« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد رضا رمضانی گیلانی

1404/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت تحف/مقدمه /المكاسب المحرمة

 

موضوع: المكاسب المحرمة/مقدمه /روایت تحف

حدیث اخلاقی

به ذهن من آمد که جا دارد امروز مقداری در مورد حضرت زهرا س صحبت کنیم تا شاید مقداری از دین خود را به ایشان ادا کنیم اگرچه هیچگاه نمی‌توان دین خود را ادا کنیم. ان شاء الله این وظیفه به شکل‌های مختلف در جای مناسب انجام خواهد شد.

جلسه‌ای به محضر استادمان رسیدیم و دیدیم که استاد حدود هفت کتاب را به همراه خود آورده‌اند. یکی از دوستان گفت امروز جلسه پرباری داریم. استاد در وسط بحث علّت و جهتِ به همراه آوردن آن کتب را بیان کرد و از همه آن کتب استفاده کرد و آن جهت و علت، صحبت کردن درباره حضرت زهرا س بود. ایشان بحث بسیار قوی و قدیمی را مطرح کردند که در جای مناسب مطرح خواهد شد و بلکه باید به عنوان بحث اصلی قرار گیرد.

حدیث اخلاقی امروز، حکمت 102 از نهج البلاغه است که در آن به رعایت احکام الهی اشاره شده است و اینکه فقه چه مقدار می‌تواند به روند زندگی انسان و رشد انسان کمک کند مشروط به اینکه انسان روند و روال زندگی‌اش را بر عمل به احکام الهی قرار دهد. فقه، تقریبا تکلیف را مشخص می‌کند چون فقهی که از نظام‌نامه‌ی قرآنی و روایات استفاده می‌شود، برای توسعه روابط بشری و برای تثبیت و تقویت روابط بشری است اعم از رابطه با خود و رابطه با خدا و رابطه با محیط زیست و رابطه با دیگران. فقه مجموعه این روابط را در معرض توجه قرار می‌دهد. در همین بحثِ معاملات که ما در آن هستیم، قواعد و آداب و ضوابطِ حوزه معاملات، مشخص می‌شوند.

ما با استفاده از آیات و روایات، به یک رابطه ولایی دست پیدا می‌کنیم مثل اینکه می‌فرماید بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ.[1] یکی از آقایان بیان خیلی خوبی داشت که من سی سال قبل آن را شنیدم. می‌گفت: این روایت اشاره دارد به پنج نوع رابطه یا به پنج مصداق از مصادیق رابطه. در جایی که بحث صلات را مطرح می‌کند، رابطه انسان با خدا را بیان می‌کند یعنی بهترین نوع رابطه انسان با خدا، نماز است. روزه آثارِ متعددی دارد اما یک معنا از روزه، رابطه انسان با خود است. انسان با روزه به تقوا دست پیدا می‌کند و تقوا زمینه یادگیری را فراهم می‌کند و قلب انسان منوّر می‌شود؛ ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه﴾[2] .وقتی خداوند تعلیم دهد، علم و نور را به انسان تعلیم می‌دهد، ﴿عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم﴾[3] یعنی خداوند به واسطه قابلیتی که در انسان وجود دارد، معلم بشر می‌شود.

زکات فلسفه‌های متعددی دارد از جمله توجه به فقرزدایی از جامعه. جامعه دینی و اسلامی نباید فقیر پرور باشد. باید جامعه کرامت‌خیز باشد و کرامت انسان‌ها باید حفظ شود لذا در دعاها درخواست غنی شدن همه فقرا مطرح شده است؛ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِير[4] . زکات، بخش عمده‌ای از فقر را مرتفع می‌کند اگرچه واجد شدن روحیه‌ی انجام این فریضه بسیار مهم است.

حج نیز یک رابطه بین المللی است. همه فرهنگ‌ها هر سال در یک جا جمع می‌شوند. ولایت نیز به همین صورت است. در مورد ولایت می‌فرماید، آنچه بیشتر از همه مورد تأکید قرار گرفته است، ولایت است. اگر کسی مدام نماز بخواند و هر روز روزه بگیرد و ... اما ولایت را نداشته باشد، اعمال او مورد قبول نخواهد بود. در حج نیز، تمامیت آن به لقاء امام است؛ تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ[5] .

