« فهرست دروس
درس تفسیر استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1404/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 تفسیر 222 سوره بقره

موضوع: تفسیر 222 سوره بقره

تفسیر آیه شریفه : ﴿ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ [1] .

شیخ طوسی در تفسیر آیه، بیان زیبایی درباره چرایی طرح این سؤال دارد. خلاصه‌ی کلام ایشان این است که در دوران جاهلیت پیش از اسلام، با وجود تمام نسبت‌های نامناسبی که به آنان داده می‌شود مانند توحش، دخترکشی و امثال آن و اینکه اهل خشونت و جنگ و جدال بودند، اما با این حال تقدس‌ها و تعبد‌های سختی نیز داشتند که جداً از محاسن آنان به شمار می‌رفت. یکی از آن تقدسات دوران جاهلی این بود که به زن حائض نزدیک نمی‌شدند و حتی سعی می‌کردند از همسری که حائض بود دوری و اجتناب کنند.

شیخ می‌فرماید[2] : « ‌قيل‌: إنما سألوا ‌عن‌ المحيض‌، لأنهم‌ كانوا ‌علي‌ تجنب‌ أمور: ‌من‌ مواكلة الحائض‌، و مشاربتها ‌حتي‌ كانوا ‌لا‌ يجالسونها ‌في‌ بيت‌ واحد». آنان اموری را بد می‌داشتند که به آن نزدیک شوند و در اطرافش باشند؛ دوری می‌گزیدند و اجتناب می‌کردند، یا آن را نحس می‌دانستند و یا مایه سقوط خود می‌پنداشتند. آن امور چه بود؟ «مِن مؤاکلة الحائض»؛ یعنی از هم‌سفره شدن با زن حائض اجتناب می‌کردند. حتی در یک اتاق با او نمی‌نشستند.

«فاستعلموا ذلک»؛ وقتی اسلام آمد، مسلمانان سؤال کردند («فاستعلموا» به معنای «فاستفهموا») که «أواجبٌ هو ام لا؟»؛ آیا آن رسمی که ما در دوران جاهلیت داشتیم واجب است؟ آیا واجب است که این‌گونه بر زنان حائض سخت بگیریم که اصلاً با آن‌ها هم‌سفره و هم‌نشین نشویم و او را در اتاق راه ندهیم یا در مکانی جداگانه قرار دهیم؟

لذا جواب آمد و آیه نازل شد. در پاسخ، اقوالی بین مفسرین وجود دارد. « ‌في‌ قول‌ قتادة، و الربيع‌، و الحسن‌»آنچه عرض کردیم وجه سؤال از حکم محیض بود که قول قتاده، ربیع و حسن است. اما مجاهد می‌گوید: «،» و ‌قال‌ مجاهد: كانوا ‌علي‌ استجارة إتيانهن‌ ‌في‌ الأدبار أيام‌ الحيض‌». سنت جاهلی این بود که اگر می‌خواستند با زن حائض مقاربت کنند، از راه قُبل کلاً ترک می‌کردند، اما از راه دُبر رسمشان بود که از همسر اجازه می‌گرفتند.

در اینجا اگر سؤال شود که آیا فعل «کانوا» دلالت بر استمرار دارد؟ باید گفت بله، معنای عبارت همین است. «فلما سألوا عنه بیّن تحریمه»؛ قائل به این قول می‌گوید وقتی سؤال شد که آیا این استجازه لازم است یا خیر؟ و آیا می‌توانیم بدون اجازه هم در دُبر مواقعه کنیم یا خیر؟ اسلام فرمود که حرام است. این قول مجاهد است.

اما «، فلما سألوا عنه‌، ‌بين‌ تحريمه‌، و الأول‌-‌ عندنا‌-‌ أقوي »؛ یعنی آن قول اولی که در وجه سؤال آورده شد قوی‌تر است. شارع مقدس در اینجا اجازه داد و این امر به معنای اباحه و رخصت است؛ نه به معنای آن سخت‌گیری دوران جاهلیت است و نه آن حلیتی که در جاهلیت بود که از دُبر وارد می‌شدند. شارع فرمود: «فاعتزلوا النساء فی المحیض» که ظاهرش این است که مراد همان قُبل است.

