی این هم حکم به نجاستش می‌شود. بله اگر دو ثوب باشه دوتا پیراهن بوده هردو متنجس بوده، یکی‌اش را آب کشیدیم و یقین داریم پاک شده بود ولی الان باز فراموش‌مان شده مشتبه شده کدام‌ یکی از این دو ثوب بود که ما تطهیر کردیم. این‌جا هم فرموده که استصحاب به بقاء نجاست در هرکدام جاری می‌شود.

ولی این‌جا اشکالی ندارد علی سبیل التعاقب مثلاً می‌خواهد نماز بخواند یک‌بار در این نماز بخواند یک‌بار در آن نماز بخواند، نماز ظهرش را تکرار کند یک‌بار در این لباس، یک‌بار هم در آن لباس بخواند، اشکالی این‌جا ندارد. بنابر این‌که البته خب در جایی که می‌شود بدون تکرار هم احراز امتثال کرد بگوییم اشکالی ندارد. چون محقق نائینی در اصول و هم‌چنین در فقه‌شان فرمودند که وقتی ما می‌توانیم تکرار کنیم برای احراز امتثال که راه برون‌رفت نباشد و الا اگر پیراهن سومی مثلاً وجود دارد با آن می‌توانیم نماز بخوانیم نباید تکرار کنیم، تکرار در این موارد استهزاء به مولا است ایشان حالا فرموده. که خب معمولاً فقهاء خیلی قبول ندارند این را، ولی ایشان تکرار را در آن صورت جایز می‌دانند. علی‌ای‌حال مرحوم سید قبول دارد، مرحوم سید می‌فرماید تکرار اشکال ندارد در این‌جا، ولی آب اگر باشد نمی‌شود آشامید چون این استصحاب نجاست دارد آن هم استصحاب نجاست دارد پس بنابراین حرمت شرب این دارد، حرمت شرب آن دارد ملاقیاتش هم همین‌جور است. این حرف آقای سید قدس‌سره هست.

س: ...

ج: بالاخره یکی‌اش که شستم دیگر، خب وقتی ...

س: ...

ج: وقتی در هردو خواندم می‌دانم در پاک خواندم، خب چون استصحاب نجاست که نمی‌گوید واقع را عوض که نمی‌کند که، استصحاب نجاست حکم ظاهری است واقع را که عوض نمی‌کند و وقتی در هردو نماز بجا آورد می‌داند در لباس پاک واقعی نماز خوانده است ...

س: ...

ج: نه از باب استهزاء است.

خب این فرمایش سید قدس‌سره هست. مرحوم نائینی رضوان‌الله علیه ...

س: ...

ج: ولی این اثر نه، چرا؟ برای این‌که ما برای صحت صلاة طهارت واقعی می‌خواهیم، استصحاب که نمی‌گوید درواقع نجس است، یعنی در ظاهر می‌گوید «یعامل معه معاملة النجس» ولی وقتی که در هردو خواندیم، از آن طرف هم در طهارت صلاة لازم نیست که علم داشته باشیم این نمازی که الان داریم می‌خوانیم در لباس طاهر است. باید بدانیم نماز در لباس طاهر را تحویل مولا دادیم ولو ندانیم حالا این بود یا آن بود. حالا این ذیلش بالاخره این‌جا به آن احتیاج نداریم، چون این ذیل را هم سید آن‌جا فرموده من تتمیم کردم کلام سید را عرض کردم.

خب آقای نائینی قدس‌سره خلافاً للسید فرموده نه، این‌جا استصحاب نجاست در هیچ‌کدام از این‌ها جاری نمی‌شود، چرا؟ چون تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه هست، به چه بیان؟

اما علی مسلک مثل محقق خوئی که این‌جور معنا می‌کردند و تفسیر می‌کردند کلام کفایه را، چون بین آن یقینی که ما به نجاست داشتیم خب می‌دانستیم قبلاً می‌دانستیم هم این کأس نجس است هم آن کأس نجس است، بین آن یقین و این زمانی که ما می‌خواهیم شک کنیم و زمان شک‌مان که آیا حالا پاک است یا پاک نیست یک یقینی فاصله شده متخلل شده، آن چه یقینی است؟ یقین به طهارت. بالاخره یکی‌اش را آب کشیدیم دیگر، بالتفصیل می‌دانیم یکی‌اش پاک شده. به این کأس نگاه می‌کنیم می‌گوییم شاید بین یقین به نجاستش و شک در بقاء نجاست یک یقین آخری که آن یقین به طهارت باشد تخلل پیدا کرده،