این بسیار مهم است که اسلام متکفّلِ توسعه و تقویتِ روابط بشری است. جا دارد که در این زمینه یک بحث گسترده مطرح شود. من در حدود سال 1376 این بحث را مطرح کردم که در همان زمان، کتابی از همین مباحث نوشته شد مشتمل بر حدود 180 صفحه که اگر الان مطالب را بنویسیم شاید حدود 700 صفحه بشود. این بحث، مصادیق فراوانی دارد که مطرح کردن آنها باعث پرورش بحث می‌شود. اجمالا می‌گوییم فقه، حریم افعال بشری را کاملا مشخص می‌کند و می‌گوید در چه محدوده‌ای وارد شوید و در چه محدوده‌ای وارد نشود. در جایی که می‌گوید وارد نشوید، حتما مفسده ملزمه وجود دارد و در جایی که می‌گوید وارد شوید، حتما مصلحت ملزمه وجود دارد.

در این فرمایشی که از امیر المومنین نقل شده است، تقریبا همین بیان وجود دارد و به چهار نکته مهم اشاره می‌کند. می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلاَ تُضَیِّعُوهَا وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَلاَ تَنْتَهِکُوهَا وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً فَلاَ تَتَکَلَّفُوهَا.[6] خداوند اموری را بر شما واجب گرداند، آنها را ضایع نکنید. ضایع کردن آن امور به معنی ضایع کردن خودتان است. اگر شما می‌خواهید نعمت‌های مُنعم را شکر کنید، راه شکرگزاری، دانستن تکلیف در حوزه فرائض است. اگر شرایط حاکمیت نیز فراهم شد، باید بستر را برای توسعه فرائض الهی در جامعه فراهم کند. اینطور نیست که یک حاکم اسلامی نسبت به احکام اسلام هیچ مسئولیتی نداشته باشد.

وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا. خداوند مرزهایی را برای شما مشخص کرده است. این مرزها را خلاف آزادیِ خود ندانید. شناخت این مرزها بسیار مهم است. از این مرزها تجاوز نکنید. آثار منفی و وضعی این تجاوز به خودتان برگشت میکند. برخی گمان میکنند که حد و مرزهای تعیین شده با جایگاه انسان سازگاری ندارد چون انسان باید آزاد باشد؛ اما متأسفانه فهم درستی از این امور ندارند. انسان در آزاد بودن، هیچ اختیاری ندارد یعنی خداوند تو را آزاد آفریده است و تو نمیتوانی بگویی من آزاد نیستم یعنی اختیار ندارم. توجه کنید که آزادی به معانی مختلفی به کار برده میشود مثل رهایی از گمراهی و اختیار داشتن. واژه آزادی یک واژه مظلوم است چون هم ما از آن استفاده میکنیم و شعار آزادی سر میدهیم و هم دیگران. گمان میکنند که آزادی یعنی برهنگی و اباحهگری. حتی در کشورهایی که دَم از لیبرالیسم میزنند، عبور از مرز قانون، مساوی با مجازات است و حتی اجازه ورود به شما در برخی از حوزهها نمیدهند مثلا در آلمان نمیتوان از هولوکاست سخن گفت. برخی تلفات در قضیه هولوکاست را قابل بررسی دانستند اما به شدت مورد برخورد قرار گرفتند. در آن زمان شش میلیون نفر سوزانده نشدند بلکه نهایتا حدود دویست هزار نفر سوزانده شدند. در تمام جهان به واسطه همین هولوکاست و کوره آتش، مظلومنمایی میکنند و بسیار امتیاز دریافت کردند.

آلمانیها امروزه به واسطه جریان هولوکاست سر خود را نمیتوانند بلند کنند و لذا هنوز هم باجهای سنگین میدهند. در برلین بهترین مکان را نماد قبرستان یهودیان کردند. گرانترین نقطه در برلین که مهمترین نقاط تصمیمگیری در آلمان در همان محدوده است را به نماد قبرستان یهودیان اختصاص دادند.

