« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد رضا رمضانی گیلانی

1404/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

شخصیت شیخ انصاری/مقدمه /المكاسب المحرمة

 

موضوع: المكاسب المحرمة/مقدمه /شخصیت شیخ انصاری

 

1- حدیث اخلاقی

در روزهای چهارشنبه حدیثی را بیان می‌کردیم. عن النبیّ ص أنه قال فی وصیته لعلیّ: إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ الضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ فَإِنَّكَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.[1]

در این بیان، حضرت به امام ع وصیتی را مطرح می‌کند و می‌فرماید از دو خصلت باید به شدت بپردازی چون این دو خصلت می‌تواند بازتاب فردی و اجتماعی زیادی داشته باشد یعنی هم در حوزه مسئولیت‌های فردی و هم در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی. اگر این دو خصلت در حوزه مسئولیت‌های فردی وجود داشته باشد، باعث می‌شود که شخص حتی نسبت به انجام تکالیف واجب خود کوتاهی کند و در نهایت برای اسقاط و رفع تکلیف، به گونه‌ای عمل می‌کند که از آن بگذرد.

خصلت اول: بی‌حوصلگی. خصلت دوم: تنبلی.

انسان‌هایی که بی‌حوصله می‌شوند و خصوصا به خودشان بی‌حوصلگی را تلقین می‌کنند و می‌گویند من بی‌حوصله هستم مشمول این روایت اند. اگر شخص، تلقین بی‌حوصلگی داشته باشد، خطر بسیار بیشتری دارد. انسان بی‌حوصله حتی نسبت به حق نیز صبر و تحمل ندارد. گاهی شخصی مطلب حقی را بیان می‌کند یا اقدام برحقی را انجام می‌دهد اما او حوصله ندارد. این بی‌حوصلگی در همه حوزه‌های فردی و اجتماعی معنا و مصداق دارد و البته خطرناک است.

عوامل این بی‌حوصلگی را باید شناخت تا درصدد رفع آن برآمد. یکی از آثار آن، تنبلی است. انسان به جای اینکه با نشاط و قدرت و قوت باشد و از خداوند قدرت و توفیق بطلبد و در میدان حاضر باشد، کوتاهی می‌کند. مراد از میدان، میدان جنگ نیست بلکه میدان تکلیف و زندگی است یعنی انسان در هر بخشی از زندگی حاضر باشد مثلا وقتی با خانواده است، و زمانی که به کلاس می‌رود و درس می‌گیرد یا درس می‌گوید، نشاط داشته باشد و در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی با نشاط حاضر باشد. اسلام خواسته است که یک مومن دارای نشاط عملی باشد خصوصا در حوزه‌های رفتاری. اگر در حوزه‌های رفتاری و عملی این نشاط به سراغ انسان نیاید، به جای آن، کسالت و تنبلی به سراغ انسان می‌آید و در نتیجه این آثار بر آن مترتب می‌شود که حضرت به آن اشاره می‌کند و می‌فرماید: «إن ضجرت لم تصبر علی حق» یعنی حتی دوست ندارد مطلب حقی را بشنود تا چه رسد به اقدام حق یعنی قرار گرفتن در میدان عمل. «و إن کسلت لم تؤدّ حقاً» یعنی کسی که کسل باشد، حقی را ادا نخواهد کرد. این خطر بزرگی است.

لذا پیامبر اکرم اشاره می‌کند به اینکه برای رها شدن بشریت از این آثار خطرناک، تلاش لازم است. بحث ما در این نیست لکن اگر فرصت مناسبتری داشتیم، عرض می‌کردیم که چگونه انسان این کسالت و تنبلی را از بین ببرد. شاید در آینده اشاره‌ کنیم. اکنون خیلی کوتاه عرض می‌کنم که از جمله اموری که انسان را از کسالت و تنبلی خارج می‌کند، داشتن انگیزه است لذا تأسیس انگیزه و تقویت انگیزه و استمرار بر آن امر اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این، فرد باید آخرت گرا باشد و دنیا گرایی انسان را حتما به بن بست می‌رساند. فکر نکنید که این دنیا گرایی صرفا مربوط به مشرکان و ملحدان می‌شود، خیر بلکه گاهی شخصی که خودش را مومن می‌داند، ایمانش مستقر نشده و عاریه‌ای است و ایمان عاریه‌ای باعث فروکاست و ضربه به انسان است.