سپس می‌فرماید: «و صفة الحيض‌: ‌هو‌ الدم‌ الغليظ الأسود ‌ألذي‌ يخرج‌ بحرارة. و أقل‌ الحيض‌ ثلاثة أيام‌، و أكثره‌ عشرة، و ‌هو‌ قول‌ الحسن‌، و أهل‌ العراق‌. »؛ که در بحث حیض در فقه مفصل بیان شده است که خون غلیظ و سرخیِ مایل به سیاهی است که با حرارت خارج می‌شود. قول اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است که در روایات مستفیضه (حتی فوق حد استفاضه) آمده و مورد اجماع اصحاب ماست که اقل حیض سه روز و اکثر آن ده روز است. قاعده امکان نیز در همین بین جاری می‌شود؛ یعنی «ما کان اقل من ثلاثة و ما کان اکثر من عشرة» مجرای قاعده امکان نیست. یکی از شرایط جریان قاعده امکان («کلما امکن ان یکون حیضاً فهو حیضٌ») همین است که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد. شافعی و اکثر اهل مدینه گفته‌اند: «و ‌قال‌ الشافعي‌، و أكثر أهل‌ المدينة: أقل‌ الحيض‌ يوم و ليلة، و أكثره‌ خمسة عشر يوماً »؛ که این قول مخالفین اهل‌بیت است و قول اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیست.

این کلام شیخ طوسی است. می‌دانید که شیخ طوسی مفسر عادی نیست؛ او مفسری است که پس از نگارش «مبسوط»، به سراغ نوشتن تفسیر رفت. «مبسوط» مفصل‌ترین، دقیق‌ترین و تحقیقی‌ترین کتاب فقهی شیخ طوسی است که بعد از کتاب «نهایه» و «خلاف» نوشته شده است. لذا بیان ایشان در مسائل آیات‌الاحکام بسیار حائز اهمیت است.

در تفسیر «و ‌قوله‌: «أذي‌» معناه‌: قذر و نجس‌-‌ ‌في‌ قول‌ قتادة و السديً»، شیخ تصریح کرده که معنایش «قذرٌ» و «نجسٌ» است. اما خلیل بن احمد می‌گوید معنای آن «کل ما یُتأذّی به» است. این معنای لغوی است، اما در اصطلاح فقه و در کلمات اصحاب ما، این «اذی» به معنای همان قذر و نجس گرفته شده است که برگرفته از روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌باشد و ما در ادامه بحث که تحقیق روایی است، آن روایات را خواهیم خواند.

عبارت «فاعتزلوا النساء فی المحیض» صیغه‌ی امر است و افاده‌ی وجوب می‌کند. اصحاب ما نیز اجماع دارند و مورد اتفاق همه‌ی اصحاب است که در ایام حیض مقاربت با همسر حرام است. شیخ طوسی باز می‌فرماید: ««فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِي‌ المَحِيض‌ِ» معناه‌: اجتنبوا الجماع‌ ‌في‌ الفرج‌، و ‌به‌ ‌قال‌ ‌إبن‌ عباس‌، و عائشة، و الحسن‌، و قتادة، و مجاهد و ‌ما فوق‌ المئزر ‌أو‌ دونه‌، ‌عن‌ شريح‌، و سعيد ‌بن‌ المسيب‌ و عندنا: ‌لا‌ يحرم‌ منها ‌غير‌ موضع‌ الدم‌ فقط. ». یعنی تنها محل خروج خون است که مقاربت از آن راه حرام است، اما استمتاع از دُبر و سایر استمتاعات در ایام حیض حرام نیست.

