1404/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به وجوب تعیینی نماز جمعه با تمسک به روایات/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /استدلال به وجوب تعیینی نماز جمعه با تمسک به روایات
مبحث کلام در این بخش، درباره روایاتی است که حضرات فقها از آنها، وجوب تعیینی علی الاطلاق نماز جمعه را استنباط میکنند.
بیان شد که قریب به دویست روایت در این باب وجود دارد. این دویست روایت را با عناوینی که در خود روایات آمده، به یازده طائفه تقسیم کردیم و از هر طایفه، یک حدیث را بیان میکنیم. شما میتوانید با همین عنوانبندیهایی که عرض میشود، به کتاب «وسائل الشیعه» و دیگر منابع احادیث شیعه مراجعه فرمایید که در آنجا کاملاً این روایات آمده است. در این بخش، روایات طائفه اول و دوم را خواندیم.
1. طائفه سوم: روایاتی هستند که دلالت میکنند بر وجوب نماز جمعه و همچنین بیان میکنند که اگر کسی نماز جمعه را ترک کند، یک عنوان فوقالعاده ضد ارزش به او تعلق میگیرد؛ یعنی به یک عنوان منفی جدی متصف میشود و آن «منافق بودن» است. پس این طائفه از روایات دلالت میکند بر وجوب نماز جمعه (وجوب تعیینی، وجوب علی الاطلاق، چه در زمان حضور امام و چه در زمان غیر حضور) و اینکه کسی که نماز جمعه را ترک میکند، به عنوان بسیار قبیح «منافق» متصف میشود.
«وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: صَلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِيضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ فَإِنْ تَرَكَ رَجُلٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ فَقَدْ تَرَكَ ثَلَاثَ فَرَائِضَ وَ لَا يَدَعُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ. [1] »[2] نماز جمعه، فریضه است (واجب است).
بررسی سند:
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» (مرحوم شیخ صدوق) به سند خود از «حُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتانَه» که از مشایخ مرحوم صدوق است از «عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ» (علی بن ابراهیم قمی) از «أَبِیهِ» (ابراهیم بن هاشم) که از ثقات هستند، نقل میکند از «حَمْدَانَ بْنِ عِیسَى الجهنی» از «حریز بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سجستانی » همه از ثقات میباشند از زرارة که خود از اصحاب اجماع است روایت را نقل میکند.
بررسی متن:
در اینجا امام میفرماید: «الصَّلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِیضَةٌ». چرا نمیفرماید «الصلوة الجمعة واجبة»؟ در مباحث تصوری قبلاً عرض کردم که تفاوت «فرض» با «واجب» چیست. «فرض» به چیزی گفته میشود که وجوب آن در قرآن آمده است. همانطور که خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّهِ». این، فریضه است. «وَ الاجْتَمِاعُ إِلَیْهَا» آن هم فریضه است. پس نماز جمعه، فریضه است و اجتماع به سوی آن نیز فریضه است. «اجتماع» یعنی باید امام داشته باشد، به جماعت باشد. اینجا امام را به صورت مطلق فرموده، نگفته معصوم یا غیرمعصوم. فرموده: «إِمَامٌ». یعنی اگر میخواهید اجتماع کنید، وقتی فریضه میشود که به شرط امام باشد. جماعت بدون امام که نمیشود. این، دلالت بر وجوب تعیینی روشن دارد. «الصَّلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِیضَةٌ». نگفته «فریضة أو ......» شیئ دیگری هم فریضه است ، همین که نیاورده، از اطلاقش وجوب تعیینی را استفاده میکنیم.
سپس امام میفرماید: « فَإِنْ تَرَكَ رَجُلٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ ». اگر کسی سه نماز جمعه را بدون علت ترک کند .این شخص، سه فریضه را ترک کرده است. «مَا یَتْرُکُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ». سه واجب را انسان مومن ترک نمیکند، مگر کسی که به این عنوان متصف شود: منافق است.
تقریر استدلال
پس این روایت، هم سندش کامل است و هم دلالتش. تقریر استدلال در این رابطه مانند طائفه شماره دو است. در اینجا فرمود: «الصَّلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِیضَةٌ»؛ نماز جمعه، واجب است. از اطلاقش، وجوب تعیینی را استفاده میکنیم. چرا؟ چون چیز دیگری هم عرض آن نیاورده . و «الاجتماع علی امام» را هم فرمود: «فریضة». سپس شدت وجوب را اینگونه بیان میکند که اگر کسی سه بار آن را بدون علت ترک کند، عنوان منافق پیدا میکند. این نشان میدهد که نماز جمعه چقدر مهم است. وجوبش قطعی و تعیینی است.
