« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد رضا رمضانی گیلانی

1403/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

نوع وجوب جهاد و کمیت جهاد/شرائط وجوب الجهاد /کتاب الجهاد

 

موضوع: کتاب الجهاد/شرائط وجوب الجهاد /نوع وجوب جهاد و کمیت جهاد

 

حدیث اخلاقی

قال علیّ ع: «ألعالم الّذى لا يملّ من تعلّم العلم.»[1] در روزهای چهارشنبه روایتی را بیان می کردیم. در این روایت به نکتۀ مهم روان شناختی اشاره شده است و آن اینکه انسان نباید از آموختن دانش خسته شود و عالم کسی است که از آموختن دانش خسته نشود و اگر مقداری احساس خستگی کند، معلوم می شود که در حال سلب توفیق است. ما شخصیت هایی داشتیم که حتی در لحظۀ احتضار نیز به دنبال یاد گیری و فهم مسئله ای بودند. به ایشان گفته شد که شما در حال احتضار هستید پس چرا به دنبال یادگیری هستید؟ فرمود: اگر بمیرم و بدانم بهتر است یا ندانم؟

انسان نباید هیچ گاه از دانش سیر شود با توجه به اینکه فطرت انسان، فطرت دانش طلب است. اگر این فطرت غبار آلود شود، به اندازۀ همان غبار سلب توفیق می شود. اگر غبار دانش اندوزی روی فطرت انسان قرار گیرد که به وسیلۀ گناه و معصیت و افکار بد به وجود می آید، باعث می شود که انسان در مسیر علم قرار نگیرد. انسان نباید هیچ گاه احساس سیری کند و باید تشنگی خود را افزایش دهد. هرقدر به دنبال علم برود، توفیقات بیشتری به انسان داده می شود.

در سال 63 و 64 در مشهد بودم و حاشیۀ ملاعبد الله و سیوطی و مغنی را مباحثه می کردیم. برخی از طلاب می گفتند اگر این کتاب را بخوانیم، در سال بعد به فلان شخص می رسیم. دل آنها به گونۀ دیگری بود و در نهایت به هیچ جایی نرسیدند و از خواندن و همان مطالعۀ مختصر نیز محروم شدند. لذا انسان در حوزه باید واقعا خود را بسپارد و علم او افزوده می شود و خدای متعال غیر از دانش های کلاسیک، دانش های دیگری نیز به او می دهد که ما از آن ها محروم هستیم. لکن اگر انسان واجد آن علوم باشد، روشنایی و نورانیتی به زندگی انسان می آید. بنابراین از دانش اندوزی سیر نشویم و حتی وانمود به سیر شدن نیز نکنیم چون برخی افراد وانمود به سیر شدن می کنند و اظهار کفایت می کنند و مثلا می گویند «هرچه باید بدانیم را می دانیم» و این همان سلب توفیق است. حضرت می فرماید «ألعالم من لا يشبع من العلم و لا يتشبّع‌ به»[2] عالم کسی است که از علم آموزی سیر نشود و وانمود به سیر شدن از علم نیز نکند. از خدای متعال می خواهیم که به همۀ ما توفیق فهم معارف الهی به صورت روز افزون عنایت کند.

