1404/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت تحف/مقدمه /المكاسب المحرمة

موضوع: المكاسب المحرمة/مقدمه /روایت تحف
روایت تحف
مروری بر مباحث گذشته
بحث از روایت تحف به پایان رسید که این بحث در ضمن بیست جلسه ارائه شد. در صورتی که مباحث ذیل این روایت مورد تحقیق و بررسی و کارِ بیشتر قرار گیرد، متنی حدود دویست صفحه شکل خواهد گرفت و گروهی از دوستان کار را آغاز کردهاند. البته باز هم بحثهای زیادی ذیل این روایت قابل طرح است از جمله قواعدی که از این روایت استنباط شده است و ما اگر بخواهیم از تک تکِ این قواعد بحث کنیم، بحث بسیار طولانی میشود اما ما به صورت اجمالی به نکات مستفاد از این روایت میپردازیم.
نکات و قواعد مستفاد از روایت تحف
از این روایت برداشت میشود که اهل بیت درصدد ارائه ملاک به ما هستند که در کجا تکسّب به حرام، حرمت دارد و در کجا تکسّب به حرام، حلال است؟ راههای تکسّب به حلال و حرام در این روایت آموزش داده میشوند. در این روایت، بحث صلاح و فساد در قسمتهای مختلف ذکر شده است. از این روایت برداشت میشود که هرجا صلاح باشد، تکسّب از طریق معامله حلال خواهد بود. در جایی که صلاح محض باشد یعنی هیچ فسادی وجود نداشته باشد، قطعا تکسّب حلال خواهد بود. در تفسیر صناعات میفرماید: و أما تفسير الصناعات فكل ما يتعلم العباد أو يعلمون غيرهم من أصناف الصناعات مثل الكتابة و الحساب و النجارة و الصياغة و البناء و الحياكة و السراجة و القصارة و الخياطة و صنعة صنوف التصاوير ما لم تكن مثل الروحاني و أنواع صنوف الآلات التي يحتاج إليها العباد منها منافعهم و بها قوامهم و فيها بلغه جميع حوائجهم فحلال فعله و تعليمه و العمل به و فيه لنفسه أو لغيره.[1] هر جایی که صلاح باشد، حلال خواهد بود و این یک ملاک است.
حالت دوم، مواردی است که صلاح به صورت غالبی باشد یعنی غالبا استفاده صحیح وجود دارد و گاهی استفاده حرام صورت میگیرد. طبق روایت، در این موارد نیز ایرادی در معامله و تکسّب وجود ندارد. میفرماید: و إن كانت تلك الصناعة و تلك الآلة قد يستعان بها على وجوه الفساد و وجوه المعاصي و تكون معونة على الحق و الباطل فلا بأس بصناعته و تقلبه.
حالت سوم موارد تساوی صلاح و فساد است. در این موارد نیز استفاده و تکسّب ناظر به جهت صلاح اشکالی ندارد.
حالت چهارم، موارد مغلوب بودن صلاح و غالب بودنِ فساد است یعنی منفعت محللهی نادره و مفسده غالبه دارد. طبق روایت تحف حتی در این موارد نیز تکسب و انتفاع به جهت منفعت محللهی نادره حلال است.
حالت پنجم، موارد فسادِ محض است که قطعا تکسب به آنها حرام است. بنابراین در چهار حالت از پنج حالت مذکور، شارع تکسب و معامله را تجویز کرده است البته به قصد منفعت محلله. روایت تحف این ملاک را در اختیار شما قرار میدهد که انسان در کجا وارد شود و در کجا وارد نشود. در جایی که تکسّب هیچ مصلحتی ندارد و صرفا فساد دارد، قطعا حرام است و در غیر این صورت، قصد منفعت حلال، برای جواز تکسّب کفایت میکند.
شیخ انصاری در کلمات خود از تعبیر «منفعت محلله» بسیار استفاده میکند و لذا این ملاک در تمام مکاسب محرمه در موارد بسیاری مورد استفادهی شیخ است. برخی مثل مرحوم سید دوازده قاعده از این روایت استفاده کردهاند و با دقت در این قواعد مشخص میشود که میتوان آنها را به هفت قاعده تقلیل داد.
تغییر موضوعات با گذر زمان
بسیاری از اموری در گذشته فساد محض داشتند، ممکن است امروزه به واسطه تحولات در علم و فناوری، واجد جهات صلاح و منفعت شده باشند مثل زباله. زباله در گذشته مالیت نداشت و تماما دور ریخته میشد اما امروزه با بازیافت مورد استفاده قرار میگیرند. یکی از مشکلات در کشور ما همین پسماندها هستند و ما اگر بتوانیم از علم و فناوری استفاده کنیم میتوانیم همه پسماندها را دوباره به کار ببریم. برخی از اموری که در گذشته مفسده غالب داشتند، امروزه مصلحت غالب دارند.