امر دیگری که انسان را از کسالت و تنبلی خارج می‌کند، توجه به ورزش است چون ارتباط زیادی بین روح و جسم وجود دارد. ما گاهی اصلا به جسم و تحرک توجه نداریم. هر نوع بی‌تحرکی آثار خاص به خود را دارد. عدم تحرک جسم، آثار خاص خود را دارد و عدم تحرک فکر نیز آثار خاص به خود را دارد. اصلا فکر، حرکت است «الفکر حرکة إلی المبادی و من المبادی إلی المراد». امیدوار هستیم که این حدیث مورد توجه قرار گیرد که حضرت می‌فرماید: إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ الضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ فَإِنَّكَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.

2- شخصیت و سیره شیخ انصاری

ما تتمه بحثی در رابطه با جناب شیخ ره داشتیم. مقداری به زندگی نامه ایشان اشاره کردیم. چند نکته دیگر باید مورد اشاره قرار گیرد.

2.1- احتیاط‌های شیخ

شیخ اعلم فقها بود، و فقها تقریبا بلکه تحقیقا به اعلمیت شیخ اعتراف دارند و ایشان بعد از پذیرش مرجعیت، در سخنرانی خود تقلید از اعلم را مستدلّا اثبات کرد. تقلید از اعلم شاید از زمان شیخ مطرح شده باشد. در عین حال، بسیار اهل احتیاط بود. البته داستان مرجعیت، داستان خاصی است که باید با دقت مورد مطالعه قرار گیرد چون مرجعیت در نظام دینی خصوصا در ثقافه شیعیان، یک امر مقدس است که باید به سمت انسان بیاید و همین باعث میشد که مردم به مرجع، رجوع کنند و کلام او را فصل الخطاب بدانند و تکلیف خود را مشخص کنند و سبک زندگی خود را از برداشت‌های آن فقیه اورع یا اعلم، به دست آورند. احتیاطات شیخ بسیار زیاد بود در این حد که صاحب جواهر وقتی مرجعیت را به ایشان سپرد، به ایشان فرمود «قلّل الاحتیاط».

یکی از شاگردان شیخ به نام مرحوم آیت الله حاج ملا نصر الدین ترابی که متخلص به شاکر بود، در کتاب لمعات خود به جناب شیخ اعتراض کرده است که هیچ کس در فتوا دادن مانند شما نبوده است و بسیار سخت می‌گیرید که غالبا از صریحِ اظهار فتوا پرهیز می‌کنید و غالبا حکم به احتیاط می‌کنید. شیخ حتی رساله ننوشت.

شیخ انصاری پاسخ می‌دهد که اگر شما احتیاطات مرحوم کاشف الغطاء را ببینید، به من اشکال نمی‌کنید بلکه من را در فتوا دادن بسیار جسور و بی‌باک خواهید دید.

شیخ در جای دیگر سوگند می‌خورد که به خدا قسم برای من زخم خنجر از پاسخ استفتا در احکام غیر ضروری گواراتر است. شیخ در رساله خود به فتواهای ضروری می‌پردازد.

اساتید شیخ نیز همین مسلک را داشتند از جمله شیخ علی کاشف الغطاء و ملا احمد نراقی رضوان الله علیهم. ملا احمد در کتاب مستند الشیعه می‌گوید اگر کوه‌های نراق را بر سر من خراب کنند، تحمّلش برای من از بیان فتوایی در یک مسئله آسان‌تر است. فقیه حکم خدا را برای مردم بیان می‌کند لذا بسیار احتیاط و پرهیز داشتند و می‌گفتند ما در مسائل غیر ضروری اصلا فتوا نمی‌دهیم.

شیخ ره به سه رساله‌ای که برخی از بزرگان نوشتند، حاشیه زد و رساله مستقلی ندارند. نهایتا به پرسش‌هایی که از ایشان می‌پرسیدند، پاسخ می‌داد. آن سه رساله عبارتند از: رساله‌ی بغیة الطالب از شیخ جعفر کاشف الغطاء و رساله نجات العباد از مرحوم صاحب جواهر و رساله نخبه از مرحوم کرباسی اصفهانی.

