1404/02/15
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ به شبهات فضای مجازی
موضوع: پاسخ به شبهات فضای مجازی
اشکال بر ولایت سیاسی انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام)
مستشکل می گوید: ولایت سیاسی در قرآن مطرح نشده است و پیامبر اکرم (ص) هم اگر حکومت تشکیل دادند به جهت مقام الهی نبوده بلکه امری مردمی بود. اگر ایشان به مدینه هجرت نمی کردند و دو قبیله اوس و خزرج به این نتیجه نمی رسیدند که باید با هم متحد شوند و رهبری پیامبر را بپذیرند، اصلا حکومتی تشکیل نمی شد. بر این اساس حکومت امیرالمومنین (ع) هم جنبه الهی نداشته و ایشان هم مقام ولایت سیاسی را نداشتند.
در روز انذار، پیامبر (ص) به بقیه فرمود: کدامیک از شما به من ایمان می آورید تا وصی و خلیفه من باشید. این سخن را پیامبر (ص) در زمانی بیان کردند که خود امامت سیاسی و حکومت نداشتند. روشن است که خلیفه ایشان نیز حکومتی ندارند. و یا حضرت عیسی (ع) حکومت تاسیس نکردند، و لذا شمعون صفا هم که به عنوان وصی خود انتخاب کردند، دارای امامت سیاسی نبودند. دستگیری ایشان توسط رومیان هم به خاطر همین امامت سیاسی بوده است. در جریان غدیر خم نیز مساله امامت سیاسی مطرح نبود، بلکه بیان احکام مورد نظر بوده است.
پاسخ
طرح این مباحث با اهداف سیاسی و اغراض پشت پرده
نکته اول این است که این مباحث به دو صورت مطرح می شود: گاه یک بحث علمی است و گاه با جهت گیری های سیاسی، حزبی و اغراضی پشت پرده (آگاهانه و یا ناآگاهانه) بیان می شود. خصوصا وقتی این مباحث در فضای مجازی مطرح می شود، معمولا صورت دوم مورد نظر است.
طراحی این مباحث نوعا از بیرون مرزهای کشور و توسط دشمنان اسلامی انجام گرفته و عده ای آگاهانه و عده ای ناآگاهانه پادوی اینها می شوند.
نظام اسلامی یک پدیده جدید و غیر از صدر اسلام، تشکیل چنین نظام سیاسی که مبتنی بر ولایت الهی باشد، تاکنون شکل نگرفته است. در دورانی که ما زندگی می کنیم، دشمن تلاش های زیادی می کند، تا دین را از عرصه سیاسی و کارکرد اجتماعی آن را خلع کند و ایده سکولاریسم و لائیک را پیاده سازی کند. متاسفانه خیلی جاها مانند جهان مسیحیت و برخی کشورهای اسلامی، این قضیه رخ داده است. امام راحل، در دوران معاصر ایده ولایت فقیه را مطرح کرد و الحمدلله توانست آن را به نتیجه برساند و نظام طاغوتی را فرو بپاشد. در طول سنواتی که از عمر این نظام گذشته است، دشمن هر چه در توان داشته، تلاش کرده تا آن منحرف و از بین ببرد، اما به یاری الهی نتوانسته است. جنگ تحمیلی هشت ساله چیز کمی نبود و اگر اصل ولایت فقیه را نداشتیم به یقین ما بازنده این میدان می شدیم. برنامه دیگر دشمن، تحریم های فلج کننده بر کشور است. هیچ کشوری را مانند ایران تحریم نکرده اند، تا جایی که حتی داروها را تحریم کردند. صحنه دیگر جنگ دشمن، مربوط به تبلیغات گسترده رسانه ای با شبکه های متعدد معاند است. اگر کسی انصاف همراه با بصیرت داشته باشد، می فهمد که هیچ مزیتی که بتوان در برابر استکبار و دشمن قرار گرفت، غیر از اصل ولایت فقیه نداریم. در مورد سایر ویژگی ها، دشمن نیز آنها را دارد و چه بسا جلوتر هم هست، اما مساله ولایت فقیه بدیل ندارد. این ولایت فقیه است که تمام امور دیگر را هدایت می کند و در سمت و سوی صحیح قرار می دهد، چرا که ممکن است حتی مساله غدیر و عاشورا نیز منحرف شود اما ولایت فقیه با نظارت کلان بر جامعه جلو این انحرافات را می گیرد.
