1404/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
اقوال در مسئله/صلاة الجمعة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /اقوال در مسئله
در مورد نماز جمعه اقوال بیان شد که در حکم تکلیفی و وضعی تقسیم میشد به ۸ قول اطلاقی و ۷ قول تفصیلی ، یکی از اقوال اطلاقی حرمت بود که قائلین به آن میگفتند اقمه نماز جمعه در زمان غیبت تکلیفا حرام و وضعاً باطل است و مجزی از صلات ظهر نیست، ادله مطروحه را رد کردیم قائلین این قول هم از اقدمین هم متاخرین و هم معاصرین و از اعلام فقه بودند که دلایل آنها بررسی و رد شد. قول دیگر اطلاقی وجوب تعیینی تکلیفی صلاة الجمعه و صحت آن و مجزی بودن فی ظهر یوم الجمعه است. قائلین آن از بزرگان و اعلام فقه اند مثل ؛ مرحوم صاحب حدائق ، ابو صلاح حلبی ، شیخ ابوالفتح کراجکی، شهید ثانی در رساله صلاتیه، سید محمد صاحب مدارک ، شیخ حسین بن عبدالصمد بهائی (پدر شیخ بهایی ) ، مرحوم صاحب معالم، مرحوم مجلسی پدر و پسر، محدث کاشانی، محقق داماد، ظاهر صاحب وسائل و شیخ صدوق و کلینی و شیخ طوسی در تهذیب و برخی معاصرین مثل شیخ مرتضی حائری که از اتقیاء روزگار بودند،مرحوم سید عبدالحسین مجتهد لاری، مرحوم آقا رحیم ارباب و اکثر علمای اخباری مثل بزرگان خاندان آل عصفور. اکنون آن ادلهای که قابل اعتنا هستند را بررسی میکنیم.
کلینی در کافی اینگونه این باب را شروع کرده اند (باب وجوب الجمعه و علی کم تجب)[1] چرا میگوییم ظاهر عبارت کلینی وجوب تعیینی را میرساند ؟ زیرا وجوب دو قسم تعیینی و تخییری دارد اما اگر بدون قرینه بیاید وجوب منصرف به تعیینی است و ظهور در تعیینی دارد. مرحوم صدوق در من لایحضره الفقیه (بَابُ وُجُوبِ الْجُمُعَةِ وَ فَضْلِهَا وَ مَنْ وُضِعَتْ عَنْهُ وَ الصَّلَاةِ وَ الْخُطْبَةِ فِيهَا)[2] ، مرحوم شیخ مفید در المقنعه ( و إذا حضر الإمام وجبت الجمعة على سائر المكلفين ...)[3] بعد خودشان ویژگی های امام جمعه را توضیح میدهند ایشان تعیینی و تاخیری بیان نمیکند لذا میگوییم ظاهر کلام ایشان چنین است ، شهید ثانی تصریح میکند در رساله خود ( إنّ الأصحابَ اتّفقوا على وجوبِها عيناً مع حضور الإمام أو نائبه الخاصّ، و إنّما اختلفوا فيه في حال الغَيْبة و عدمِ وجودِ المأذونِ له فيها على الخصوص، فذهب الأكثرُ حتّى كاد أن يكونَ إجماعاً )[4] ایشان ادعای اجماع بر وجوب نماز جمعه در زمان غیبت دارند.
صاحب مدارک :( فهذه الاخبار الصحیحه الطرق الواضحه الدال علی وجوب الجمعه علی کل مسلم عدا مااستثنی ... تقضی وجوب العینی)این روایات صحیحه که دلالت دارد بر وجوب نماز جمعه بر هر مسلمانی ، اقتضای وجوب عینی دارد.
و عبارت مرحوم شیخ طوسی در الخلاف در یک جا دلالت بر وجوب و در یک جا دلالت بر حرمت میکند، چون اقوال اختلافی بیان میکند نظرات خودشان هم در این بین میگویند، لذا باید مورد آن دقیق دیده شود.
بنابراین محل بحث ما بررسی ادله قائلین به وجوب نماز جمعه در زمان غیبت است ، ادله قائلین متنوع است یکی از آنها کتاب است، آیات شریفه ای است که به سه آیه تمسک کردند. سوره مبارکه جمعه آیه ۹، سوره منافقون آیه ۹، سوره بقره آیه ۲۳۸ ﴿و حافظوا علی صلوات ...﴾ اینها دلالت بر وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت دارد و بعد به ۹ طائفه از روایات تمسک کردند و بعد تمسک به اجماع کردند و دلیل چهارمی که اقامه کردند اصل است، اگر به ادله ما خللی وارد شد به اصول تمسک می کنیم.