پس بنابراین یقین ما با شک ما این‌جا شاید فاصله داشته باشد متصل نباشد، پس بنابراین تمسک به «لا تنقض الیقین بالشک» در مورد این کأس می‌شود تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه‌اش. وقتی مصداقیه نبود که متصل باشد الان ما احتمال می‌دهیم متصل نباشد، پس تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه‌اش است. به این کأس هم که نگاه می‌کنیم هکذا، شاید این بوده که من تطهیر کردم. پس بین یقین به نجاستش با شک در بقاء نجاستش احتمال می‌دهم یقین به طهارت فاصله شده باشد پس نمی‌شود.

و اما علی معنای آخر و تفسیر آخر کفایه که نه ما باید زمان متیقن و مشکوک را حساب بکنیم آن‌جا هم باز همین‌جور است، خب این مثلاً در روز جمعه بود که من یقین داشتم به نجاست آن، الان که شک دارم چون می‌دانم روز شنبه آب کشیدم یکی از این‌ها را، پس بنابراین حالا یکشنبه که می‌خواهی استصحاب بقاء نجاست بکنی پس احتمال می‌دهی یکشنبه و جمعه بین شنبه‌ای که تطهیر کردی و طهارت برای این محقق شده متخلل باشد فاصله باشد. علی‌ای‌حال پس به این بیان؛ حالا چه به آن بیان چه به این بیان محقق نائینی فرموده استصحاب جاری نمی‌شود در هیچ‌کدام از این دوتا استصحاب جاری نمی‌شود. خب حالا که استصحاب جاری نشد پس چه باید گفت چه باید کرد؟ خب وجداناً که نمی‌دانیم نجس است، از آن طرف استصحاب هم که نمی‌توانیم جاری بکنیم،

خب این‌جا بگوییم قاعده‌ی طهارت دیگر، مثلاً قاعده‌ی طهارت جاری بکنیم بگوییم «کل شیء طاهر» یا «کل ماء طاهر حتی تعلم انه قذر» این را می‌توانیم جاری بکنیم بگوییم هم این پاک است هم آن پاک است؟ خب این هم محل اشکال البته دیگر این تتمه را فعلاً این‌جا بیان نفرمودند. چون بخواهیم در هردو قاعده‌ی طهارت جاری بکنیم این منجر می‌شود به مخالفت قطعیه، بگوییم البته این را که نگاه می‌کنیم قاعده‌ی طهارت فی نفسه دارد، این را که نگاه می‌کنیم قاعده‌ی طهارت فی نفسه دارد، اما اگر این اصل را در هردو جاری بکنیم و بیاشامیم هم آن را و هم آن را قهراً چی می‌شود؟ یقین پیدا می‌کنیم که ما نجس خوردیم نجس واقعی، و هرجا که جریان اصول در اطراف علم اجمالی هرجا که جریان اصول موجب بشود به این‌که مخالفت قطعیه بکنیم آن‌جا آن استصحاب‌ها یا آن قاعده‌ی طهارت‌ها و آن قاعده‌ی حلیت‌ها با هم تعارض می‌کنند. چون در هردو بخواهیم جاری بکنیم منجر به مخالفت قطعیه می‌شود، در یکی دون دیگری ترجیح بلا مرجح از این جهت دیگر ...

س: ...

ج: بله بخاطر این‌که قطعی است که قرعه در اسلام در این‌جور جاها جاری نمی‌شود، ادله‌ی قرعه ولو این‌که گفته «القرعة لكلّ أمرٍ مشكل» و الا اگر شما بگویید «لکل امرٍ مشکل» خب فقیه دارد مطالعه می‌کند نمی‌داند حلال است یا حرام است هرچی فکر می‌کند پس بیاید قرعه بزند، اگر قرعه به حلال است حلال ...

س: ....

ج: می‌دانم در ترجیح بلا مرجح است، قرعه مال یک جاهای خاصی است. آره قرعه مال یک جاهای خاصی است و الا ولو ظاهر دلیلش عمومیت دارد اما مال یک جاهای خاصی است فلذا شیخ انصاری هم فرموده فقط آن‌جاهایی ما قرعه را می‌توانیم جاری کنیم که اصحاب همه جاری کردند. حالا این بحث قاعده‌ی قرعه این‌جاها نیست، بالاخره قاعده‌ی قرعه از قطعیات است که قاعده‌ی قرعه در این‌جاها جاری نمی‌شود.

