1403/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 59 و 60 نکات پایانی حدیث غدیر
موضوع: مراجعه 59 و 60 نکات پایانی حدیث غدیر
اشکال ابومریم اعظمی
ابومریم اعظمی در اشکال خود بر امام شرف الدین گفته است: بر خلاف آن چه وی گفته است که «اهل سنت قائل هستند که حدیث غدیر دلالت بر امامت دارد، اما زمان آن مربوط به بعد از خلفای سه گانه است»، هیچ کدام از اهل سنت چنین نظری ندارند. ابومریم می گوید:
«ولكن لا بد من التشديد على أن عبد الحسين هذا حاول إظهار هذا الجواب بأنه أقوى أجوبة أهل السنة وأنهم فعلا قد سلموا بأن معنى الولي هو الإمام صاحب التصرف، وهذا والله هو التمويه العجيب والتضليل الغريب، فإن أحدا منهم لم يرض بذلك ولم يركن إليه ولكنهم على سبيل التنازل ومن باب سد كل الأبواب على هؤلاء الرافضة الضالين بينوا أنهم حتى على فرض صحة ما زعمته الرافضة في معنى الولي فهناك مانع من قبوله والأخذ به، وهو ما أرغم على القإرار به حتى عبد الحسين هذا فقال في نهاية هذه المراجعة: (على إنا لو سلمنا بأولوية عليّ بالإمامة لايمكن أن تكون حالية لوجود النبي صلى الله عله وآله وسلم فلا بد أن تكون بعد وفاته بلا فصل... ) وهذا تماما هو كما إفترضه الرازي من أقصى جواباته فقال مجيبا عنه: (ومتى قالوا ذلك فنحن نقول بموجبه ونحمله على إمامته بعد أبي بكر وعمر وعثمان... ) انظر ( التفسير الكبير ) ( 12/32). فكما أن عبد الحسين هذا قد إضطر الى تأخير هذه الإمامة لوجود النبي صلى الله عليه وسلم فنحن عندنا أيضا وجود أبي بكر بعده ثم عمر ثم عثمان داع لتأخير إمامة عليّ بعدهم رضي الله عنه اجمعین».[1]
نقد و بررسی
نقل عبارت ناقص از امام شرف الدین
ابومریم در کلام خود عبارت امام شرف الدین را ناقص نقل کرده و این باعث شده معنای آن عوض شود. عبارت امام شرف الدین در المراجعات چنین است: « لو سلمنا بأن أولوية على بالإمامة لا يمكن أن تكون حالية لوجود النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فلا بد أن تكون بعد وفاته بلا فصل».[2] دراین عبارت جواب «لو» عبارت «فلابد ان تکون» است، اما در عبارت ابومریم آمده است: «لو سلمنا بأولوية عليّ بالإمامة لايمكن» با حذف کلمه «بأن»، جواب «لو»، «لایمکن» دانسته می شود و این اشتباه است. آنچه امام شرف الدین در این جا فرموده اند پذیرش این مطلب نیست، بلکه از باب جدال با خصم می فرمایند اگر بر فرض ما قبول کنیم که حدیث غدیر دلالت بر امامت حالیه نمی کند، به اقرب زمان حمل می شود که خلافت بلافصل است.
خاطره ای از سفر سیستان و بلوچستان
در یکی از سفرها به سیستان، یک کلاس و اردویی برای عده ای از طلاب اهل سنت برگزار شد و کتاب «کلام مقارن» را برای آنان بحث کردم. روش بنده، روش تقریبی تحقیقی است، نه تقریبی تساهلی و نه روش تخریبی. بعضی ها از اصول می گذرند تا تفاهم حاصل شود در حالی که این اشتباه است. باید صادقانه و محققانه بحث کرد و هر جا توافق شد، آن را پذیرفت. مثلا در یکی از همین بحث ها، مساله جبر و اختیار مطرح شد. ما می گوییم دیدگاه صحیح، امر بین الامرین است، اما آنها نظریه کسب را مطرح کرده اند. این کسب چند جور تفسیر می شود. فخر رازی یکی از این تفاسیر را بیان کرده و بعد اذعان می کند که این تفسیر، اسم بلا مسمی است، یعنی همان جبر است. تفسیر دیگر از سوی ماتریدی مطرح شده است. اینان علمای احناف و طرفدار ابومنصور ماتردیدی اند و به ابو حنفیه می رسند. برخی از این ماتریدی ها در مصر هستند. اینان مقداری عقل گرا هستند به همین خاطر آنان را معتزله جدید می خوانند. اینها کسب را به گونه ای معنا کرده اند که شیبه دیدگاه شیعه است، و لذا در این زمینه با آنها وفاق شده است.