با وجود این مزیت فوق العاده، دشمن و کسانی که در مسیر آنان حرکت می کنند، برای تخریب آن به سراغ ریشه های آن می روند. اگر بگویند پیامبر (ص)، ولایت سیاسی نداشتند، قطعا ائمه اطهار (ع) هم چنین مقامی نداشتند و برای ولایت فقیه هم به تبع چیزی باقی نمی ماند. ولایت فقیه، نیابت از امام معصومی دارد که با خاطر مصالحی نمی تواند در مسنند امامت سیاسی قرار داشته باشد لذا این وظیفه را به نائبان خویش سپرده است.
به نظر می رسد تمام این گونه اشکالات و دعواها برای تخریب این اصل مهم اسلامی است، و الا اگر فرد، دارای انصاف و بصیرت باشد، و به فکر منافع ملت باشد، حتی اگر دین هم نداشته باشد، این مساله را می فهمد که بیان این سخنان و مشوش کردن مردم چه فایده ای دارد. آیا کشاندن این مباحث مهم به فضای مجازی، نشان نمی دهد که اغراض علمی پشت کار نیست بلکه اغراض دیگری مورد نظر است؟
قرآن و ولایت و حکومت سیاسی انبیاء
در مورد اینکه آیا انبیاء الهی عموما، علاوه بر مقام رسالت و نبوت، دارای مقام ولایت و حکومت بودند اختلاف نظر است. دیدگاه ما این است که همه انبیای الهی، ولایت حکومت داشتند. قرآن کریم در آیه 213 سوره بقره می فرماید: «﴿كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه﴾»[1] . خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم را انذار کنند و کتاب را که همان شریعت است با آنها فرستاد تا این کتاب در میان مردم در آنچه اختلاف دارند حکم کند. این تعبیر آیه اطلاق دارد و شامل مسائل فطری، اعتقادی، اجتماعی و مدنی می شود. بر این مبنا، در همه صحنه هایی که برای مردم اختلاف ایجاد می شود، پیامبر مامور به داروی و قضاوت است. تعبیر قرآن داوری کتاب است. روشن است که خود کتاب که حکم نمی کند، بلکه منظور این است که مبنای داروی، باید کتاب و حکم الهی باشد. این حکم توسط انبیاء بیان می شود و لذا ایشان حاکم الهی هستند. بنابراین بر اساس این آیه، همه انبیاء الهی از طرف خداوند مامور بودند که قضاوت داشته و رفع اختلافات بر مبنای کتاب و شریعت الهی کنند.
قرآن در سوره حدید هم می فرماید: « ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾»[2] . غرض و هدف از رسالت انبیا این بوده است که قسط و عدل را در میان مردم بر پا کنند. برپایی این قسط، قطعا نیازمند قانون است و آن قانون همان کتاب و شریعت الهی است. در ادامه آیه آمده است: «﴿وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس﴾» بیان می کند که برپایی قسط در میان مردم هزینه بر است و به دو رکن احتیاج دارد: یکی قدرت و سلاح است تا مخالفان را کنترل کند و دیگری درآمد و ثروت است.
بنابراین این دو آیه که از آیات شاخص نبوت عامه هستند، بیان می کند که انبیای الهی دارای مقام حکومت بودند. آری، دارا بودن مقام حکومت غیر از تحقق آن در میان مردم است. روشن است که انبیاء الهی بدون همراهی مردم نمی توانستند این رسالت را پیاده کنند. همراهی مردم در تحقق حکومت لازم است، اما مشروعیت این مقام وابسته به همراهی مردم نیست.
قرآن و ولایت و حکومت پیامبر اکرم (ص)
درباره پیامبر اکرم (ص) میان شیعه و اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد که ایشان دارای امامت سیاسی بودند، و مبنای آن، قرآن کریم است. «﴿إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً﴾»[3] . خداوند به پیامبر (ص) فرمان می دهد که در میان مردم حکم و قضاوت کند و خائنین را دشمن بدارد. کلمه خائن اطلاق دارد و کسی که به زندگی، ناموس و مال مردم خیانت می کند را شامل می شود. این آیه بیان می کند که آن حضرت مقام حکومت داشتند و دایره حکومت ایشان هم اطلاق دارد و شامل اختلافات فکری، عقیدتی، اقتصادی و مدنی می شود.