و اما این فرمایش محقق نائینی قدس سره

س: ...

ج: نتیجه‌اش این می‌شود که ملاقی این‌ها نجس نیست چون استصحاب نجاست که ندارد پس ملاقی آن نجس نیست اما اگر هردو را بخواهی بیاشامی نمی‌توانی چون می‌دانی یکی‌اش بالاخره نجس است هردو را بیاشامی مخالفت قطعیه کردی. ولی ملاقی‌اش نجس نیست این اثر را دارد که چون استصحاب نجاست ندارد وجداناً که نمی‌دانی نجس است هرکدام را و قاعده‌ی طهارت. مگر این‌که به هردو ملاقات کند، اگر به هردو ملاقات کند آن‌جا بله، ولی ملاقی یکی نجس نیست.

س: ...

ج: حالا آن ؟؟؟ دیگر حالا آن‌ها را بگذارید کنار آن‌ بحث‌ها، فعلاً جای بحثش این‌جا نیست آن‌ها، آن‌ها هرکدام مسأله‌ی جای خودش را دارد.

محقق خوئی قدس‌سره از این فرمایش آقای نائینی جواب دادند فرمودند که قطعاً این‌جا تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه نیست قطعاً نیست. ولی کلام را یک‌جوری شروع کردند که یک مقداری ابتداءاً آدم به ذهنش چیز دیگری می‌آید، اما توضیحی که عرض می‌کنم این را می‌خواهند بفرمایند و آن این است که ببینید شما که می‌گویید فاصله شده شاید فاصله شده آن یقین به نجاستی که قبلاً قبل از این‌که شما یکی‌اش را برداری تطهیر کنی یا بینه قائم بشود این درست است، آن یقینی که آن‌موقع داشتی با یقین به طهارتی که بعد برای‌تان پیدا شد و قبل از این‌که مشتبه بشود آن یقین یک یقین بر خلافش در نفس شما پیدا شد این درست است. ولی ما الان که می‌خواهیم استصحاب بکنیم ما نمی‌خواهیم بگوییم آن یقینِ باقی است ما با آن یقینِ کار نداریم تا شما بگویید این یقین به طهارت فاصله است و بعد از آن یقین این یقین واقع شده.

ما می‌گوییم الان وقتی نگاه می‌کنیم به این کأس، به این کأس الف نگاه می‌کنیم همین الان یک یقینی در نفس ما حادث می‌شود و آن این است که من الان یقین دارم که آن زمان این نجس بوده و الان شک دارم که آیا آن نجاست آن زمانی که الان به آن یقین دارم ‌آیا آن استمرار دارد یا استمرار ندارد؟ «لا تنقض الیقین بالشک» می‌گوید که بگو استمرار دارد. و لازم نیست که یقین بگویید آقا این یقینِ به درد نمی‌خورد چون آن‌که ما لازم داریم یقین سابق است این هم مکرر گفتیم، دلیل استصحاب که نمی‌گوید یقین شما باید سابق با شد شک شما لاحق باشد، نه، یقین که داشتی به یک امر سابقی و شک در بقاء آن امر سابق داشتی این مدلول ادله‌ی استصحاب شاملش می‌شود.

بنابراین وقتی الان که مشتبه شد به هرکدام از این کأس‌ها که نگاه می‌کنی بالوجدان یک یقینی در نفست هست همین الان، آن یقینِ قبلیِ درست است آن مرد از بین رفت، آن یقینی که قبلاً داشتی که این کأس نجس است مسلّم به ‌آن تطهیری که کردی آن‌موقع آن یقینِ از بین رفت و تبدیل شد به یقین به طهارت، آن درست است. اما الان وقتی که به صفحه‌ی نفس مراجعه می‌کنی یک یقین و یک شک الان در نفس شما هست هیچ چیز دیگری هیچ یقینی هم متخلل بین این دوتا نیست، بین این دوتا که الان به نفس مراجعه می‌کنی، می‌گویی که آقا این سابقاً مسلم این کأس سابقاً نجس بود و الان شک دارم آن نجاستِ الان باقی است یا باقی نیست، به این کأس که نگاه می‌کنم پس یقین و شک در کنار هم وجود دارد، به این کأس هم که نگاه می‌کنم یقین و شک در کنار هم وجود دارد پس استصحاب نجاست این جاری می‌شود استصحاب نجاست این هم جاری می‌شود.

البته می‌دانید که یکی‌اش مخالف واقع است این استصحاب‌ها ولی استصحاب مخالف با واقع بودن تنها کفایت نمی‌کند. بله در امارات چون طریق به واقع است اگر می‌داند یکی‌اش مخالف با واقع هست تعارض می‌کند چون می‌خواهد واقع را نشان بدهد، واقع که نمی‌شود هم این باشد هم آن باشد. اما در اصول عملیه چون می‌خواهد شما را از تحیر و بنای عملی می‌خواهد به شما نشان بدهد نمی‌گوید واقع این‌چنینی است که. خب الان بگوید هم این نجس است هم این نجس است چه اشکالی دارد؟ هم متعبد باش که این نجس است هم متعبد باش به این‌که این نجس است و با این تعبد هم که مخالفت عملیه لازم نمی‌آید چون نتیجه‌اش این است که هردو را ترک می‌کند. مخالفت عملیه‌ای با حکم شرع که لازم نمی‌آید.

پس بنابراین در این‌جا هردو استصحاب‌ها جاری می‌شود و قطعاً تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه نیست، شبهه نیست قطعاً می‌دانیم این مصداق «لا تنقض الیقین بالشک» است چون هم یقین داریم به نجاست سابقه هم شک داریم که واقعاً آن نجاست سابقه الان توی این کأس جاری هست یا نه؟ شاید آن‌که من تطهیر کردم آن یکی باشد. پس بنابراین در این هردو جمع است، آن یکی هم که می‌روم به خودش نگاه می‌کنم یقین سابق دارم، یقین دارم که یقین سابق یعنی یقین به متیقن سابق، نه یقینی که خودش سابق است، یقین دارم که قبلاً این نجس بوده، الان هم شک دارم بخاطر این‌که شاید آن یکی بود که تطهیر کردم یا بیّنه قائم شد بر این‌که تطهیر شده. بنابراین اشکالی نیست.

س: ...

ج: خب باشد ولی در این جهتش که فرق نمی‌کند، بله البته استصحاب فرش الامارت و عرش الاصول است، توی اصول که نگاه می‌کنی عرش‌نشین است به امارات که نگاه می‌کنی فرش‌نشین است، این را گفتند البته حالا صحت دارد یا ندارد والله العالم. ولی این قوت و ضعف این‌جا دخالت ندارد.

س: ....

ج: جاری نمی‌شوند.

خب این بیان محقق خوئی. و اما علی آن مسلک چه‌جور جواب بدهیم؟ آن هم همان نحوه‌ای که دیروز عرض می‌شد می‌گوییم که آقا ما نگاه می‌کنیم به ماسبق در این کأس الف می‌بینیم که نجاست بوده در این کأس الف. و چون احتمال می‌دهیم تطهیر مال آن کأس آخر باشد پس بنابراین شک داریم که از آن زمانی که این نجس بود تا به امروز متصلاً آیا این باقی است این نجاست أم لا؟ پس زمان را هم که نگاه می‌کنیم انفصالی در آن نیست، همین‌طور از آن زمانی که این نجس بوده به بستر زمان نگاه می‌کنیم می‌گوییم آن زمان نجس بود در این بستر همین‌طور تا این‌جا که می‌آییم شک داریم آن نجاستش باقی است یا باقی نیست، چرا شک می‌کنیم؟ برای این‌که احتمال می‌دهیم ما این را تطهیر کرده باشیم احتمال می‌دهیم نه آن یکی را تطهیر کردیم پس این نجاستش باقی است. علی‌ای‌حال در اثر این ترددی که نمی‌دانیم کدام را تطهیر کردیم در کل این زمان الان شک داریم، این‌جور نیست که یک بخشی شک نداشته باشیم آن فاصله بشود بین قبل و بعد، تمام این ظرف‌ها را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم شک داریم. پس بنابراین باز «لا تنقض الیقین بالشک» علی هذا التفسیر هم این طرف جاری می‌شود هم آن طرف جاری می‌شود و چون منجر به مخالفت قطعیه هم این‌جاها نمی‌شود چون استصحاب نجاست است بنابراین نتیجه‌اش این می‌شود که از هردو باید اجتناب بکنیم مخالفت قطعیه‌ای هم لازم نمی‌آید. این در صورت این صورت دوم.

س: ....

ج: خب بله، خب ظن متخلل نشد دیگر همان‌جور که توضیح دادیم بین یقین و شک‌تان که تخلل یقینی نشد چون الان دارید نگاه می‌کنید نه آن یقینِ را. الان توی نفس‌تان نگاه می‌کنید می‌گویید الان یقین وجود دارد شک هم بین این یقین شک هم چیزی فاصله نیست. اگر به بستر هم نگاه کنید می‌گویید که خب این‌جا نجاست بوده همین‌طور شک دارم این نجاستِ همین‌طور ادامه دارد این‌جا یا ندارد؟ شاید، چرا شک می‌کنید؟ می‌گویید شاید آن بوده که طاهر بود آن کأس بوده، پس این نجاست این الان شک دارم همین‌طور ادامه دارد یا ادامه ندارد.

و این غیر از باز آن مجهولی التاریخی که آقای آخوند فرمودند آن با این‌جا تفاوت می‌کند. چون آن‌جا علتش این بود که من احتمال می‌دهم آن زمانی که باید این مستصحب با او باشد در زمان او باشد آن زمانِ نمی‌دانم کجاست این‌جا است یا این‌جا است؟ فلذا آن‌جا این شبهه‌ی تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه درست بود، جا پیدا می‌کرد. برای این‌که مثلاً در آن مثال، این‌ها حالا هی تکرار هم می‌شود ولی خب برای این‌که در بعض اذهان مبارکات گاهی اختلالاتی پیدا می‌شود، اشتباهاتی پیدا می‌شود باید تکرار کنیم این‌جا را.

اقول:

عرض می‌کنم به این‌که آن‌جا خب پنجشنبه عدم اسلام ولد بود و عدم موت والد بود، عدم اسلام ولد نه در زمان‌های بعدش به این شکل بلکه در زمان موت والد اثر دارد، عدم اسلام ولد در زمان موت والد اثرش این است که لم یرث، این اثر را دارد. پس بنابراین ما می‌خواهیم استصحاب عدم اسلام ولد را در چه زمانی بکنیم؟ نه شنبه جمعه یکشنبه این‌جوری این عناوین نه، در زمان حادث آخر، یعنی در زمان حادث آخر که حادث آخر چی هست؟ موت والد است، موت والد نمی‌دانیم این‌جا است یا این‌جا است، اگر موت والد این‌جا باشد این کنار مستصحب ماست، اگر موت والد این‌جا باشد پس بین مستصحب ما و موت والد تخلل چی شده؟ اسلام ولد شده و ما عدم اسلام ولد را می‌خواهیم استصحاب بکنیم، اسلام ولد این‌جا فاصله شده. بنابراین در آن‌جا بله تخلل احتمال دارد و چون تخلل احتمال دارد پس تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه می‌شود.

اما در بحث ما تخللی وجود ندارد، ما واقعاً از همان زمانی که یقین به نجاستش داریم همین‌طور بستر زمان را همین‌طور نگاه می‌کنیم می‌گوییم آقا من می‌دانستم جمعه این متنجس بوده این ظرف، و شنبه هم می‌دانم یک ظرفی از این دوتا ظرف را آب کشیدم خودم می‌دانم اما حالا کدام است یادم رفت مشتبه شده. حالا در اثر این‌که مشتبه شده این را که تنها نگاه می‌کنم این ظرف را نگاه می‌کنم می‌گویم جمعه نجس بود همین‌طور شک دارم جمعه نجس بود، شنبه آیا نجس هست یا نه، یکشنبه آیا نجس هست یا نه، هیچ تخللی در این‌جا وجود ندارد، محتمل است البته محتمل است که آب کشیده باشد محتمل است این احتمال ‌آب کشیدن هم موجب شک من دارد می‌شود که آن نجاست‌ِ استمرار دارد. ولی ظرف نجاست کجاست؟ همه‌اش است، ظرف شک من همه‌ی این‌ها هست، همه‌ی این‌ها ظرف شک من است ولی به خلاف آن‌جا، آن‌جا همه‌ی این‌ها ظرف شک من نیست، ظرف شک من که آیا آن عدم اسلام به اسلام تبدیل شده یا نه زمان موت والد است به این عنوان، زمان موت والد. و زمان موت والد من نمی‌دانم.

س: ....

ج: اصلاً تخلل وجود ندارد نه فی الجمله نه بالجمله.

س: ....

ج: بالاخره الان که به صفحه‌ی نفس‌ام مراجعه می‌کنم الان یقین دارم قبلاً نجس بوده یا نه؟ یقین دارم ...

س:‌ ...