من در هانوفر به جلسه سخنرانی رفتم و سخنرانی کردم و گفتم «إن الاسلام دین الحریّة و دین المداراة و دین العقلانیة و دین المعنویة و...» به صورت مفصل بحث کردم. خانومی از صهیونیستها در همین جلسه صحبت کرد و همین مظلومنماییها را مطرح کرد. کلیدواژه آنها در تمام جلسات، همین مظلوم نمایی است. بعد از صحبتهایش برای او مقداری کف زدند. اما به خاطر عظمت اسلام، بعد از سخنرانیِ من، بسیار تشویق کردند و مباحثی که مطرح شده بود در روزنامهها منعکس شد. هرجا این مباحث مطرح میشد، دین و اسلام، فاتح میدان بود یعنی ما در این زمینه، کم نداریم و در هرجا سخن برای گفتن داریم.

من سابقا در یکی از شهرها، چند ساعت با آقای هانس کونگ مباحثه داشتم. او یک شخصیت مهم علمیِ دانشگاهی است مشابه علامه طباطبائی در نزد ما. او چهل کتاب منبع و حدود دویست مقاله چاپ شده در دانشگاههای مهم دنیا دارد. داستان مهمی دارد که بیان خواهم کرد. رساله دکتری من نیز در مورد هانس کونگ و علامه طباطبائی بود. روز مباحثه ما، روز راهپیمایی همجنس بازان در برلین بود. من گفتم شما در مورد این افراد چه میگویید؟ گفت این افراد بیمار هستند و باید مورد معالجه قرار گیرند. در آن زمان هم جنس گرایی رسمی نشده بود. حزب سبزها چندین سال تلاش کردند تا در نهایت هم جنس گرایی را در شانزده ایالت به صورت رسمی تصویب کردند. الان کسی نمیتواند علیه هم جنس گرایی سخن بگوید و اگر کسی علیه هم جنس گرایی سخن بگوید، خلاف قانون سخن گفته است. لذا روحانی در کلیسا نیز مجبور است که عقد بین دو هم جنس را قرائت کند.

در نهایت به چه میرسید؟ با تمام حدود مخالفت میکنید از رابطه با هم جنس و شراب و... . هیچ حد و حدودی در کار نخواهد بود. آنها میگویند بیحدی یعنی حفظ کرامت بشری اما ما میگوییم حفظ حدود الهی به کرامت بشری معنا و مفهوم میدهد. حفظ حریم انسان و جایگاه انسان، کرامت او را حفظ میکند. توضیح نسبت به بقیه بخشهای روایت را، به جلسات بعد موکول میکنیم.

روایت تحف

مروری بر مباحث گذشته

ما شش طریق برای تصحیح سندی روایت تحف را مطرح کردیم و پنج راه را نتوانستیم بپذیریم اما راه ششم را پذیرفتیم یعنی توجه به مضمون روایت. البته درباره مضمون روایت هنوز بحث داریم. برخی از بزرگان مثل مرحوم فاضل به این طریق تصریح کردهاند و این راه را در زمره مبانی شمردهاند که گاهی مضمون روایت ما را از بررسی سندیِ روایت بینیاز میکند چون این متون به گونهای نیست که بتواند از هرکسی صادر شود.

ممکن است گفته شود که به اشکالات مطرح شده در محتوای روایت، چه پاسخی میدهید؟ به این اشکالات و پاسخ آنها هم خواهیم پرداخت. برخی مثل مرحوم صدر در مورد همین روایت، امارات صدق را مطرح کردهاند و آن را پذیرفتهاند و برخی مثل مرحوم آیت الله خوئی و آیت الله وحید، امارات قدح را مطرح کردهاند.

انواع وثوق به یک روایت

چند مطلب باید مورد تذکر قرار گیرد. اولا وثوق به یک روایت، بر انحاء مختلفی است یعنی اطمینان پیدا کردن به یک روایت، راههای مختلفی دارد.