آیه ۹ سوره جمعه ﴿ یا ایها اذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذرو البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون ﴾، دلالت بر وجوب تعیینی دارد به این تقریر که مراد از «ذکر» به قرینه (اذاانودی للصلاة من یوم الجمعه ) ذکر صلات جمعه ای است . در این فقره از آیه سه احتمال در مورد «ذکر» وجود دارد ؛
۱- خطبه
۲- خود نماز جمعه، چون گاهی به خود نماز هم «ذکر» میگویند؛ ﴿ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر﴾[5] ﴿اقم الصلاة لذکری﴾[6]
۳- هیئت ترکیبیه (نماز +خطبه)
در هر صورت (فاسعوا) چون صیغه امر است دلالت بر وجوب تعیینی دارد، خود صیغه امر (به دلالت اقتضا یا التزام) دلالت دارد بر نهی از ضد عام (ترک الصلاة ) یعنی (لا تترک السعی الی ذکر الله)، خداوند به این بیان نیز بسنده نکرده به نحوی و در این آیه نهی از ضد خاص هم میکند (ذروا البیع ) به صیغه جمع میآورد ( اُترک البیع) این امر هست ولی دارای مفاد سلبی است، یعنی جمله انشاییه ایجابی که دارای مفاد انشائ نهی و سلب است. بنابراین هم امر به شیء میکند هم نهی از ضد عام و هم نهی از ضد خاص میکند پس واجب تعیینی است .
اشکال: در بین ۵ نماز واجب در روز جمعه چرا میگویید نماز جمعه باید جایگزین نماز ظهر بشود !؟ به قرینه (من یوم الجمعه)، ( من) ابتدائیه است و ابتدای روز جمعه یعنی نماز صبح جمعه منظور است نه نماز ظهر.
جواب؛ «اذا» اسم ظرف شرط است ( اسم ظرفیه شرطیه) و مبهم است ، و با مدخولش ابهامش از بین میرود، ( اذا نودی) زمانیکه ندا داده شد، که چه ؟ زمانی که ندا داده شد برای نماز در (من یوم الجمعه) (من) ابتدائیه نیست بلکه قید (اذا) است، ( مِن) تبیینیه (اذا) است، زمانی که روز جمعه است که ندا داده شد برای نماز .حال از کجا بدانیم که منظور از «ذکر» نماز جمعه است و خطبه و هیئت ترکیبی نیست، نماز صبح هم نیست ؟ (ال) در صلات (ال) جنس است که قابل تطبیق بر ۵ صلات است، چرا نماز ظهر جمعه باشد؟
جواب : (ال) احتمال دارد عهد باشد یا جنس ؟ اگر (ال) جنس باشد دلالت بر جنس صلات میکند و نمیتوان نماز ظهر جمعه را تعیین کرد. اما اگر (ال)عهد باشد ( یعنی صلاتی که میدانیم) یا معهود ذهنی است (بین پیامبر و خداوند) یا عهد ذکری با قرائنی که در آیات بعدی داریم مشخص میشود ﴿و ذا رئوا تجارة أو لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما ...﴾[7] یا (ال) در ( الصلاة) عوض از مضاف باشد]که البته بسیاریی از نحات مثل ابن مالک این قسم را ذکر نکرده اند در الفیه[، یعنی مضاف و مضاف الیه بوده و مضاف الیه حذف شده و (ال) جایگزین داخل بر مضاف شده مثل کجا ؟ شاهد مثال ﴿من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی (ال) مأواه﴾ ضمیر مضاف الیه حذف شده و (ال) برسر مضاف آمده، جهت تحقیق به کتاب مغنی یا به بعضی تفاسیر دقیق ادبی مراجعه کنید .
بنابراین (من) بیانیه است و صلات عهد ذهنی ( که پیامبر میداند) یا همان طبق قرائنی که در آیه ذکر شده یا (ال) عوض از مضاف است ( اذا نودی لصلاة [ الجمعة] که مضاف الیه ( الجمعه) حذف شده وآیه تبدیل شده به ( اذا نودی لالصلاة) ، معنای «ذکر » نیز مشخص شد.
سوال : حال چگونه از این آیه برداشت کردید که در زمان غیبت نیز واجب تعیینی است ؟
جواب : چون مطلق است ﴿ یا ایها اذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذرو البیع [ مطلقا]﴾ هر وقتی که در روز جمعه ندا داده شد برای نماز خرید و فروش را رها کنید چه زمان غیبت باشد چه غیر آن و از طرف دیگر خداوند امر به شی و نهی از ضد عام و نهی از ضد خاص آن کرده گفتیم گاهی نهی به صیغه امر می آید وقتی مفاد مصدر ذاتش سلبی باشد ﴿ذروا البیع﴾ و از آن طرف کسانی که نماز جمعه را ترک میکنند ذم شدهاند ، ﴿..قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة﴾ . شاید برخی بگویند این آیه مختص پیامبر است ، میگوییم خیر نه از باب نبوت ایشان بماهی هی است، بلکه به معنی حضور امام جمعه در نماز جمعه است، یک قاعده هست ، امیرالمومنین بخواند یک فقیه بخواند، امام جمعه منصوب ذو شرایط بخواند فرقی نمیکند ، بنابراین پیامبر بماهی هی موضوعیت ندارد، چون میفرماید ﴿..قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة﴾ امیرالمومنین نیز بخواند ﴿ماعندالله خیر﴾ ، فقیه هم بخواند ﴿ما عند الله خیر﴾ هست.
بنابراین دلیل اول قائلین به وجوب عینی با تمسک به این آیه رد شد و این را از اطلاق بدست آوردیم چون آیه مقید نیامده و مطلق است وگرنه اگر تخییری بود میفرمود (فاسعوا الی ذکر الله أو .....).