« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1404/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

نظریه پرستش در ملاک و معیار رفتارهای اخلاق

این نظریه در کلام شهید مطهری بیان شده است. نکاتی در توضیح کلام شهید مطهری بیان می شود:

1. حقیقت پرستش و عبادت چیست؟ عبارت از خضوع و کرنش قلبی در برابر خدای متعال که کمال مطلق است به دست می آید. کمال مطلق بودن خداوند بدین معنا است که او دارای شأن خالقیت و ربوبیت است و اینها تجلیات کمال مطلق بودن الهی است، و لذا اگر کسی در برابر موجودی با این نیت که او را کمال مطلق و خالق و رب بداند، خضوع کند، شرک است.

2. بایدها و نبایدهای اخلاقی، قالب های رفتاری عبادت هستند، یعنی احکام اخلاقی دارای ارزش از جنس عبادت و آنچه ضد ارزش است از جنس شرک به خداوند است.

2. هر قالب رفتاری نمی تواند، به عنوان قالب عبادت و پرستش شناخته شود، بلکه از آن جا که عبادت مربوط به خداوند است، رفتارهایی که به اراده حق تعالی مستند شود، رفتارهای عبادی شناخته می شوند. بر این اساس کسی که مثلا راست می گوید، خدا را عبادت می کند.

4. استناد این قالب های رفتاری اخلاقی به اراده الهی، از باب اراده تکوینی نیست، زیرا این اراده تکوینی نیست که منشا این قالب ها است، بلکه اراده تکوینی الهی جبری و تخلف ناپذیر است و اخلاق را نمی توان به اراده تکوینی الهی استناد داد. اخلاق اموری اختیاری است به گونه ای که برای انسان امکان تخلف است. بنابراین معلوم می شود که رفتارهای اخلاقی مستند به اراده تشریعی الهی است.

 

عبادت تکوینی و عبادت تشریعی

5. در رابطه با احکام اخلاقی، علاوه بر اختیار، عنصر عقل هم دخالت دارد یعنی موجودی رفتارش اخلاقی به شمار می رود که هم از ویژگی اختیار و هم عقل برخوردار باشد. بنابراین وقتی از عبادت به معنای مصطلح استفاده می کنیم، این اصطلاح تنها مربوط به انسان است و شامل سایر موجودات نمی شود. بله روح و حقیقت عبادت که همان خضوع در برابر کمال مطلق است، در همه موجودات وجود و عمومیت دارد، یعنی طبق این معنا همه موجودات در برابر خدای متعال مشغول عبادت هستند.

 

به عبارت دیگر اگر اراده تشریعی الهی را در مقوله اخلاق دخیل بدانیم، این اراده دو شرط دارد: یکی اختیار و دیگری عقل است. موجودی که این دو شرط را دارد، عملش عبادت مصطلح خوانده می شود، اما در سایر موجودات این نیست. اما اگر مراد از عبادت، روح و حقیقت عبادت باشد، به این لحاظ همه موجودات آسمانی و زمینی و حیوان و جماد، همه خدا را عبادت می کنند.

آیات متعددی در قرآن بیان می کند که همه چیز خداوند را سجده می کنند، و سجده یکی از نشانه های بارز عبودیت است.

قرآن در آیه 18 سوره حج می فرماید: «﴿أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاء﴾»[1] : آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است، و خورشيد و ماه و[تمام‌] ستارگان و كوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‌كنند؟ و بسيارى‌اند كه عذاب بر آنان واجب شده است. و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى‌دارنده‌اى نيست، چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‌دهد.

قسمت ابتدای آیه به معنای عبادت تکوینی است که همان خضوع در برابر کمال مطلق است و همه موجودات این ویژگی را دارند. این خضوع تکوینی به اراده تکوینی الهی است. بعد در ادامه مساله عبادت تشریعی مطرح می شود که مربوط به انسان ها است. انسان ها همه خداوند را عبادت می کنند از جهت تکوینی و بعضی عبادت نمی کنند به لحاظ اراده تشریعی.

 

کلام علامه طباطبایی درباره سجده موجودات

علامه در تفسیر این آیه می فرماید: « و تعميم السجدة لمثل الشمس و القمر و النجوم و الجبال من غير أولي العقل دليل على أن المراد بها السجدة التكوينية و هي التذلل و الصغار قبال عزته و كبريائه تعالى و تحت قهره و سلطنته، و لازمه أن يكون «مَنْ فِي الْأَرْضِ» شاملا لنوع الإنسان من مؤمن و كافر إذ لا استثناء في السجدة التكوينية و التذلل الوجودي.

و عدم ذكر نفس السماوات و الأرض في جملة الساجدين مع شمول الحكم لهما في الواقع يعطي أن معنى الكلام أن المخلوقات العلوية و السفلية من ذي عقل و غير ذي عقل ساجدة لله متذللة في وجودها تجاه عزته و كبريائه، و لا تزال تسجد له تعالى سجودا تكوينيا اضطراريا.