ج: حالا الان در اثر همان چیزی که شما می‌فرمایید که احتمال می‌دهم شاید این بوده آب کشیدم شاید هم آن یکی بوده این منشأ شک من می‌شود برای این‌که شک کنم آن نجاست در این بستر زمان همین‌جور ادامه دارد یا نه، پس زمان‌ها متخلل نیست این شک من همان‌جور از جمعه همین‌جور می‌آید تا یکشنبه. این‌جور نیست که یک روزش نباشد، همین الان الان که دارم نگاه می‌کنم به نفس خودم می‌بینم یقین به آن نجاست دارم که سابقاً نجس بوده و همین‌جور نمی‌دانم آن نجاست همین‌جور در این بستر جریان دارد یا جریان ندارد، استمرار دارد یا استمرار ندارد. پس کل این ازمنه تک‌تک لحظات این ازمنه مورد شک من است، مورد شک من است، یک‌جایش نیست که توی این ازمنه بدانم تخلل عدم شده، هیچ‌کدام، همه‌ی این‌ها مورد شک من است پس استصحاب جاری می‌شود.

س: ...

ج: نه نادیده نمی‌گیریم آن منشأ شک ما، چون احتمال می‌دهم در آن یکی باشد پس بنابراین به این که نگاه می‌کنم همین‌طور در تمام لحظاتش شک دارم آن نجاستِ باقی است یا باقی نیست.

س: ...

ج: اگر هرجایی در این‌جا فرض اگر کردیم، اگر همه‌ی این‌جاها فرض کردیم که اثر شرعی ....

س: ...

ج: اگر این‌جاها هم این‌جوری باشد که فرض اگر کردیم بنحو آن‌جا در یک جایی شارع حکم آورده فرقی نمی‌کند آن‌جا هم بله اشکال می‌شود، اما این‌جوری نیست این‌جا، این مورد ثانی‌ای که الان سید آن‌جور فرموده آقای نائینی این‌جور فرموده این‌جور نیست.

س: نجاست یک ظرف است نه نجاست حین طهارت ...

ج: بله این‌جوری نیست.

مورد سوم:

و اما به خدمت شما عرض شود که صورت سوم، صورت سوم این است که همین دو کأس متنجس است من علم پیدا می‌کنم که کأس زید پاک شد اما نمی‌دانم کأس زید کدام است، بیّنه قائم شد که ما تطهیر کردیم کأس زید را، یکی از این کأس‌ها مال زید است یکی‌اش مال عمرو است مثلاً. بیّنه قائم شد که من کأس زید را تطهیر کردم، یا خود زید چون ذو الید است آمد اخبار کرد گفت من آن کاسه‌ی خودم را آب کشیدم آن رفت، حالا ما مشتبه می‌شویم که کدام است، کأس زید کدام است؟

این‌جا فرقش با قبلی این است که آن‌جا بالتفصیل می‌دانیم کدام کأس پاک شد یا خودمان پاک کردیم یا بینه گفت بعد اشتبه. این‌جا آن علم ما می‌خورد به یک عنوانی به یک عنوان کلی، کأس زید این پاک شده. اما در تطبیق آن مشتبه است برای ما که کأس زید این است یا آن است. در این‌جا هم مرحوم سید مثلاً‌ فرمودند که استصحاب نجاست در هردو جاری می‌شود چون بالاخره این را می‌دانستم نجس است نمی‌دانم منطبقٌ علیه کأس زید هست یا نیست پس استصحاب نجاستش را می‌کنم. آن یکی هم همین‌جور، قبلاً که می‌دانستم این نجس بوده و نمی‌دانم الان منطبقٌ علیه کأس زید الان این هست یا نیست پس استصحاب بقاء نجاست این را هم دارد. الکلام الکلام خودش متنجس ملاقی هرکدام را هم باید بگوییم متنجس است و همین‌طور بقیه‌ی مطالب.

س: نه حاج آقا می‌خواهم بگویم که کأس ؟؟؟ یا کأس زید صورت سوم ؟؟؟ یعنی اصلاً آقاسید که مطرح نکردند آقای خوئی به ایشان نسبت دادند که ...

ج: نمی‌دانم شما چه مطلبی می‌فرمایید، دارم می‌گویم مواردی که محل اختلاف آقای نائینی فرموده این است. این مورد سوم است حالا.

س: ...

ج: حالا عبارت عروه را من دارم این‌جا ممکن است، نه تصریح نکرده سید به صورت سوم. «اذا علم بنجاسة شیئین فقامت البینة علی تطهیر احدهما غیر المعیّن او المعیّن» این غیر المعین ممکن است همین باشد که آن عنوان عام «او المعین و اشتبه عنده او طهر هو احدهما ثم اشتبه علیه» این عبارت احتمال ...