شیخ طوسی می‌فرماید: «و ‌من‌ وطئ‌ الحائض‌ ‌في‌ أول‌ الحيض‌، ‌کان‌ ‌عليه‌ دينار، و ‌إن‌ ‌کان‌ ‌في‌ وسطه‌، فنصف‌ دينار، و ‌في‌ آخره‌ ربع‌ دينار»؛ اگر این مقاربت که در شرع ممنوع شده در اوایل ابتلای به حیض صورت گیرد، کفاره‌ای به اندازه یک دینار دارد (یک دینار معادل ده درهم است). از آنجا که شدت اذیت، قذارت و نجاست در همان اوایل است که خون «بقوةٍ و حرارةٍ و حراقةٍ» خارج می‌شود، لذا کفاره‌اش بیشتر است.

در اینجا اگر سؤالی مطرح شود که آیا این حکم را از خود آیه فهمیدیم یا از روایات؟ باید گفت خود آیه به تناسب حکم و موضوع ظهور دارد که وقتی گفته می‌شود «فاعتزلوا النساء»، علی‌القاعده منظور اعتزال از فعلی است که موجب اذیت است که همان قضیه مقاربت می‌باشد. اجماع اصحاب ما و نصوص نیز بر این معنا دلالت دارند که مراد اعتزال از فعل خاصی یعنی مقاربت («عن مقاربتهن») است.

درباره‌ی عبارت «حتی یَطهُرن» باید گفت «یَطهُرن» به معنای انقطاع خون و پاک شدن است. وقتی ایام حیض تمام شد، زن پاک می‌شود (طاهر می‌شود). اما این طهارت به این معنا که حدث حیض از او برداشته شود و جایز باشد نماز بخواند یا همسرش با او مقاربت کند نیست؛ زیرا به اجماع اصحاب، باید بعد از انقطاع خون غسل کند تا نمازش صحیح باشد. جواز مقاربت نیز بعد از غسل است. این حکم نه به دلیل «حتی یطهرن»، بلکه به دلیل « فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ » است که بلافاصله بعد از آن آمده است. عبارت «فأتوهن» یعنی «قارُبوهن»؛ این امر در موقع حظر است و به معنای «یجوز لکم المقاربة حینئذ» (یعنی «بعد التطهر» که تطهر به معنای همان اغتسال است) می‌باشد.

شیخ طوسی می‌فرماید: ««و ‌قوله‌: «حَتّي‌ يَطهُرن‌َ» بالتخفيف‌ معناه‌: ينقطع‌ الدم‌ عنهن‌. و بالتشديد معناه‌: يغتسلن‌-‌ ‌في‌ قول‌ الحسن‌، و الفراء‌-‌ و ‌قال‌ مجاهد، و طاوس‌: معني‌ تطهرّن‌: توضأن‌، و ‌هو‌ مذهبنا. » معنی تطهرن» یعنی «توضأن» یا «حتی یغتسلن». «و هو مذهبنا»؛ مذهب ما این است که «تطهرن» به معنای اغتسال است. شیخ طوسی می‌افزاید: «و عندنا يجوز وطئ‌ المرأة ‌إذا‌ انقطع‌ دمها، و طهرت‌ و ‌إن‌ ‌لم‌ تغتسل‌ ‌إذا‌ غسلت‌ فرجها» از نظر ما حتی اگر غسل نکند، اگر موضع خروج خون را بشوید، وطی جایز است. «و فیه خلافٌ». کسانی که می‌گویند وطی جایز نیست مگر بعد از پاک شدن از خون و غسل کردن «فمن‌ ‌قال‌: ‌لا‌ يجوز وطؤها ‌إلا‌ ‌بعد‌ الطهر ‌من‌ الدم‌، و الاغتسال»، به قرائت تشدید تعلق جسته‌اند («تعلق بقرائة التشدید»)؛ زیرا تشدید افاده‌ی اغتسال می‌کند. اما کسانی که می‌گویند جایز است، به قرائت تخفیف تمسک کرده‌اند («تعلق بقرائة التخفیف») و این صحیح است. البته در قرائت تشدید هم ممکن است مراد را «توضأن» (صرف شستشو) بگیریم. اگر تشدید بخوانیم دو معنا دارد: یکی اغتسال (غسل) و دیگری «توضّؤ» به معنای شستشو. خود ایشان هم فرموده که ما می‌گوییم بعد از اینکه مواضع خون را شستشو داد [کافی است].

