1403/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 63 و 64
موضوع: مراجعه 63 و 64
حدیث حدیث خیر القرون و اشکالات دلالی آن
صحبت در باره استدلال ابومریم اعظمی به حدیث خیر القرون در اشکال به امام شرف الدین بود. گفته شد از آنجا که این حدیث در صحیحین نقل شده است، از جهت سندی نمی توانیم کاری انجام دهیم اما از جهت دلالی مشکلاتی دارد که اعتبار آن را زیر سوال می برد. شواهدی از قرآن و روایات وجود دارد که نشان می دهد نمی تواند مراد از همه افراد زمان پیامبر اکرم (ص) و صحابه و تابعین باشد. در ادامه به بیان این شواهد می پردازیم:
شواهد نقض از قرآن کریم
:: قرآن کریم درباره عده ای از صحابه سخن می گوید که در جنگ، پیامبر (ص) را تنها گذاشته و فرار کردند، و این امر باعث غضب الهی را به همراه دارد. « إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَم»[1] : [ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه] بالا مىرفتيد و به هيچ كس توجه نمىكرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مىخواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بىانضباطى] غمى بر غمتان [افزود]. در تفسیر ابن کثیر و المنار این مساله بیان شده است. [2]
:: در سوره جمعه بیان می کند که برخی از صحابه به گونه ای بودند که پیامبر خدا (ص) را در حال نماز رها کرده و به سراغ تجارت و لهو می رفتند: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما».[3]
شواهد نقض از روایات
:: در صحیح بخاری آمده است وقتی صلح حدیبیه انجام شد، پیامبر خدا (ص) به اصحاب فرمودند که قربانی و حلق کنید و از احرام خارج شوند، اما هیچ کس گوش نکرد. طبق این نقل آمده است پیامبر (ص) به ام سلمه قضیه را گفتند و او گفت: شما خود این کار را انجام دهید. بعد صحابه با اکراه این کار را انجام دادند. اکنون آیا می توان گفت چنین افرادی که از دستور پیامبر خدا (ص) سرپیچی می کردند، بهترین افراد باشند!
:: احادیث متعددی در مورد اصحاب پیامبر (ص) به عنوان «احادیث حوض» آمده است. این احادیث در صحیحین نیز آمده و ما حصل آن این است که در روز قیامت، پیامبر اکرم (ص) کنار حوض کوثر قرار می گیرند. گروهی از اصحاب را نزد ایشان می آورند و بعد به سمت دوزخ می کشانند. آن حضرت متعجب شده می فرمایند: بار الها! اینها اصحاب من هستند. خطاب می رسد شما خبر ندارید که اینها بعد از شما چه کردند و به ارتداد گراییدند و جز عده کمی از آنان نجات پیدا نمی کند.
1. «و أخرج البخاري في باب الحوض عن أبي هريرة أيضا انه كان يحدّث أن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: يرد عليّ يوم القيامة رهط من أصحابي فيحلئون عن الحوض فأقول: يا رب أصحابي. فيقول: نك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، انهم ارتدّوا على أعقابهم القهقرى»[4] .
2. «و أخرج في الباب المذكور أيضا عن أنس عن النبي صلّى اللّه عليه و آله قال: ليردّن عليّ ناس من أصحابي الحوض حتى عرفتهم اختلجوا دوني فأقول: أصحابي. فيقال: لا تدري ما أحدثوا بعدك».[5]
3. در روایت دیگری پیامبر خدا (ص) فرمودند: «يرد عليّ يوم القيامة رهط من أصحابي فيجلون عن الحوض، فأقول: يا ربّ أصحابي، فيقول: إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك إنهم ارتدوا على أدبارهم القهقرى».
4. و فرمودند: «بينا أنا قائم فإذا زمرة، حتّى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلى النار و اللّه، قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدك على أدبارهم القهقرى، ثم إذا زمرة حتّى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلى النار و اللّه، قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدك على أدبارهم القهقرى، فلا أراه يخلص منهم إلّا مثل همل النعم»[6] .
5. «و في رواية عطاء عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: بينا أنا قائم فإذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلمّ، فقلت: أين؟ قال: إلى النار و اللّه، قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنّهم ارتدّوا بعدك على أدبارهم القهقرى، ثم إذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلمّ، قلت: أين؟ قال: إلى النار و اللّه، قلت: ما شأنهم؟ قال: إنّهم ارتدّوا بعدك على أدبارهم القهقرى، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النّعم»[7] .
روایات حوض برای اهل سنت دردسر ایجاد کرده خصوصا اینکه در صحیحین آمده است. برخی گفته اند مراد اهل رده هستند یعنی کسانی که کلاً از اسلام برگشتند. اما این وجه صحیح نیست، زیرا حدیث می گوید «مثل همل النعم»، یعنی اکثریت آنها اهل دوزخ می شوند در حالی که اهل رده زیاد نبودند.
