1403/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 63 و 64
موضوع: مراجعه 63 و 64
مراجعه 63: چرا روایات شیعه را غیر از آنان نقل نکرده اند؟
شیخ سلیم در این مراجعه می گوید روایاتی که شما از منابع شیعه نقل کرده اید نمی تواند برای اهل سنت حجت باشد، علاوه بر اینکه اگر این روایات صحیح می بودند از سوی اهل سنت هم نقل می شدند «لا حجّة بنصوص الشيعة لما ذا لم يخرجها غيرهم؟ لا حجّة بهذه النصوص على أهل السنّة إذ لم تثبت عندهم. و لما ذا لم يخرجوها لو كانت ثابتة؟ فعج بنا إلى ما بقي من حديث أهل السنّة في هذا الموضوع، و السلام».
مراجعه 64
امام شرف الدین در مراجعه 64 می فرماید: آنچه ما نقل کردیم به جهت آشنایی شما با منابع شیعه و نیز درخواستی بوده که از سوی شما مطرح شده بود و الا ادله ای که ما بیان کردیم بر اساس منابع اهل سنت بود : «إنما أوردناها إجابة للطلب. إنما حجتنا على الجمهور صحاحهم. إنما أوردنا هذه النصوص لتحيطوا بها علما، و قد رغبتم إلينا في ذلك.و حسبنا حجّة عليكم ما قد أسلفناه من صحاحكم».
بعد امام شرف الدین درباره اینکه چرا روایات اهل سنت را دیگران نقل کرده اند می فرمایند:
«أما عدم إخراج تلك النصوص فإنما هو لشنشنة نعرفها لكل من أضمر لآل محمد حسيكة، و أبطن لهم الغل من حزب الفراعنة في الصدر الأول، و عبدة أولي السلطة و التغلب الذين بذلوا في إخفاء فضل أهل البيت؛ و إطفاء نورهم كل حول و كل طول، و كل ما لديهم من قوة و جبروت، و حملوا الناس كافة على مصادرة مناقبهم و خصائصهم بكل ترغيب و ترهيب، و أجلبوا على ذلك تارة بدراهمهم و دنانيرهم، و أخرى بوظائفهم و مناصبهم، و مرة بسياطهم و سيوفهم، يدنون من كذّب بها، و يقصون من صدق بها، أو ينفونه أو يقتلونه. و أنت تعلم أن نصوص الإمامة و عهود الخلافة لممّا يخشى الظالمون منها أن تدمر عروشهم، و تنقض أساس ملكهم، فسلامتها منهم و من أوليائهم المتزلفين إليهم، و وصولها إلينا بالأسانيد المتعددة، و الطرق المختلفة، آية من آيات الصدق، و معجزة من معجزات الحق، إذ كان المستبدّون بحق أهل البيت، و المستأثرون بمراتبهم التي رتبهم اللّه فيها، يسومون من يتهمونه بحبهم سوء العذاب، يحلقون لحيته، و يطوفون به في الأسواق، ثم يرذلونه و يسقطونه و يحرمونه من كل حق، حتى ييأس من عدل الولاة «1» «2»، و يقنط من معاشرة الرعية، فإذا ذكر عليا ذاكر بخير برئت منه الذمة، و حلت بساحته النقمة، فتستصفى أمواله، و تضرب عنقه، و كم استلوا ألسنة نطقت بفضله، و سملوا أعينا رمقته باحترام، و قطعوا أيديا أشارت إليه بمنقبة، و نشّروا أرجلا سعت نحوه بعاطفة، و كم حرّقوا على أوليائه بيوتهم، و اجتثوا نخيلهم، ثم صلبوهم على جذوعها، أو شردوهم عن عقر ديارهم، فكانوا طرائق قددا «1» و كان في حملة الحديث و حفظة الآثار قوم يعبدون اولئك الملوك الجبابرة و ولاتهم من دون اللّه عزّ و جلّ، و يتزلفون إليهم بكل ما لديهم من تصحيف، و تحريف، و تصحيح و تضعيف «2»،
