1403/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
موضوع: مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
اشکال ابومریم، بدعت و شرک دانستن بزرگداشت غدیر
سخن در استدلال امام شرف الدین به حدیث غدیر و تواتر آن بود. یکی از وجوهی که ایشان در این باره بیان فرمودند اهتمام خداوند در قرآن و بعد پیامبر گرامی اسلام و بعد امیرالمومنین (ع) به ابن حدیث بود. این موارد در جلسات گذشته به تفصیل شد. وجه دیگری که ایشان بیان کرده اند و نشان دهنده تواتر حدیث غدیر است، اهتمام سایر ائمه اطهار (ع) به این واقعه بوده است. آنان این روز را عید بزرگ دانسته و از شیعیان نیز خواسته اند تا نسبت به آن اهتمام داشته باشند و آن را عید بگیرند. شیعیان نیز این روز را ارج می نهند و به زیارت قبور ائمه اطهار (ع) رفته و فضایل امیرالمومنین (ع) را در این روز ذکر می کنند. بنابراین اهتمام به حدیث غدیر از خدای متعال شروع شد و همواره در طول تاریخ مورد اهتمام بوده و تا زمان ما قطع نشده است. اکنون چگونه می شود چنین واقعه ای متواتر نباشد؟
ابومریم اعظمی در اشکالی این مساله را بدعت و شرک دانسته و گفته است: این عمل شیعیان بدعت و شرک است، چرا که نه در کتاب الله و نه در سنت نبوی ریشه دارد. شما این مسائل را به امامان اهل بیت نسبت می دهید در حالی که آنها آن را به سنت پیامبر (ص) نسبت نداده اند. توسل شیعیان به قبر امیرالمومنین (ع) نیز شرک و از قبیل همان کاری است که مشرکان عصر رسالت نسبت به بت ها انجام می دادند.[1]
عبارت امام شرف الدین در «المراجعات» چنین است: «6. و إن للأئمة التسعة من أبنائه الميامين طرقا- في نشر هذا الحديث و إذاعته- تريك الحكمة محسوسة بجميع الحواس، كانوا يتخذون اليوم الثامن عشر من ذي الحجة عيدا في كل عام، يجلسون فيه للتهنئة و السرور، بكلّ بهجة و حبور، و يتقربون فيه إلى اللّه عزّ و جلّ بالصوم و الصلاة، و الابتهال- بالأدعية- إلى اللّه تعالى، و يبالغون فيه بالبر و الإحسان، شكرا لما أنعم اللّه به عليهم في مثل ذلك اليوم من النص على أمير المؤمنين بالخلافة، و العهد إليه بالإمامة، و كانوا يصلون فيه أرحامهم، و يوسعون على عيالهم، و يزورون إخوانهم، و يحفظون جيرانهم و يأمرون أولياءهم بهذا كله.
7- و بهذا كان يوم 18 من ذي الحجة في كل عام عيدا عند الشيعة، في جميع الأعصار و الأمصار، يفزعون فيه إلى مساجدهم، للصلاة فريضة، و نافلة، و تلاوة القرآن العظيم، و الدعاء بالمأثور، شكرا للّه تعالى على إكمال الدين، و إتمام النعمة، بإمامة أمير المؤمنين، ثم يتزاورون، و يتواصلون فرحين مبتهجين، متقرّبين إلى اللّه بالبر و الإحسان، و إدخال السرور على الأرحام و الجيران، و لهم في ذلك اليوم من كل سنة زيارة لمشهد أمير المؤمنين، لا يقل المجتمعون فيها عند ضراحه عن مائة ألف يأتون من كل فجّ عميق، ليعبدوا اللّه بما كان يعبده في مثل ذلك اليوم أئمتهم الميامين، من الصوم و الصلاة و الإنابة إلى اللّه و التقرب إليه بالمبرّات و الصدقات و لا ينفضّون حتى يحدقوا بالضراح الأقدس، فيلقوا في زيارته خطابا مأثورا عن بعض أئمتهم، يشتمل على الشهادة لأمير المؤمنين بمواقفه الكريمة، و سوابقه العظيمة، و عنائه في تأسيس قواعد الدين، و خدمة سيد النبيين و المرسلين، إلى ما له من الخصائص و الفضائل، التي منها عهد النبي إليه، و نصه يوم الغدير عليه.
هذا دأب الشيعة في كل عام، و قد استمر خطباؤهم على الإشادة في كل عصر و مصر، بحديث الغدير مسندا و مرسلا، و جرت عادة شعرائهم على نظمه في مدائحهم قديما و حديثا، فلا سبيل إلى التشكيك في تواتره من طريق أهل البيت و شيعتهم، فإن دواعيهم لحفظه بعين لفظه، و عنايتهم بضبطه و حراسته و نشره و إذاعته بلغت أقصى الغايات، و حسبك ما تراه في مظانه من الكتب الأربعة و غيرها من مسانيد الشيعة المشتملة على أسانيده الجمّة المرفوعة و طرقه المعنعنة المتصلة، و من ألمّ بها تجلّى له تواتر هذا الحديث من طرقهم القيّمة»[2] .
نقد و ارزیابی
این دو اشکالی است که محمد بن عبدالوهاب و پیروان وی همواره برای رمی نه فقط شیعه، بلکه تمام مسلمانانی که نسبت به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) و اولیای الهی توسل دارند و به زیارت قبور آنها می روند، طرح شده است. اینان می گویند حرکت به قصد زیارت قبور حتی زیارت قبر پیامبر (ص)، بدعت و شرک است و یا گرفتن جشن و سرور و بزرگ شمردن آنها شرک است. وهابیون تنها خودشان را بر حق می دانند و سایر مذاهب اعم از شیعه و غیر شیعه را گرفتار بدعت و یا شرک می دانند. استدلال آنها این است که این کارها در زمان و سنت پیامبر (ص) و صحابه نبوده و بدعت است. توسل و بوسیدن قبور هم شرک است.
حقیقت بدعت در دیدگاه عالمان شیعه و اهل سنت
در بررسی این اشکال باید ببینیم حقیقت بدعت و شرک چیست و آیا این کارها جزء بدعت شرک است یا نه؟ همه قبول داریم که بدعت گذاری در دین امری حرام است «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه ». شرک نیز حرام است، اما مهم تشخیص مصداق بدعت و شرک است. در تعریف «بدعت» بدون اختلاف میان فریقین گفته اند: «البدعه ادخال ما لیس فی الدین بالدین بما انه دین». هر فعلی را که کسی داخل در دین کند و حال آنکه جزء دین نبوده است، بدعت است.
ابن رجب حنبلی در تعریف بدعت گفته است: « مَا أُحْدِثَ مِمَّا لَا أَصْلَ لَهُ فِي الشَّرِيعَةِ يَدُلُّ عَلَيْهِ، فَأَمَّا مَا كَانَ لَهُ أَصْلٌ مِنَ الشَّرْعِ يَدُلُّ عَلَيْهِ، فَلَيْسَ بِبِدْعَةٍ شَرْعًا، وَإِنْ كَانَ بِدْعَةً لُغَةً، »[3] بدعت چیزی است که جدید است و در شریعت ریشه و اصلی ندارد، اما اگر اصلی داشته باشد مانند اینکه عام و مطلقی در شریعت باشد که این مورد شامل آن شود بدعت نیست. مثلا عمومات می گوید تکریم نبی (ص) خوب است اگر مسلمانی پیامبر اکرم (ص) را تعظیم و تکریم کند امر خوبی است. حالا اگر بعد از رحلت ایشان، باز ایشان را تعظیم کند به این صورت که شیرینی بین مردم پخش کند و یا بنر نصب کند، این دیگر بدعت نیست.
ابن حجر عسقلانی در «فتح الباری» در این باره گفته است: « وَالْمُرَادُ بِهَا مَا أُحْدِثَ وَلَيْسَ لَهُ أَصْلٌ فِي الشَّرْعِ وَيُسَمَّى فِي عُرْفِ الشَّرْعِ بِدْعَةً وَمَا كَانَ لَهُ أَصْلٌ يَدُلُّ عَلَيْهِ الشَّرْعُ فَلَيْسَ بِبِدْعَةٍ فَالْبِدْعَةُ فِي عُرْفِ الشَّرْعِ مَذْمُومَةٌ بِخِلَافِ اللُّغَةِ »[4] .