شیخ مناسکی را به زبان فارسی نوشت که رساله‌ای مستقل در باب حج و عمره است. در هیچ مسئله‌ای فتوای شیخ نیامده است و همه مسائل در آنجا بر اساس احتیاط بود و خودشان فرمودند من این رساله را به این سبک تنظیم کردم که هم در این زمان و هم در زمان‌های بعد، نیازی به کتاب مناسک دیگری نباشد. این کتاب مناسک آنقدر مهم بود که بسیاری از بزرگان بر همین کتاب، حاشیه زدند مثل میرزای شیرازی و مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم سید یزدی و سید اسماعیل صدر و میرزای نائینی و مرحوم شیخ عبد الکریم یزدی و مرحوم بروجردی و مرحوم سید احمد خوانساری و مرحوم شیخ محمد مهدی بیگدلی.

رساله‌ای از شیخ به نام کتاب مسئله چاپ شده است که به دست شیخ نوشته نشده است و این رساله مکتوب شده‌ی سوالات از شیخ و پاسخ‌های ایشان است. این رساله، ذخیرة العباد نام داد که از طهارت تا اعتکاف است. مرحوم ملا شیخ علی شوشتری این سوالات و پاسخ‌ها را جمع آوری کرده است. رساله دیگری به نام صراط النجات، چاپ شده است که مشتمل بر مجموعه استفتائاتی است که از شیخ صورت گرفت.

الان موقعیت خوبی برای بحث از احتیاط و نحوه جمع کردن آن با «سمحه سهله» نیست لکن بعد از پرداختن به برخی مسائل در ادامه مباحث اشاره خواهیم کرد و خواهیم گفت که چگونه باید بین احتیاط و «سمحه‌ی سهله» جمع کرد. اصلا احتیاط در نظام‌های حکمرانی چقدر می‌تواند نقش آفرین باشد؟ آیا احتیاط می‌تواند در حکمرانی نقش آفرین باشد؟ در جای خود مطرح خواهیم کرد.

2.2- ابتکارهای جناب شیخ

اشاره‌ای به ابتکارات شیخ خواهیم داشت و سپس به مکاسب خواهیم پرداخت لکن ابتدا به خود مکاسب و شیوه ورود شیخ به مکاسب می‌پردازیم تا با نگاه بازتری به بحث وارد شویم.

شکی نیست که مرحوم شیخ انصاری ره در تحولات فقهی، یکی از استوانه‌ها و ارکان بودند. خصوصا با مداقه‌هایی که در کتب خود داشتند مثل رسائل و مکاسب. مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعة چند جمله‌ای را در رابطه با فرائد و ابتکارات شیخ در فرائد بیان می‌کند. من چند جمله‌ای را در رابطه با ویژگی‌های مکتب شیخ انصاری ره دارم که بعد از عبارت آقا بزرگ، مطرح خواهم کرد.

کتاب رسائل، مشتمل بر پنج رساله است یعنی قطع و ظن و برائت و استصحاب و تعادل. آقابزرگ می‌فرماید تقریبا می‌توان گفت کتابی مثل این کتاب با این ویژگی‌ها نوشته نشده است. ایشان مکتب اصولی کربلا را نسخ کردند و ترتیب و تنظیم تازه‌ای به مباحث اصولی دادند و اصطلاحات جدیدی را به علم اصول افزودند مثل اطلاق مقامی و شبهه مفهومیه و مصداقیه و مصلحت سلوکیه و تنبیهات استصحاب و حکومت و ورود و تخصیص و تخصص. ایشان شیوه‌های جدید استدلال را در مباحث اصولی مطرح کردند و نظریه انسداد را رد کردند و یک سازمان دهی نوین ارائه کردند. تمایز دقیق‌تری میان امارات و اصول عملیه مطرح کردند. حصر اصول عملیه در چهار اصل را ذکر کردند و آنها را به آیات و روایات مستند کردند.

2.3- شیخ انصاری و ولایت فقیه

برخی به شیخ انصاری ره نسبت داده‌اند که ایشان ولایت فقیه را نپذیرفته‌اند با توجه به برخی از عبارات در کتاب مکاسب. اما در این زمینه اختلاف نظر جدی وجود دارد. برخی معتقدند که شیخ به ولایت فقیه در حکومت و سیاست اعتقادی ندارد. این گروه به برخی عبارات شیخ استناد کرده‌اند که بر اساس این عبارات، شیخ ولایت استقلالی را در امور مربوط به جان و مال و ... صرفا برای معصوم قائل است و شیخ می‌فرماید این امور به فقها سپرده نشده‌اند. البته از نظر ما همین عبارات نیز دلالت بر پذیرش ولایت فقیه دارند. البته جای بحث مفصلی دارد و ما حدود سی سال قبل، مباحث مفصلی را در این زمینه داشتیم که هنوز جمع آوری نشده است.