عبارت « فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ » از نظر فقهای شیعه به این معناست که خداوند در ایام طُهر (پاکی) به شما اجازه داده است. «امرکم الله» یعنی امر در مقام توهم حظر، که به معنای تجویز است. برخی گفته‌اند «من حیث امرکم الله» یعنی «من حیث امرکم الله عن الاجتناب» (فقط از همان فَرْج)، اما این مبنای فقهای شیعه نیست. فقهای شیعه می‌گویند این به معنای ایام طُهر است و همچنین ایامی که خدای تعالی تجویز کرده (غیر از ایام اعتکاف و روزه ماه رمضان)؛ زیرا در ایام حیض حرام است. بنابراین «من حیث امرکم الله» یعنی «من حیث رخّصکم الله».

« و ‌قوله‌: «فَأتُوهُن‌َّ مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ» صورته‌ صورة الأمر، و معناه‌ الاباحة، كقوله‌: «وَ إِذا حَلَلتُم‌ فَاصطادُوا»[1] «فَإِذا قُضِيَت‌ِ الصَّلاةُ فَانتَشِرُوا»[2] و ‌قوله‌: مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ! معناه‌ ‌من‌ حيث‌ أمركم‌ اللّه‌ بتجنبه‌ ‌في‌ حال‌ الحيض‌، و ‌هو‌ الفرج‌، ‌علي‌ قول‌ ‌إبن‌ عباس‌، و مجاهد، و قتادة، و الربيع‌. و ‌قال‌ السدي‌، و الضحاك‌: ‌من‌ قبل‌ الطّهر دون‌ الحيض‌. و ‌عن‌ ‌إبن‌ الحنفية ‌من‌ قبل‌ النكاح‌ دون‌ الفجور، و الأول‌ أليق‌ بالظاهر.».

شیخ طوسی درباره‌ی عبارت «و قوله: من حیث امرکم الله» می‌فرماید معنای آن طبق نظر ابن عباس، مجاهد، قتاده و دیگران این است: «از آنجایی که خداوند دستور داده است در حال حیض از آن دوری کنید»، که منظور «فَرْج» (قُبل) است. اما سُدّی و ضحاک گفته‌اند مراد «از قِبَلِ طُهر (پاکی) است، نه حیض». ابن حنفیه نیز گفته است منظور «از راه نکاح است، نه فجور». شیخ طوسی می‌فرماید قول اول با ظاهر آیه سازگارتر است («و الاول الیق بالظاهر»).

در اینجا سه قول مطرح شده است:

قول اول: منظور از «امرکم الله»، امر به اجتناب از همان موضعی است که خداوند در حالت حیض دستور به دوری از آن داده است، یعنی خصوصِ فَرْج (قُبل).

قول دوم: منظور از این عبارت، اتیان از راه نکاح است (نه فجور).

قول سوم: که قول زجّاج است، می‌گوید مراد از آن، مواردی است که خداوند به شما اباحه کرده است؛ یعنی در شرایطی باشید که منعی وجود نداشته باشد، مانند اینکه روزه‌دار یا مُحرِم یا معتکف نباشید.

شیخ طوسی قول اول را به ظاهر آیه نزدیک‌تر و شایسته‌تر («الیق بالظاهر») می‌داند.

اما اشکالی که در اینجا وجود دارد این است که فقهای ما بر طبق این ظاهر فتوا نداده‌اند و حکم را به فَرْج اختصاص نداده‌اند؛ زیرا قاطبه‌ی فقهای شیعه وطی در دُبر را نیز جایز دانسته‌اند و این مسئله در میان آنان تقریباً در حد شهرت عظیمه اس

لکن اشکال در اینجاست که فقهای ما بر اساس این ظاهر فتوا نداده‌اند و حکم را به فَرْج اختصاص نداده‌اند؛ زیرا قاطبه‌ی فقهای شیعه وطی در دُبر را نیز جایز دانسته‌اند و این مسئله تقریباً در حد شهرت عظیمه است.

