1403/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)
موضوع: استصحاب> تنبیهات استصحاب> التنبیه العاشر (مصباح الأصول)
مقدمه:
بحث در فروعاتی بود که بر اساس اشتراط اتصال بین یقین و شک یا مشکوک و متیقن، بزرگانی فرموده بودند بر این اساس در این موارد استصحاب جاری نمیشود چون شبههی مصداقیه است. مورد اول که بعض الاکابر فرموده بودند این بود که اگر شخص یقین دارد به وجود یک امری در سابق که حالا در مثال گفتیم مثلاً میداند روز جمعه زید عادل بوده، بعد شک میکند در بقاء عدالت مثلاً روز یکشنبه و احتمال میدهد که شاید من بین آن یقین و این شکی که امروز دارم شاید یقین به فسق پیدا کرده بودم. اینجا بعض الاکابر فرموده استصحاب جاری نمیشود چون نمیداند زمان متصل هست یا نه، اگر یقین پیدا کرده بوده این احتمال که میدهد شاید یقین پیدا کرده بودم واقعیت داشته باشد خب بین یقین و شک فاصله شده اتصال دیگر نیست یا بین متیقن و مشکوک فاصله شده اتصال نیست، پس شرط جریان استصحاب وجود ندارد. اگر نه این احتمال بیجا باشد واقعاً برای او یقینی پیدا نشده باشد اتصال وجود دارد، بنابراین چون امر مردد است بین اینکه اتصال هست یا اتصال نیست؛ تمسک به دلیل در شبههی مصداقیهی دلیل میشود.
خب علی مسلک المحقق الخوئی و اینکه ایشان اتصال را اینطور معنا میفرمودند از طرف مرحوم آقای آخوند و قائلین به اینکه بین آن یقین و شک اتصال نباشد جواب داده شد، دوتا جواب ایشان دادند حاصل جوابشان این بود که آنچه که از ادلهی استصحاب استفاده میشود این است که هرجا ما بالفعل در نفس خودمان یقین به امر سابق و شک در بقاء آن میبینیم اینجا جای استصحاب است و در این موردی که بعض الاکابر فرموده است وجداناً ما میبینیم روز یکشنبه یقین داریم که روز جمعه عادل بوده است و الان هم همین الان هم شک داریم همان عدالت باقی مانده یا باقی نمانده، ولو اینکه احتمال میدهیم شاید ما یقین به عدم پیدا کردیم اما این احتمالِ مضر به این نیست که الان در نفس ما این دو صفت در کنار هم وجود داشته باشد، آن احتمال است دیگر، احتمال هم دارد نبوده، پس بنابراین ما یقین داریم به اینکه عدالت یوم الجمعه وجود داشته و وجداناً الان شک میکنیم که آن عدالت باقی است یا باقی نیست.
و اگر بفرمایید در اینجا که نه ما واقعاً شک داریم نمیدانیم شک داریم یا نداریم، نمیدانیم یقین داریم یا یقین نداریم این خلاف وجدان است چون در صفات نفسی و امور وجدانی شک معنا ندارد، الان خب به صفحهی نفس مراجعه میکنیم یا بالاخره میبینیم علم داریم به اینکه آن جمعه عادل بوده یا نه؟ و آیا الان شک داریم روز یکشنبه که این عدالت از بین رفته یا نه؟ خب وجداناً میبینیم هست. ایشان اینجور جواب داد.
