1404/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 67 و 68
موضوع: مراجعه 67 و 68
مراجعه 67
در این مراجعه شیخ سلیم از امام شرف الدین درخواست می کند که احادیث وصایت را از طریق اهل سنت برای وی بازگو کند.
مراجعه 68: احادیث وصایت
امام شرف الدین در پاسخ بیان می کنند که نصوص وصیت از ائمه طاهرین (ع) متواتر است، و بعد به چند حدیث در این باره در منابع اهل سنت اشاره می کنند: «نصوص الوصية متواترة، عن أئمة العترة الطاهرة «1»، و حسبك مما جاء من طريق غيرهم ما سمعته في المراجعة 20 من قول النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و قد أخذ برقبة علي: «هذا أخي و وصيي، و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و أطيعوا».[1]
حدیث یوم الدار
پیامبر اکرم (ص) در حالی که دستشان را بر شانه امیرالمومنین (ع) انداخته بودند فرمود: «هذا أخي و وصيي، و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و أطيعوا».
حدیث بریده
«و أخرج محمد بن حميد الرازي، عن سلمة الأبرش، عن ابن إسحاق عن شريك عن أبي ربيعة الأيادي، عن ابن بريدة، عن أبيه بريدة، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: لكل نبي وصي و وارث، و إن وصيي و وارثي علي بن أبي طالب ...الخ». بریده از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: «هر پیامبری وصی و وارثی دارد و وصی و وارث من علی ابن ابیطالب است».
ذهبی در شرح حال شریک، یکی از راویان این حدیث به نام محمد بن حمید را تضعیف کرده است. اما در شرح حال خود این راوی، گفته است که امام احمد بن حنبل، بغوی، ابن جریر، ابن معین و دیگران از همین طبقه که در قرن سوم و چهارم می زیستند، محمد بن حمید را توثیق کرده و از او روایت نقل کرده اند. علاوه بر اینکه این راوی از کسانی نیست که شیعه بوده و حدیثش محل تامل باشد، بلکه او از اهل سنت است، و لذا چه ایرادی به وی می گیرد؟
در کتاب «میزان الاعتدال» آمده است: احمد بن حنبل، محمد بن حمید را توثیق کرده و ابن معین (که از درجه اول های از علمای رجال و مورد مراجعه بوده است) نیز او را ثویق کرده اند. از وی سوال کردند آیا از محمد بن حمید حدیث نقل می کنی؟ گفت: چرا از وی حدیث نقل نکنم، در حالی که ابن معین و احمد بن حنبل از وی حدیث نقل کرده اند.[2] ذهبی در مورد نظر بغوی و ابن جریر طبری در مورد محمد بن حمید گفته است: از آخرین اصحاب محمد بن حمید، بغوی و ابن حریر طبری بوده است[3] . اصحاب، فردی است که خیلی به او اعتقاد دارند و الا اگر چنین اعتمادی نبود، تعبیر اصحاب بر وی اطلاق نمی شد، بنابراین اصحاب بودن دلیل بر این است که به او اعتماد داشتند.
حدیث سلمان فارسی
«و أخرج الطبراني في الكبير بالإسناد إلى سلمان الفارسي، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «إن وصيي و موضع سري، و خير من أترك بعدي، ينجز عدتي و يقضي ديني، علي بن أبي طالب»، و هذا نصّ في كونه الوصي، و صريح في أنه أفضل الناس بعد النبي؛ و فيه من الدلالة الالتزامية على خلافته، و وجوب طاعته، ما لا يخفى على اولي الألباب».
سلمان فارسی نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمود: وصی و محل راز من و بهترین کسی بعد از من که دین مرا ادا می کند علی بن ابی طالب است. امام شرف الدین در توضیح می فرماید: این حدیث نص صریح است که امیرالمومنین (ع) افضل مردم بعد از پیامبر اکرم (ص) است و افضلیت و وصایت، دلالت التزامی بر خلافت ایشان و وجوب اطاعت ایشان دارد.
حدیث انس
«و أخرج أبو نعيم الحافظ في حلية الأولياء، عن أنس، قال: قال لي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «يا أنس، أول من يدخل عليك من هذا الباب إمام المتقين، و سيد المسلمين، و يعسوب الدين، و خاتم الوصيين، و قائد الغر المحجلين، قال أنس، فجاء علي، فقام إليه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مستبشرا فاعتنقه، و قال له: أنت تؤدي عني، و تسمعهم صوتي، و تبيّن لهم ما اختلفوا فيه من بعدي»
انس می گوید: پیامبر خدا (ص) به من فرمود: اولین کسی که از در وارد می شود، امام متقین و بزرگ مسلمین و رئیس دین و پیشوای انسان های برجسته است. انس می گوید: در همین هنگام علی (ع) وارد شد و رسول خدا (ص) جلوی پای ایشان بلند شده و به سمتشان رفتند در حالی که چهره شان بشاش بود، دست به گردن ایشان گرفتند و ایشان را در آغوش گرفتند و بعد فرمودند: تو کسی هستی که مطالب مرا برای دیگران بیان می کنی و صدای مرا به آنها می رسانی و آنچه را در آن اختلاف می کنند را تو تبیین می کنی.
