1403/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
موضوع: مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
اشکال دیگر: نکارت در حدیث ریاح بن حارث
اشکال دیگری که ابومریم اعظمی بر امام شرف الدین درباره استناد به حدیث غدیر گرفته این است که می گوید حدیث ریاح بن حارث ضعیف است. یکی از روایاتی که امام شرف الدین برای تواتر و دلالت حدیث غدیر مورد استناد قرار داده روایت ریاح بن حارث است. در این روایت آمده است گروهی در رحبه کوفه خدمت امیرالمومنین (ع) رسیدند و گفتند: «السلام عليك يا مولانا». حضرت پرسیدند شما از چه قومی هستید؟ گفتند: «مواليك يا أمير المؤمنين». حضرت (ع) فرمود: «كيف أكون مولاكم و أنتم قوم عرب»؟ گفتند: ما شنیدیم که رسول خدا (ص) در روز غدیر خم فرمود: «من كنت مولاه فإن هذا مولاه». ریاح می گوید وقتی آنها رفتند من به دنبال آنها حرکت کردم و سوال کردم اینها چه کسانی بودند؟ گفتند گروهی از انصار بودند و در میان آنها ابوایوب انصاری بود.[1]
ابومریم اعظمی در سند این روایت خدشه نکرده اما می گوید: در لفظ این حدیث نکارت هست. (تنها معتبر بودن سند در صحت حدیث کافی نیست، بلکه باید متن هم خالی از نکارت باشد). اشکال وی این است که معنا ندارد که حضرت معنای حدیث را نمی دانسته و برای او معنای حدیث مخفی بوده باشد. در برخی روایات غدیر آمده که پیامبر (ص) دست امیرالمومنین (ع) را گرفتند و فرمودند: «من کنت مولا فعلی مولاه». بنابراین چگونه معنای حدیث می تواند درست باشد؟ [2]
نقد و ارزیابی
ابومریم که نتوانسته در سند خدشه کند به همین خاطر تلاش می کند به گونه ای دیگر حدیث را زیر سوال ببرد. اما آدم عاقل می داند که پرسش همیشه برای ندانستن نیست بلکه گاه اغراض حکمی دیگری می تواند در آن باشد. خداوند از حضرت موسی (ع) سوال می کند: «وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى»[3] . آیا می توان گفت که خداوند این مطلب را نمی دانسته و برای دانستن سوال می کند؟!
آری، یکی از جهات پرسش، دانستن است اما جهات دیگری هم دارد که حکمت آمیز است. در این روایت نیز امیرالمومنین (ع) از سوال خویش از آن جمع دو غرض حکمی داشتند: یکی اینکه با این پرسش می خواستند که قضیه غدیر در آن جمع نقل شود، اینها هم رهط یعنی از 9 نفر بیشتر بودند. غرض دیگر حضرت این بود که مدلول حدیث که مولی در آن به معنای ولای سیاسی و سرپرستی است روشن شود و آنان اقرار به این مطلب کنند.
نکته دیگر اینکه اگر حتی وجه حکمی این امر بر ما معلوم نبود باز شبهه مذکور پاسخ داده می شد، زیرا همین که احتمال معقولی وجود داشته باشد که غرض دیگری در کار است، کافی در رفع شبهه است. چون شبهه وی آن وقت پیش می آید که محرز باشد اما اگر احتمال دیگری وارد باشد استدلال وی باطل می شود. این همان است که گفته می شود: «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال».
اشکال دیگر: ضعف حدیث حارث بن نعمان فهری
امام شرف الدین یکی از وجوهی که برای شهرت و تواتر حدیث آورده است جریان مربوط به حارث بن نعمان فهری است. همان کسی که بعد از جریان غدیر خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و به جریان غدیر و انتخاب امیرالمومنین (ع) اشکال گرفت و از خدا خواست که اگر سخن پیامبر صحت دارد سنگی از آسمان بر او نازل شود و او را هلاک کند و همین قضیه اتفاق افتاد. اینجا بود که آیه اول سوره معارج نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ »[4] . این روایت نیز دو کارکرد دارد یکی دلالت بر اعتبار سند حدیث غدیر می کند و دیگری نشان می دهد که معنای حدیث محبت و نصرت نیست و الا اینگونه باعث برآشفتن حارث نمی شد.
ابومریم می گوید: در مراجعه 12 گفتیم که سند این روایت مخدوش است و به سخن ابن تیمیه ارجاع داد. در جلسات گذشته اشکالات ابن تیمیه بر حدیث غدیر به صورت مفصل نقل و نقد شد.