برخی دیگر گفته اند مراد اعم از کسانی است که ارتداد از عقیده و ارتداد از معصیت (ارتداد عملی) داشتند. برخی دیگر گفته اند مراد از اصحاب در روایت، امت و قوم است، اما این توجیه نیز صحیح نیست زیرا در این روایات به کلمه اصحاب تصریح شده است و مخاطب آن حضرت هم اصحاب بودند. [8]
نقض دیگر، شواهد تاریخی
نقد دیگر حدیث خیر القرون، وقایعی است که بین صحابه یا بعد از صحابه واقع شده است. مثلا در زمان صحابه اختلاف عظیمی که در مدینه واقع شد و عده ای علیه عثمان شورش کردند. عثمان طبق اعتقاد اهل سنت خلیفه بوده است و عده ای از اصحاب بر علیه او شورش کردند و عثمان هم در این جریان کشته شد. آیا می توان همه این گروه را خیر القرون دانست؟!
نمونه بعد در زمان امیرالمومنین (ع) اتفاق افتاده که به اعتقاد اهل سنت، خلیفه چهارم بوده است. عده ای در مقابل ایشان ایستادند و سه جنگ را واقع کردند. آیا می شود کسی که با خلیفه پیامبر (ص) مخالفت کرده است را بهترین افراد دانست؟ در این نبردها تعداد زیادی از افراد کشته شدند.
نمونه دیگر جنایت کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش و بعد واقعه حره و آتش زدن خانه خدا توسط یزید است.
:: ولید بن یزید را «بیپروای بنیمروان» ملقب کردهاند، نقل است، روزی قرآن را گرفته به قصد تفال آن را گشود این آیه آمد: «و استفتحوا و خاب کلّ جبّار عنید»: و طلب فتح کردند، در حالی که نصیب هر ستمگر جبار، هلاکت و هرمان است. ولید قرآن را انداخته آن را هدف تیر قرار داد و گفت:
تهدّدنی بجبار عنید نعم انا ذاک جبار عنید اذا ماجئت ربک بعث فقل یا رب خرّ قنی الولید
مرا به جبار عنید میترسانی آری من همان جبار عنیدم هرگاه روز محشر نزد پروردگارت رفتی بگو ولید مرا درهم درید.[9]
ما حصل سخن درباره حدیث خیر القرون
به لحاظ صناعت علم الدرایه، صحت سند، شرط لازم در قبول حدیث است اما شرط کافی نیست. از خود اهل سنت نیز گاه نقل شده با اینکه روایتی را از جهت سند معتبر می دانستند اما معتقد بودند معنای آن دارای نکارت است و لذا رد می شد.
متن حدیث خیر القرون نیز با محکمات قرآن و روایات معتبر و وقایع مسلم تاریخی سازگاری ندارد. محکم قرآن این است که ملاک برتری تقوا و عمل صالح است: « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم »[10] . در اینجا دیگر فرقی نمی کند انسان متقی مربوط به قرن اول باشد یا غیر آن.
ممکن است گفته شود وجه بهتر بودن قرن اول، شخصیت پیامبر اکرم (ص) و قرون بعدی کسانی بوده است که در تراز آن حضرت بوده اند و مصدایق آنها از حدیث ثقلین و آیه تطهیر و آیه انفسنا فهمیده می شود. این مطلب صحیح است منتها چه دلیل بر انحصار آن در سه قرن است. افراد ممتاز در همه قرن ها بوده اند.
نکته دیگر اینکه در روایات متعدد در منابع اهل سنت آمده است که پیامبر خدا (ص) از افرادی نام بردند که بعد از صحابه می آیند و از جهت ایمان افضل هستند. در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
1. «وَأخرج الْبَزَّار وَأَبُو يعلي والمرهبي فِي فضل الْعلم وَالْحَاكِم وَصَححهُ عَن عمر بن الْخطاب قَالَ كنت جَالِسا مَعَ النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَقَالَ انبئوني بِأَفْضَل أهل الإِيمان إِيمَانًا قَالُوا: يَا رَسُول الله الْمَلَائِكَة. قَالَ: هم كَذَلِك ويحق لَهُم وَمَا يمنعهُم وَقد أنزلهم الله الْمنزلَة الَّتِي أنزلهم بهَا قَالُوا: يَا رَسُول الله الْأَنْبِيَاء الَّذين أكْرمهم الله بِرِسَالَاتِهِ والنّبوة قَالَ: هم كَذَلِك ويحق لَهُم وَمَا يمنعهُم وَقد أنزلهم الله الْمنزلَة الَّتِي أنزلهم بهَا قَالُوا: يَا رَسُول الله الشُّهَدَاء الَّذين اسْتشْهدُوا مَعَ الْأَنْبِيَاء. قَالَ: هم كَذَلِك ويحق لَهُم وَمَا يمنعهُم وَقد أكْرمهم الله بِالشَّهَادَةِ مَعَ الْأَنْبِيَاء. بل غَيرهم قَالُوا: فَمن يَا رَسُول الله قَالَ: أَقوام فِي أصلاب الرِّجَال يأْتونَ من بعدِي يُؤمنُونَ بِي وَلم يروني ويصدقوني وَلم يروني يَجدونَ الْوَرق الْمُعَلق فيعملون بِمَا فِيهِ فَهَؤُلَاءِ أفضل أهل الْإِيمَان إِيمَانًا»[11]
2. « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَسْنَا إِخْوَانَكَ آمَنَّا بِكَ وَ هَاجَرْنَا مَعَكَ وَ اتَّبَعْنَاكَ وَ نَصَرْنَاكَ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ إِخْوَانِي الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِكُمْ يُؤْمِنُونَ بِي كَإِيْمَانِكُمْ وَ يُحِبُّونِي كَحُبِّكُمْ وَ يَنْصُرُونِي كَنُصْرَتِكُمْ وَ يُصَدِّقُونِي كَتَصْدِيقِكُمْ يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي»[12] : اى كاش من برادران خود را ميديدم، آنها هم گفتار خود را تكرار كردند. حضرت فرمود: شما اصحاب من هستيد، ولى برادران من كسانى ميباشند كه بعد از شما مىآيند و بمن ايمان مىآورند و مرا دوست دارند و يارى ميكنند و تصديق مينمايند و مرا هم نديدهاند اى كاش من برادران خود را ميديدم.
3. «اللهم ارحم خلفائي، اللهم ارحم خلفائي ...»، قيل: يا رسول اللّه و من خلفاؤك؟ قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي»[13]
4. آیه « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم »[14] آیه من یرتد منکم
5. - در ایة سوم از سورة جمعه می خوانیم: «پیامبر(ص) نیز رسول، بر گروه دیگری از امیین است که هنوز به عرب نپیوسته اند، و خداوند، توانا و آگاه است». در حدیثی آمده است که پیامبر(ص) این ایه را تلاوت کرد. حاضران پرسیدند: منظور از این «گروه دیگر» کیست؟ پیامبر(ص) در پاسخ آنها، دست بر شانة «سلمان» گذاشت (و به نقلی دست بر سر سلمان گذاشت) و فرمود: « اگر ایمان در ستارة ثریا قرار گیرد، مردانی از این گروه (ایرانیان) به آن دست می یابند»[15] .
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.
خلاصه متن:
بحث حول حدیث "خیر القرون" و اشکالات دلالی آن مطرح شده است. این حدیث در صحیحین (صحیح بخاری و مسلم) نقل شده و از نظر سندی مشکلی ندارد، اما از نظر دلالی و محتوایی با چالشهایی مواجه است که اعتبار آن را زیر سوال میبرد. شواهدی از قرآن، روایات و وقایع تاریخی وجود دارد که نشان میدهد نمیتوان همه افراد زمان پیامبر (ص)، صحابه و تابعین را به طور مطلق بهترین افراد دانست.
شواهد نقض از قرآن:
1. فرار برخی صحابه در جنگ: قرآن به برخی صحابه اشاره میکند که در جنگ از پیامبر (ص) فرار کردند و باعث غضب الهی شدند (آیه ۱۵۴ سوره آل عمران).
2. ترک نماز برای تجارت: در سوره جمعه (آیه ۱۱) بیان شده که برخی صحابه پیامبر (ص) را در حال نماز رها کرده و به سراغ تجارت و لهو رفتند.
شواهد نقض از روایات:
1. سرپیچی از دستور پیامبر (ص): در صحیح بخاری آمده که برخی صحابه از دستور پیامبر (ص) در صلح حدیبیه سرپیچی کردند.
2. احادیث حوض: در صحیحین روایاتی وجود دارد که نشان میدهد برخی اصحاب پس از پیامبر (ص) مرتد شدند و در روز قیامت به دوزخ خواهند رفت. این روایات برای اهل سنت چالشبرانگیز است.
شواهد تاریخی:
1. اختلافات میان صحابه: وقایعی مانند شورش علیه عثمان، جنگهای زمان امام علی (ع) و جنایت کربلا نشان میدهد که نمیتوان همه صحابه را به طور مطلق بهترین افراد دانست.
2. رفتارهای ناشایست برخی خلفا: مانند ولید بن یزید که حتی قرآن را تیرباران کرد.
نتیجهگیری:
حدیث خیر القرون با وجود صحت سند، از نظر دلالی با محکمات قرآن، روایات معتبر و وقایع تاریخی سازگاری ندارد. قرآن ملاک برتری را تقوا و عمل صالح میداند (آیه ۱۳ سوره حجرات) و این امر منحصر به قرن اول نیست. همچنین روایاتی وجود دارد که نشان میدهد افراد ممتاز در همه قرون وجود داشتهاند و حتی برخی از آنها از نظر ایمان برتر از صحابه بودهاند.
این بحث نشان میدهد که حدیث خیر القرون نمیتواند به طور مطلق همه صحابه و تابعین را بهترین افراد بداند و باید با نگاهی نقادانه به آن نگریست.