سوال: اگر حرمت را نسبی در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم یک شیء مثل شیء نجس نسبت به مسلمانان منفعت ندارد اما نسبت به غیر مسلمین منفعت دارد.
جواب: حرمت نسبی نیست. گاهی شیء یک وجه صلاح و یک وجه فساد دارد و به اعتبار وجه فساد، حرام است و این حرمت، نمیتواند نسبی باشد. شیء واجد مفسده اگر با استفاده از فناوری به چیز جدیدی تبدیل شود که واجد مصلحت باشد، میتوان از آن تکسّب کرد. در هر حال حلال و حرام، نسبی نیستند چون فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ[2] . احکام به واسطه تغییر ملاک و تغییر موضوع، تغییر پیدا میکند.
سوال: ممکن است چیزی نجس نباشد اما حرام باشد. آیا تکسب به آن ایراد دارد؟
جواب: اگر وجه صلاح داشته باشد به اعتبار آن وجه میتوان به آن تکسب کرد.
برخی از بزرگان برداشت دیگری از روایت دارند و میگویند در این روایت بیش از ده مرتبه از واژه «فساد» استفاده شده است و هرجا این واژه به کار برده شده است، تکسب به اعتبار فساد، حرام شمرده شده است. به عنوان نمونه میفرماید: ذلك أن في ولاية والي الجائر دروس الحق كله و إحياء الباطل كله و إظهار الظلم و الجور و الفساد. در تفسیر تجارات نیز از «فساد» استفاده شده است. و أما وجوه الحرام من البيع و الشراء فكل أمر يكون فيه الفساد مما هو منهي عنه من جهة أكله و شربه أو كسبه أو نكاحه أو ملكه أو إمساكه أو هبته أو عاريته أو شيء يكون فيه وجه من وجوه الفساد.
فساد، حقیقت شرعیه ندارد. مراد از فساد همان معنا عرفیِ آن است که مقول به تشکیک است و احکام و انواع متفاوتی دارد. گاهی فساد به مرحله حرمت میرسد و گاهی نمیرسد لذا از تعبیر «مفسده ملزمه» و «مفسده غیر ملزمه» استفاده میکنند.
و شيء يكون فيه وجه من وجوه الفساد نظير البيع بالربا أو بيع الميتة أو الدم. بیع میتة و دم امروزه منافعی دارد. دم امروزه ذی قیمت است و برای حیات لازم است.
معنای فساد و صلاح و انواع آنها
از این تعابیر نتیجه میگیریم که فساد و صلاح میتوانند ملاک باشند. مختصرا چند جملهای را درباره فساد و صلاح بیان میکنیم چون تصمیم گرفتیم که مفصلا وارد بحث بیشتر نشویم. صلاح به معنای شایستگی یا چیزی است که شکل طبیعی و مناسب و مطلوب داشته باشد. فساد به معنای امر ناشایست است.
سوال: منشأ صلاح و فساد، عقل است یا فطرت؟
جواب: فعلا معنای لغوی را بیان میکنیم لکن منشأ آنها، هم عقل و هم فطرت است. البته بخشهایی از امور عقلی، فطری محسوب میشوند و لذا منشأ آنها عقل و فطرت است. در بحث امر به معروف و نهی از منکر گفتیم مراد از معروف، «المعروف بالعقل و الفطرة» است و مراد از منکر، «المنکر بالعقل و الفطرة» است. امر به معروف یعنی امر به امری عقلی و فطری و نهی از منکر یعنی نهی از امری خلاف عقل و فطرت.
شما به معجم مفهرس مراجعه کنید و الفاظ به کار برده شده در مورد فساد و صلاح توجه کنید. فساد و صلاح در امور مادی و معنوی و اجتماعی و سیاسی و مالی و فرهنگی و فردی به کار برده میشوند. بحث فساد و صلاح میتوانند شکل دهنده یک رساله مفصل باشد هم از جهات فقهی و هم از جهات کاربردها و ملاکات. فساد و صلاح یکی از ملاکات شرعی و یکی از مقاصد شریعت است. شارع از مجموعه احکامی که برای بشریت قرار داده است، غرضی داشته است و آن غرض، طیّ مراحل و مراتب کمال است. غایت احکام در آیات و روایات ما ذکر شدهاند مثل ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون﴾. آثار و فوائد زیادی برای نماز و روزه ذکر شدهاند مثل ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر﴾ که یک اثر اجتماعی است. همین نماز میتواند بستر تحقق عدالت را فراهم کند. نماز انسان را تربیت میکند و آثار فراوانی دارد.
