1403/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بحث
نصوصی داریم که دلالت دارند بر اینکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بین نمازها جمع می کردند، که این نصوص نیز مانند نصوصی که قبلا بیان کردیم دلالت بر افضلیت نماز اول وقت دارند.
کسانی که تاخیر را افضل می دانند به نصوص ذراع و ذراعین و قامت و قامتین تمسک کرده اند، ولی به نظر ما صحیح نیست، و این نصوص هیچ منافاتی با نصوص افضلیت اول وقت ندارد، و نتیجه نهایی به نظر ما این است که افضل این است که نماز در اول وقت خوانده شود، ولی اگر به هر دلیلی نماز در اول وقت اقامه نشد، لااقل در وقت فضیلت خوانده شود و بیش از آن به تاخیر نیفتد.
طایفه چهارم
نصوص طایفه رابعه، روایاتی هستند که دلالت بر این دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله بین ظهر و عصر، و مغرب و عشاء جمع می کردند.
صحیحه عبدالله بن سنان
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَمَعَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِي الْحَضَرِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ».[1]
این روایت دلالت دارد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حضر و بدون هیچ علت و سبب خاصی که ناظر به مستثنیات باشد بین نمازها جمع می کردند.
تعبیر «فی الحضر» برای ردّ توهم اختصاص این حکم به مسافرت است.
صحیحه زراره
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالنَّاسِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ حِينَ زَالَت الشَّمْسُ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ وَ صَلَّى بِهِمُ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فِي جَمَاعَةٍ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِيَتَّسِعَ الْوَقْتُ عَلَى أُمَّتِهِ».[2]
برخی از فقهاء که تاخیر را افضل دانسته اند به ذیل این روایت تمسک کرده اند و گفته اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به این دلیل بین نمازها جمع می کردند که اتّساع وقت برای مردم باشد و بعد از اینکه مردم دو نماز را با هم اقامه کردند، بتوانند به کارهای خودشان یا استراحت شان برسند، و نیاز نباشد که دوباره برای اقامه نماز دوم به مسجد برگردند. بنابراین تاخیر مستحب است، ولی حضرت برای اتّساع وقت، بر خلاف افضلیت عمل کرده اند.
عرض ما این است که این تعلیل منافاتی با افضلیت اول وقت ندارد، یعنی تقدیم می تواند دو وجه و دو حکمت داشته باشد، یکی به خاطر اتّساع وقت، و دیگری به خاطر افضلیت اول وقت.
تعبیر «انّما» نیز با اینکه از ادات حصر است، ولی حصر در اینجا اضافی است، و حضرت به این دلیل از این تعبیر استفاده کرده اند که پاسخی به کسانی که تقدیم و جمع را جایز نمی دانستند بدهند. تا معلوم بشود که اگر حضرت جمع می کنند، به خاطر مراعات حال امت است.
با این حساب، این روایت نیز با نصوص افضلیت اول وقت، هم معنا خواهد بود. و قبلا گفتیم که نصوصی که تقدیم را افضل می دانستند، متظافر و بلکه متواتر هستند، و مطابق با امر به مسارعه و استباق در خیر هستند که در آیات شریفه ذکر شده است و اعاظم از فقهاء به آنها استدلال کرده اند.
صحیحه فضیل و زراره
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ رَهْطٍ مِنْهُمُ الْفُضَيْلُ وَ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَمَعَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ».[3]
این روایت هم مثل روایت اول است که اصل مطلب را بیان کرده است، و تعلیلی که در روایت دوم بود را ندارد.
موثقه اسحاق بن عمار
وَ فِي الْعِلَلِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فِي مَكَانٍ وَاحِدٍ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ وَ لَا سَبَبٍ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ وَ كَانَ أَجْرَأَ الْقَوْمِ عَلَيْهِ أَ حَدَثَ فِي الصَّلَاةِ شَيْءٌ قَالَ لَا وَ لَكِنْ أَرَدْتُ أَنْ أُوَسِّعَ عَلَى أُمَّتِي».[4]
در این روایت چنین آمده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدون هیچ علت و عذر و سببی همچون مسافرت و ...، بین نماز ظهر و عصر جمع کردند و در یک مکان واحد، هر دو نماز را پشت سر هم اقامه فرمودند.
یعنی جمع بین نماز ظهر و عصر، مقتضای ذات این نمازهاست، نه اینکه استثناء باشد و به خاطر امر دیگری چنین شده باشد.
عمر به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اعتراض کرد و گفت: آیا حکم جدیدی در مورد نماز وارد شده است؟
حضرت فرمودند که به خاطر اوسع بودن بر امت، بین نمازها جمع کرده اند.
کسانی که قائل به تاخیر هستند، می گویند: اصل اولی این است که تاخیر مستحب است، ولی حضرت برای آنکه بر امت آسان بگیرند، جمع کرده اند.
ولی به نظر ما همانطور که در روایت دوم نیز بیان کردیم هیچ منافاتی ندارد که اوسع بودن به عنوان یکی از حکمت های نماز اول وقت باشد، و خود نماز اول وقت نیز از ملاک افضل بودن برخوردار باشد. لکن آنچه که به عنوان جواب برای عمر است همان اوسع بودن است.
سؤال: تعبیر روایت نشان می دهد که حضرت همیشه نماز عصر را با فاصله می خواندند، و یکدفعه که جمع فرمودند با اعتراض عمر روبرو شدند. بنابراین سیره حضرت، تفریق بوده است.
جواب: این تعبیر در کلام عمر آمده است که حجیت ندارد.
آنچه که در نصوص متظافر و بلکه متواتر آمده بود این بود که خواندن نماز عصر در اول وقت و بدون تاخیر، افضل است. و مطابق با کتاب مجید است که امر به سرعت و سبقت در امر خیر دارد، و اجماع فقهاء نیز بر این بود که مراد از اول وقت، اول وقت جواز و مشروعیت است.
سؤال: در تعابیر آمده که «افضل الاعمال احمزها» بنابراین به تاخیر انداختن نماز که سخت تر است، با فضیلت تر است.
جواب: درست است که به تاخیر انداختن نماز، سخت تر است، ولی بر اساس نصوص متظافره پی می بریم که در اینجا جمع کردن بین دو نماز که آسان تر است، با فضیلت تر است.
و حضرت در پاسخ عمر که بحث راحتی امت را بیان کرده اند، نظر به افضل بودن ندارند، و این آسان بودن را به عنوان دلیل برای افضل بودن بیان نکرده اند، بلکه این آسان بودن، یکی از حکمت های این مساله است، و افضل بودن نیز یک حکمت دیگر است، منتهی حضرت در پاسخ به او، آسان تر بودن و راحت تر بودن بر امت را بیان کرده اند تا تاثیر بیشتری داشته باشد.
ادله قائلین به استحباب تاخیر نماز عصر
کسانی که قائل به استحباب تاخیر و افضلیت تاخیر هستند، به نصوص ذراع و ذراعین، و قامت و قامتین تمسک کرده اند.
نصوص ذراع و ذراعین دو صحیحه است که یکی از آنها مستمسک اینهاست، و دیگری بر ضد قول به تاخیر است.
آن صحیحه زراره که قائلین به تاخیر به آن تمسک کرده اند در باب 36 آمده که حدیث اول است.
صحیحه زراره
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قَالَ لِي أَ تَدْرِي لِمَ جُعِلَ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ قَالَ قُلْتُ لِمَ قَالَ لِمَكَانِ الْفَرِيضَةِ لَكَ أَنْ تَتَنَفَّلَ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ إِلَى أَنْ يَبْلُغَ ذِرَاعاً فَإِذَا بَلَغَ ذِرَاعاً بَدَأْتَ بِالْفَرِيضَةِ وَ تَرَكْتَ النَّافِلَةَ».[5]
قائلین به تاخیر به این روایت استدلال کرده اند و گفته اند که ذراع و ذراعان برای فریضه است، یعنی انجام فریضه قبل از ذراع و ذراعان استحباب ندارد. بنابراین افضل این است که نماز به تاخیر بیفتد و پس از ذراع و ذراعان انجام شود.
عرض ما این است که تعبیر «لمکان الفریضة» در اینجا، عین همان تعبیر «لمکان النافلة» است که قبلا در صحیحه دیگر زراره ذکر شده بود.
صحیحه زراره
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ فَقَالَ ذِرَاعٌ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ وَقْتُ الْعَصْرِ ذِرَاعاً مِنْ وَقْتِ الظُّهْرِ فَذَاكَ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ حَائِطَ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَانَ قَامَةً وَ كَانَ إِذَا مَضَى مِنْهُ ذِرَاعٌ صَلَّى الظُّهْرَ وَ إِذَا مَضَى مِنْهُ ذِرَاعَانِ صَلَّى الْعَصْرَ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرِي لِمَ جُعِلَ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ قُلْتُ لِمَ جُعِلَ ذَلِكَ قَالَ لِمَكَانِ النَّافِلَةِ لَكَ أَنْ تَتَنَفَّلَ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ إِلَى أَنْ يَمْضِيَ ذِرَاعٌ فَإِذَا بَلَغَ فَيْؤُكَ ذِرَاعاً بَدَأْتَ بِالْفَرِيضَةِ وَ تَرَكْتَ النَّافِلَةَ وَ إِذَا بَلَغَ فَيْؤُكَ ذِرَاعَيْنِ بَدَأْتَ بِالْفَرِيضَةِ وَ تَرَكْتَ النَّافِلَةَ».[6]
بر اساس این روایت، ذراع و ذراعان برای وقت نافله قرار داده شده است. و قدمان و اربعة اقدام نیز عبارت اخرای همان ذراع و ذراعان است.
از طرفی هم صادق است که بگوییم این ذراع و ذراعان وقت فریضه است، یعنی این نافله نباید مزاحم وقت فریضه باشد، و اگر نافله تا ذراع خوانده شد، آن موقع وقت نماز ظهر است، و بیش از این نباید ظهر را به تاخیر انداخت.
نماز عصر نیز به همین شکل است.
بنابراین معنای روایت این می شود که اگر کسی می خواهد نافله بخواند تا ذراع و ذراعان نمازش را به تاخیر بیندازد، و بیش از آن تاخیر نکند. اما هیچ نظری به اول وقت ندارد.
روایات قامت و قامتین و مثل و مثلین نیز نظر به حداکثر وقت فضیلت ظهرین دارند، یعنی اگر کسی اول وقت نخواند و نمازش به تاخیر افتاد لااقل تا این موقع بخواند و از این بیشتر به تاخیر نیندازد.
بنابراین روایات ذراع و ذراعین، یا قامت و قامتین هیچ منافاتی با نصوص اول وقت ندارند، و نمی توانند ردّی بر نصوص اول وقت باشند.
نتیجه نهایی اینکه به نظر ما اول وقت افضل است، ولی وقت فضیلت هم برای خودش محفوظ است. یعنی اگر کسی اول وقت نمازش را با نافله یا بدون نافله بخواند که افضل است، ولی اگر به هر دلیلی نمازش به تاخیر افتاد لااقل در وقت فضیلت بخواند.