اگر خود نماز جمعه به ماهیت واجب نبود، ترکش موجب نفاق نمیشد و عنوان نفاق به او تعلق نمیگرفت. زیرا احتمال دارد کسی این نماز را نخواند و نماز دیگری (مثل نماز ظهر) را بخواند. اما خداوند میفرماید: نماز ظهر هم بخوانید، اما اگر نماز جمعه را ترک کردید (با اینکه مهم است) اگر سه بار ترک شود، عنوان نفاق میآید. مقید به قید دیگری هم نکرده است. پس خود نماز جمعه به ماهیتش وجوب دارد؛ وجوب تعیینی و علی الاطلاق. و اجتماع با امام، فریضه است. اما امام را مقید به معصوم یا غیرمعصوم نکرده است.
2. طائفه چهارم: روایاتی هستند که دلالت بر وجوب نماز جمعه دارند، وقتی که عدد کامل شود. یعنی نماز جمعه به شرطی وجود پیدا میکند که عدد کامل شود (پنج یا هفت نفر). وقتی که وجوب پیدا کرد، آن وجوب، تعیینی است و علی الاطلاق (چه در زمان معصوم و چه در زمان غیرمعصوم). فقط نکتهای دارد و آن اینکه نماز جمعه به شرط شیئ عددی است (عدد مأمومین، پنج نفر با امام یا هفت نفر).
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» (مرحوم صدوق) به سندش که صحیح است (همانطور که قبلاً بیان شد) از امام جعفر صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَی سَبْعَةِ نفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَا جُمُعَةَ لِأَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَحَدُهُمُ الْإِمَامُ فَإِذَا اجْتَمَعَ سَبْعَةٌ وَ لَمْ یَخَافُوا أَمَّهُمْ بعْضُهُمْ وَ خَطَبَهُمْ.»[3] . نماز جمعه بر هفت نفر از مسلمانان واجب میشود. «وَ لَا جُمَاعَةَ أَقَلُّ مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَحَدُهُمُ الْإِمَامُ». و جماعتی کمتر از پنج نفر از مسلمانان نیست که یکی از آنها امام باشد.
تقریر استدلال:
اول میفرماید هفت نفر، حداقل پنج نفر که یکی از آنها امام باشد. حالا وقتی اینها اجتماع کردند و نترسیدند از مشکلاتی که عرض کردم (طبیعی یا غیر طبیعی )، در آن وقت یکی امام شود و خطبه بخواند. شما میبینید میفرماید: «تَجِبُ عَلَى سَبْعَةِ نَفْرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ». بر هفت نفر... این برای انعقاد است. اینها جمع میشوند که یکی از آنها امام باشد شرط نیست که معصوم یا منصوب خاص باشد. نماز جمعه منعقد میشود. به این انعقاد، واجب است بر هفت نفر یا پنج نفر (که یکی امام است). وقتی منعقد شد که یکی از اینها بایستد و امام شود و خطبه بخواند و مابقی به او اقتدا کنند، دیگر اینکه وقتی واجب شد بر دیگران هم به قاعده اشتراک واجب می شود.
3. طائفه پنجم: روایاتی هستند که در حقیقت بر وجوب نماز جمعه دلالت میکنند، وقتی که شرایط فراهم بود (چه عددی، چه غیرعددی).
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ إِذَا کَانَ قوْمٌ فِی قرْیَةٍ صَلَّوُا الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ فَإِنْ کَانَ لَهُمْ مَنْ یَخْطُبُ لَهُمْ جَمَّعُوا إِذَا کَانُوا خَمْسَ نفَرٍ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَکْعَتَیْنِ لِمَکَانِ الْخُطْبَتَیْنِ.»[4]
بررسی سندی:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن» (شیخ طوسی) به اسنادش[5] از «الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ» (اهوازی) از « فَضَالَةَ بن ایوب » جزو ثقات است از « أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ احمر » بالاتفاق از اصحاب اجماع است از « الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ بقباق» از ثقات است از «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (امام صادق)» علیه السلام.
بررسی متن:
بارها از امام شنیدم : اگر گروهی در یک روستا بودند. روز جمعه، خواستند نماز بخوانند. اگر برای اینها کسی میتواند خطبه بخواند، امامت کند، نماز جمعه بخوانند. اگر پنج نفربودند، آن خطبه که خوانده میشود، جای دو رکعت حذف شده است.
میگوید عدد کامل شد (امام داشتند، خطیب داشتند). این، واجب است. چه کار کنند؟ نماز جمعه بخوانند. وقتی عدد کامل و امام داشتند. اینجا نگفت جماعت بخوانند یا نماز ظهر بخوانند (که بشود واجب تخییری). اینطور بیان نکرده است. حالا که بیان نکرده، از این اطلاق و عدم تقیید به «أو» و عِدل دیگری برای نماز جمعه بیان نشده ، وجوب تعیینی نماز جمعه را کشف میکنیم، از طرف عبارت « قوم فی قریة» عام است و مختص به زمان پیامبر و غیر پیامبر نیست بلکه برای همه است.
