1404/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 68 ، احادیث وصایت
موضوع: مراجعه 68 ، احادیث وصایت
مراجعه 68: احادیث وصایت
اطاعت از رهبری، شاخص ولایت پذیری نسبت به امام عصر (ع)
سخنان رهبری، سخنانی جامع، حکیمانه، دلسوزانه و هوشمندانه است. خداوند بعد از امام، رهبری جامع الاطرف، هوشمند، با درایت و شجاع به ما عنایت فرموده است. رهبری که هر آنچه یک رهبر ممتاز باید دارا باشند، به معنای کلمه واجدند.
باید به سخنان ایشان گوش داد و آن را معیار و ملاک قرار داد. به قول دانایی، ما اگر بخواهیم ببینم نسبت به صاحب الامر (عج) چقدر مطیع هستیم، الان باید ببنیم چقدر نسبت به نماینده ایشان که در جایگاه رهبری امت و انقلاب است، ولایت پذیر هستیم.
ولایت اصلی ذاتی تنها از آن خدای متعال است. ولایت اصلی ظلّی از آن پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) است. یک ولایت تبعی داریم که مروبط به ولایت فقیه است. این ولایت شعاعی از ولایت امام عصر (عج) است. در ولایت معصوم نمی توان اظهار نظر کرد، اما در مورد ولایت فقیه جای اظهار نظر هست، اما در مقام عمل باید تسلیم بود. اگر کسی در برخی مسائل صاحب نظر باشد باید همان شیوه مرحوم آیت الله عظمای گلپایگانی را داشته باشد که با اینکه خود مرجع شاخصی بودند، اما نسبت به امام راحل و مقام معظم رهبری مطیع بودند. ایشان در مقام عمل هیچ گاه اجازه ندادند خدشه ای نسبت به رهبری ایجاد شود، در عین حالی که نظر خود را از طریق صحیح منعکس می کردند.
وظیفه شرعی، انقلابی و ملی ما اقتضا می کند که همه ما اعم از نخبگان و مردم، گوش به فرمان این رهبر فرزانه، شجاع، مدبر، با اخلاص باشیم. دلیل آن هم این است که هر جا مطابق نظر رهبری عمل شده است، پیروز و موفق شده ایم و هر جا حاشیه پیدا شده، همان جا ضربه خورده ایم. در بخش هایی که صفر تا صد کار در اختیار رهبری بوده است، مانند مسائل دفاعی و نظامی، در اوج هستیم و بی نظیریم، اما هر جا دیگران دخالت کرده و به آنها سپرده شده دچار ضعف هستیم.
از خدای متعال می خواهیم که سایه این رهبر حکیم را بلند پایه و عمر ایشان را طولانی و همراه با صلابت و سلامت قرار دهد.
مروری بر اشکالات اعظمی بر احادیث وصایت و نقد آن
در مراجعه 67، شیخ سلیم از امام شرف الدین درخواست کردند که احادیث وصایت را از طریق اهل سنت نقل کنند. امام شرف الدین در مراجعه 68 چنین کردند و بعد گفتند که صحاح ما شیعه در باره این حدیث متواتر است.
ابومریم اعظمی بر این احادیث اشکالاتی وارد کردند. اولین نقد وی این بود که استناد شما به روایات اهل بیت، بی محل است زیرا شما با اهل سنت صحبت می کنید و ائمه اهل بیت برای اهل سنت حجیت ندارند.
در جواب گفته شد استدلال امام شرف الدین به روایات احاد نیست، بلکه به روایات متواتر است، و همان طور که گفته شد اگر تواتر روایتی ثابت شود، مذهب نه شرط آن است و نه مانع آن. متواتر بودن، یک امر منطقی است (بر خلاف اجماع که حجیت آن تعبدی است) و چیزی که عقلی است فرا مذهبی است.
نکته ای درباره حجیت خبر متواتر
خبر متواتر به لحاظ منطقی چیزی است که مفید علم است. اکنون سوال می شود که آیا کمیت هم در تواتر دخالت دارد یا نه؟ دو دیدگاه در این باره بیان شده است: الف) برخی معتقدند در تواتر عدد دخالت دارد. و در مورد این که آن تعداد چقدر است اختلاف نظر است. قول مشهور این است که اگر خبری از سوی ده نفر نقل شود متواتر است. سیوطی در الالفیه این تعبیر را دارد «عشره و هی لدی جید». و برخی تعداد دیگری را گفته اند. ب) دسته ای دیگر گفته اند در تواتر تعداد شرط نیست و مهم این است که مفید یقین و علم باشد. مثلا روایت صلاه ابی بکر که از هشت راوی نقل شده اند را متواتر دانسته اند. ابن حزم روایتی که مربوط به فروش آب است را که پنج راوی دارد، متواتر می داند. ابن کثیر دمشقی در «البدایه و النهایه» روایتی از امیرالمومنین (ع) که قول پیامبر (ص) را نقل می کند و از ده نفر نقل شده را متواتر دانسته است.
اشکال دیگر اعظمی بر احادیث وصایت
ابومریم اعظمی در اشکال دیگری، احادیث مربوط به وصایت را ضعیف دانسته است که تفصیل آن قبلا بیان شد.
پاسخ
در پاسخ به اشکال وی چند نکته بیان شد:
متواتر بودن حدیث وصایت
اگر مجموع روایت شیعه در مورد وصایت را با روایات اهل سنت در نظر بگیریم، قطعا متواتر خواهد بود. خبر نیز وقتی متواتر شود، دیگر ضعف سند دخالتی در آن ندارد، مگر اینکه متواترین متهم به کذب باشند که در بحث ما این چنین نیست.
وصایت امیرالمومنین (ع) از جهت تاریخی
وصایت امیرالمومنین (ع) از نظر تاریخی از مسلمات است به گونه ای که ابن ابی الحدید در «شرح نهچ البلاغه» می گوید: وصایت علی بن ابیطالب (ع) به قدری روشن است که جز اهل عناد منکر آن نیستند. شاهد آن این است که در میدان جنگ، مساله وصایت به صورت رجز خوانده می شده است. ابن حدید از موردی نام می برد که یکی از سربازان ارودگاه سپاه جمل که می خواست با امیرالمومنین (ع) بجنگد و به خیال خودش انتقام عثمان را بگیرد، در رجز خود علی (ع) را وصی پیامبر می شمارد.
قاعده جبران سند با تعدد طرق
علمای اهل سنت در علم حدیث قاعده ای دارند که در متن «شرح تدریب الراوی» سیوطی هم بدان تصریح شده است و آن اینکه اگر روایتی ضعیف باشد، ضعف آن دو گونه است: گاه قابل جبران است و گاه نیست. اگر ضعف روایت به خاطر این باشد که راوی فاسق و متهم به کذب است، دیگر چنین روایتی قابل جبران نیست، اما اگر ضعف آن به خاطر امور دیگر مانند مجعول بودن راوی یا ضعف حافظه یا ارسال آن باشد در این صورت تعدد طرق، ضعف آن را جبران می کند. در بحث ما نیز ضعف هایی که به روایات وصایت گرفته شده است عمدتا به جهت مجهول بودن برخی روات آن است.
رفع ضعف بر محمد بن حمید رازی
در حدیث بریده که پیامبر (ص) فرمودند: «لكل نبي وارث و إن وصيي و وارثي علي بن أبي طالب»، نشان می دهد که مساله وصایت مربوط به نبوت است. ابومریم به محمد بن حمید رازی که در این روایت آمده اشکال کرده و گفته است: وی ضعیف است و ضعف او هم بدان خاطر است که متهم به کذب است.
در بررسی گفته شد همان طور که در «میزان الاعتدال» آمده است این راوی هم جارح و هم مادح دارد. بررسی نهایی به این جا رسید که وی بر اساس معیارهای اهل سنت قابل دفاع است، زیرا اتهام کذب به او وارد نیست، بدان خاطر که بعضی از علمای شاخص اهل حدیث مانند احمد بن حنبل، بغوی، طبری و ابن معین از وی روایت نقل کرده اند. اگر واقعا چنین راویی کاذب بوده باشد، نقل روایت از او موجب قدح این محدثین می باشد. آری یک محدث اگر از فرد مجهولی روایت نقل کند، قدح او به حساب نمی آید، اما اگر از کسی که کذاب است روایت نقل کند، قدح برای نقل کننده است، زیرا باعث انحراف مردم می شود.
طریقه مواجهه با راوی دارای مدح و قدح
سوال: اگر راوی هم جرح و هم مدح داشته باشد چه کنیم؟ گفته اند اگر جرح های وی مفسر نباشد یعنی علت جرح بیان نشده باشد، در این صورت مدح او مقدم است، اما اگر جرح او مفسر باشد، باید وجه آن جرح بررسی شود. اگر جرح او فسق و کذب باشد، قدح مقدم است مگر اینکه در بررسی معلوم شود که کذب او کذب اخلاقی نیست، بلکه کذب معرفت شناختی است. توضیخ اینکه کذب گاهی معرفت شناختی (منطقی) و گاه اخلاقی است. کذب منطقی غیر از کذب اخلاقی است. اگر ثابت شود کسی دارای کذب اخلاقی است، از اعتبار می افتد و عدالت او به هم می خورد اما اگر کذب او معرفت شناختی باشد به این معنا است که قول او خلاف واقع است، یعنی او دچار اشتباه شده است. این کذب باعث سقوط اعتبار او نیست.
اشکال دیگر
مرحوم شرف الدین وقتی حدیث بریده را که نقل می کند و می گوید: « هذا الحديث أورده الذهبي في أحوال شريك من ميزان الاعتدال و كذب به، و زعم أن شريكا لا يحتمله، و قال: إن محمد بن حميد الرازي ليس بثقة.
و الجواب: إن الإمام أحمد بن حنبل و الإمام أبا القاسم البغوي و الإمام ابن جرير الطبري و إمام الجرح و التعديل ابن معين و غيرهم من طبقتهم، وثّقوا محمد بن حميد و رووا عنه، فهو شيخهم و معتمدهم كما يعترف به الذهبي في ترجمة محمد بن حميد من الميزان، و الرجل ممن لم يتهم بالرفض و لا بالتشيع، و إنما هو من سلف الذهبي فلا وجه لتهمته في هذا الحديث»[1] . ذهبی محمد بن حمید رازی را ضعیف دانسته است، در حالی که امام احمد حنبل، امام بغوی، ابن جریر طبری، ابن معین و دیگران او را توثیق کرده اند. ذهبی در جای دیگر محمد بن حمید را از اصحاب ابن جریر و طبری دانسته است.
ابومریم در اشکال خود می گوید: روایت بغوی و ابن جریر از محمد بن حمید دلیل بر وثاقت وی نیست، زیرا این دو، بنا نداشته اند که تنها از افراد ثقه روایت نقل کنند. اشکال دیگر این است که هر چند محمد بن حمید متهم به رفض نیست اما این گونه فریب کاری ها ویژگی عالمان شیعه است[2] .
نقد و بررسی
در مورد بخش اول اشکال می گوییم اگر امام شرف الدین گفته بود بغوی و ابن جریر از وی روایت نقل کرده اند اشکال شما وارد بود اما ایشان گفته اند محمد بن حمید از اصحاب این دو بوده است و ذهبی نیز به این مطلب تصریح کرده است. اصحاب به کسی گفته می شود که از مریدان و معتمدان فرد باشد.
در مورد بخش دوم هم که گفتید این راوی به لحاظ اخلاقی مانند شما است، اگر به سخن علمای خودتان درباره عالمان شیعه مراجعه می کردید چنین نمی گفتید! لااقل به سخن ذهبی که علمای شیعه را به لحاظ اخلاقی مدح کرده اند مراجعه می کردید.
انشاء الله این بحث در جلسه آینده دنبال می شود.
ادامه بحث در جلسه آینده بیان می شود