كالذين نراهم في زماننا هذا من شيوخ التزلف، و علماء الوظائف، و قضاة السوء، يتسابقون إلى مرضاة الحكام، بتأييد سياستهم عادلة كانت أو جائرة، و تصحيح أحكامهم، صحيحة كانت أو فاسدة، فلا يسألهم الحاكم فتوى تؤيد حكمه، أو تقمع خصمه، إلّا بادروا إليها على ما تقتضيه رغبته، و تستوجبه سياسته، و إن خالفوا نصوص الكتاب و السنّة، و خرقوا اجماع الامة، حرصا على منصب يخافون العزل عنه، أو يطمعون في الوصول إليه، و شتّان بين هؤلاء و اولئك، فإنه لا قيمة لهؤلاء عند حكوماتهم، أما أولئك فقد كانت حاجة الملوك إليهم عظيمة، إذ كانوا يحاربون اللّه بهم و رسوله، و لذا كانوا عند الملوك و الولاة اولي منزلة سامية، و شفاعة مقبولة؛ فكانت لهم بسبب ذلك صولة و دولة، و كانوا يتعصبون على الأحاديث الصحيحة إذا تضمنت فضيلة لعلي أو لغيره من أهل بيت النبوة، فيردونها بكل شدة، و يسقطونها بكل عنف، و ينسبون رواتها إلى الرفض- و الرفض أخبث شيء عندهم!- هذه سيرتهم في السنن الواردة في علي «1»، و لا سيما إذا تشبث الشيعة بها، و كان لاولئك المتزلفين من يرفع ذكرهم من الخاصة في كل قطر، و لهم من يروّج رأيهم من طلبة العلم الدنيويين، و من المرائين بالزهد و العبادة، و من الزعماء و شيوخ العشائر، فإذا سمع هؤلاء ما يقولون في رد تلك الأحاديث الصحيحة اتخذوا قولهم حجة، و روجوه عند العامة و الهمج، و أشاعوه و أذاعوه في كل مصر، و جعلوه أصلا من الاصول المتبعة في كل عصر.
و هناك قوم آخرون من حملة الحديث في تلك الأيام، اضطرهم الخوف إلى ترك التحديث بالمأثور من فضل علي و أهل البيت، و كان هؤلاء المساكين إذا سألوا عما يقوله اولئك المتزلفون في رد السنن الصحيحة المشتملة على فضل علي و أهل البيت يخافون- من مبادهة العامة بغير ما عندهم- أن تقع فتنة عمياء صماء بكماء، فكانوا يضطرون في الجواب إلى اللواذ بالمعاريض من القول، خوفا من تألب اولئك المتزلفين، و مروّجيهم من الخاصة، و تألب من ينعق معهم من العامة و رعاع الناس، و كأن الملوك و الولاة أمروا الناس بلعن أمير المؤمنين، و ضيقوا عليهم في ذلك، و حملوهم بالنقود، و بالجنود، و بالوعيد و الوعود، على تنقيصه و ذمه، و صوّروه للناشئة في كتاتيبها بصورة تشمئز منها النفوس، و حدثوها عنه بما تستك منها المسامع، و جعلوا لعنه على منابر المسلمين من سنن العيدين و الجمعة «1»، فلو لا أن نور اللّه لا يطفأ، و فضل أوليائه لا يخفى، ما وصلت إلينا السنن من طريق الفريقين صحيحة صريحة بخلافته، و لا تواترت النصوص بفضله، و إني و اللّه لأعجب من الفضل الباهر الذي اختص به عبده و أخا رسوله علي بن أبي طالب، كيف خرق نوره الحجب من تلك الظلمات المتراكمة، و الأمواج المتلاطمة، فأشرق على العالم كالشمس في رائعة النهار».[1]