بر مسلک محقق خراسانی:
و اما بقیه این کلامی که بعضی دوستان سؤال میکردند بنا بر آن مسلک که مسلک محقق خراسانی باشد علی تفسیری که عرض شد و تبعیتی که ما کردیم، آیا بنابر آن چهجور جواب میدهید؟ خب واضح است بنابر آن مسلک هم جواب چیست؟ جواب این است که زمان مشکوک با زمان متیقن باید چی باشد؟ باید متصل باشد و گفتیم این درست است. در ما نحن فیه عرض میکنیم خدمت آن بعض الاکابر که ما جمعه علم به عدالت داریم الان علم داریم که جمعه عادل بوده، برای چه روزهایی داریم شک میکنیم که شنبه عادل بوده یا نبوده، یکشنبه عادل بوده یا نبوده، یعنی نمیدانیم آن عدالت جمعه در این بستر زمانی شنبه و یکشنبه استمرار داشته است یا نداشته، خب شنبه که متصل به جمعه است، جمعه زمان متیقن ماست، خب شنبه زمان مشکوک است، یکشنبه هم مشکوک است پس این زمان متصل است و اینکه احتمال بدهیم شاید ما یقین داشتیم که فاسق شده است این احتمال جلوی شک ما را نمیگیرد این احتمال مجامع با شک است، نفس احتمال که منافاتی با این احتمال و این شک ندارد که. مثل اینکه شما احتمال میدهید شاید در موارد دیگر، در جاهای دیگر، در شک در رافع شما احتمال میدهید این طهارتی که وجود داشته شاید رافعی آمده آن طهارت را از بین برده، خب اگر آن رافع آمده باشد که معلوم است که دیگر ادامه ندارد استمرار ندارد؛ اما چون علم به آن نداریم قهراً این شک ما و احتمال اینکه لعلّ مستمر باشد لعلّ باقی باشد وجود دارد. پس در اینجا هم میگوییم این قطعاً شبههی مصداقیه نیست چون بلکه یقین به اتصال زمان مشکوک به زمان متیقن داریم، زمان متیقن جمعه است زمان مشکوک ما همه شنبه است هم یکشنبه است، البته درست است آن اثری که میخواهیم بار کنیم مال یکشنبه است اما چون المتصل بالمتصل متصلٌ لذلک الشیء یعنی این تا تخلل عدم نشود تمام اینها متصل هستند به او، ولو بواسطهی آن قبلیشان. پس بنابراین الان اتصال بین زمان مشکوک و زمان متیقن حاصل است.
و فرق بین اینجا و آنچه که در مجهولی التاریخ در صورت چهارم محقق خراسانی فرمود که تمسک به دلیل در شبههی مصداقیه است ما هم میپذیرفتیم فرق این است، نکته این است که خود آقای آخوند هم آنجا در لا یقال فإنه یقال توضیحی دادند فرمودند اگر نظر به خود این زمانها بکنیم که متصل است، جمعه و شنبه و یکشنبه که متصل است و اگر اثر مال این باشد که این متیقن ما ادامه داشته باشد در بستر این زمانها هیچ اشکالی ندارد، منتها آنجا اشکالش این بود که اثر مال این نیست، آنجا اشکال این بود که ما میخواهیم آن عدم اسلام ولد در آن مثال، عدم اسلام ولد در چه زمانی وجود داشته باشد؟ در زمان موت والد که این را میخواستیم این عنوان را میخواستیم، بعد میگفتیم ما زمان موت والد را نمیدانیم کجاست، زمان موت والد این حقیقت، این واقعیت این را نمیدانیم روز مثلاً در آن مثال اگر فرض کنید که جمعه اینجور بوده که والد حیات داشته و ولد هم اسلام نداشته، بعد علم اجمالی پیدا کردیم که این والد از دنیا رفته آن عدم الاسلام ولد هم به اسلام تبدیل شده منتها زمانش را نمیدانیم تقدم و تأخر را نمیدانیم، فلذا احتمال میدهیم که شنبه موت والد باشد که اگر شنبه موت والد باشد پس زمان مشکوک با زمان متیقن متصل است چون جمعه عدم الاسلام بوده، شنبه موت والد است و قهراً اسلام ولد میشود یکشنبه، بنابراین استصحاب میکنیم عدم اسلام ولد را برای روز برای اینجا و اتصال باقی است. ولی اگر فوت والد یکشنبه باشد قهراً اسلام ولد میشود کی؟ میشود شنبه، و وقتی اسلام ولد شد شنبه بنابراین شما میخواهید عدم الاسلام جمعه را بیاورید برای یکشنبه، واسطه پیدا میشود. چون یک زمانِ مردد است که این زمان، چون نکتهی مهم آقای آخوند قدسسره همین بود که این را باید توجه کنید، اگر به جمعه و شنبه و یکشنبه نظر کنید و اثر مال این بود که اتصال بود، اما چرا ما شک در اتصال داریم؟ برای اینکه زمان مضاف به حادث آخر موضوع حکم شماست یعنی زمان موت والد، این زمان موت والد نمیدانیم جایش کجاست، زمان موت والد روز شنبه بوده یا روز یکشنبه بوده. اگر زمان موت والد روز شنبه باشد اتصال برقرار است اگر زمان موت والد یکشنبه باشد اتصال برقرار نیست ...