علامه مجلسی هم در «بحارالانوار» می فرماید: « البدعة في الشرع ما حدث بعد الرسول ص و لم يرد فيه نص على الخصوص و لا يكون داخلا في بعض العمومات أو ورد نهي عنه خصوصا أو عموما فلا تشمل البدعة ما دخل في العمومات مثل بناء المدارس و أمثالها الداخلة في عمومات إيواء المؤمنين و إسكانهم و إعانتهم و كإنشاء بعض الكتب العلمية و التصانيف التي لها مدخل في العلوم الشرعية و كالألبسة التي لم تكن في عهد الرسول ص و الأطعمة المحدثة فإنها داخلة في عمومات الحلية»[5] : بدعت بطور كلى هر چه پس از پيغمبر (ص) پديد آمده و نص بخصوصى در آن نيامده و عمومات آيات و روايات شامل آن نيست يا بطور خصوص يا عموم از آن نهى شده و بدعت شامل اعمالى نيست كه عموم ادله واردند مانند مدرسه ساختن و امثالش كه داخلند در عموم امر بجا دادن مؤمنان و اسكان و اعانت بر آنان، و چون انشاء برخى كتابهاى دينى و تاليفاتى كه در باره علوم شرعيه باشند، و چون جامهها كه در زمان رسول خدا (ص) نبوده و خوراكهاى تازه در آمد كه مشمول عموم ادله حليتند.
وقتی از ابن اثیر صاحب کتاب «النهایه» درباره عمل خلیفه دوم در به جماعت خواندن نافله سوال شد که آیا بدعت است یا نه، گفت: با استناد به به حدیث «اقتدا» و حدیث «علیکم بسنتی و سنة خلفاء الراشدین من بعدی»، این کاری که خلیفه دوم انجام داده است اشکالی ندارد. شیعه نیز در مورد فرمایشات اهل بیت (ع) همین استدلال را می گوید و به حدیث ثقلین است استناد می کند، در حالی که حدیث ثقلین متواتر است اما حدیث اقتدا از نظر بزرگان اهل سنت اشکال دارد. در مورد حدیث دوم هم سوال می کنیم خلفاء النبی (ص) به چه کسی گفته می شود؟ اصطلاح خلفا راشدین، اصلاحی نو است و مصداق آن را حدیث ثقلبن مشخص می کند.
راه به دست آوردن سنت جامع و کامل نبوی (ص)
نکته دیگر اینکه ممکن است مبانی فقیه متفاوت باشد. مثلا در میان اهل سنت چهار مذهب: فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی وجود دارد. مذهب حنبلی مبتنی بر قیاس است. ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود می گوید: علما در اینکه چه حدیثی صحیح و چه حدیثی غیر صحیح است، اختلاف نظر دارند؟ برخی مانند ابوحنیفه سختگر است و تنها 17 حدیث نبوی را صحیح می داند. به همین خاطر است که ابوحنیفه برای اینکه سایر مسائل دین را حل کند به سراغ قیاس رفته است. در مقابل امام احمد حنبل، شدیدا قیاس را رد می کند. وی در کتاب «المسند» خود 30 هزار حدیث را آورده و قبول دارد. پس ابوحنیفه یک مبنا و امام احمد مبنای دیگری دارد. مذهب فقه مدینه که مالک بن انس بود حدیث گرا هست. ابوحنیفه برای عراق است و مکتب رای و قیاس داشت. امام شافعی بینا بین است. بنابراین مبانی فقهی متفاوت است. مذهب فقهی شیعه نیز برای خودشان مبنایی دارند. کتاب و سنت از مبانی شیعه است.
سوال این است که سنت النبی (ص) که میان ما و سایر مذاهب مشترک است، سنت کامل و جامع را چگونه می توان به دست آورد؟ طبق عقیده شیعه این سنت کامل در اختیار اهل بیت (ع) است که خود پیامبر (ص) توسط حدیث ثقلین قول و فعل آنان را امضا کرده است. عترت جایگزین سنت نمی شود، همان گونه که سنت نبوی هم در عرض کتاب نیست بلکه مبین آن است. «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم»[6] . بنابراین سنت نبوی (ص) بیان قرآن است، اما چه کسی است که این بیان قرآن را به صورت کامل در اختیار دارد؟ فردی از امام کاظم (ع) سوال کرد: آیا هر چیزی که در دین نیاز داریم در کتاب و سنت نبی هست یا شما خودتان هم چیزی اضافه می کنید؟ «عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ». امام (ع) فرمود: « قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص»[7] . در روایت دیگری وقتی سوال شد این مطالب در کجای قرآن و سنت آمده است ؟ حضرت فرمود عند اهله است. از سنت چیزی از بین نرفته است و آن نزد اهل بیت (ع) است.
بنابراین بحث در اینجا مبنایی است و اگر مبنا را قبول ندارید، حق ندارید بگویید بدعت و شرک است. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده پیگیری می شود.