1404/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
نظریه قرب الهی در ملاک و معیار اخلاق
از جمله نظریه هایی که درباره ملاک و معیار اخلاق بیان شده است نظریه قرب الهی است. این نظریه که از سوی آیت الله مصباح بیان شده، کمال مطلوب و سعادت حقیقی یا همان قرب الهی را ملاک خوبی و بدی ها می داند.
یازده نکته درباره نظریه قرب
حاصل نظریه ایشان چنین است:
1. ارزش اخلاقی تابع تاثیری است که فعل اخلاقی در تحصیل کمال و سعادت حقیقی انسان دارد. اگر فعلی که انسان انجام می دهد در سعادت او تاثیر مثبت داشته باشد، فضیلت اخلاقی و اگر تاثیر منفی داشته باشد رذیله اخلاقی است.
2. ارزش اخلاقی در سایه انتخاب آزادانه حاصل می شود. اگر فعلی جبری باشد و یا عنصر آگاهی در آن نباشد، فضیلت و رذیلت اخلاقی شمرده نمی شود. در واقع فعل اخلاقی فعلی است که از روی آزادی و اختیار انجام می گیرد.
3. ممکن است دیدگاه افراد درباره اینکه سعادت حقیقی و کمال مطلوب چیست مختلف باشد، علاوه بر اینکه راه رسیدن به آنها نیز مورد اختلاف است. این اختلاف موجب اختلاف نظر درباره افعال اخلاقی می شود. بنابراین دستیابی به دیدگاه صحیح در گرو شناخت صحیح راه کمال انسان و راه رسیدن به آن کمال است. از اینجا می توان به نقش جهان بینی در اخلاق یا حکمت نظری در حکمت عملی پی برد.
4. از منظر قرآن کریم و روایات اسلامی کمال مطلوب چیست؟ پاسخ، قرب به خدای متعال است. هر چقدر انسان به خدا نزدیک تر شود به کمال نزدیک تر خواهد بود، زیرا خدای متعال قله کمال و اول و آخر همه چیز است. ذات اقدس الهی، کمال مطلق است و هر کمال بالغیری باید به او منتهی شود، و غیر از این راهی نیست.
اگر بخواهیم در خداشناسی راه صحیح را طی کنیم، غیر از راه پیامبر اکرم (ص) و راه اهل بیت (ع)، راهی نیست. وجه آن نیز این است که اگر ما در جهان بینی با برهان، وجود خدای متعال را اثبات کردیم و ثابت کردیم که او مبدا المبادی و غایه الغایات است، در این صورت جز اینکه انسان خود را به خداوند نزدیک کند که قله کمال است راهی نیست.
این سوال که کدام فعل، ما را به قرب الهی می رساند، همانند این سوال است که یک خانه خوب چه ویژگی هایی دارد. روشن است که در مورد خانه باید به سراغ کارشناس خانه برویم، در بحث افعال منتهی به قرب هم باید به سراغ معصومین (ع) برویم.
نکته دیگر اینکه کار در صورتی مقبول خداوند است که برای قرب به سوی او صورت گرفته باشد. و ما چون به سمت خداوند که قله و اصل کمال است، حرکت می کنیم، خود نیز کمال پیدا می کنیم. البته نکته مهم در این میان عنصر ایمان است. عملی که فرد انجام می دهد، در صورتی که عمل خیر باشد، کمال به شمار می رود اما آنچه باعث کمال نفس است، انجام عمل به نیت صحیح است.
5. قرب به خداوند، نه مکانی و نه تشریفاتی است. (گفته شد کار خوب، کاری است که فرد را به خدا نزدیک کند و کار بد آن چیزی است که فرد را از خداوند دور کند)، بلکه قرب تکوینی و حقیقی است. و این واقعیتی است که جبری نیست. قرب و بعد اختیاری است. آیه شریفه «و أحسن کما أحسن الله إلیک» یعنی تخلقوا باخلاق الله. هر انسانی صفات الهی را در خود ایجاد کند قرب الی الله پیدا کرده است.
6. مراد از قرب اختیاری و اکتسابی، صرف قرب معرفتی حاصل از تفکر عقلی نیست، زیرا چنین معرفتی ملازم با قرب به خداوند نمی باشد. این معرفت (علم حصولی) گاهی خود حجاب اکبر می شود. علم اگر همراه با تزکیه همراه نباشد قرب نمی آورد. آری نردبان خوب است اما باید با تهذیب همراه باشد.
7. از آیات و روایات به دست می آید که روح انسان در اثر اعمال خاصی رابطه قوی تری با خداوند پیدا می کند که در پرتو آن نفس انسان کامل تر می شود و هر قدر کمالش بیشتر شود لذت های معنوی اش بیشتر و بهره بیشتری از سعادت مندی می برد.
8. رابطه وجودی یاد شده که در سایه اعمال خاص انجام می شود از سنخ اعمال حضوری است. و علم حضوری اشتداد پذیر است زیرا عین هویت انسان است که تکامل می پذیرد. تفاوت مراتب انسان ها با همین معیار ها سنجیده می شود.
9. راه تقویت نفس و قرب به خداوند چیست؟ پاسخ عمل به دستورات الهی است، زیرا کسی غیر از خداوند، شناخت کامل به نفس انسان و استعدادها و راه به فعلیت رساندن آنها ندارد.
10. مهم ترین مانع در این میان چیست؟ مهم ترین عاملی که مانع قرب انسان به خداوند است، تفکر استقلالی نسبت به خود و موجودات دیگر و به قول دیگر شرک است. اگر سر سوزنی انسان توقع استقلال داشته باشد، سقوط می کند. لذا از مقام بالای پیامبر اکرم (ص) به عنوان عبد الهی یاد می شود: «اشهد أنّ محمدا عبده و رسوله». تا انسان عبد نشود به سعادت نمی رسد.
11. از دیدگاه جهان بینی توحیدی، زندگی دنیوی مقدمه برای زندگی اخروی است و سعادت انسان در زندگی اخروی معنا پیدا می کند. نتیجه آنکه ارزش اصیل در بینش اسلامی ناشی از بندگی خدا است (کار خوب کاری است که بندگی خدا باشد). و هر چیزی که مستقیما در این مسیر قرار گیرد ارزش مستقل خواهد داشت، و هر چیزی که در این مسیر به صورت غیر مستقیم کمک می کند باز ارزشمند است. در مقابل هر چیزی که با عبودیت خدا منافات داشته باشد، مستقیم یا غیر مستقیم، چیز بدی است.