و قوله: «وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ» عطف على «مَنْ فِي السَّماواتِ» إلخ. أي و يسجد له كثير من الناس، و إسناد السجود إلى كثير من الناس بعد شموله في الجملة السابقة لجميعهم دليل على أن المراد بهذا السجود نوع آخر من السجود غير السابق و إن كانا مشتركين في أصل معنى التذلل، و هذا النوع هو السجود التشريعي الاختياري بالخرور على الأرض تمثيلا للسجود و التذلل التكويني الاضطراري و إظهارا لمعنى العبودية»[2]

علامه می فرماید: و اينكه در آيه مورد بحث سجده را به غير عقلا از قبيل خورشيد و ماه و ستارگان و كوه‌ها نسبت داده، خود دليل بر اين است كه مراد از آن، سجده تكوينى است، نه سجده تشريعى و تكليفى. و سجده تكوينى عبارت است از تذلل و اظهار كوچكى در مقابل عزت و كبريايى خداى عز و جل، و در تحت قهر و سلطنت او. و لازمه آن اين است كه كلمه" من" در جمله" مَنْ فِي الْأَرْضِ" شامل نوع انسان، از مؤمن و كافر، بشود چون در سجده تكوينى و تذلل وجودى، استثنايى نيست.

و اگر در زمره سجده كنندگان خود آسمان و زمين را نام نبرد، با اينكه حكم سجده تكوينى شامل آنها نيز هست، مى‌فهماند كه معناى كلام اين است كه مخلوقات علوى و سفلى چه آنها كه عقل دارند و چه آنها كه ندارند، در وجودشان خاضع و متذلل در برابر عزت و كبريايى خدايند، و مدام با هستى خود به طور تكوين و اضطرار سجده مى‌كنند.

جمله:" وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ" عطف است بر جمله" مَنْ فِي السَّماواتِ ..." و معنايش اين است كه: سجده مى‌كند براى او هر كس كه در آسمانها و زمين است و نيز سجده مى‌كند براى او بسيارى از مردم. و اگر سجده آدمى را به بسيارى از آنان نسبت داد، خود دليلى است بر اينكه منظور از اين سجده نوع ديگرى از سجده و غير از سجده سابق است، چون اگر همان مقصود بود، تمامى افراد بشر در آن سجده شركت دارند. پس اين نوع سجده همان سجده تشريعى، و اختيارى و به رو افتادن به زمين براى تجسم تذلل است، تا آن تذلل و عبوديت تكوينى و ذاتى را اظهار كنند.

 

پاسخ شبهه قلم به اینجا رسید و سر بشکست

خدای متعال در سرشت موجودات خضوع را قرار داده است، و برخی از آنها این عمل را از روی اختیار و برخی غیر اختیار انجام می دهند. انسان موجودی است که در سرشت او اختیار قرار داده شده است (اما سرشت حیوان و آتش، اختیار نیست) یعنی انسان به جعل بسیط، مختار خلق شده است. البته گاه به این اختیار خود علم دارد و گاه ندارد. بنابراین انسان هر کاری که انسان انجام می دهد اعم از این که ضمیر خودآگاه او دخالت داشته باشد یا نه، اختیاری است. این مطلب حل شبهه معروف صاحب کفایه است که فرمود: «قلم به اینجا رسید و سر بشکست»، به همین مطلب است. ایشان فرمود: افعال انسان مسبوق به اراده است و خود اراده نیز مسبوق به اراده دیگری است و همین گونه پیش می رود و در اراده ها تسلسل حاصل می شود. پاسخ آن است که افعال جوارحی انسان چون مسبوق به اراده هستند، اختیاری هستند، و خود اراده نیز اختیاری است اما دیگر مسبوق به اراده دیگری نیست. توضیح آنکه هر چند اراده انسان اختیاری است اما دیگر ارادی نیست. بنا نیست که هر فعل اختیاری انسانی ارادی باشد، بلکه سرشت نفس انسان اختیار است. در برخی کارهای بیرونی انسان اراده هم هست، اما تکیه گاه اراده، اختیار انسان است. بنابراین اراده انسان اختیاری است چون از جوهر نفس انسان که مختار خلق شده، شکل گرفته است. اگر جن و انس هم جمع شوند نمی توانند اختیار را از انسان بگیرند. حاجی سبزواری در این باره می فرماید

وَ الشَّىْ‌ءُ لَمْ يوجِدْ مَتَى لَمْ يوجَدا / وَ بِاخْتيارٍ اخْتيارٌ ما بَدا

وَ كَيْفَ فِعْلُنا إلَيْنا فُوِّضا / وَ إنَّ ذا تَفْويضَ ذاتِنا اقْتَضَى‌

می گوید این اختیار ما دست خود ما نیست، بلکه این خداوند است که خواسته ما مختار خلق شویم. اختیار جوهر وجود انسان است و قابل سلب از او نیست.

 

نسبت نظریه پرستش با دیدگاه اشاعره در حسن و قبح

دیدگاهی که شهید مطهری درباره ملاک و معیار فعل اخلاقی بیان می کند درست و قابل قبول است. ممکن است یک اشعری بگوید: شما می گویید که قالب های اخلاقی که روح عبادت است، به اراده الهی مستند است، و این همان حرف ما است که می گوییم منشا حسن و قبح های رفتار انسان، اراده تشریعی الهی است. به بیان دیگر شما اخلاق را بر اساس پرستش معنا کردید و گفتید افعال اخلاقی باید استناد به خداوند و اراده تشریعی او پیدا کند، خوبی و بدی مربوط به اراده تشریعی الهی است و این همان دیدگاه ما در حسن و قبح شرعی است.

بررسی این مساله و پاسخ به این شبهه انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.


[2] المیزان، علامه طباطبایی، ج14، ص359- 360.
logo