1404/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
کلام شهید مطهری در هویت جمعی در قرآن
شهید مطهری می فرماید: «خشنودى به گناهى، مادام كه صرفا خشنودى باشد و عملا شركت در آن گناه تلقّى نشود، گناه شمرده نمىشود، مثلا فردى گناه مىكند و ديگرى پيش از گناه و يا بعد از آن از آن آگاه مىشود و از آن خشنود مىگردد. حتّى خشنودى اگر به مرحله تصميم برسد و به مرحله عمل نرسد بازهم گناه تلقّى نمىشود، مثل اينكه خود فرد تصميم به يك گناه مىگيرد ولى عملا به انجام نمىرسد. خشنودى آنگاه گناه تلقّى مىشود كه نوعى شركت در تصميم گناه يك فرد و به نوعى مؤثّر در تصميم او و عمل او تلقّى شود.
در قرآن احيانا كار يك نسل را به نسلهاى بعدى نسبت مىدهد، آنچنان كه اعمال گذشته قوم بنى اسرائيل را به مردم زمان پيغمبر نسبت مىدهد و مىگويد اينها به موجب اينكه پيامبران را به ناحق مىكشند استحقاق ذلّت و مسكنت دارند. اين از آن جهت است كه اينها از نظر قرآن ادامه و امتداد همانها بلكه از نظر روح جمعى عين آنها هستند كه هنوز هم ادامه دارند».[1]
نقد و بررسی
فرق میان قصد گناه و رضایت بر گناه
بین قصد گناه و رضایت بر گناه فرق است. اگر کسی بر فعلی که حرام است مانند شراب خواری دیگری رضایت داشته باشد، به این معنا است که او شراب خواری را خوب می داند و این به انکار حکم الهی می انجام که خود گناه است. توضیح اینکه اطاعت و معصیت دو گونه است: برخی از جنس عمل بیرونی و جوارحی است و برخی از جنس درون و جوانحی است. مثلا ایمان یک نوع عمل است اما عمل جوانحی است یعنی در درون انسان واقع می شود و فعل اختیاری انسان است.
به عنوان نمونه کسانی که رضایت به قتل امام حسین (ع) داشته باشد، در هر زمانی که باشد، این رضایت خود گناه و معصیت به شمار می رود و ربطی به گذشته و آینده ندارد، اما اگر مثلا قصد کند که در گناهی شرکت کند، صرف این قصد عقوبت ندارد، هر چند تجری به شمار می رود.
عدم دلیل رضایت بر عمل قوم، بر وجود روح جمعی
نکته دیگر در بررسی کلام استاد مطهری این است که اگر قبول کنیم که راضی بودن به عمل پیشینیان، باعث می شود که فرد یکی از آنان باشد، باز دلیلی بر وجود یک روح جمعی نیست. برای بررسی این مساله باید ببینیم که آیا زمان از مولفه های جامعه است یا در آن دخالتی ندارد؟ آیا وحدت مکانی و جغرافیایی از مولفه های جامعه هست یا نه؟ برای پاسخ به سوال باید به تعریف جامعه از نظر استاد شهید مراجعه کنیم. ایشان در این باره چنین گفته اند:
«مجموعهاى از افراد انسانى كه با نظامات و سنن و آداب و قوانين خاص به يكديگر پيوند خورده و زندگى دسته جمعى دارند، جامعه را تشكيل مىدهند. زندگى دسته جمعى اين نيست كه گروهى از انسانها در كنار يكديگر و در يك منطقه زيست كنند و از يك آب و هوا و يك نوع موادّ غذايى استفاده نمايند. درختان يك باغ نيز در كنار يكديگر زيست مىكنند و از يك آب و هوا و يك نوع موادّ غذايى استفاده مىنمايند، همچنانكه آهوان يك گلّه نيز با هم مىچرند و با هم مىخرامند و با هم نقل مكان مىكنند. امّا نه درختان و نه آهوان هيچ كدام زندگى اجتماعى ندارند و جامعه تشكيل نمىدهند.
زندگى انسان كه اجتماعى است به معنى اين است كه «ماهيّت اجتماعى» دارد: از طرفى نيازها، بهرهها و برخورداريها، كارها و فعّاليّتها ماهيّت اجتماعى دارد و جز با تقسيم كارها و تقسيم بهرهها و تقسيم رفع نيازمنديها در داخل يك سلسله سنن و نظامات ميسّر نيست، از طرف ديگر نوعى انديشهها، ايدهها، خلق و خويها بر عموم حكومت مىكند كه به آنها وحدت و يگانگى مىبخشد، و به تعبير ديگر، جامعه، عبارت است از مجموعهاى از انسانها كه در جبر يك سلسله نيازها و تحت نفوذ يك سلسله عقيدهها و ايدهها و آرمانها در يكديگر ادغام شده و در يك زندگى مشترك غوطهورند.
نيازهاى مشترك اجتماعى و روابط ويژه زندگى انسانى، انسانها را آنچنان به يكديگر پيوند مىزند و زندگى را آنچنان وحدت مىبخشد كه افراد را در حكم مسافرانى قرار مىدهد كه در يك اتومبيل يا يك هواپيما يا يك كشتى سوارند و به سوى مقصدى در حركتاند و همه با هم به منزل مىرسند و يا همه با هم از رفتن مىمانند و همه با هم دچار خطر مىگردند و سرنوشت يگانهاى پيدا مىكنند»[2] .
آنچه در این تعریف بیان شده این است که جامعه بر کسانی اطلاق می شود که زنده بوده و در کنار هم در یک مکان قرار دارند و عقیده و ایده مشترکی دارند. بنابراین، رضایت به فعلی قومی که مربوط به گذشته هستند نمی تواند به معنای این باشد که این فرد جزء آن جامعه بوده است.