س: ؟؟؟ در مثال آخوند که موت والد و مورث و اسلام وارث که ولد باشد ....
ج: عدم اسلام وارث ...
س: حالا همین حرف را در همینجا بزنیم ما، در موضوعاتی که تک جزئی هست حرف شما درست است که ...
ج: خیلی خب ما در این حالا ...
س: ...
ج: هرجا مثل آنجا بود میگوییم ...
س: ؟؟؟ حرف بعض الاکابر ...
ج: بعض الاکابر همین مثالی که زده همین بود اصلاً چیز نبود ...
س: ؟؟؟ عدالت زید مثلاً اگر زیدی روز یکشنبه اجتهاد پیدا میکند روز شنبه اصلاً مجتهد نیست که اجتماع مجتهد با عدالت موضوع جواز تقلید بشود، آنجا چی میفرمایید؟
ج: هرجا اینجور باشد یعنی اثر اینجری باشد اثر آن عدالت، دقت بفرمایید ...
س: ؟؟؟ مجتهد نبوده امروز که مجتهد شده همهی آقایان میگویند استصحاب عدالت زمان ؟؟؟
ج: مشکلی نیست بله ...
س: اینجا هیچکس نمیگوید احتمال دارد که ؟؟؟
ج: بله آنکه مشکلی ندارد که، چون میدانیم آنوقت عدالت داشت خب استصحاب بقاء عدالتش را میکنیم...
س: ...
ج: آخر آنجا مال همین است مال زمان است، همزمان، ببینید آنجا اینجوری است اینجور نیست که در زمان آن، آنجا اینجوری است دلیل نگفته در زمان او، دلیل اینجوری گفته گفته اجتهاد باشد عدالت هم باشد اما اینکه ...
س: ....
ج: نه اینجور نیست، آخر شما ببینید ما بحثمان این است که اگر فقیه از ادله در فقه استفاده کرد اینجور، اگر اینجور استفاده کرد در آن صورت چهارم این است که اگر چنین چیزی از ادله استفاده شد که حکم اینچنین است که این جزء در زمان او، عدم آن یکی، اگر اینجوری شد بله، چون آقای آخوند میفرماید که ما زمان او را نمیدانیم کی هست، اینجا است یا آنجا است مردد بین اینجا و آنجا است، اگر اینجا باشد اتصال برقرار است، اگر اینجا باشد اتصال برقرار نیست از این جهت استصحاب مشکل پیدا میکند که ما شرط کردیم که باید بین زمان متیقن و مشکوک اتصال برقرار باشد. اما جایی که اینجور نیست پس خدمت بعض الاکابر در این مثالی که ایشان زدند که ایشان فرموده اگر بله قبلاً یقین داشتیم به یک چیزی الان شک داریم ولی احتمال میدهیم لعلّ ما در این فاصلهی بین آن و این زمان شکمان شاید یقین به عدم داشتیم شاید، میگوییم این مضر نیست و این میشود شبههی مصداقیه، میگوییم نه هرگز این شبههی مصداقیه نیست قطع داریم به اتصال و وجه قطع به اتصالمان این است که آن احتمال مانعة الجمع نیست با شک، چون آن احتمال با شک مانعة الجمع نیست پس وجود دارد آن شک ما. و این شک ما الان ظرفش کجاست؟ از بعد از جمع تا به امروز همینطور این شک ما ادامه دارد. پس بنابراین اتصال زمان مشکوک با متیقن برقرار است و این شبهه مندفع است.
س: آقا این جواب را ندادید جواب آن مسأله که میگفتیم اطلاق امکان ندارد که گفتیم از خود کلمهی لا تنقض از خود نقض میفهمیم که ..