کمیّت جهاد

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما در خصوص حداقل وجوب جهاد به لحاظ عددی بود یعنی کمیت جهاد ابتدائی. مباحث متعددی را مطرح کردیم و اشاره کردیم به اینکه فقها چندان به این بحث نپرداخته اند البته برخی از شخصیت های بزرگان به آن اشاره کرده اند و مقدار حداقلی برای جهاد تعیین کرده اند و آن را یک مرتبه در سال دانسته اند مثل شیخ طوسی و محقق حلی و علامه حلی و شهید اول و محقق کرکی و صاحب جواهر. استدلالاتی در برخی کلمات مطرح شده است که مورد نقد قرار گرفته اند. ما همۀ اقوال را بیان کردیم و به طرح ادله پرداختیم. دو دلیل در این زمینه ارائه شده است: آیۀ 5 سورۀ توبه و اجماع. اما هیچ روایتی در این زمینه برای تعیین مقدار حداقلی جهاد نداریم و همچنین دلیل عقلی نیز وجود ندارد. بحث ما در مورد آیۀ 5 سورۀ توبه بود که می فرماید: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم﴾[3] عرض کردیم که چهار دستور و حکم در این آیه بیان شده است و گفتیم مراد از چهار ماه در این آیه ایامی است که از دهم ذی الحجه آغاز می شود و در دهم ربیع الثانی به پایان می رسد.

در این آیه امر بعد از حظر وجود دارد که برخی امر بعد از حظر را دال بر وجوب و برخی دال بر اباحه و ترخیص می دانند. برخی نیز گفته اند امر بعد از حظر همان حکمی را دارد که قبل از حظر وجود داشته است.

کلام صاحب جواهر در مسئله

به بیان صاحب جواهر رسیدیم. ایشان در جلد 21، صفحۀ11 فرمود: «و عن الشيخ و الفاضل و الشهيدين و الكركي أن أقل ما يفعل الجهاد في السنة مرة، بل عن الأخير دعوى الإجماع عليه، و هو الحجة إن تم.[4] » حداقل یک مرتبه در سال واجب است و محقق کرکی ادعای اجماع کرده است و این اجماع حجیت دارد اگر تمام باشد. این اجماع، منقول است و طبق نظر صاحب جواهر، اجماع منقول در صورتی حجیت دارد که منضمّ به قرائن شود. با این شرایط می توان از اجماع، کشف قول معصوم نمود. قرینۀ ضمیمه شده در اینجا باید بررسی شود فرضا آیۀ شریفه را به عنوان قرینه قرار می دهیم. بیان صاحب جواهر این چنین است: «لا ما قیل من قوله تعالى ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ‌ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ‌﴾ الآية باعتبار تعليق وجوبه على الانسلاخ، فيجب كلما وجد الشرط، و لا يتكرر بعد ذلك بقية العام، لعدم إفادة الأمر المطلق التكرار إذ هو كما ترى فيه نظر من وجوه.» وجوب را معلق بر انسلاخ می کند یعنی «فاقتلوا المشرکین» دال بر وجوب است بعد از انسلاخ یعنی بعد از پایان یافتن چهار ماه. بعد از یک مرتبه جهاد، تکرار نمی شود چون امر مطلق، تکرار را افاده نمی کند. در مباحث اصول روشن شده است که صیغۀ امر دلالت بر تکرار و مرّه ندارد.

بیان شهید ثانی در مسئله

در بیان شهید تعبیر «مطلق طلب» به کار برده شده است که مراد ایشان این است که صیغۀ امر دلالت بر مطلق طلب دارد که شامل وجوب و استحباب می شود و لذا مطلق طلب دلالت بر وجوب و استحباب بالخصوص ندارد و وجوب و استحباب باید از دلیل دیگری اثبات شود. در کنار تعبیر مطلق طلب گاهی از تعبیر طلب مطلق نیز استفاده می شود که به معنای دیگری است. طلب مطلق در مقابل طلب مشروط و واجب مشروط قرار دارد.

بنابراین کلام همان است که صاحب جواهر فرمود مبنی بر اینکه امر مطلق دلالت بر تکرار ندارد.