برخی معتقدند که جناب شیخ مثل مرحوم صاحب جواهر از معتقدان به ولایت فقیه است. و برخی معتقدند که شیخ نیز مثل مرحوم خوئی، ولایت فقیه را در محدوده امور حسبیه پذیرفته است. مرحوم خوئی معنای گسترده‌ای برای امور حسبیه ذکر می‌کنند و می‌فرمایند نظام و حکومت و تشکیل حکومت از اموری است که شارع راضی به ترک آن نیست. در هر صورت، مرحوم خوئی نتوانستند بیان دقیقی نسبت به روایاتی که صاحب جواهر مطرح کرده‌اند در خصوص «کلّ رایة» داشته باشند. متأسفانه برخی از طلاب فهم درست و عمیقی نسبت به روایات کلّ رایة ندارند و ما حدود سی جلسه در رابطه با این روایات بحث کردیم که به صورت مقاله‌ای نگاشته خواهد شد.

2.4- ویژگی‌های سبک شیخ انصاری

یکی از ویژگیهای مهم شیخ، نوآوری در علم اصول است. شیخ به مباحث نظم دادند. نوشته‌ای در موضوع مباحث الفاظ از شیخ نداریم اما شیخ سایر مباحث را منظم نمود. البته با توجه به مباحث گوناگونی که شیخ در مباحث اصولی خود مطرح کرده است مثل نقد اخباری‌گری، نوآوری خوبی در آثار ایشان دیده می‌شود. شیخ ابداع کننده این مباحث بوده است و شاگردان ایشان این سبک را دنبال کرده‌اند.

ویژگی دوم، پیرایش علم اصول از مباحث نامرتبط است. در برخی از کتب اصولی، بسیار به مباحث غیر اصولی مثل مباحث ادبی و تفسیری و علوم حدیثی پرداخته میشد و جناب شیخ نسبت به این امر پالایشی انجام دادند. ایشان دقت زیادی در تعریف علم اصول و حذف مباحث معانی حروف داشتند.

ویژگی سوم، نقد مبانی اندیشه اخباریان است. این حرکت از نوآوری‌های شیخ است. می‌دانید که مرحوم أبوالقاسم قمی کتاب قوانین را به روش صاحب معالم نوشته است و اصلا به مباحث اخباری‌گری ورود نکرده‌اند و خود را با این مباحث درگیر نکرده‌اند و صرفا به طرح مباحث مورد نیاز برای فقه اکتفا کرده‌اند. سبک نگارش کتاب قوانین معمولا تابع سبک کتاب معالم و زبدة الاصول (تألیف شیخ بهائی) است. شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب الفصول الغرویه نیز همین سبک صاحب معالم را داشتند لذا به نقد مبانی اخباری‌گری نپرداختند. البته شروع نقد اخباری‌گری از زمان جناب وحید بهبهانی بوده است لکن جناب شیخ برای اولین مرتبه این مباحث را به اصول وارد کردند.

ویژگی چهارم، آراء جدید شیخ انصاری است. شیخ انصاری اصطلاحات جدیدی را در بخش‌های گوناگون جعل کردند مثل حکومت و ورود و تخصیص و تخصص و اینکه احکام وضعیه وضع جداگانه‌ای ندارند.