گاهی مراد از وثوق به یک روایت، آن است که آن روایت با تمام جزئیات و خصوصیات با همین الفاظ از امام معصوم صادر شده است مثل روایاتی که از زراره نقل میشود. در مورد این روایات گفته میشود که عین الفاظ روایت از امام صادر شده است چون حافظه امثال زراره بسیار قوی بوده است. این سبک از نقل حدیث متداول شده بود مثلا افراد بسیاری میخواستند حدیث سلسلة الذهب از امام رضا ع را بنویسند. در زمان ائمه ع شاگردان و شخصیتهایی بودند که روایات را به این صورت و به عین لفظ نقل میکردند. البته شاگردان ائمه در سطوح مختلف قرار داشتند. اینکه گفته میشود امام صادق ع دانشگاهی مشتمل بر چهار هزار شاگرد تأسیس کردند، بدین معنا نیست که همه شاگردان همچون زراره و محمد بن مسلم و یونس بن عبد الرحمن بودهاند. برخی از شاگردان کسانی بودند که مدت اندک و محدودی را نزد امام حاضر میشدند و کلمات امام را میشنیدند و حتی جزء پیروان ایشان نبودند. برخی از شاگردان اظهار ضعف حافظه میکردند و به امام میگفتند ما نمیتوانیم همه کلمات و جملات شما را به حافظه بسپاریم و ممکن است گاهی کلماتی را اضافه یا کم بگوییم. اشکالی دارد؟ امام فرمودند «اگر بتوانید مفهوم را برسانید و از کلمات مترادف استفاده کنید، ایرادی ندارد». برای اثبات نقل به معنا میتوانیم از آیات و روایات و عقل و بنای عقلا استفاده کنیم.

طریق اولِ وثوق به روایت، آن است که بدانیم عین روایت از معصوم صادر شده است و این طریق منوط به آن است که بدانیم راویِ ناقل، ثقه و ضابط است و ویژگیها و شرایط لازم را دارد. در میان شاگردان امام ع، زراره چنین رتبهای را دارد.

طریق دوم وثوق به روایت، وثوق به جزئیاتِ روایت و الفاظ روایت نیست اما روایت به گونهای است که انسان میتواند به صورت اجمالی حکم کند که چنین مضمونی در کلام امام وجود دارد مثل اینکه در بحث تواتر اجمالی چند روایت در کنار یکدیگر قرار داده میشوند که همگی مشتمل بر مطلب واحدی هستند و انسان اطمینان پیدا میکند مطلب مشترک میان همه نقلها از امام ع صادر شده است.

طریق سومِ وثوق به روایت، آن است که با نگاه به روایت، انسان اطمینان پیدا میکند که چنین مضمون و معنایی از غیر معصوم صادر نشده است. این گونه روایات در مباحث مختلف فقه وجود دارند. ما در بحث جهاد به روایاتی از این قبیل برخورد کردیم مثل روایت اسیاف خمسه. با خواندن این روایت دانسته میشود که چنین مضمونی با این جامعیت از غیر معصوم صادر نمیشود. ما صدور عین الفاظ روایت از امام معصوم را نمیپذیریم چون روایت مشتمل بر تکرار و ... است. همچنین طریق دوم را نمیپذیریم چون روایات متعددی در این زمینه نداریم تا تواتر اجمالی حاصل شود. اما روایت تحف مصداق طریق سوم است و با ملاحظه روایت میتوانیم بگوییم که این مضمون از امام صادر شده است.

البته ممکن است اشکالاتی به مضمون روایت وارد شود مثل کثرت ضمائر و تعقید و اضطراب که باید به آنها پاسخ دهیم. ما در جلسه بعد مقداری در رابطه با نقل به معنا صحبت خواهیم کرد. این نقل به معنا در موارد بسیاری کارایی دارد چون در بسیاری از موارد پی میبریم که روایت، نقل به معنا شده است. این بحث باید در یک جا مفصل مطرح شود و با مطرح شدن این بحث، شمّ اجتهادی انسان در بررسی روایات، قوی میشود. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


logo