اشکال دیگر: خرده گیری بر امام شرف الدین
این اشکال ابومریم اعظمی مربوط به مراجعه 57 است. در این مراجعه شیخ سلیم می گوید: ما حدیث غدیر را قبول داریم اما آن تاویل می کنیم که مولی در آن به معنای محب و ناصر است و عمل صحابه در مورد این حدیث را هم حمل بر صحت می کنیم، چرا که اگر صحابه رفتاری انجام دادند، می دانستند که مولی در حدیث به معنای اولی بالتصرف نیست و الا مخالفت نمی کردند. چه بسا قرینه آنان و نیز اهل سنت در این معنا جریان یمن و شکایت از امیرالمومنین (ع) باشد.
امام شرف الدین در مراجعه 58 و در جواب شیخ سلیم فرمودند: «أنا أعلم بأن قلوبكم لا تطمئن بما ذكرتموه، و نفوسكم لا تركن إليه؛ و أنكم تقدّرون رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في حكمته البالغة، و عصمته الواجبة، و نبوته الخاتمة، و أنه سيّد الحكماء و خاتم الأنبياء «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى* عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى»»[5] . امام شرف الدین می فرماید من می دانیم که قلب خودتان هم مطمئن به این معنا نیست و دل تان به این مطلب اطمینان ندارد. شما پیامبر (ص) را حکیم می دانید.
ابومریم در اینجا اشکال می کند و می گوید: این چه نحوه جوابی است که به اشکال شیخ سلیم داده است؟ طرف مقابل شما بحث علمی می کند و می گوید کلمه ولی در غدیر به معنای محب و ناصر است و شاهدی هم می آورد، بعد شما می گویید شما دلتان به این مطلب آرام نیست. این چه بحث علمی است؟ این بحث به درد بازار سبزی فروش ها می خورد، اینها حرف های عامیانه ای است که ارزش علمی ندارد.[6]
امام شرف الدین در ادامه می فرماید: « فلو سألكم فلاسفة الأغيار عما كان منه يوم غدير خم، فقال: لما ذا منع تلك الألوف المؤلفة يومئذ عن المسير؟ و على م حبسهم في تلك الرمضاء بهجير؟ و فيم اهتم بإرجاع من تقدم منهم و إلحاق من تأخر؟ و لم أنزلهم جميعا في ذلك العراء على غير كلأ و لا ماء؟ ثم خطبهم عن اللّه عزّ و جلّ في ذلك المكان الذي منه يتفرقون، ليبلّغ الشاهد منهم الغائب، و ما المقتضي لنعي نفسه إليهم في مستهل خطابه؟ إذ قال: «يوشك أن يأتيني رسول ربي فأجيب، و إني مسئول، و إنكم مسئولون»، و أي أمر يسأل النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عن تبليغه؟». علامه شرف الدین می فرماید ما نباید به گونه ای سخن بگوییم که فلاسفه و دانشمندان وقتی سخن ما را می شنود بر پیامبر (ص) خرده بگیرند که پس این همه مقدمات انجام شده در جریان غدیر خم برای چه بوده است؟ آیا این همه مقدمات را پیامبر خدا (ص) چیدند بعد یک مطلب واضح را بیان کردند؟
ابومریم در نقد این سخن می گوید: کار پیامبر (ص) در بیان محبت و نصرت علی (ع) حکیمانه بوده است، چرا که عده زیادی از صحابه بودند که از امیرالمومنین (ع) دل خوشی نداشتند و نسبت به امیرالمومنین ع بغض داشتند و لذا حکیمانه بود پیامبر (ص) در این جمع این حدیث را بیان کند و نشان دهد که نصرت و محبت امیرالمومنین (ع) نسبت به مومنین خالصانه بوده است .
اگر پیامبر (ص) در این جمع این کار را نمی کرد و ایشان را تبرئه نمی کرد، این افراد در زمان پیامبر (ص) به جهت حفظ آبرو کاری نمی کردند، اما بعد از ایشان توطئه می کردند، و لذا حضرت اینگونه قضیه را فیصله داد.[7]
نقد و ارزیابی
در این اشکال ابومریم برای نقد، شیوه ای را که مورد انتقاد قرار داده و شیوه بقالان می داند، خود نیز به کار برده است. بله اگر جناب شرف الدین به همین جمله اکتفا کرده بود، اشکال شما وارد بود، اما آنچه ایشان در ابتدا بیان می کنند مقدمه است و در ادامه استدلال خود را بیان می کنند. امام شرف الدین با شواهد و قواینی بیان می کند که دلالت کلمه مولی بر اولی بالتصرف واضح و بدیهی می دانند. اکنون اگر شما این حرف را قبول ندارید در مقام نقد آنها بر آیید.
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود