« فهرست دروس
درس امامت - کتاب المراجعات - استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

مراجعه 62

موضوع: مراجعه 62

 

اشکال: عدم وجود احادیث صحیح و متواتر نزد شیعه

ابومریم اعظمی بر اشکالی بر امام شرف الدین مدعی شده است که شیعاین فاقد علم حدیث و علم رجال هستند و این اهل سنت هستند ه حدیث شناسند. وی همچنین کلامی از آیت الله خویی را نقل کرده و گفته است بر اساس کلام ایشان شیعه هیچ حدیث متواتر و صحیحی ندارد.

بررسی و نقد

 

وجود چهره های شاخص و نام آور علمی در میان شیعه

نادرستی این سخن که نزد شیعه هیچ روایت صحیح یا روایت متواتری وجود ندارد، آشکار تر از آن است که نیازمند ذکر شاهد و دلیل برای اثبات آن باشد و کسی که کم ترین بهره ای از واقع نگری و انصاف داشته باشد، چنین سخن سخیفی را بر زبان یا قلم خود نمی آورد! سخیف تر از آن، این سخن است که عالمان شیعه از شرایط صحت یا تواتر روایت آگاهی نداشته اند!. چگونه این سخن صحیح باشد در حالی که تاریخ علوم اسلامی گواه صریح و صادق بر این حقیقت است که دانشمندان شیعه در علم حدیث و دیگر علوم اسلامی از چهره های شاخص و نام آور بوده اند. ذهبی، با این که در معرفی دانشمندان شیعه به حداقل بسنده می کند، از ابن ابی طیّ[1] نقل کرده که درباره شیخ مفید گفته است: «کان أوحد فی جمیع فنون العلم: الأصلین و الفقه و الأخبار و معرفة الرجال و التفسیر و النحو و الشعر»[2] : او در همه علوم: اصول دین، اصول فقه، فقه، اخبار، علم رجال، تفسیر، نحو و شعر یگانه بود.

شیخ محمد ابوزهر، یکی از عالمان برجسته اهل سنت، درباره شیخ طوسی گفته است: «شیخ طائفه (شیعه) در عصر خود، کتاب هایش دایرة‌ المعارف فقهی و علمی است. او علاوه بر این که از بزرگ ترین فقیهان و راویان امامیه بود، عالم به فقه اهل سنت نیز بود و در این باره درس های مقارّن (تطبیقی) دارد. او در علم اصول به هر دو روش امامی و سنی آگاه بود».[3]

 

ناظر بودن کلام آیت الله خویی به دیدگاه اخباریون

سخنان آیت الله خویی ناظر به دیدگاه عالمان اخباری و کسانی است که همه روایات کتب اربعه روایی شیعه (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار)‌ را صحیح و معتبر می دانند. استدلال آنان این است که روایات این چهار کتاب، از اصول و مصنفاتی که توسط اصحاب و شاگردان ائمه (علیهم السلام) تألیف شده بود، برگرفته شده است. صاحبان آن کتاب ها به نقل حدیث از ائمه (علیهم السلام) بسیار اهتمام داشتند. این مطلب، مفید علم به صحت روایاتی است که در کتاب های خود نقل کرده بودند و چون روایات کتب اربعه از همان کتاب ها برگرفته شده و وثاقت مؤلفان کتب اربعه نیز محرز است، همه روایات این چهار کتاب روایی نیز صحیح می باشد.

 

نقدهای آیت الله خویی بر دیدگاه اخباریون

آیت الله خویی این استدلال را از چند جهت نقد کرده است:

الف) اگر چه اصحاب ائمه (علیهم السلام) نسبت به نقل و گردآوری حدیث اهتمام بسیاری داشتند، ولی در شرایط تقیه زندگی می کردند و نمی توانستند آشکارا روایات را نقل کنند، لذا روایات آنان به حد تواتر یا قریب به تواتر نرسیده است.