تفسیر آیه 223

« نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»[3]

سپس در رابطه با آیه «نسائکم حرث لکم فأتوا حرثکم انی شئتم» دو قول عمده وجود دارد. گروهی گفته‌اند «حرث» به معنای کشتزار برای فرزندان شماست («مزرع الاولادکم»). وجه تشبیه به «حرث» این است که همان‌گونه که به مزرعه آب داده می‌شود و در آن بذر کاشته می‌شود و تولید محصول می‌گردد، در اینجا نیز تولید نسل صورت می‌گیرد. این معنا و وجه مناسبت مورد قبول شیعه و سنی است.

با این حال، فقهای بزرگوار ما که می‌فرمایند این آیه اختصاص به محل فَرْج ندارد و دُبر را نیز شامل می‌شود، استدلال می‌کنند که «نسائکم حرث لکم» یعنی خودِ زنان کشتزار شما هستند. همان‌طور که انسان می‌تواند از هر طرفی وارد مزرعه خود شود و کسی نگفته است که حتماً از درِ خاصی وارد شوید، در اینجا نیز چنین است. فقهای شیعه این معنا را برداشت کرده‌اند. اما در مقابل مشهور فقهای شیعه، برخی مانند مرحوم آقای خویی، «أَنَّىٰ» را «زمانیه» گرفته‌اند (یعنی در هر زمانی)، که طبق نظر ایشان این آیه اصلاً ناظر به قُبل و دُبر نیست؛ البته ما به وجوهی در کلام ایشان مناقشه کردیم.

قولی وجود دارد که «أَنَّىٰ» را به معنای «اَینَ» (کجا) گرفته‌اند؛ یعنی در هر مکانی از این موضع (چه دُبر و چه قُبل) که بخواهید. این معنا از جهت مبنا با فتوای فقهای شیعه در جواز سازگاری دارد، ولی از جهت وضع لغوی، اهل لغت «أَنَّىٰ» را به معنای «اَینَ» نگرفته‌اند، بلکه به معنای حال و «کیفَ» دانسته‌اند. خلیل بن احمد و زمخشری می‌گویند «أَنَّىٰ» به معنای «کیفَ» و حال است (یعنی در هر حالی). نظر ما نیز این است که به معنای همان حال است، یعنی «علی ای حال کنتم» و «کیف شئتم». این اطلاق اقتضا می‌کند که فرقی بین قُبل و دُبر نباشد. این نظر با وضع لغویِ لفظ «أَنَّىٰ» سازگار است، اما معنای زمانیه در کلام فقهای ما (جز مرحوم آقای خویی) مطرح نشده است.

شیخ طائفه در تفسیر «حرث لکم» می‌فرماید: « ‌قيل‌ ‌في‌ معني‌ ‌قوله‌: «حَرث‌ٌ لَكُم‌» قولان‌: أحدهما‌-‌ ‌أن‌ معناه‌: مزرع‌ أولادكم‌، كأنه‌ ‌قيل‌: محترث‌ لكم‌، ‌في‌ قول‌ ‌إبن‌ عباس‌، و السدي‌، و إنما الحرث‌: الزرع‌ ‌في‌ الأصل‌. و القول‌ الثاني‌: نساؤكم‌ ذو حرث‌ لكم‌، فأتوا موضع‌ حرثكم‌ أني‌ شئتم‌، ذكره‌ الزجاج‌. و ‌قيل‌: الحرث‌ كناية ‌عن‌ النكاح‌ ‌علي‌ وجه‌ التشبيه‌. »[4] . هر دو قول بازگشت به یک معنا دارد که همان مزرعه و کشت است. قولی دیگر نیز می‌گوید «حرث» کنایه از اصل نکاح است («محل نکاحکم») که بر وجه تشبیه بیان شده است.