یکی دیگر از ویژگیهای جناب شیخ، استخراج آراء اصولی از فقه است. برخی از بزرگان ما، کتاب اصولی نداشتند مثل صاحب جواهر. اینکه کسی آراء اصولی این بزرگان را از مباحث فقهی استخراج کند، بسیار مهم است. اساسا ما دو سبک داشتیم: سبک متکلمان و سبک فقها. متکلمان ابتدا قواعد اصولی را ابتدا ارائه و بیان می‌کردند و برای آنها استدلال اقامه می‌کردند مثل صاحب کفایه. سبک دیگری نیز وجود دارد که در بین اهل سنت نیز رایج است و آن سبکِ فقیهانه است که آراء اصولی یک فقیه را از فتاوای فقهی آن فقیه به دست آورید. مثلا شما از آراء فقهی صاحب جواهر متوجه می‌شوید که نظر ایشان در رابطه با اجماع منقول چیست. همچنین با مطالعه آراء مرحوم خوئی در بحث طهارت، متوجه می‌شوید که فتوای ایشان با نظرات اصولی ایشان انطباق ندارد. مرحوم خوئی شهرت را حجت نمی‌دانند اما در مورد طهارت به شهرت و اجماع استناد کرده‌اند. روایات ما دال بر طهارت اهل کتاب نسبت به روایات دال بر نجاست ایشان، اکثر عددا و اقوی دلالتا هستند لکن اکثر فقها قائل به اجتناب از اهل کتاب شده‌اند.

وقتی رساله مرحوم خوئی چاپ شد، مرحوم صدر نزد ایشان آمدند و فرمودند برخی از فتاوای شما با آراء اصولی شما منطبق نیست. تشخیص مبنای اصولی از آراء فقهی یک روش و هنر بزرگ است.

شیخ ره به معنای واقعی کلمه در علم اصول تحول ایجاد کردند. تطوّری که در حوزه‌های اصولی وجود دارد، از نوآوری‌های شیخ است. امروزه حوزه علمیه در مسیر تحول قرار می‌گیرد و باید نوآوری‌هایی وجود داشته باشد.

2.5- کتاب مکاسب شیخ

در رابطه با کتاب مکاسب به شیوه نگارش شیخ انصاری اشاره می‌کنم و این شیوه بسیار مهم است. کسانی که بتوانند آراء شیخ را از کتاب مکاسب شیخ به دست آورند، به معنای واقعی کلمه مجتهد اند. ما شرایع و قوانین و سایر کتب را خواندیم و دیدیم اما این کتاب مکاسب به جایگاهی رسیده است که چه به لحاظ ترجمه و چه به لحاظ شرح و چه به لحاظ حاشیه، در ردیف کتبی مثل کتب علامه حلی و محقق حلی است. بیش از پنجاه شرح و حاشیه بر مکاسب نگاشته شده است. حاشیه‌ها و شروح و تعلیقه‌های نگاشته شده بر کتاب مکاسب نشان می‌دهد که این کتاب هم ردیف با شرایع است چون تمام کلمات شرایع، متن درسی است.

شیخ به زیبایی مسئله را تحلیل و محلّ نزاع و اقوال در مسئله را مشخص و سیر تحول فتوا را ذکر می‌کند. سیر تحول فتوا می‌تواند در روشن شدن مسئله نقش مهمی ایفا کند. به شهرت در مسئله اشاره می‌کند و اگر قدما به بحثی نپرداخته‌اند اصل برائت را مطرح می‌کند. ادله همه اقوال را مطرح می‌کند و به نقد ادله می‌پردازد و به بیان قول مختار می‌پردازد و گاهی در ادعای خود خدشه می‌کند با عباراتی مثل «لکنّ الانصاف». ایشان بعد از خدشه کردن، به راحتی از مسئله عبور می‌کند.

شیخ متعرض به آراء اهل سنت نمی‌شود. در برخی از کتب مثل تذکره از علامه حلی و خلاف از شیخ طوسی تعرض به نظرات اهل سنت وجود دارد.

شیخ در استدلال خود به آیات احکام توجه دارد مثلا در ذیل آیه ﴿وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‌ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان﴾[2] چهار معنا برای عدم تعاون ذکر می‌کند که برخی می‌گویند در هیچ کتاب تفسیری نیامده است.

شیخ اجماعات منقول را به عنوان مؤید و مؤکد ذکر می‌کند و در زمینه فقه الحدیث به صورت مفصل ورود می‌کند. به تعارض و حل تعارض میان روایات مختلف می‌پردازد و اصلا یکی از ابتکارات ایشان، بحث تعادل و تراجیح بوده است. معنای لغوی بعضی از موضوعات را موشکافی می‌کند مثل بیع و غناء. شیخ در بحث غناء به صورت دقیق به طرح مباحث می‌پردازد.

إن شاء الله در جلسه بعد به مکاسب محرمه وارد می‌شویم و وجه انتخاب این بحث را بیان خواهیم کرد. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


logo