س: ؟؟؟ آقای خوئی که نسبت می‌دهند به سید صورت دوم و سوم را جدا کردند ...

ج: آقا چرا اذیت می‌کنید من را، بابا سه صورت است دارم هرکدامش را جداجدا بحث می‌کنم توجه فرمودید؟ سه صورت فرموده، ظاهر عبارت ایشان هم این است که این سه صورت را عروه فرموده، بعید هم نیست که از عبارت عروه به‌دست بیاید،

پس صورت اول این است که علم تفصیلی پیدا می‌کنیم درست؟ این صورتی که گفتیم، صورت دوم که یعنی ما چون این‌جوری داریم بحث می‌کنیم دیگر، صوری که گفتیم در آن شبهه‌ی مصداقیه است آن صورت اول که دیروز، پریروز بحث کردیم، صورت دوم این بود که علم تفصیلی پیدا می‌کنیم، حالا صورت سوم داریم این را می‌گوییم، صورت سوم ما نه صورت سومی که این‌جا گفتند در عروه ذکر شده، صورت سوم ترتیب خودمان را داریم می‌گوییم. صورت سومی که از این صوری که آ‌قای نائینی فرموده این‌جا استصحاب جاری نمی‌شود صورت سوم این است که دو کأس داشتیم فرضاً متنجس بوده بعد علم پیدا کردیم که یک عنوان عامی که ممکن است منطبق بر این باشد ممکن است منطبق بر او باشد آن تطهیر شده و حالا نمی‌دانیم بر کدام، این صورت سوم در انقساماتی است که ما داریم می‌گوییم، تقسیماتی است که ما داریم می‌کنیم.

اقول:

در این صورت سوم باز عرض کردیم که سید فرموده به سید نسبت داده شده که در این‌جا هم بعید نیست از عبارت‌شان هم استفاده بشود که این صورت هم استصحاب نجاست در هردو جاری می‌شود، آقای نائینی این‌جا مخالفت کردند باز آقای نائینی فرموده که تمسک به دلیل در شبهه‌ی مصداقیه است. چرا؟ باز به همان دو بیان‌ها. به این کأس که نگاه می‌کنیم احتمال می‌دهیم منطبقٌ علیه کأس زید این باشد که اگر این باشد پس بین یقین ما و شک ما فاصله شده علم به طهارت و اگر به آن بیان نگاه کنیم می‌گوییم خیلی خب شاید آن نجاستی که قبلاً بوده، بین آن نجاست و زمان شک ما که شک می‌کنیم آن نجاست هست یا نه، این طهارتِ فاصله شده باشد.

مناقشات:

خب مرحوم محقق خوئی قدس‌سره نسبت به این صورت دوتا جواب می‌دهند. در آن صورت دوم یک جواب بود، در این صورت سوم دوتا جواب می‌دهند.

مناقشه اول:

جواب اول همانی است که آن‌جا دادند؛ می‌گویند که آقا ما با آن یقین قبل‌مان کار نداریم، ما الان به صفحه‌ی نفس‌مان که مراجعه می‌کنیم می‌بینیم یک یقین و یک شکی کنار هم داریم هیچ چیزی هم بین آن دوتا فاصله نشده، همین الان که من نگاه می‌کنم به این کأس الف می‌گویم این قبلاً‌ نجس بود، الان هم شک دارم نجس است یا نه، بین این یقین من و این شک من هم چیزی فاصله نشده، الان هردو در نفس من معاً موجود است معاً این دوتا موجود است در نفس من و بنابراین استصحاب جاری است.

مناقشه دوم:

جواب دومی که این‌جا می‌دهند این است می‌فرمایند اگر شما بگویید این‌جور جاها استصحاب جاری نمی‌شود یک تالی فاسدی دارد که احدی به آن متلزم نیست و آن این است که فرض کنید یک نفری دارد از یک مجتهدی تقلید می‌کند بعد یقین کرد یک عالم مجتهد فقیهی از دنیا رفته به‌طورکلی، احتمال می‌دهد این عالم فقیه همینی باشد که از او تقلید می‌کرده، احتمال هم دارد کس دیگر باشد. آیا این‌جا استصحاب حیات آن مجتهد را می‌تواند بکند یا نه؟ می‌گوید لعلّ آن عنوان عامی که من یقین کردم که یک مجتهد فقیه عادلی از دنیا رفته لعلّ همان مقلَّد من باشد، پس بین یقین به حیاتش که یقین داشتم حیات داشته یک موقع و از او تقلید می‌کردم و یقینی که بعد برایم پیدا شد که یک فقیهِ مجتهد عادلی از دنیا رفته ممکن است این منطبق بر همان آقا باشد و بین آن یقین من و شکی که الان می‌کنم که آیا آن حیات دارد یا نه این فاصله شده باشد. آیا احدی این‌جا می‌گوید؟ می‌گوید نه، این‌جا حق استصحاب نمی‌توانی بکنی درست نیست.