حدیث ابوایوب انصاری
« و أخرج الطبراني في الكبير بالإسناد إلى أبي أيوب الأنصاري، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: «يا فاطمة، أ ما علمت أن اللّه عزّ و جلّ اطّلع على أهل الأرض فاختار منهم أباك فبعثه نبيا، ثم اطّلع الثانية فاختار بعلك، فأوحى إليّ، فأنكحته، و اتّخذته وصيا».
انظر كيف اختار اللّه عليا من أهل الأرض كافة بعد أن اختار منهم خاتم أنبيائه، و انظر إلى اختيار الوصي و كونه على نسق اختيار النبي، و انظر كيف أوحى اللّه إلى نبيه أن يزوجه و يتخذه وصيا، و انظر هل كانت خلفاء الأنبياء من قبل إلّا أوصياءهم، و هل يجوز تأخير خيرة اللّه من عباده و وصي سيد أنبيائه، و تقديم غيره عليه، و هل يصح لأحد أن يتولى الحكم عليه، فيجعله من سوقته و رعاياه؟ و هل يمكن عقلا أن تكون طاعة ذلك المتولي واجبة على هذا الذي اختاره اللّه كما اختار نبيه؟ و كيف يختاره اللّه و رسوله ثم نحن نختار غيره «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»[4] .
امام شرف الدین بعد از بیان حدیث ابوایوب می فرماید: ببین خداوند چگونه امیرالمومنین (ع) را از میان خلق انتخاب کرده است و این نشان دهنده جایگاه برجسته ایشان است. و ببین که خداوند همان طور که پیامبر (ص) را انتخاب کرده است، امیرالمومنین (ع) را نیز برگزیده است. و ببین چگونه خداوند به پیامبرش وحی ویژه کرده تا دخترش را به ازدواج او در آورد، یعنی مساله ازدواج ایشان هم از جانب خداوند متعال مشخص شده است. آیا صحیح است کسی که خدا انتخاب کرده را به تاخیر اندازیم؟ آیا برای کسی جایز است که بخواهد بر این انتخاب الهی، ولایت پیدا کند و ایشان را در زمره رعیت خود بخواند؟ آیا عقلا ممکن است کسی که متولی شده طاعتش بر کسی که خدا انتخاب کرده مقدم باشد؟ چگونه می شود که خداوند کسی را انتخاب کند و ما در مقابل نظر الهی، دست به انتخاب دیگری بزنیم؟ قرآن کریم می فرماید: «و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد هنگامى كه خدا و پيامبرش كارى را حكم كنند براى آنان در كار خودشان اختيار باشد ؛ و هركس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند يقيناً به صورتى آشكار گمراه شده است».
نکته ای در مورد احادیث ازدواج امیرالمومنین (ع) با حضرت زهرا (س)
حدیثی که ابوایوب در این جا بیان کرده شان نزولی دارد، که اجمالا چنین است: حضرت زهرا (س) خواستگاران فراوانی از افراد شاخص داشتند حتی خلیفه اول و دوم نیز به خواستگاری ایشان آمدند اما همه جواب رد شنیدند. وقتی نزد پیامبر خدا (ص) می رفتند، می فرمود: امر ازدواج فاطمه (س) به خواست خداوند است. تا اینکه آنان نزد امیرالمومنین (ع) رفتند تا وی برای ازدواج قدم بگذرد. وقتی ایشان رفتند و جواب مثبت شنیدند، منافقین علیه فاطمه زهرا (س) شروع به جو سازی کردند که وی افراد شاخص را رد کرده است و یک جوان فقیر را انتخاب کرده است. حضرت زهرا (س) می دانستند که اینها به دنبال کینه و حقد ورزی هستند، لذا جوابی ندادند تا قضیه خواستگاری امیرالمومنین (ع) پیش آمد. ایشان برای اینکه این مساله از زبان پیامبر (ص) بیان شود، مساله را با ایشان طرح کردند. پیامبر (ص) هم در این باره مطالب متعددی را بیان فرمودند.
ادامه بحث در جلسه آینده بیان می شود