سوال: آیا معنای مقاصد شریعت آنقدر گسترده است که فقها را نیز شارع محسوب کنیم؟
جواب: به این حوزه از بحث وارد نمیشویم. اهل سنت به شدت معتقد به مقاصد شریعت هستند اما فقهای شیعه مقاصد شریعت را به مانند اهل سنت نپذیرفتهاند. بحث مقاصد شریعت مفصل است و ما علاقه داریم که در فرصت مناسب به آن وارد شویم.
فساد در قرآن در موارد مختلف مطرح شده است. در برخی موارد مراد از فساد بر هم ریختن نظم طبیعی است مثل ﴿لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا﴾[3] . گاهی مراد از آن، تخلف از نظم اجتماعی است مثل ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس﴾[4] و ﴿فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَساد﴾[5] و ﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون﴾[6] . گاهی فساد به معنای ایجاد شک و اختلاف است. در قرآن کریم درباره منافقین فساد به صورت مفصل مطرح شده است. در همه این موارد یک نوع تباهی و ناشایستگی و نوعی تخلف و ساختار شکنی وجود دارد. مثلا فساد اجتماعی یک نوع تخلف و ساختار شکنی در حوزه مسائل اجتماعی است. فساد فردی نیز تخلف و ساختار شکنی در حوزه خود است.
این فساد وقتی به مرحله خاصی برسد، حرمت پیدا میکند. صلاح وقتی به مرتبه خاصی برسد، وجوب پیدا میکند مثل بقاء جامعه.
سوال: آیا امور منحصر در فساد و صلاح هستند یا اباحه نیز وجود دارد؟
جواب: بله گاهی صلاح و فساد وجود ندارد که در آن موارد، اباحه وجود دارد.
در این روایت میفرماید: فكل مأمور به مما هو غذاء للعباد و قوامهم به في أمورهم في وجوه الصلاح الذي لا يقيمهم غيرها مما يأكلون و يشربون و يلبسون و ينكحون. اشاره دارد که صلاح میتواند به مرحلهای برسد که حکم وجوب را مترتب کند. بنابراین برخی صلاح و فساد را به عنوان ملاک از این روایت اصطیاد کردهاند مثل شیخ انصاری. ایشان منفعت محلله را ملاک قرار دادند و آن را از همین واژه فساد و صلاح در همین روایت برداشت کردهاند.
روایات فقه الرضا و دعائم و نبوی
در اینجا به سه روایت بعد وارد میشویم. مرحوم شیخ از این روایات برای اثبات ملاکات موجود در روایت تحف استفاده میکند. مثلا دو ملاک در روایت فقه الرضا وجود دارد که همان مصلحت محلله و مفسده هستند و این دو ملاک در روایت تحف وجود دارند. بنابراین شیخ از این روایات برای تراکم ظنون استفاده میکند. در روایت دعائم نیز دو ملاک مهم وجود دارد.
در روایت فقه الرضا میفرماید: كل مأمور به على العباد و قوام لهم في أمورهم من وجوه الصلاح الذي لا يقيمهم غيره مما يأكلون و يشربون و يلبسون و ينكحون و يملكون و يستعملون فهذا كله حلال بيعه و شراؤه و هبته و عاريته و كل أمر يكون فيه الفساد مما قد نهي عنه من جهة أكله و شربه و لبسه و نكاحه و إمساكه بوجه الفساد مثل الميتة و الدم و لحم الخنزير و الربا و جميع الفواحش و لحوم السباع و الخمر و ما أشبه ذلك فحرام ضار للجسم.
در روایت دعائم میفرماید: أن الحلال من البيوع كلما كان حلالا من المأكول و المشروب و غير ذلك مما هو قوام للناس و يباح لهم الانتفاع و ما كان محرما أصله منهيا عنه لم يجز بيعه و لا شراؤه.
در روایت نبوی میفرماید: إن الله إذا حرم شيئا حرم ثمنه.
بنابراین روایات ثلاثه تأکیدی بر ملاکات موجود در روایت تحف هستند. علاوه بر این روایات، میتوانیم از آیاتی مثل آیه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ﴾[7] نیز استفاده کنیم. از این آیه دو ضابطه کلی استفاده میشود؛ یک ضابطه از مستثنا و یک ضابطه از مستثنا منه.
در جلسه بعد به روایت فقه الرضا وارد میشویم. شما با دقت این روایت را مطالعه و بررسی کنید. آیا نسبت دادن این روایت به امام رضا صحیح است؟ و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.