قرآن در سوره نساء نیز می فرماید: «﴿فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾»[4] . مشاجره ها ممکن است در امور فکری، سیاسی، اقتصادی و زندگی مردم باشد. خدای متعال بر اساس ربوبیت خویش، به پیامبرش مقام حاکمیت داده است و آیه بیان گر این مقام برای ایشان است.
از همه اینها روشن تر آیه 6 سوره احزاب است: «﴿النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾»[5] . این آیه بیان می کند که پیامبر اکرم (ص) نسبت به مومنین بر خودشان اولویت دارند، یعنی مؤمنین در کارهایی که می توانند انجام دهند، در تمام این موارد، تصمیم پیامبر (ص) بر تصمیم آنها اولویت دارد.
خلط مقام ولایت سیاسی و اجرای آن
مستشکل می گوید: در یوم الانذار، پیامبر دارای مقام حکومت نبودند و لذا جانشین و وصی ایشان هم به طریق اولی این مقام را نداشتند. وی در این سخن میان مقام امامت سیاسی و اجرای آن خلط کرده است. پیامبر اکرم (ص) و معصومین دارای مقام ولایت سیاسی بودند، منتهی اجرای حکومت در میان مردم وابسته به شرایط و مصالحی بوده که در مواردی فراهم نبوده است.
وی می گوید اگر پیامبر (ص) به مدینه نمی رفت، حکومت سیاسی هم تشکیل نمی شد. چه دلیلی بر این مطلب وجود دارد؟ چه بسا اگر ایشان در مکه هم می ماندند شرایط تشکیل حکومت برای ایشان فراهم می شد. سخن وی در اینجا صرف یک ظن بدون دلیل است که قرآن از آن با عنوان «خرص» یاد کرده است. ظن در قرآن به معنای حرف بی دلیل، بی مدرک و غیر منطقی است و یا دلیل دارد اما عقلا آن را دلیل به شمار نمی آورند.
در مورد حضرت عیسی (ع) هم شرایط برای تحقق حکومت برای ایشان فراهم نبود، اما این به این معنا نیست که این مقام را نداشتند، کما اینکه خود مستشکل می گوید: علت تعقیب حضرت عیسی (ع) همین مسائل سیاسی بوده است. این نشان می دهد که آن حضرت در پی تحقق حکومت سیاسی در جامعه بودند. مقام معظم رهبری می فرمودند: اینکه می گوید ائمه کار سیاسی نمی کردند، سوال می کنیم پس چرا آنها را شهید کردند؟ کار آنها کار سیاسی بود منتها کار سیاسی دو گونه است: گاه ظاهری و گاه پیچیده است. چرا مامون امام رضا (ع) را شهید کرد؟ چون می ترسید که امام این مقام را بدست آورد و با افزایش یار، آن را به دست بگیرد.
در مورد خطبه غدیر هم، پیامبر اکرم (ص) این خطبه را چگونه شروع کردند؟ ابتدا فرمودند: «أ لست اولی بکم من انفسکم» بعد از اینکه مردم اقرار کردند فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه». آن حضرت بعد هم چادری زده و تا سه روز از مردم بیعت گرفتند و از مردم خواستند که به ایشان تبریک و تهنیت بگویند. اینها همه نشان دهنده ولایت سیاسی امیرالمومنین (ع) است.
نکته:
ولایت سیاسی به این معنا است که همه امور باید به رای پیامبر (ص) و امام معصوم و یا فقیهی که نیابت عامه دارد باشد. مشروعیت، بدون ایشان نمی شود، هر چند کسی مقبولیت داشته باشد، تنها در این صورت، کارهای حاکم مشروع خواه بود. حال کسی که امر به دست اوست، گاه مصلحت سنجی می کند و برخی کارها را به دیگران واگذار می کند، و یا از شیوه هایی برای اداره حکومت استفاده می کند. لذا امام راحل همین نظام سیاسی حاکم در میان بشر را قبول کردند، زیرا شرایط دنیای کنونی چنین اقتضا می کرد.