ج: خب اتصال میگوییم برقرار است دیگر ...
س: ؟؟؟ در همان شک در ؟؟؟ پس نمیشود که شامل در مثلش بشود اگر بخواهیم شامل اتصال هم باشد و اینها اطلاق...
ج: بله دیگر، عجب است واقعاً ...
س: ؟؟؟ شک با احتمال یقین جمع میشود حالا بفرمایید ؟؟؟ شک جمع میشود ...
ج: بابا من دارم از شما سؤال میکنم که شما در این مثال بعض الاکابر جمعه یقین داشتید الان از شما سؤال میکنم شنبه یقین دارید یا شک دارید؟ جواب بدهید یکی یکی، شنبه یقین دارید یا شک دارید؟ شنبه شک ندارید که آیا هست یا نه؟
س: بله
ج: یکشنبه شک ندارید؟ پس زمان مشکوک شما شد شنبه و یکشنبه، شنبه کنار جمعه هست یا نیست؟
س: بله
ج: پس دیگر حرفتان چی هست؟ خب زمان مشکوک با زمان متیقن متصل استت.
س: ؟؟؟ مثال همان حادثین ...
ج: حادثین که دیگر حرفی نداریم، در حادثین چی هست؟ حادثین بخاطر این است که گفتیم در حادثین، اگر جمعه را بما هو جمعه، شنبه را بما هو شنبه، یکشنبه را بما هو یکشنبه نگاه کنیم آقای آخوند در جواب لا یقال فرمود بله اینها متصل هستند ولی اثر مال عدم الاسلام جمعه و شنبه و یکشنبه نیست ....
س: نه نظر خودتان را حاج آقا ...
ج: نظر خودم هم همین است مثل آقای آخوند دارم عرض میکنم، ما فهممان از کلام آقای آخوند قدسسره، ابداع ما نبود فهم از کلام آقای آخوند این بود که این حرف را دارد میزند ایشان درست؟ خلافاً لفهم مثلاً محقق خوئی قدسسره. حرف آقای آخوند این است درست؟ هم در تعلیقه هم در این متن حرف ایشان این است، وقتی حرف ایشان این شد گفتیم این حرف هم درست است ایشان این حرف در اینجا درست است و چون نکتهی ظریف ایشان همین است که چون از دلیل استفاده کردیم که باید آن عدم اسلام ولد در آن مثال در زمان چی باشد؟ حادث آخر باشد، حادث آخر چی هست؟ موت والد است و این زمان حادث آخر منتشر است یعنی به این معنا مردد است، نمیدانیم کنار جمعه است یا بعد از آن است. فلذا آنجا شک میکنیم اتصال هست یا نیست چون مردد است دیگر. همانجا ایشان فرمود اگر اثر مال این بود که عدم اسلام ولد اثر این بود که شنبه عدم الاسلام باشد یکشنبه عدم، خب این اشکالی نداشت استصحاب میکردیم و اتصال برقرار بود. بنابراین این فرع اول و جوابش.
س: ببخشید همین تفسیری که شما داشتید دیگر اتصال زمان متیقن و مشکوک باشد ؟؟؟ یعنی آن عدالت ؟؟؟
ج: یعنی زمانش متصل است؟
س: بله، ولی شما در بحثی ؟؟؟ آیا این موضوعیِ طریقی است یا یک موضوعی است ؟؟؟ خودتان میفرمایید خود موضوع ؟؟؟ دو جور است ؟؟؟ فرمودید یک موضوع ؟؟؟ یک موضوع بحث این است که یک مقداری طریقیت میزند، یعنی آن حالت یقینی که باید آن شخص داشته باشد اینجا ؟؟؟ دارد. ما آنجا چون یکی از احتمالها ؟؟؟ شاید دیروز یقین به فسق پیدا کرده ؟؟؟ از احتمالاتم است دیگر آن حالت نفسانیِ من که یقین به عدالت باشد اینجا دیگر اتصال ندارد.
