« فهرست دروس
درس اصول استاد علی‌اکبر رشاد

1404/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

/اسالیب کشف مقاصدالشریعه /مقاصدالشریعه

 

موضوع: مقاصدالشریعه/اسالیب کشف مقاصدالشریعه /

 

یکی دیگر از اسالیب کشف مقاصد الشریعة قاعده ی الغاء خصوصیت است که گاه آن را الغاء فارغ نیز می نامند. آمده است که روزی عربی صحرانشین به نزد رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله رسیده و عرضه داشت یا رسول الله (ص)

 

هلکتُ و اهلکتُ

 

یعنی خود نابود شدم و دیگری را نیز نابود کردم. سپس در پاسخ حضرت که چه کرده ای گفت در ماه رمضان در حال روزه با همسرم آمیزش نمودم. حضرت فرمودند بنده ای را در راه خدا آزاد کن. هنگامی که فقیه در می یابد که در میان خصوصیات گوناگون و پرشماری که در این عرب صحرانشین و عمل او بوده تنها شکستن روزه ی ماه رمضان مستوجب چنین کفاره ای شده است و مثلاً صحرانشین بودن او یا دیگر ویژگی هایش دخالتی در این حکم نداشته است، خصوصیات دیگر او را در این حکم الغاء نموده و نادیده می گیرد. اینکه در میان انبوهی از خصوصیات یکی را گرفته و جز او را نادیده می گیرند را الغاء خصوصیت می نامند.

یا در نمونه ای دیگر برید عجلی به امام صادق علیه السلام عرض می کند که کسی مالی را به امانت به من سپرده و از دنیا رفته است. آن فرد درگذشته از سویی پسری دارد تهیدست و از سوی دیگر با وجود استطاعت، سالیانی در انجام حج واجب کوتاهی کرده است. حضرت فرمودند به نیابت از او حجی بجای آور و بازمانده ی اموالش را به پسرش بده. در این داستان از میان همه خصوصیات محتملی که در میان هستند فقیه یکی را که اولویت دین بر حق وارث است را گرفته و دیگر ویژگی های اطراف حکم را نادیده می گیرد. از این قاعده گاه به قیاس فی معنی الاصل و قیاس جلی نیز تعبیر می شود. برخی نیز این قاعده را همان تنقیح مناط دانسته اند. این قاعده در تاریخ علم اصول به ویژه اصول عامه پیشینه ای دراز دارد. در تعریف این قاعده می توان گفت

 

الغاء الفارق هو عدم الاعتناء بالخصوصيات الآفاقیه و الملابسات الوارده فی لسان دلیل الحکم

 

یعنی فقیه خصوصیات مختلفی که در اطراف و آفاق حکم مانند سائل و و سوال و موضوع هست را نادیده بگیرد. مثلا در مثال نخست صحرانشین بودن سائل و در مثال دوم خصوص حج واجب بودن موضوع را نادیده می گیرد و این کار را با استنباط علت حکم از روی ادله یا قرائن انجام می دهد. مثلاً گاه راوی می پرسد که اگر مردی چنین کرد حکم آن چیست و ما از باب اشتراک تکلیف میان زن و مرد می دانیم که مرد بودن در این حکم خصوصیتی ندارد و آن را نادیده گرفته و حکم را به زنان نیز تسری می دهیم. یا راوی می پرسد که اگر نمازگزار پیش از امام جماعت به رکوع رفت چه کند و امام پاسخ می دهد که با شتاب بازگردد و دوباره با امام به رکوع برود. فقیه در اینجا ویژگی رکوع را الغاء نموده و این حکم را به همه ی حرکات نماز جماعت اعم از رکوع و سجود و قیام و قعود تسری می دهد چون خصوصیت اصلی را تبعیت نماژگذار از امام در نماز جماعت می داند و دیگر خصوصیات را الغاء می نماید. یا مثلاً خداوند می فرماید

 

﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ﴾[1]

 

یعنی دختران زنی که با او ازدواج نموده اید و در حجر و سرپرستی شما در آمده اند به شما محرم اند که فقها خصوصیت سرپرستی را الغاء می نمایند و آن را از باب تغلیب به شمار می آورند که چون بیشتر چنین است خداوند سرپرستی را نیز آورده است و دختری که بزرگسال است و جدا از مادر و در خانه ی شوی خویش است نیز به ناپدری خویش محرم خواهد شد.

 


logo