اما در مورد «قوله أَنَّىٰ شئتم»، قتاده و ربیع گفته‌اند معنایش «من این شئتم» (مکانیه) است. مجاهد گفته است معنایش «کیف شئتم» (کفییه/حالیه) است و ضحاک گفته است معنایش «متی شئتم» (زمانیه) است (که قول ضحاک موافق با نظر مرحوم آقای خویی است). شیخ طوسی می‌فرماید: « و ‌قوله‌: «أَنّي‌ شِئتُم‌» معناه‌: ‌من‌ أين‌ شئتم‌-‌ ‌في‌ قول‌ قتادة، و الربيع‌-‌ و ‌قال‌ مجاهد: معناه‌ كيف‌ شئتم‌. و ‌قال‌ الضحاك‌ معناه‌ متي‌ شئتم‌، و ‌هذا‌ خطأ عند جميع‌ المفسرين‌، و أهل‌ اللغة، لأن‌ (أني‌) ‌لا‌ ‌يکون‌ ‌إلا‌ بمعني‌ ‌من‌ أين‌»[5] ؛ زیرا «أَنَّىٰ» به معنای «متی» و «من اینَ» نیست، چنانکه در آیه «أَنَّىٰ لکِ هذا» به معنای «من عند الله» اس« لأن‌ (أني‌) ‌لا‌ ‌يکون‌ ‌إلا‌ بمعني‌ ‌من‌ أين‌، ‌کما‌ ‌قال‌: «أَنّي‌ لَك‌ِ هذا قالَت‌ هُوَ مِن‌ عِندِ اللّه‌ِ»

اگر اشکال شود که رد کردن معنای زمانیه به معنای پذیرش «از کجا» (مکانیه) است، باید گفت شیخ می‌فرماید در مثال مریم (سلام‌الله‌علیها)، «أَنَّىٰ» به معنای منبع و جهت («هو من عند الله») است، نه صرفاً مکان فیزیکی.

برخی گفته‌اند معنایش «من ای وجهٍ» (از هر جهتی) است و به شعر کمیت بن زید استشهاد کرده‌اند که شیخ می‌فرماید شاهدی ندارد« و ‌قال‌ بعضهم‌: معناه‌ ‌من‌ ‌ أي ‌ وجه‌ و استشهد بقول‌ الكميت‌ ‌بن‌ زيد: أني‌ و ‌من‌ أين‌ آبك‌ الطرب‌ ‌من‌ حيث‌ ‌لا‌ صبوة و ‌لا‌ ريب». ‌مالک (پیشوای مالکی‌ها) «أَنَّىٰ شئتم» را تأویل کرده و گفته است مفید جواز اتیان در دُبر است و این مطلب را از نافع و ابن عمر روایت کرده است. اکثر اصحاب ما (شیعه) نیز قائل به همین قول هستند.« فقال‌: «أَنّي‌ شِئتُم‌» تفيد جواز الإتيان‌ ‌في‌ الدبر، و رواه‌ ‌عن‌ نافع‌ ‌عن‌ أبي عمرو، و حكاه‌ زيد ‌بن‌ أسلم‌ ‌عن‌ ‌محمّد‌ ‌بن‌ المنكدر، و روي‌ ‌من‌ طرق‌ جماعة ‌عن‌ ‌إبن‌ عمر، و ‌به‌ ‌قال‌ أكثر أصحابنا، و خالف‌ ‌في‌ ‌ذلک‌ جميع‌ الفقهاء، و المفسرين‌، و قالوا: ‌هذا‌ ‌لا‌ يجوز ‌من‌ وجوه‌:»؛ یعنی فقها و مفسرین اهل سنت در این مسئله با اصحاب ما مخالفت کرده و گفته‌اند جایز نیست.

اهل سنت برای عدم جواز وجوهی ذکر کرده‌اند:

اول: « أحدها‌-‌ ‌أن‌ الدبر ليس‌ بحرث‌، لأنه‌ ‌لا‌ ‌يکون‌ ‌فيه‌ الولد. و ‌هذا‌ ليس‌ بشي‌ء لأنه‌ ‌لا‌ يمتنع‌ ‌أن‌ تسمي‌ النساء حرثاً، لأنه‌ ‌يکون‌ منهن‌ّ الولد، ‌ثم‌ يبيح‌ الوطء فيما ‌لا‌ ‌يکون‌ ‌منه‌ الولد، يدل‌ ‌علي‌ ‌ذلک‌ ‌أنه‌ ‌لا‌ خلاف‌ ‌أنه‌ يجوز الوطء ‌بين‌ الفخذين‌ و ‌إن‌ ‌لم‌ يكن‌ هناك‌ ولد.». شیخ طوسی می‌فرماید: «و هذا لیس بشیءٍ»؛ این حرف قابل اعتنا نیست، زیرا مانعی ندارد که زنان را به دلیل اینکه فرزند از آنان به وجود می‌آید «حرث» بنامد، سپس وطی در جایی که فرزند از آن به وجود نمی‌آید را نیز مباح کند.

اگر گفته شود که خودِ عنوان «حرث» دلالت بر انحصار دارد، پاسخ شیخ این است که اطلاق نام «حرث» بر زنان به اعتبار قابلیت فرزندآوری آنان است، اما این نام‌گذاری منافاتی با اباحه وطی در غیر محل فرزندآوری ندارد.

دوم: « و ثانيها‌-‌ قالوا: ‌قال‌ اللّه‌: «فَأتُوهُن‌َّ مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ» و ‌هو‌ الفرج‌، و الإجماع‌ ‌علي‌ ‌أن‌ ‌الآية‌ الثانية ليست‌ بناسخة للأولي‌. و ‌هذا‌ أيضاً ‌لا‌ دلالة ‌فيه‌، لأن‌ ‌قوله‌: «مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَكُم‌ُ اللّه‌ُ» معناه‌: ‌من‌ حيث‌ أباح‌ اللّه‌ لكم‌، ‌أو‌ ‌من‌ الجهة ‌الّتي‌ شرعها لكم‌، ‌علي‌ ‌ما حكيناه‌ ‌عن‌ الزجاج‌، و يدخل‌ ‌في‌ ‌ذلک‌ الموضعان‌ معاً.». گفتند این آیه دلالت دارد که غیر از مأمورٌبه جایز نیست.

سوم: « و ثالثها‌-‌ قالوا: ‌إن‌ معناه‌: ‌من‌ أين‌ شئتم‌: ‌ أي ‌ ائتوا الفرج‌ ‌من‌ أين‌ شئتم‌، و ليس‌ ‌في‌ ‌ذلک‌ إباحة لغير الفرج‌. و ‌هذا‌ ايضاً ضعيف‌، لأنا ‌لا‌ نسلم‌ ‌أن‌ معناه‌ الفرج‌، بل‌ عندنا معناه‌: ائتوا النساء، ‌أو‌ ائتوا الحرث‌ ‌من‌ أين‌ شئتم‌، و يدخل‌ ‌فيه‌ جميع‌ ‌ذلک‌.». گفتند معنای «از هر کجا که خواستید» این است که به فَرْج (قُبل) بیایید از هر جهتی که خواستید (از جلو یا پشت).

به هر حال در میان فقهای ما اختلافی وجود دارد. شهید ثانی در «مسالک» می‌فرماید اکثر علما و جمیع متأخرین بر جواز وطی در دُبر هستند، لکن « اختلف العلماء في وطء المرأة في دبرها، فقال أكثر الأصحاب كالشيخين و المرتضى [1] و جميع المتأخّرين: إنّه جائز لكنّه مكروه كراهة شديدة »[6] . مشهور اصحاب تمام نصوص منع را حمل بر کراهت کرده‌اند و این مقتضای قاعده جمع بین روایات است؛ زیرا وقتی جایی نهی داشته باشیم و جای دیگر تصریح به جواز، مقتضای قاعده حمل نهی بر کراهت است.

صاحب حدائق می‌فرماید: « المشهور بين الأصحاب (رضوان الله عليهم) كراهية الوطي في الدبر كراهة مؤكدة، و نقل في المختلف عن ابن حمزة القول بالتحريم، و نقل هذا القول في المسالك أيضا، عن جماعة من علمائنا منهم القميون و ابن حمزة»[7] در «جواهر» نیز آمده است: «بل فی الانتصار و الغنیه و محکی الخلاف و السرائر الاجماع علیه و هو الحجة». البته ایشان «بعد الاصل» را اضافه کرده است. (اگرچه اصل، دلیلِ «حیث لا دلیل» است و اجماع اماره است و نباید اصل را مقدم می‌کرد). مضافاً بر اینکه نظر ما این است که هنگام شک، اصل عدم حرمت است (البته بنا بر مبنای اصولیین، نه اخباریین که در شبهه تحریمیه قائل به احتیاط هستند).

علی ای حال، از نظر ما لفظ «أَنَّىٰ» به معنای «کیفَ» و حال است. خلیل می‌گوید: « أنا: أَنَّى، معناها: كيف؟ ومن أين؟ .. أنّى شئت: [كيف شئت؟] ومن أين شئت؟ »[8] . زمخشری در کتاب «مفصل» می‌گوید: « كيف وأنى: وكيف جار مجرى الظروف. ومعناه السؤال عن الحال. ٰ»[9] ؛ یعنی «کیف» و «أَنَّىٰ» مرادف‌اند. این معنا از جهت وضع لغوی مساعد است. وقتی می‌گوییم «أَنَّىٰ» به معنای حال و «کیف» است، معنای آیه چنین می‌شود: «فأتوا حرثکم کیف شئتم» یعنی «علی ای حال کنتم». این اطلاق اقتضا می‌کند که دُبر را نیز شامل شود.

اگر سؤال شود که آیا اطلاقِ حال، زمان را هم شامل می‌شود؟ پاسخ منفی است. اگر گفته شود مکان را شامل نمی‌شود، باید گفت منظور از حال، احوالِ مناسبِ مقاربت است («فی ای حالةٍ کنتم فی حال المقاربة»). یعنی تمام حالات مقاربت را شامل می‌شود. ما از این طریق تعمیم می‌دهیم به قُبل و دُبر؛ نه اینکه دست از معنای لغوی برداریم و «أَنَّىٰ» را به معنای «اَینَ» بگیریم، یا مانند قول ضحاک که شیخ طوسی رد کرده، آن را به معنای «متی» بگیریم.

از آنجا که «فأتوا حرثکم» بعد از «حیث امرکم الله» نازل شده، برخی خواسته‌اند «امرکم الله» را با استناد به «نسائکم حرث لکم» به معنای فَرْج (قُبل) تفسیر کنند؛ با این استدلال که چون «حرث» است، پس «امرکم» یعنی همان محل حرث. در حالی که این آیه بعد از آن است. اگر قرار باشد چیزی قرینه باشد، همیشه آیه بعدی قرینه قبل می‌شود، نه اینکه آیه قبلی بخواهد از قرینیتِ آیه بعد استفاده کند. این خلاف سیره ظهور سیاقی، تنقیح دلالی و قانون محاوره است. بنابراین ما نظر کسی که این را قرینه می‌داند رد می‌کنیم.

حاصل کلام: قاطبه شیعه این است که «من حیث امرکم الله» را به معنای زمانِ طُهر و حلال بودن (غیر از صوم و اعتکاف) گرفته‌اند و «حرث لکم» یعنی خود زنان کشتزار شما هستند. همان‌طور که انسان هر زمان که بخواهد وارد زمین کشتزار خود می‌شود، این مانعی ندارد. اینکه زنان «حرث» باشند به خاطر تولید فرزند، منافاتی با این ندارد که انسان هر زمان و از هر طریقی که بخواهد وارد این کشتزار شود.


logo