ج: ببینید این قسمت را که گفتیم، این قسمت درست است با فرمایش آقای خوئی که ما از دلیل استفاده میکنیم که یقین و شک باید وجود داشته باشد، یقین و شک لازم نیست یقینش متقدم بر شکش باشد و شک متأخر باشد، این لازم نیست. اینجاها را که با این موافق هستیم آقای آخوند هم موافق است، آقای آخوند هم نمیفرماید باید اول یقین باشد بعد شک باشد، همزمانی این دوتا لا اشکال فیه درست؟ فقط چیزی که هست آن اشکال این است که زمان متیقن و مشکوک باید کنار هم باشد تا شارع بتواند بگوید استمرار بده، ابقاء کن، اگر فاصله شده باشد که ابقاء معنا ندارد، ابقاء خودش معنا ندارد. حالا یقین شما الان روز در این مثال میگوییم آقا روز یکشنبه شما الان به نفست که مراجعه میکنی یقین داری جمعه عدالت بوده ولو این فرض کنید طریقیِ محض باشد یا صفتی طریقی باشد هرچی میخواهد باشد هست یا نیست؟
س: ...
ج: خب نه جمعه که نه یکشنبه ...
س: ...
ج: بله بله به جمعه که نگاه میکنم میگویم همین الان که یکشنبه هست ولی نگاه میکنم به ماسبق میگویم بله قسم جلاله میخورم که آنوقت بوده درست؟ این یقینِ هرچی میخواهد باشد یقین طریقیِ محض باشد، صفتی باشد، صفتی طریقی هرچی میخواهد باشد، من این را دارم نسبت به چی؟ نسبت به عدالت روز جمعه دارم. بعد شک دارم که همانی که الان این متعلق یقین من هست آیا همان در این بستر زمان شنبه یکشنبه استمرار دارد یا نه؟ بله میبینم بله این شک را هم دارم چرا؟ چون احتمال یقین میدهم و آن احتمال یقین مضادّ با این نیست که احتمال این استمرار را هم بدهم، پس بنابراین چون امرم دائر میشود که آن درست است یا این درست است قهراً شک دارم و این یک امر وجدانی است، شک دارم الان در نفس من شک وجود دارد، اگر الان به شما میگفتند هرکه شک دارد که آیا آن عدالت جمعه اینجا هست یا نه ده میلیارد به آن میدهیم، حضرتعالی قطعاً میفرمودید شک دارم درست؟ چون میبینی اثر مهمی بر آن بار است، این دلیل بر این است که بله شک در وجدان انسان وجود دارد ....
س: آقا مشکل ...
ج: هیچ مشکلی دیگر ندارد.
س: ؟؟؟ من چون احتمال میدهم که او یقین به فسق پیدا کرده ...
ج: خب احتمال میدهید باشد، بابا مگر احتمال با این احتمال ناخوان است؟ بابا آن احتمال بالاخره الان من شک دارم که وجداناً شک دارم که در شنبهای که کنار جمعه است و فاصله نشده بین آن، من شک دارم دیگر پس ظرف من و مشکوک من و متیقن من متصل است، احتمال آن طرف هم هست. خب همهی جاهایی که شما شک در رافع دارید همه جاها که شک در مقتضی دارید احتمال مضادّ احتمال استمرار وجود دارد دیگر ...
س: ...
ج: بابا مدخلیت بدهیم اثری ندارد ....
س: ؟؟؟ شک و یقین ملاک نیست بلکه متیقن و مشکوک ملاک است یعنی یقین و شک را وصفی نگرفتند دیگر ....
ج: بابا چرا وصفی نگرفتند، این دلیل نمیشوند که وصفی نگرفتند ...
س: ؟؟؟ دلیل بر این است که میگویند ....
ج: وصفی هم بگیرید مانع نیست ...
س: ؟؟؟ مانع میشود دیگر ...
ج: چرا مانع میشود آخر؟ مگر من آن را ندارم؟
س: نه وصفی موضوعیت ندارد، یقین دارم ولی ؟؟؟
ج: بابا وصفی است یعنی چی؟ یعنی خود یقین بما أنه یقین هم دخالت دارد نه بما أنه طریقٌ، درست؟ که اگر گفتیم یقین بما انه یقین دخالت دارد نتیجهاش این میشود که اماره اگر بود به جای آن نمینشیند، اگر اصلی بود نمینشیند، اینها ربطی ندارد به بحث ما، این ربطی ندارد به بحث ما اینها ...
س: حاج آقا آقای خوئی نمیگوید یقین و شک دخالت ندارد اینجا متیقن و مشکوک است که مهم است، اصلاً آقای خوئی بخاطر همین ...
ج: بابا چرا اشتباه میکنید، درست است ایشان فرموده است که اینجاها اینجوری معنا دارد ایشان میکند، کلام آخوند را اینجوری معنا میکند میگوید یقین و شک بما أنهما صفتان باید اتصال داشته باشد، این را دارد معنا میکند کلام آقای آخوند را ...
س: ...
ج: بابا اشکال که میکند فعلاً داریم روی این حساب میکنیم در این داریم حساب میکنیم بعد در تمام تا پایان کلام ایشان هم همینجور است، اینجا هم به بعض الاکابر میگوید آقا بین صفت یقین و بین صفت شک شما اینجاها فاصلهای نشده ...
س: ...
ج: ایشان میفرماید بین این دوتا که فاصله نشده، یعنی شما علم نداری به اینکه آن صفت و این صفت از همه گسسته، این را علم نداری. تقدم و تأخر هم که نمیخواهیم، الان به وجدانت مراجعه کن میبینی هم یقین داری به عدالت روز جمعه و هم الان شک داری در عدالت روز جمعه و این یقین و شک شما الان کنار هم است هیچ فاصلهای بینشان نیست. الان در نفس شما یقین به عدالت جمعه و شک در عدالت یکشنبه کنار هم در نفس شما موجود است بلا تخلل امرٍ بینهما، پس بنابراین اتصال بین یقین و شک وجود دارد اینجوری ایشان جواب دادند به بعض الاکابر. خب این جواب درست است علی آن مسلک، علی آن مسلک ما اشکالی به این جواب نداریم علی آن مسلک درست است. اما اشکال در مبنا است که آقای آخوند و آن مسلک این میگوید زمان متیقن و مشکوک باید یکی باشد، آن را چهجور درستش میکنیم؟ خب گفت این هم اینجوری درستش کردیم دیگر، پس مشکلی نیست.
س: ....
ج: خب اگر متین است دیگر بگذارید رد شویم برویم به بعدی.
س: ؟؟؟ اجتهاد باشد عدالت باشد موضوع است ؟؟؟ اینجا هم میتوانیم استصحاب عدالت زمان ؟؟؟ در حالتی که احتمال میدهیم که تخلل این یقین به فسق، یقین ما به فسق آقای زید ؟؟؟ چهجور احتمال میدهیم؟ احتمال میدهیم که ممکن است من یقین داشته باشم به فسقش. شما در ؟؟؟ به زمانهای متخلل شده موضوع دلیل ؟؟؟ اسلام عند الموت موضوع است ؟؟؟ اسلام عند الموت که در زمانهای سابق نبوده که من بخواهم هی استصحاب ؟؟؟ این اشکال هم اینجا هم هست ...
ج: با فضلی که حضرتعالی دارید و سراغ داریم از شما اینجا تعجب است که اینجور صحبت بفرمایید. ببینید عرض کردم اینجا مثال شما این بود که آن زمان مثلاً پنج سال پیش چی بوده؟ مجتهد بوده یا عادل بوده؟ عادل بوده الان میدانید مجتهد است بعد از پنج سال الحمدلله، اما نمیدانید ؟؟؟ باقی است تا مردم را به او ارجاع بدهید خودتان که بالاتر از او هستید، مردم را میخواهید به او ارجاع بدهید. خب اینجا اشکالی ندارد میگوییم آقا چی؟ میگوییم آقا ما زمان الان که بعد پنج سال است به این آقا داریم نگاه میکنیم میگوییم الحمدلله صار مجتهدا، نگاه میکنیم به آن جزء آخر میگوییم بله پنج سال پیش که آنوقت میدانیم عادل بوده درست؟ الان شک دارم از آن پنج سال پیش تا به امروز این بستر زمان همینجور تا حالا این عدالتِ باقی بوده یا باقی نبوده؟ زمان مشکوک من و زمان متیقن من الان متصل بهم است و احتمال اینکه شاید احتمال میدهم ممکن است در اثناء این پنج سال یک زمانی من علم به فسق او پیدا کرده باشم، خب احتمال میدهم، احتمال که این احتمال آیا مضادّ با این است که شک دارم که آیا عدالت است یا نه؟
س: نه نه اما موافق با شک ...
ج: میدانم شما این را جواب بدهید این نکته همهاش همینجا است که اشتباه میکنید. ببینید ...
س: ؟؟؟ شما فرمودید احراز عدم انفصال از فرمایش ؟؟؟ احراز عدم انفصال، شما ...
ج: بله احراز عدم انفصال میکنیم بله بله بله ...
س: ....
ج: بله یعنی خوب دقت کنید زمان مشکوک ما یعنی عدالت مشکوکه از کجا تا کجا است؟
س: از همان روزی که یقین داشتم تا ...
ج: همهاش تا امروز درست است؟ حالا خوب دقت کنید این زمانهایی که زمان مشکوک من است، ظرف مشکوک من است که نمیدانم آن عدالت در اینها همینطور بوده یا نبوده این زمانها متصل به آن پنج سال پیش هست یا نیست؟ هست خیلی خب، پس من احراز دارم که آن ظرف مشکوک من یعنی ظرفی که من شک دارم این متصل است قطعاً احراز دارم این زمانها متصل است که من شک دارم درست؟ این ولی البته شک دارم یعنی شک با این میسازد که لعل با یک امری ممکن است منقطع شده باشد ولی الان آنکه به من علم نمیدهد به من احراز نمیدهد نفس احتمال است، بنابراین کنار او یبقی فی نفسی اینکه تمام این زمان متصل ظرف این است که شک دارم عدالت در آن همینطور هست هست هست یا نیست، بنابراین ...
س: حاج آقا چکار کنم لعلها ؟؟؟ جمع شده، اگر ...
ج: به قدرت الهیِ در نفس جمع شده همان مثالی که برایتان زدم روی آن تأمل کنید الان برایتان روشن میشود که اگر به شما گفتند واقعاً از آن شک نداری؟ میگویی چرا، شک دارم دیگر ...
س: موضوع دلیل نیست استصحاب نمیتواند ؟؟؟ موضوع دلیل چطور شد ؟؟؟ بابا درست است شک در عدم اسلام دارم روز شنبه لا یقال، چرا لا یقال؟ چون جمعه ؟؟؟ جمعه موضوع دلیل نیست اینجا ؟؟؟ موضوع دلیل اجتهاد مع العداله است، اجتهاد قطعاً نیست وقتی اجتهاد قطعاً نیست قطعاً موضوع دلیل استس برای استصحاب ...
ج: جواب دادیم آن را، جواب دادیم گفتیم، آقا عجیب است آن روز گفتیم شهید صدر فرمودند گفتیم آن روز گفتیم وقتی ؟؟؟ استصحاب بکنیم لازم نیست که اثر در تمام این ؟؟؟ وجود داشته باشد درست؟ همانجا هم مثال به همین عدالت و اجتهاد و اینها زدند دیگر، گفتیم که لازم نیست باید این تعبد به بقاء لغو نباشد ولو این تعبد به بقاء در این اثناء آن اثری بر آن مترتب نباشد، اما این تعبد به بقاء مثلاً آن روز گفتیم دیگر، فرض کنید که عکسش، آن زمان مجتهد نبود خب بگو عادل است، خب عادل است، از نظر تقلید که اثر بر او بار نبوده آن زمان، مجتهد نبوده ولی ما الان استصحاب عدالت بکنیم بگوییم تا امروز که الان اجتهاد مسلم است آن عدالتِ هم تا امروز هست این کفی در اینکه شارع بگوید من تو را متعبد میکنم که بگو آن عدالتِ همینطور باقی است تا به امروز. خب چون وقتی که تعبد کرد میگوید هم اجتهاد هست عدالت هم که هست موضوع جواز تقلید محقق میشود یجوز تقلیده، این محقق میشود.