امام شرف الدین می فرماید: علت اینکه روایات ما از طریق غیر شیعه نقل شده وضعیت آن دوران بوده است. حاکمان جور در آن زمان اجازه نشر فضائل امیرالمومنین (ع) و سایر اهل بیت (ع) را نمی دادند. این فضایل به صورت مخفی نقل می شد. این حاکمان با هر چه در توان داشتند در این باره بهره می گرفتند، گاهی با درهم و دینار و گاهی با تهدید و ارعاب. آنان کسانی را که به اهل بیت (ع) دروغ می بستند، مقرب خود می داشتند، اما پیروان اهل بیت (ع) را دور می کردند و یا شکنجه و می کشتند. روایات اهل بیت (ع) با مزاق آنها و حکومت غاصبانه شان سازگار نبود. بنابراین سالم ماندن این روایات از دست آنها و رسیدن به دست ما خود معجزه ای از معجزات حضرت حق است. در آن دوران اگر کسی از علی (ع) به نیکی یاد می کرد، سزاوار خشم این ظالمان می شد و او را یه قتل می رساندند. چه زبان هایی که به خاطر ذکر علی (ع) بریده شد و چه دیدگانی که کور شد و چه خانه هایی که به آتش کشیده و صاحبان آنان به دار آویخته شد. برای آگاهی از این ظلم و ستم های که در آن دوران به شیعه شده است به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، (ج4 ص 45- 86) مراجعه کنید.
گروه دیگری که در این دوران مانع نشر احادیث شیعه می شدند، عالمان درباری بودند که برای تقرب بیشتر به حاکمان ظلم هم روایت جعل می کردند و هم از نشر فضایل اهل بیت (ع) جلوگیری می کردند. در آن دوران عالمان و محدثانی که محبت اهل بیت (ع) را داشتند نزد حاکمان، هیچ مقبولیتی نداشتند، اما این عالمان وابسته، مقرب درگاه بودند. آنان اگر حدیثی مشتمل بر فضیلت اهل بیت (ع) بود به شدت رد می کردند و راویان آنان را رافضی می دانستند. در این وضعیت شما چگونه انتظار دارید که روایات فضایل امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) نقل شود؟!
جمعی دیگر محافظه کار بودند و از خوف حاکمان از نقل احادیث فضائل اهل بیت (ع) خودداری می کردند و اگر می خواستند مطلبی را در این زمینه بگویند در لفافه و دو پهلو می گفتند.
حاکمان در آن زمان به مردم دستور داده بودند که امیرالمومنین (ع) را لعن کنند و بر این کار سخت گرفته و مواخذه می کردند که چرا به دستور حکومتی عمل نمی کنید. آنان در منقصت ایشان بسیار کوشیدند و لعن آن حضرت را در نماز عید جمعه و فطر و قربان از سنن اسلامی قرار داده بودند. من به خدا سوگند، از فضیلت آشکار و ویژه الهی درباره برادر پیامبر (ص) در شگفت هستم که چگونه نور ایشان امواج متلاطم را کنار زد و مانند خورشید درخشش کرد.
اشکال ابومریم اعظمی
ابومریم می گوید این سخن که شیخ سلیم از امام شرف الدین درخواست کرده باشد که نصوص امامت را از منابع شیعه نقل کند دروغ است، علاوه بر اینکه با توجه به آنچه در گذشته گفتیم دلایلی وی وارد نیست.[2]
نقد و بررسی
دلیل شما بر اینکه می گوید این شخصیت بزرگ که مورد توجه شیخ الازهر هم قرار گرفته است دروغ می گوید؟ دلیلی اقامه نکرده اید تا سخن شما پذیرفته شود. در مورد قسمت دوم سخن وی هم می گوییم آنچه تاکنون ما بیان کرده ایم نشان می دهد که نقدهای ابومریم بی اساس بوده و سخنان امام شرف الدین درست بوده است.
