« فهرست دروس
درس تفسیر استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1404/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 تفسیر آیه 203 سوره بقره

موضوع: تفسیر آیه 203 سوره بقره

تفسیر آیه « وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ لِمَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »[1]

دسته بندی روایات از نظر اعتبار

کلام ما معطوف به روایاتی است که در تفسیر این آیات وارد شده است. این روایات به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته نخست، روایات صحاح و معتبر است که ده الی دوازده روایت از این قبیل‌اند. دسته دوم، روایات ضعاف هستند که مضامین آن‌ها گاهی مطابق با روایات صحیحه و در برخی موارد، مختلف است.

روایات صحاح که معتبر بوده و حجت به شمار می‌روند، در مدلول خود حجت‌اند، مادامی که اصحاب از آن‌ها اعراض نکرده باشند.

اما روایات ضعاف خود به دو قسم تقسیم می‌شوند: قسم اول، روایاتی است که مضمون آن‌ها با همان روایات صحیحی که ذکر کردیم، یکسان است؛ این دسته از روایات، مؤید به شمار می‌آیند. قسم دوم، آن دسته از روایات ضعافی است که مضمون روایات صحیحه را در بر ندارند. این قسم نیز خود به دو دسته تقسیم می‌شود:

۱. دسته‌ای که مضمونشان با قواعد و اصول شرعیه ما مطابق است. به عنوان مثال، روایات ضعافی در این مقام وجود دارد که می‌فرماید: "کُلُّ أَعْمَالِ الْعِبَادِ تُقْبَلُ إِلَّا بِالْإِیمَانِ". در این خصوص، روایات متواتری در ابواب "مقدمة العبادات" کتاب "وسائل الشیعة" وجود دارد؛ چنانکه اگر به جلد اول این کتاب مراجعه کنید، خواهید دید که دو باب به این موضوع اختصاص یافته و روایات فراوانی در این باب و ابواب دیگر نقل شده است. بنابراین، اگر چنین روایتی از نظر سندی ضعیف هم باشد، مانعی ندارد؛ چرا که مستظهر به روایات متواتر است.

۲. دسته دیگر، روایاتی هستند که نه تنها متضمن مضامین روایات صحیحه و معتبر مذکور نیستند، بلکه با هیچ قاعده‌ای نیز مطابقت ندارند؛ به این معنا که هیچ‌کدام از نصوص مستفیضه، متواتر یا حتی صحیحه، مؤید مضمون آن‌ها در جای دیگری نیست و در مضمون خود متفردند. این‌گونه روایات، فاقد حجیت بوده و هرگز قابل استناد نیستند؛ مگر آنکه بر ثواب دلالت کنند که در این صورت، قاعده تسامح در ادله سنن در مورد آن‌ها جاری می‌شود. در غیر این صورت، این روایات از حیز اعتبار ساقط‌اند.

روایات تفسیری آیه 203 بقره

اما در باب مضامین این روایات، آن چنین است که برخی از این روایات در تفسیر "أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ" به ایام تشریق، "أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ" به دهه ذی‌الحجه و "أَيَّامٍ" به ماه محرم دلالت دارند. به عنوان مثال، در صحیحه "محمد بن مسلم" آمده است: " سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز وجل: " واذكروا الله في أيام معدودات " قال: التكبير في أيام التشريق صلاة الظهر من يوم النحر إلى صلاة الفجر من يوم الثالث، وفي الأمصار عشر صلوات إذا نفر بعد الأولى أمسك أهل الأمصار، ومن أقام بمنى فصلى بها الظهر والعصر فليكبر"[2] . بنابراین، ذکر معین در ایام تشریق، تکبیر است. این همان تکبیری است که بعد از فرائض، به مدت سه روز از ایام تشریق، یعنی از ظهر روز عید تا بعد از ظهر روز سیزدهم گفته می‌شود. این اذکار همان ذکر معروفی است که همگان با آن آشنا هستید: "اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا" الی آخر.

در روایت آمده است: "مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ" که زمان آن را نیز مشخص می‌کند، "إِلَى صَلَاةِ الْفَجْرِ مِنَ الْيَوْمِ الثَّالِثِ". یعنی از ظهر روز عید تا فجر روز سیزدهم.

اما تکلیف "فِی الْأَمْصَارِ" چیست؟ یعنی کسانی که در شهرهای خود هستند و حاجی نیستند، آیا برای آن‌ها نیز تکلیفی مستحب وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. در روایت آمده: "فِی الْأَمْصَارِ عَشْرُ صَلَوَاتٍ". یعنی ده نماز. از عبارت "عَشْرُ صَلَوَاتٍ" چنین به ذهن می‌رسد که مقصود ده نماز دو رکعتی باشد؛ زیرا اگر منظور ده رکعت بود، می‌فرمود "عَشْرُ رَكَعَاتٍ مِنَ الصَّلَاةِ". عبارت "عَشْرُ صَلَوَاتٍ" ظهور در ده نماز مستقل دارد و از آنجا که نمازهای مستحب غالباً، و قریب به اتفاق، دو رکعتی هستند، این عبارت بر ده نماز دو رکعتی دلالت می‌کند.

"فَإِذَا نَفَرَ بَعْدَ الْأُولَى أَمْسَكَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ". یعنی اگر حجاج پس از نَفْر اول از منا خارج شوند (که طبعاً در روز سیزدهم در شهر خود خواهند بود)، تکلیف از اهل امصار ساقط می‌شود. زیرا حاجی در روز اول، نَفْر کرده و به مکه می‌رود و باقی مناسک مانند طواف، سعی و طواف نساء را به جا می‌آورد و سپس به سوی خانواده خود بازمی‌گردد. بنابراین، آن‌ها نیز مشمول همین حکم هستند، یعنی "عَشْرُ صَلَوَاتٍ".

"وَ مَنْ أَقَامَ بِمِنًى فَصَلَّى بِهَا الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَلْيُكَبِّرْ". کسی که در منا باقی مانده و نماز ظهر و عصر را آنجا اقامه کند، باید همان تکبیر معهود را بگوید. این مطلب روشن است.

در روایت بعدی که صحیحه "ابی ایوب" است، آمده: " قلت لأبي عبد الله عليه السلام: إنا نريد ان نتعجل السير و(و راوی می‌گوید ) كانت ليلة النفر حين سألته (یعنی زمانی که از حضرت امام (ع) سؤال کردم، شبِ نَفْر بود )، فأي ساعة تنفر(چه ساعتی از منا کوچ کنیم؟ وقت نَفْر ما چه زمانی است)؟ فقال لي: اما اليوم الثاني فلا تنفر حتى تزول الشمس، وكانت ليلة النفر، فاما اليوم الثالث فإذا ابيضت الشمس فانفر على كتاب الله، فان الله عز وجل يقول: " فمن تعجل في يومين فلا إثم عليه ومن تأخر فلا إثم عليه " فلو سكت لم يبق أحد الا تعجل، ولكنه قال: ومن تأخر فلا إثم عليه "[3] .

منظور از نَفْر، بازگشت از منا به مکه برای انجام باقی مناسک، پس از اتمام اعمال منا (یعنی حلق، رمی و قربانی) است. این بازگشت را "نَفْر" می‌نامند. این عمل می‌تواند بلافاصله در همان روز عید صورت گیرد. فردی که جوان و تواناست، می‌تواند رمی را با وجود ازدحام جمعیت، سریع‌تر انجام دهد و اعمال خود را با سرعتی چند برابر افراد مریض یا سالمند به پایان برساند. چنین افرادی می‌توانند در همان روز اول پس از عید، نَفْر کرده، به سمت مکه روانه شوند، اعمال خود را به جا آورند و به سوی خانواده خود بازگردند. اما برخی دیگر به دلیل موانع یا مشکلاتی، توانایی این کار را ندارند و عملشان به تأخیر می‌افتد. مانعی نیست.

برای کسانی که اعمال را زودتر انجام می‌دهند، منتهای مراتب باید نَفْر آن‌ها حتماً بعد از ظهر باشد. یعنی کسی که می‌خواهد در روز یازدهم یا دوازدهم از منا به مکه نَفْر کند، باید نماز ظهر را بخواند و سپس حرکت کند. یا اینکه لازم نیست حتماً نماز را بخواند، بلکه پس از زوال حرکت کند و نمازش را در بین راه بخواند. مهم این است که حرکت بعد از زوال باشد.

سوال: برای رمی جمار دوباره مگر نباید برگردند؟ آن کسانی که می‌خواهند سریع‌تر اعمال مکه را انجام بدهند؟

استاد: نه، نیازی به بازگشت نیست. رمی جمرات در همان منا انجام می‌شود. حاجی در روز عید پس از رسیدن به منا، رمی جمره عقبه را انجام می‌دهد و سپس در سه روز بعد، رمی جمرات سه‌گانه (اولی، وسطی و عقبه) را به جا می‌آورد. این رمی‌ها در خود مناست. منتها اگر کسی تعجیل کرده و زودتر نَفْر نموده تا اعمال مکه را انجام دهد، باید برای رمی‌های روزهای بعد به منا بازگردد تا آن را کامل کند. اما پس از اتمام رمی‌ها، دیگر کاری در مکه ندارد و می‌تواند یک‌سره به سوی دیار خود برود، زیرا اعمال مکه را پیش‌تر انجام داده است. اگر کسی تعجیل کرده و پس از رمی روز اول، به مکه رفته و مناسک آنجا را انجام داده است، برای رمی جمره عقبه در روزهای بعد باید بازگردد و پس از آن دیگر کاری در مکه ندارد.

در هر حال، کسی که می‌خواهد در روز اول و دوم (یازدهم و دوازدهم) نَفْر کند، باید بعد از ظهر باشد. اما در روز سوم، نَفْر در هر ساعتی از روز جایز است. چنانکه در ذیل همین روایت یا روایتی دیگر آمده است که در روز سوم، دیگر معتبر نیست که نَفْر حتماً بعد از اذان ظهر باشد و می‌تواند قبل از ظهر نیز انجام شود؛ همین که مقداری آفتاب بالا بیاید و هوا روشن شود، کافی است. گویا هرچند شرعاً روز از طلوع فجر صادق آغاز می‌شود، اما در این روایات، ملاک، روز عرفی است که با روشن شدن هوا محقق می‌شود.

در صحیحه "معاویة بن عمار" از امام صادق (ع) نقل شده است: " إذا أردت أن تنفر في يومين (روزهای یازدهم و دوازدهم) فليس لك ان تنفر حتى تزول الشمس، وإن تأخرت إلى آخر أيام التشريق (که روز سیزدهم است ) وهو يوم النفر الأخير فلا شئ عليك أي ساعة نفرت قبل الزوال أو بعده و رمیت قبل الزوال او بعده»"[4] . در این صورت اشکالی ندارد که در هر ساعتی از روز نَفْر کنی و مقید به قبل یا بعد از ظهر نیست. این روایت بسیار روشن است. یعنی اگر رمی را قبل از زوال انجام دادی، همان موقع می‌توانی حرکت کنی. اما اگر رمی را بعد از زوال انجام می‌دهی، باید صبر کنی تا پس از رمی، نَفْر کنی.

در صحیحه "عبدالاعلی" آمده که امام صادق (ع) فرمود: " كان أبي عليه السلام يقول: (این یک نکته اخلاقی است. می‌فرماید کسی که قصد این خانه (کعبه) را بکند)من أمَّ هذا البيت حاجا أو معتمرا مبرءا من الكبر(در حالی که جان و روح و نفسش از کبر خالی باشد) رجع من ذنوبه كهيئة يوم ولدته أمه(یعنی مانند روزی که از مادر زاده شده، از گناهان پاک می‌شود )، ثم قرأ، فمن تعجل في يومين فلا إثم عليه ومن تأخر فلا إثم عليه لمن اتقى، قلت: ما الكبر؟ قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إن أعظم الكبر غمص الخلق (یعنی خوار و حقیر شمردن مردم و سوءظن داشتن به برادران مؤمن. این خود، حقیقت کبر است. کسی که چنین صفتی داشته باشد و برادران مؤمن خود را حقیر بشمرد و به آن‌ها سوءظن داشته باشد، لازمه‌اش این است که خود را بزرگ‌تر از آنان بداند. پس این حقیقت کبر و ریشه آن است) وسفه الحق (یعنی جهل نسبت به حق داشته باشد ) ، قلت: ما غمص الخلق وسفه الحق؟ قال يجهل الحق ويطعن على أهله، فمن فعل ذلك نازع الله رداه "[5] . "

یک زمان این نگاه از روی حکمت و علم است. انسان با چشم خود فساد جامعه و گناهکاری مردم را می‌بیند. همان‌گونه که "زینب کبری" (س) به اهل کوفه فرمود: "تَبّاً لَکُمْ" (هلاکت بر شما باد). یا "سیدالشهدا" (ع) به سپاه مقابل فرمود: "يَا قَوْمِ، إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَكُونُوا فِي دُنْيَاكُمْ أَحْرَاراً". یعنی اگر دین و اعتقاد به معاد ندارید، لااقل آزاده باشید. چنانکه مقام معظم رهبری در بحث برجام و مذاکره با آمریکا فرمودند، شرف اقتضا می‌کند که انسان به ظلم و ستم تن ندهد.

"سفه الحق" در اینجا معنای دیگری دارد. اگر انسان جامعه و مردم خود را بشناسد و فساد آن‌ها را به چشم ببیند و نهی از منکرش بی‌اثر باشد، در آنجا بدبینی و سوءظن لازم است. در برخی روایات در "اصول کافی" آمده که در آخرالزمان باید به مردم سوءظن داشت، چرا که فساد، دروغ، رشوه و پارتی‌بازی جامعه را فرا می‌گیرد. اما اینجا مقصود شرایط عادی است. در غالب تاریخ اسلام، مسلمانان چنین نبوده‌اند و اکنون نیز به حمدالله چنین نیستند؛ مگر عده‌ای که اهل فساد و ابتذال هستند که حال آن‌ها آشکار است و نیازی به سوءظن ندارد. سوءظن در جایی است که فساد فرد، عیان و متجاهر به آن نیست، اما شما گمان بد به او می‌برید. در جامعه‌ای که از افراد فسق آشکار نمی‌بینید، بدگمانی و سوءظن به برادران مؤمن که نتیجه‌اش تحقیر آن‌هاست، همان کبر است.

این عمل از "جهل به حق" نشأت می‌گیرد. "جهل به حق" یعنی از واقعیت حال آن فرد بی‌خبری و حق مطلب را درباره او نمی‌دانی. این تفسیر دوم "سفه الحق" است که به مناسبت حکم و موضوع، در اینجا باید همین معنا را در نظر گرفت. یعنی حق و واقعیت حال این برادران مؤمن را نمی‌دانی، آن‌ها تجاهر به فسق نکرده‌اند، ولی با این حال به آن‌ها سوءظن داری. این عین کبر است.

اگر مؤمن چنین نباشد، آنگاه حج او را پاک می‌گرداند. در ادامه روایت آمده: "قَالَ: يَجْهَلُ الْحَقَّ وَ يَطْعَنُ عَلَى أَهْلِهِ". یعنی حق را نمی‌شناسد و بر اهل حق طعنه می‌زند. اهل حق یعنی مؤمنین، اهل ایمان و ولایت اهل بیت (ع).

این روایات تا آخر، همه همین مضامین را تکرار می‌کنند. روایات ضعیف نیز در این مورد، بسیاری‌شان همین مضامین را دارند.

 


logo