خب دیگر ظاهراً در این کفایت مذاکرات به حد اکفی دیگر شد.
مورد دوم:
عرض میکنم به اینکه اما فرع دوم حالا نمیدانم دیگر وقت هست یا نه، ولی خب عنوان بکنیم حالا فرع دوم را. فرع دومی که باز بعض الاعاظم بخاطر همین شبههی مصداقیه اشکال کردند در جریان استصحاب فرعی است که محقق یزدی قدسسره در عروه مطرح فرموده و آن این است که اگر کسی علم اجمالی دارد در این مثال حالا مثالی میزنیم احد الکأسین علم اجمالی دارد که، ببخشید علم دارد که این دو کأس متنجس است، بعد علم تفصیلی پیدا کرد حالا یا وجدانی یا به اماره و بیّنه که یکی از این کأسها مثلاً کأس الف این پاک است تطهیر شده. ثم اشتبه، خصوصیاتش یادش رفت نمیداند کدام بود که یقین کرد پاک است یا اماره گفت پاک است، پس دوتا کاسه بود، دوتا ظرف بود یقین داشت که این دوتا نجس است بعد علم تفصیلی پیدا کرده که احد الکأسین صار طاهرا، حالا یا به علم وجدانی که خودش تطهیر کرد یا به اینکه بینه قائم شد تطهیر کرد، حجت شرعیه قائم شد که این پاک است؛ اما الان فراموش کرده کدام بود من علامت روی آن نزدم، خصوصیات، الان فراموش کرده کدام است. آیا در اینجا هریک از این کأسها استصحاب نجاست سابقه در آن جاری هست یا جاری نیست؟ مرحوم سید اینجا فرموده بله، فرموده استصحاب نجاست این کأس و آن کأس هردو جاری است.
و فرموده در اثر اینکه استصحاب نجاست در آن جاری است ملاقیِ با هر کدام اینها متنجس است چرا؟ برای اینکه این کأس الف را استصحاب نجاست را میکند، دستش اگر به این برخورد خب دست برخورده به چیزی که شرعاً متعبد به نجاست آن هستی پس میشود نجس، دستت هم میشود متنجس. باء ظرف باء باز این قبلاً که متنجس بود استصحاب بقاء نجاست دارد پس دست شما اگر به آن خورد باز دست شما خرده به چیزی که شرعاً متعبد به نجاست آن هستی پس باز هم نجس است. پس نهتنها خود این دوتا استصحاب نجاست دارند احکام نجاست هم بر این ظرف و هم بر آن ظرف بار میشود، با ملاقی هریکیاش تنهایی هم، اگر با هردوی آن ملاقات کرده که روشن است که حتماً یقین پیدا میکنیم به تنجس آن، ملاقی با هرکدام به تنهایی هم چون به حکم شرع ملاقی است با متجس نجس میشود.
مناقشه:
آقای نائینی قدسسره اشکال فرموده، فرموده اینجا استصحاب جاری نیست، در این فرع استصحاب جاری نیست، چرا؟ چون به هرکدام میخواهی استصحاب را جاری کنی تمسک به دلیل در شبههی مصداقیه است، این لعلّ همانی باشد که تطهیر شد این لعلّ همانی باشد که خودم آب کشیدم، این لعل همانی باشد که بینه گفت پاک است، پس بنابراین تمسک به دلیل در شبههی مصداقیه هرکدام الف را بخواهی ا ستصحاب در آن جاری کنی تمسک به دلیل در شبههی مصداقیه است، در باء ظرف باء را بخواهی استصحاب در آن جاری کنی تمسک به دلیل در شبههی مصداقیه است. پس بنابراین استصحاب جاری نمیشود. این فرمایش محقق نائینی قدسسره هست. خب آیا این فرمایش تمام است؟
محقق خوئی در اینجا میفرمایند نه اینجا شبههی مصداقیه نیست و استصحاب نجاست در هرکدام از اینها جاری میشود حق با سید عروه هست. اما توضیح ذلک و اینکه علی کلا المسلکین مسلک ایشان و مسلک محقق خراسانی چی میشود انشاءالله جلسهی بعد.