« من کان یخطب لهم » این «مَنْ» موصوله است و مبهمه و دلالت بر عموم دارد. با صله آن تعریف میشود. اینجا گفته: این «مَنْ» کیست؟ «یخطب لَهُمْ »کسی که میتواند خطبه بخواند، حالا که امام چه غیر امام، مثلاً «جَاءَنِی الَّذِی أَبُوهُ عِنْدِی». آمد کسی که پدرش نزد من است. این «الذی» مشخص نیست. اما وقتی گفت: «أَبُوهُ عِنْدِی»، یعنی پدرش الان نزد من است. نه عصمت دارد، نه در زمان پیامبر و ائمه معصومین تنها، حتی لازم نیست از طرف امام منصوب باشند.
پس این روایت هم دلالت میکند بر وجوب تعیینی. رجوع به تعیینی. وجوبش از «جمَّعُوا» فهمیدیم. تعیینیاش از عدم قیدش به «أو» بعد از کجا فهمیدیم که متعلق به زمان رسول الله نیست؟ چون گفت: « مَنْ یَخْطُبُ لَهُمْ » این دلالت بر عموم میکند.
4. طائفه ششم: روایاتی هستند که حضرات معصومین علیهم السلام، حث و تأکید کردند برای حضور در نماز جمعه به اصحاب خودشان. مثل امام صادق که به زراره تأکید میکنند. این کشف میکند که نماز جمعه، واجب است (وجوب تعیینی). اگر وجوب تخییری بود، زراره گفت: آقا ما نماز ظهر خواندیم. امام نمیفرمود: نه، باید نماز جمعه بخوانید وهمچنین نفرمودند حتما خودم امام جماعت باشم پشت سر من بخوانید.
روایت زراره: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:« حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَی صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ نَأْتِیَهُ فقُلْتُ نغْدُو عَلَیْکَ فقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَیْتُ عِنْدَکُمْ.»[6]
تقریر استدلال
این حثّ و تأکید شدید نشان دهنده وجوب نماز جمعه دارد و همچنین مقید نکرد به یک شیء تخییری با «أو» و تأکیدش نکرد با یک شیء که عطف بشود بر نماز جمعه، این نشان میدهد که نماز جمعه، واجب تعیینی است. از حیث اینکه امام معصوم شرط باشد امام گفت:خیر، نیازی نیست من بخوانم. دقت کنید! امام گفت حتی در زمان معصوم، شما بروید خودتان بخوانید. تا چه رسد زمانی که امام معصوم در اختیار ما نیست.
5. طائفه هفتم: روایاتی هستند که دلالت بر توبیخ و تعریض معصوم بر ترک نماز جمعه دارند. یعنی حضرات معصومین گفتند که شما نماز جمعه (واجب خودتان) را ترک میکنید، باید توبیخ بشوید و خداوند شما را توبیخ میکند.
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ:مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ.[7] »[8]
بررسی سند:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن» (شیخ طوسی) به اسنادش از «مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ» (که امامی و ثقه است و طریق مرحوم شیخ به او درست است) از « الْعَبَّاسِ» (عباس بن معروف، از اجلّاء روات مکتب قم است) از «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ» (عبدالله بن مغیره بجلی، از اصحاب اجماع) از «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ» (عبدالله بن بکیر، از اصحاب اجماع، هرچند فطحی است) از «زرارة ٍ» از «عَبْدِ الْمَلِکِ» از «أَبِی جَعْفَرٍ (امام باقر)» علیه السلام.
بررسی متن:
امام باقر علیه السلام بیان میکند: وقتی در روز جمعه میشینید در خانه، دور هم میشینید، نماز ظهر میخوانید؟! هلاک میشوید ولی فریضه الهی را انجام نمیدهید. چون در زمان معصومین، به خاطر اینکه خلافت و حکومت به دست خلفا بود، شیعیان نمیرفتند نماز جمعه، حضرت توبیخ کردند وفرمودند: بروید نماز جمعه بخوانید ، اگر بتوانید بین خودتان بخوانید، اگر مشکل بود، بروید پشت سر آنها نماز جمعه بخوانید.
این توبیخی که امام میکنند و میگویند نماز جمعه، فرض الهی است و هلاک میشوید اگر شما آن را نخوانید، این نشان از وجوب است همچنین نگفت که نماز جمعه یا دیگری، فقط گفت نماز جمعه، این عدم تقید به «أو» نشان از تعیینی بودنش دارد. بعد فرمودند بروید خودتان بخوانید ، این نشان میدهد حضور امام معصوم یا منصوب از ناحیه ایشان شرط نیست تا چه برسد به زمان غیبتشان.پس از این مجموعه هم کشف میکنیم که نماز جمعه، وجوب تعیینی دارد علی الاطلاق (حتی در زمان غیبت).