بیان محقق عراقی در مسئله

محقق عراقی نیز در کتاب شرح تبصرة المتعلمین مشتمل بر پنج جلد، بیانی دارد و می فرماید: «و قد يستدل له بعموم تعليق الوجوب على انسلاخ أشهر الحرم، بتقريب انّ‌ عموم التعليق يقتضي تجدد الوجوب بتجدد الانسلاخ، كما أنّ‌ طبيعة المعلق تقتضي الإجزاء بصرف وجوده المنطبق على وجود واحد.»[5] استدلال شده است به عموم تعلیق وجوب بر پایان یافتن چهار ماه به این تقریب که عمومیت تعلیق اقتضای تعدد وجوب دارد با تعدد انسلاخ یعنی هر جا انسلاخ رخ داد، وجوب می آید. پس تجدد انسلاخ، تجدد وجوب را به دنبال دارد. همان گونه که طبیعت واجب معلّق، اقتضا می کند که یک وجود مکلّفٌ به کفایت کند و ماهیت با وجود واحد محقق شود.

جناب آقا ضیاء نقدی دارد. توضیح مطلب: این آیۀ شریفه امر به قتال می کند و این امر بعد از حظر قرار دارد. این امر بعد از حظر بر چه دلالت دارد؟ آقا ضیاء می فرماید برداشت وجوب لااقل یک مرتبه در هر سال، صحیح نیست چون این آیه در مقام دفع توهمی است که از حظر سابق به وجود می آید. توهمی از حظر ناشی می شود و آن توهم ممنوعیت جهاد بعد از چهار ماه است. لذا از این آیه تکرر وجوب جهاد در هر سال فهمیده نمی شود چون این آیه صرفا در مقام دفع توهم ممنوعیت جهاد است. البته دیگران نیز اشکال کرده اند که از این آیه وجوب حداقلی برای جهاد برداشت نمی شود. توجه دارید که همۀ این مباحث در رابطه با جهاد ابتدائی است و جهاد دفاعی از این بحث خارج است چون جهاد دفاعی هر زمان حمله ای باشد، واجب می شود. اما در جهاد ابتدائی، وجوب حداقلی و حداکثری نداریم و باید بر اساس اقتضائات عمل کنیم. گاهی اصلا مکنت و قدرت و شرایط برای جهاد وجود ندارد. گاهی حاکمیت وجود ندارد. گاهی ممکن است در مدتی کمتر از یک سال نیاز به قدرت نمایی مکرر داشته باشیم و لازم باشد چند مرتبه در یک سال با دشمن بجنگیم. ممکن است چندین سال اصلا جنگی در کار نباشد. ممکن است آتش بس وجود داشته باشد و لذا جنگی در کار نباشد. گاهی ممکن است تأخیر در جنگ و جهاد باعث جلب قلوب به سمت اسلام شود و همۀ این موارد و شرایط وابسته به نظر امام است. بنابراین تعیین مقدار حداقلی برای جهاد ابتدائی از این آیۀ شریفه استفاده نمی شود.

جمع بندی بررسی دلالت آیۀ 5 سورۀ توبه

اولا امر بعد از حظر مفید وجوب نیست. ثانیا این امر دلالت بر مطلق طلب دارد و لذا ممکن است مستحب باشد و ممکن است واجب باشد.

خلاصۀ برداشت ما از این آیه، نگاه به مجموعۀ شرایط و نظر اسلام و حاکم اسلامی است و لذا ممکن است در یک سال چندین مرتبه جهاد ابتدائی واقع شود و ممکن است در ده سال، یک مرتبه نیز واقع نشود. بنابراین هیچ دلیل تعبدی از آیات قرآن کریم نسبت به وجوب حداقلی جهاد نداریم.

بررسی اجماع در مسئله

اما اجماع در مسئله توسط محقق کرکی ادعا شده است و صاحب جواهر و بسیاری دیگر از بزرگان، این اجماع را ذکر کرده اند.

اما این اجماع قطعا تعبدی نیست تا کاشف از قول معصوم باشد چون اگر چنین اجماعی در کار باشد، نباید از فقها مخالفینی در این زمینه وجود می داشتند در حالی که مخالفانی از علماء داریم. شهید ثانی که معاصر محقق کرکی بوده است و دقت زیادی در نقل اجماعات داشتند، اصلا به این اجماع اشاره نمی کنند. شهید ثانی می فرماید: « و أقله مرة في كل عام لقوله تعالى - ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ‌ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ‌ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ‌﴾ أوجب بعد انسلاخها الجهاد و جعله شرطا فيجب كلما وجد الشرط و لا يتكرر بعد ذلك بقية العام - لعدم إفادة مطلق الأمر التكرار و فيه نظر يظهر من التعليل هذا مع عدم الحاجة إلى الزيادة عليها في السنة و إلا وجب بحسبها و عدم العجز عنها فيها أو رؤية الإمام عدمه صلاحا و إلا جاز التأخير بحسبه»[6] هیچ اشاره ای به اجماع نمی کند در حالی که همواره درصدد نقل اجماعات است. علاوه بر این شهید ثانی با تعیین حداقل برای وجوب جهاد، مخالفت می کند.

شخصیت هایی مثل ابن سعید حلّی با تعیین مقدار حداقلی برای جهاد ابتدائی مخالفت کرده اند از جمله ابن سعید در کتاب شریف «الجامع للشرائع» می گوید امر جهاد ابتدائی منوط به مصلحت است. می گوید: « فان كان الإسلام قويا، قاتل على الفور - إلا لمصلحة أربعة أشهر ، و دونها الا لصلاح.»[7] یعنی اگر اسلام قوی باشد، باید فورا جهاد انجام شود مگر اینکه مصلحتی در کار باشد. قوی بودن اسلام به قوی بودن حاکمیت و وجود حکومت مرکزی و قوی بودن حاکم اسلام و فراهم بودن شرایط و وجود تجهیزات و امکانات مناسب است. بنابراین اجماع تعبدی در مسئله وجود ندارد و اجماع مدرکی است و مدرک در این مسئله صرفا آیۀ 5 سورۀ توبه است که مدّعای مذکور از آن برداشت نمی شود.

البته صاحب جواهر نیز اجماع منقول محقق کرکی را ذکر کرده اند می فرماید: «و عن الشيخ و الفاضل و الشهيدين و الكركي أن أقل ما يفعل الجهاد في السنة مرة، بل عن الأخير دعوى الإجماع عليه، و هو الحجة إن تم.» صاحب جواهر اجماع منقول را در صورت ضمیمه شدن قرائن، حجت می داند و آن را سبب کشف قول معصوم می داند. در این جا قرینه ای نداریم که بتوانیم به واسطۀ آن قول معصوم را از اجماع منقول کشف کنیم. بنابراین با توجه به مبنای خود صاحب جواهر، در اینجا اجماع منقول حجت نیست چون ضمیمه و قرینۀ لازم را نداریم.

در مجموع هیچ مستند و دلیل تعبدی در مسئله وجود ندارد. شیخ طوسی در بیان دیگری فرموده است: «اگر مقدار حداقلی برای جهاد تعیین نشود، چه بسا باعث تعطیلی جهاد شود.» لکن به نظر ما این مطلب نیز نمی تواند یک دلیل اجتهادی برای اثبات وجوب حداقلی باشد و ما باید شرایط و اقتضائات جامعه را در نظر بگیریم و بر اساس آنها تصمیم به جهاد ابتدائی یا عدم جهاد ابتدائی بگیریم. افزون بر این، برخی بزرگان جهاد ابتدائی را مشروط به حضور امام می دانند لذا تصمیم آن با امام است و تعیین مقدار حداقلی برای آن بی معنا خواهد بود. مرحوم علامه حلی در تذکرة الفقها می فرماید: «همۀ امور در جهاد وابسته به شرایط است و با فراهم بودن شرایط، تصمیم به جهاد گرفته می شود».

ما ان شاء الله در جلسۀ بعد به بیان شرط مهم در جهاد ابتدائی یعنی دعوت می پردازیم و مراد از آن و شرایط آن را تبیین می کنیم.

 


logo