در آنجا طلبه جوانی از ماتریدی بود و وقتی شنید نظریه ماتریدی و اهل بیت (ع) هماهنگ است، خیلی خوشجال شد. بعد به من گفت استاد نمی شود مقداری ما کوتاه بیاییم و مقداری شما کوتاه بیایید تا نزاع بینمان تمام شود. گفتم توافق صوری که فایده ندارد، بلکه باید محققانه با هم صحبت کنم و نتیجه به هر جا رسید آن را بپذیریم. اما نمی شود که سر خودمان در این وفاق کلاه بگذاریم.
قائلین به دلالت حدیث غدیر بر امامت از اهل سنت
از جمله کسانی که معنای امامت در حدیث غدیر را به عنوان علی فرض بیان کرده تفتازانی در شرح المقاصد است.[3] عبدالعزیر دهلوی نیز همین مطلب را گفته است. اما افرادی هم قبول کرده اند که حدیث غدیر دلالت بر امامت دارد و این با قرائن معلوم می شود. از جمله ابوحامد غزالی در کتاب «سر العالمین» است. وی استناد به حدیث تهنیت کرده و گفته است این سخن عمر که خطاب به امیرالمومنین (ع) گفت: «بخ بخ أصبحت مولای کل مومن و مومنه»، دلیل روشن بر امامت علی (ع) است[4] .
برخی در اینکه این کتاب از غزالی باشد تشکیک کرده اند، اما بی اساس است، زیرا سبط ابن جوزی در کتاب «تذکره الخواص» سخن غزالی را از سر العالمین نقل کرده است[5] . شاهد دیگر، کلام ذهبی است که تفکر سلفی هم دارد. وی در «میزان الاعتدال» پذیرفته که کتاب برای غزالی است.[6]
فرد دیگر محمد بن طلحه شافعی است. وی در کتاب «مطالب السئول» می گوید: هر معنایی که لفظ مولا در باره پیامبر اکرم (ص) دلالت می کند، پیامبر (ص) همان را برای امیرالمومنین (ع) ثابت کرده است. پیامبر (ص)، نسبت به مومنان هم اولی بود، هم ناصر بود و هم سید آنان بود. علی (ع) نیز چنین است[7] .
سبط ابن جوزی می گوید: مراد از مولا اطاعت مخصوص از پیامبر (ص) است، و معنای آن این است که هر کس من نسبت به او اولی هستم، علی (ع) نسبت به او اولی است. حافظ ابوالفرج اصفهانی نیز به این معنا تصریح کرده است و گفته است: جمله «ألست اولی بالمومنین من انفسهم» نیز بر معنای مذکور دلالت دارد.[8]
در میان عرفاء حکیم سنائی در کتاب «الحدیقه الحقیقه» می گوید:
نائب مصطفی به روز غدیر *** کرده در شرع، مروُ را به امیر
عطار نیشابوری در کتاب «مظهر العجائب» نیز می گوید:
حق تعالی گفت درخمّ غدیر با رسول الله ز آیات منیر
ایّها النّاس این بود الهام او ز آنکه از حق آمده پیغام او
گفت کن تو با خلایق این ندا هستم این دم خود رسولی بر شما
هرچه حق گفته است من خود آن کنم بر تو من اسرار حق آسان کنم
جبرئیل آمد همین با من بگفت من بگویم با شما راز نهفت
این چنین گفته است قهّار جهان حیّ و قیّوم و خدای غیب دان
مرتضی ولی عهد من بود هر که این سرّ را نداند زن بود
نکته: کلمه زن و مرد دو کاربرد دارد: گاه به معنای جنسیت است که مراد همین مذکر و موثت است و گاه به معنای مردانگی و زنانگی است. مثلا قرآن کریم می فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْه»[9] . در این شعر نیز مراد جنس زن نیست، بلکه ویژگی زنانگی است که مورد مذمت قرار گرفته است.
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.