این اشکال وارد نیست، زیرا آنچه با شرایط تقیه منافات دارد، نقل علنی روایات است، نه مطلق نقل؛ آنان به صورت غیر علنی روایات را به افراد بسیاری که مورد اعتماد بودند، نقل کرده و آنان نیز به افراد دیگری که مورد اعتمادشان بودند، نقل کرده اند. بنابراین، نقل متواتر روایات ممکن بوده است.

ب) بر فرض این که اهتمام مزبور، مفید علم یا تواتر بوده باشد، مفید علم به صدور آن اصول و کتاب ها از صاحبان آن ها می باشد. بر این اساس، صدور آن کتاب ها از مؤلفانشان متواتر بوده است، ولی این مطلب مفید علم به صدور آن روایات از ائمه معصومین (علیهم السلام) نمی باشد، زیرا همه صاحبان آن اصول و کتاب ها، عادل و ثقه نبودند، لذا احتمال کذب در مورد همه آنان منتفی نیست، و بر فرض که احتمال کذب در مورد آنان منتفی باشد،‌ احتمال سهو و اشتباه درباره آن ها منتفی نمی باشد. ایشان در تأیید این مطلب به روایتی که شیخ طوسی با سند معتبر نقل کرده که بیان گر این است که ماه رمضان هیچ گاه از سی روز کمتر نخواهد بود[4] ، استناد کرده است.

روایت مزبور شاهد سهو و اشتباه در مورد مؤلفان اصول و مصنفات نیست، زیرا به تصریح شیخ طوسی، ‌این روایت در کتاب حذیفة ‌بن منصور که روایت از وی نقل شده است، وجود ندارد، ولی می تواند شاهد بر سهو و اشتباه در مورد ناقلان روایت از صاحبان اصول و مصنفات باشد. این، سومین وجهی است که مرحوم خویی برای اثبات مدعای خود که نمی توان همه روایاتی که از اصحاب ائمه (علیهم السلام) نقل شده است را (بر فرض این که آنان را از کذب و سهو مبرا بدانیم) صحیح بدانیم، بیان کرده است.

اشکال احتمال سهو - خواه در مورد اصحاب ائمه (علیهم السلام) و خواه در مورد راویان دیگر- بر اخباریون وارد نیست، زیرا اولا: اگر این اشکال وارد باشد، بر اصولیون نیز وارد خواهد بود و از علم رجال نیز در این باره کاری ساخته نیست، و ثانیا: مقصود از علم حاصل به صدور روایت از امام معصوم (علیه السلام)، علم مصطلح نزد عقلای بشر است، نه علم مصطلح در کتاب برهان در منطق (یقین بالمعنی الاخص)، زیرا چنان علمی از روایت متواتر هم به دست نمی آید، در حالی که مفید علم بودن خبر متواتر مورد اجماع است، و ثالثا: ادعای اخباریون آن است که روایات اصول و مصنفات اصحاب ائمه (علیهم السلام) با قرائنی همراه بوده که مفید علم به صدور آن ها از امامان اهل بیت (علیهم السلام) بوده است.

ج) بر فرض قبول این که اصول و کتب معتبره اصحاب و شاگردان ائمه (علیهم السلام) مشهور و معروف بوده است، این مطلب به صورت اجمالی درست است، زیرا بدیهی است که همه نسخه های آن ها معروف و مشهور نبوده است، بلکه از طریق قرائت یا سماع یا مناوله توسط افراد نقل شده است. در نتیجه این کتاب ها از طریق آحاد به مؤلفان کتب اربعه (کلینی، صدوق و شیخ طوسی (رضوان الله علیهم)) رسیده است. بدین جهت است که شیخ صدوق پس از این که در خطبه کتاب «من لایحضره الفقیه» بیان نموده که همه روایات آن را از کتاب های مشهور و معروف نقل کرده، گفته است: «طرق من به این کتاب ها در فهرست کتاب هایی که از مشایخ و اسلاف خود (رضوان الله علیهم) نقل کرده ام، موجود است».[5] بنابراین، شیخ صدوق کتاب ها و اصول را از طرقی که در فهرست خود ذکر نموده، نقل کرده است، ولی آن فهرست به دست ما نرسیده و ما از طرق وی غیر از آنچه در مشیخه ذکر کرده است، آگاهی نداریم. در نتیجه، طرق صدوق به آن کتاب ها برای ما مجهول است و نمی دانیم کدامیک صحیح و کدامیک غیر صحیح است. در این صورت، چگونه می توان مدعی علم به صدور همه این روایات از معصومین (علیهم السلام) شد؟[6]