حالا شنید که مثلاً فرض کنید در یک شهری دارد زندگی می‌کند یک‌جایی هست فهمید یقین کرد که یک فقیه بزرگواری مجتهدی از دنیا رفته و احتمال می‌دهد که لعل همان مقلَّد خودش باشد دیگر این‌جا می‌گوید نه دیگر تقلید میت است نمی‌توانم استصحاب حیات بکنم؟ تقلید میت هم نمی‌تواند البته بگوید ولی دیگر شرط تقلید مثلاً این است که حیات داشته باشد استصحاب، وجداناً که نمی‌دانم حیات دارد استصحاب هم که نمی‌توانم بکنم، پس بنابراین تقلیدش اشکال پیدا می‌کند باید احتیاط بکند؟ احدی چنین فتوایی نمی‌دهد.

پس بنابراین هم حلاً جواب دارد صورت سوم، صورت سومی که ما داریم می‌گوییم تقسیمی که ما داریم، هم حلاً جواب دارد و هم نقضاً جواب داد. از نقض می‌فهمیم علم اجمالی پیدا می‌کنیم که این شبهه درست نیست یک جوابی دارد ولو آن جوابش را نفهمیم حالا ما، اشکالات نقضی فایده‌اش همین است دیگر که ما می‌فهمیم که این یک جوابی دارد، حالا آن جواب‌ها چی هست ممکن است الان تفصیلاً ندانیم چی هست؛ ولی جواب تفصیلی این است که حل می‌شود دیگر مسأله، پاسخ مسأله و پاسخ مشکله داده می‌شود.

اقول:

خب این هم صورت سوم در این صورت سوم فرمایش محقق خوئی تمام است روی مسلک خودشان و آن‌جوری که خودشان فرمودند، این جواب نقضی‌شان هم درست است. روی آن تفصیل دیگری که برای کفایه کردیم باز آن درست است، برای این‌که حیات مجتهد یا در آن مثال این‌که این ظرف نجس بوده می‌داند الان هم در تمام این ازمنه که دارد نگاه می‌کند واقعاً شک دارد که آن نجاست همین‌جور باقی است یا نیست، آن حیات مجتهد همین‌طور باقی است یا باقی نیست، بنابراین تخلل عدمی نشده و لا بأس بالاستصحاب. بله آقا؟

س: خب چون این‌جا ما این کاسه‌ها که طرح می‌کنیم فرض این است که این کاسه‌ها محل ابتلاء باشند ؟؟؟ اما سایر مراجع که محل ابتلاء او نیستند.

ج: نباشند، می‌گوید یک کلی‌ای یقین کرده احتمال می‌دهد آن کلی منطبق بر همین مجتهد خودش باشد ...

س: ...

ج: بله، پس بنابراین شبهه‌ی مصداقیه می‌شود دیگر، می‌گوید اگر بر مجتهد من منطبق است پس فاصله شد پس نمی‌توانم استصحاب بکنم، شبهه‌ی آقای نائینی این است. شبهه‌ی آقای نائینی این است می‌فرماید آن کلی ممکن است بر این منطبق باشد اگر آن کلی بر این منطبق باشد پس فاصله شد بین آن یقین سابق شما و مقام شک شما، آن یقین فاصله می‌شود نمی‌توانی استصحاب بکنی. جواب این است که این فاصله نمی‌شود، چرا؟ برای این‌که ما الان یقین و شک خودمان را داریم نگاه می‌کنیم و این‌جا امرش اوضح است از آن صورت قبل، چون در صورت قبل می‌دانستی یکی از این‌ها، خود این می‌دانستی طهارت پیدا کرده، این‌جا که یقین پیدا نمی‌شود خود این آقا فوت شده، یک عنوان کلی است که لعل منطبق باشد، فلذا این‌جا جریان استصحاب اوضح از آن قبل است.

 

logo