1404/02/21
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
نقد و بررسی نظریه مارکسیست درباره ملاک اخلاق
گفته شد یکی از نظریاتی که درباره ملاک و معیار رفتارها و ارزش های اخلاقی بیان شده از سوی مارکسیست ها است. آنان از نظر فلسفی طرفدار ماتریالیسم یا همان اصالت ماده و از نظر منطقی معتقد به دیالکتیک اند. این منطق معتقد است که حرکت و تحول در اثر یک تضاد درونی (تز، آنتی تز و سنتز) شکل می گیرد.
مارکسیست در مورد تحولات اجتماعی، طرفدار ماتریالیست تاریخی است به این معنا که برای تاریخ، هویت مادی قائل است و زیر بنای تحول در آن را اقتصاد و تولید و روابط اقتصادی می داند.
نقد اصل تضاد
یکی از اصول این نظریه، اصل تضاد است که در ماتریالسیت دیالکتیک مطرح شده این است. شهید مطهری در نقد این اصل گفته اند: اینگونه نیست که همواره حرکت و تحول زاییده تضاد باشد، بلکه گاه قضیه بر عکس می شود و تضاد زاییده حرکت می شود. در همان مثال معروف تخم مرغ و جوجه، تضاد وقتی رخ می دهد که جوجه بالفعل ایجاد شده باشد. و روشن است که این امر وقتی اتفاق می افتد که در درون تخم مرغ، حرکت و تحول تا رسیدن به جوجه رخ داده باشد. بنابراین این سخن اشتباه است که تضاد، مقدم بر حرکت و عامل آن است. شهید مطهری می فرماید: آنچه منشا واقعی حرکت در پدیده های طبیعی است، میل و گرایشی است که در موجودات طبیعی به سمت کمال وجود دارد. مثلا در این تخم مرغ که بالفعل جماد است و پرنده نیست، اما در درون آن قابلیت پرنده شدن وجود دارد. این میل طبیعی است که استعداد را به فعلیت می رساند و عامل حرکت می شود. البته این مساله نیازمند معدات و شرایط بیرونی است. بنابراین اولا: منشا درونی حرکت و تحولی که در طبیعت رخ می دهد، همواره تضاد درونی نیست، ثانیا: شرایط و معدات این حرکت، عامل بیرونی است.
نقد دیگر این است که می پرسیم: شما از کجا می گویید که اینها با هم می جنگند، ممکن است تعاون باشد که می خواهند به امر دیگری برسند؟ ما می توانیم از منظر تعاون به عالم بنگریم نه تضاد. در مورد کارگر و کارفرما نیز حتما نباید جنگی میان آنها برقرار باشد، بلکه اگر عدالت حاکم باشد می تواند تعاونی بر این امر داشته باشند.
نقد زیر بنا بودن اقتصاد
نقدی که بر ماتریالیسم تاریخی وارد است این است که این اندیشه بر خلاف واقعیت های تاریخی است. این نظریه معتقد است، عنصر تاریخ، مادی است و زیربنای آن امور مادی و اقتصادی است و فرهنگ و اخلاق بر آنها بنا می شود. طبق دیدگاه اینان باید انقلاب در کشورهای که نظام سرمایه داری دارند رخ می داد، زیرا کاپیتالیسم، نقطه اوج این تضاد بوده است، در حالی که این انقلاب در آن جا رخ نداده و اینها با هم تفاهم زندگی کردند. بر عکس در کشورهایی مانند روسیه با اینکه به مرحله سرمایه داری نرسیده بودند اما انقلاب شد.
عامل اقتصاد از دیدگاه اسلام قطعا مهم است و یکی از عوامل موثر در تحولات تاریخی است. «من لا معاش له لا معاد له»، اما آیا یگانه عامل و اساسی ترین آن است؟ خیر اینگونه نیست. واقعیت های تاریخی بر خلاف آن است. به عنوان نمونه آیا می توان گفت نهضت کربلا که تحولات بزرگی را ایجاد کرد، بر پایه مسائل اقتصادی بوده است؟ و یا جریان مقاومت غزه در برابر استکبار، به جهت خواسته های اقتصادی است؟ و یا در قضیه انقلاب اسلامی ایران، تنها مساله معیشتی در ایجاد این انقلاب مطرح بوده است؟ خیر، اینگونه نیست. درست است که در انقلاب ما مسائل معیشتی هم مطرح بوده است اما عمده آن مربوط به مسائل انسانی و ایمانی بوده است.
نقد اصالت جامعه
اندیشه مارکسیسم مبتنی بر سوسیالیسم یا همان اصالت جامعه است. (کمونیسم به معنای جامعه اشتراکی است. «کمون» به معنای اشتراک است و سوسیال به معنای جامعه است. سوسیالیسم به معنای اصالت جامعه در مقابل لیبرالیسم به معنای اصالت فرد است).
گفته شد اصالت جامعه ای که در آن فرد هیچ هویت فرهنگی ندارد و ظرف خالی است غلط است. هر انسان و فردی، فطرتا آورده هایی دارد و خالی نیست و آن گرایش ها و تمایلات فطری است. البته این تمایلات باید شکوفا شود که عوامل اجتماعی در آن دخالت دارد. علاوه بر اینکه گاه فردی که بر مسیر فطرت خود حرکت کرده است، نه تنها از جامعه تاثیر نپذیرفته بلکه جامعه را دگرگون کرده است.
نقد معیار اخلاق در اندیشه مارکسیست
نقد دیگر این دیدگاه آن است که معیاری که اینان به عنوان اخلاق بیان کرده اند نادرست است. سوال می کنیم: آیا اخلاق فعل اختیاری انسان است یا نه؟ روشن است که فعل اختیاری است زیرا اساسا موضوع اخلاق، فعل اختیاری انسان است و اگر چیزی اختیاری نباشد، اخلاق یعنی بد و خوب درباره آن معنا ندارد. مثلا ما نسبت به گردش خون بدنمان مسئولیتی نداریم، زیرا به صورت جبری انجام می گیرد، اما نسبت به غذایی که می خواهیم بخوریم، مسئول هستیم، زیرا به اختیار ما است. بنابراین شالوده اخلاق بر رفتار اختیاری است و الا اگر اختیاری نباشد، اخلاق معنا نخواهد داشت.
نقد انحصار راه تکامل در انقلاب مورد نظر آنان
نقد دیگر این نظریه این است که بر فرض بپذیریم که معیار ارزش های اخلاقی تکامل انقلابی جامعه است (تکامل انقلابی که از رهگذر تضاد به وجود می آید)، اما می پرسیم که چه کسی گفته است که راه تکامل منحصر در انقلابی است که شما گفته اید (یعنی تبدیل تغییرات کمی به کیفی). چه بسا انقلاب هایی رخ دهد که به جای رسیدن به کمال به سمت انحطاط بروند. از آن طرف ممکن است امری به تدریج به تکامل برسد و انقلاب ناگهانی در آن رخ ندهد. در طبیعت هم گاهی سیر پیشرفت تغییرات استکمالی و گاه نزولی است، مثل اینکه درختی پژمرده شده و می میرد و تبدیل به جماد می شود.
برای بررسی بیشتر به فلسفه اخلاق، شهید مطهری، و دروس فلسفه اخلاق، آیت الله مصباح یزدی مراجعه شود.