به بیانی دیگر، مقصود شیخ صدوق از این که همه روایات کتاب «من لایحضره الفقیه» را از کتاب های مشهور و مورد اعتماد، مانند کتاب حریز بن عبدالله سجستانی، کتاب عبیدالله بن علی حلبی، کتاب علی بن مهزیار اهوازی و دیگران نقل کرده این است که اصل این که چنین کتاب هایی از اصحاب و شاگردان ائمه (علیهم السلام) وجود داشته، مشهور و معروف بوده است، نه این که همه نسخه های آن ها که در دسترس افراد بوده، مشهور و معروف بوده است که به ذکر طرق دستیابی به آن ها نیازی نبوده باشد. ‌لذا مرحوم صدوق، طرق خود به آن کتاب ها را در فهرستی که تنظیم کرده بود، ذکر نموده است[7] . و چون فهرست مزبور در اختیار ما نیست، ما از طرق شیخ صدوق به آن کتاب ها غیر از آن چه در مشیخه ذکر نموده است، آگاهی نداریم، و باید رجال هر سندی را بررسی کنیم تا وثاقت یا عدم وثاقت آن ها معلوم گردد.

مفاد این اشکال، نفی صحت همه روایات «من لایحضره الفقیه» و نفی متواتر بودن طریق شیخ صدوق به هر یک از کتاب های اصحاب ائمه (علیهم السلام) است، اما به هیچ وجه بر عدم صحت تمامی روایات آن، یا متواتر نبودن هیچ یک از روایات آن دلالت نمی کند، زیرا بسیاری از این روایات، توسط محدث کلینی و شیخ طوسی نیز از طرق مختلف نقل شده است و امکان تواتر مجموع طرق آنان درباره برخی از روایات وجود دارد. بنابراین، نتیجه ای که اعظمی از بیانات آیت الله خویی گرفته، نادرست است.

 

هیچ گاه خسته، ناامید و درمانده نشوید

بسیجی بودن به صرف داشتن اسلحه نیست، بلکه بسیجی کسی است که پرتلاش و آگاه و خبیر و دلسوز است. افتخار ما طلاب هم باید این باشد که بسیجی باشیم و در عرصه جهاد تبیین و تبلیغ اینگونه عمل کنیم. بسیجی خسته نمی شود، هر چقدر هم دنیا سخت بگذرد ناامید و درمانده نمی شود. مصداق کامل بسیجی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری هستند که هیچ گاه خسته نمی شوند.

 

ادامه بحث در جلسه آینده بیان می شود.


[1] یحیی بن حمید بن ظافر بن علی غسانی حلبی (م 630 هـ) ادیب و مورخ، معروف به ابن ابی طیّ. هدیة ‌العارفین، ج2، ص523.
[2] سیر اعلام النبلاء، ج13، ص220، شماره 3827.
[3] الامام الصادق (ع): حیاته و عصره- آرائه و فقهه، ص205.
[4] التهذیب، ج4، باب علامة‌ اول شهر رمضان، ص237، روایت 54.
[5] من لایحضره الفقیه، ج1، ص3- 5.
[6] معجم رجال الحدیث، ج1، ص22- 25.
[7] به اعتقاد صاحب وسائل، انتساب کتاب های اصحاب ائمه (علیهم السلام) به مؤلفان آن ها، به نقل متواتر یا با شواهد و قرائن، معلوم بوده است، و ذکر طرق نقل از آنان، به جهت تیمن و تبرک و حفظ سلسله روات در قرون مختلف بوده است تا این که مخالفان شیعه، آنان را به عدم وجود سلسله راویان در نقل روایات از اصول و مصنفات اصحاب ائمه (علیهم السلام) نکوهش نکنند. ر.ک: وسائل الشیعه، ج20، ص36 و 40 و 100.
logo