اشکال حدیث خیر القرون
آنچه شرف الدین درباره صحابه پیامبر (ص) گفته است به این معنا است که آنان جز بدترین آدم های روزگار بودند چرا که اهل درهم و دینار بوده و مرید حاکمان جور بودند. این مطلب با حدیث پیامبر خدا (ص) سازگار نیست که فرمود: « خير القرون القرن الّذي أنا فيه، ثم الّذي يليه، ثم الّذي يليه». در این روایت پیامبر (ص) سه قرن را به بهترین قرون توصیف کرده اند: قرنی که خودشان می زیسته اند و قرن صحابه و قرن تابعین، در حالی که شما این سه قرن را بدترین قرون می دانید.[3]
نقد و بررسی
1. در مورد این روایت، بحث سندی به جایی نمی رسد چرا که این روایت در صحیح بخاری و مسلم آمده و مشهور اهل سنت می گویند روایات این دو کتاب صحیح است.[4]
2. قرن به چه معنایی است؟ راغب اصفهانی در کتاب مفردات می گوید قرن به معنای زمان واحدی است که مردمی در آن با هم زندگی می کردند. در این معنا، زمان معین نشده است. در اصطلاح مشهور قرن به معنای صد سال است. پس در معنای لغوی، حد برای معنای قرن تعیین نشده است، اما در معنای اصطلاحی، حد آن صد سال است.
3. معنای روایت این است که پیامبر (ص) فرمود زمانی که من در آن زندگی می کردم بهترین زمان ها و بعد از زمان صحابه و بعد زمان تابعین بوده است. حاصل اینکه عصر پیامبر (ص) و صحابه و تابعین، بهترین تاریخ دوران های اسلامی هستند. اما از این حدیث به دست نمی آید که همه صحابه یا همه تابعین بهترین افراد بوده اند. بله در آن زمانی که زمانی که پیامبر (ص) بوده و آن زمانی که صحابه و تابعین بوده اند، افراد خوبی در جامعه بوده اند و این باعث شده آن زمان بهترین زمان ها باشند.
قرآن کریم درباره قوم بنی اسرائیل می فرماید: «وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمين»[5] . آیا معنای آیه این است که تمام آحاد بنی اسرائیل این برتری را داشته اند، یا چون پیامبران و ملوک عادلی در میان آنها بودند، بر دیگران برتری یافته اند؟ روشن است که معنای دوم مورد نظر است کما اینکه خود قرآن هم می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمين»[6] . بنابراین برتری آنان بر مردمان دیگران آن روزگار به خاطر رسولان آسمانی بوده است. ابن کثیر هم همین معنا را بیان کرده و گفته است: مراد از برتری بنی اسرائیل علی العالمین، نه این است که تک تک آنها برتر بوده اند، بلکه چون در میان آنان انبیاء و ملوک بوده اند اینگونه برتر شده اند. [7] . به بیان دیگر صاحب المنار می گوید اگر برتری بنی اسرائیل بر دیگرا مردمان آن زمان به خاطر کثرت پیامبران در میان آنان باشد، عمومیت دارد یعنی به همه آنها می توانیم بگوییم شما برتر هستند چرا که در میان شما پیامبران هستند. اما این به معنای آن نیست که هر فرد بنی اسرائیل بر افراد دیگر برتر باشد، زیرا بنی اسرائیل از هدایت پیامبرانشان منحرف شده اند و سنت ایشان را ترک کردند. و اگر مراد، برتر بودن از جهت تقرب به خداوند باشد، در این صورت عموم بنی اسرائیل را شامل نمی شود، زیرا تقرب به سوی خداوند مخصوص بعضی از آنها بوده است.
در مورد روایت خیر القرون هم همین معنا را می گوییم که مراد برتری آن مردم به جهت وجود انسان های وارسته در میان آنها بوده است. دلیل ما بر این تقیید، هم واقعیت های تاریخی و هم سخنان پیامبر (ص) است.
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده نبال می شود.