« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

سر سفره معرفتی استاد شهید مطهری

در روایت آمده است کسانی که برای خدمت به خانواده تلاش می کنند مانند مجاهد در راه خدا هستند: «الْكادُّ لِعِيالِهِ كَالْمُجاهِدِ فِى سَبيلِ اللَّهِ»: آن كس كه براى عائله‌اش كار مى‌كند و زحمت مى‌كشد و خود را به رنج مى‌افكند مانند مجاهد در راه خداست. کسانی هم که در مسیر پاسخ به شبهات فکری و عقیدتی افراد تلاش می کنند، (نه کالمجاهد، بلکه) مجاهدانی هستند که یک میلیون برابر از کسانی که در جهاد نظامی تلاش می کنند و از مرزها دفاع می کنند، مقامشان بالاتر است.

یکی از ویژگی های شهید مطهری مبارزه با انحرافات فکری بود. ما اکنون سر سفره معرفتی شهید مطهری، این شخصیت برجسته و فرزانه نشسته ایم. حوزه ها و دانشگاه ها و جامعه فرهنگی ما، همه بدهکار شهید مطهری هستند. آثار ایشان و نقشی که در هدایت و تعلیم و تربیت و روشنگری و دفاع از مرزهای عقیدتی داشتند بی نظیر است.

 

قرآن کریم و بیان هویت واقعی جامعه

گفته شد در مورد اینکه آیا جامعه اصیل است و افراد اعتباری و یا بالعکس، سه دیدگاه مطرح شده است: دیدگاه اول قائل به اصالت فرد است و جامعه را تنها دارای هویت ذهنی و اعتباری می داند. دیدگاه دوم اصالت جامعه است و برای فرد تنها هویت اعتباری قائل است. دیدگاه سوم اصالت فرد و جامعه است، به این معنا که فرد هویت واقعی دارند، اما با تشکیل جامعه، ویژگی های روحی و روانی افراد یک هویت جمعی ایجاد می کند که امری واقعی است. هم افراد از این هویت جمعی تاثیر می پذیرند و هم افراد از جامعه تاثیر می پذیرد.

علامه طباطبایی در این باره می فرماید: «و هكذا صنع القرآن في قضائه على الأمم و الأقوام التي ألجأتهم التعصبات المذهبية أو القومية أن يتفكروا تفكرا اجتماعيا كاليهود و الأعراب و عدة من الأمم السالفة فتراه يؤاخذ اللاحقين بذنوب السابقين، و يعاتب الحاضرين و يوبخهم بأعمال الغائبين و الماضين كل ذلك لأنه القضاء الحق فيمن يتفكر فكرا اجتماعيا»[1] : قرآن كريم هم در داوريهايش نسبت به امت‌ها و اقوامى كه تعصب مذهبى و يا قومى وادارشان كرد به اينكه اجتماعى فكر كنند، همين شيوه را طى كرده، وقتى روى سخن با اين گونه اقوام مثلا با يهود يا عرب و يا امتهايى نظير آن دو دارد، حاضرين را به جرم نياكان و گذشتگانشان مؤاخذه مى‌كند و مورد عتاب و توبيخ قرار مى‌دهد، با اينكه جرم را حاضرين مرتكب نشده‌اند، و آنها كه مرتكب شده‌اند قرنها قبل مرده و منقرض گشته‌اند و اينگونه داورى، در بين اقوامى كه اجتماعى تفكر مى‌كنند، داورى صحيحى است.

 

کلام شهید مطهری در هویت جمعی در قرآن

شهید مطهری می فرماید : «در قرآن كريم احيانا مواردى ديده مى‌شود كه كار يك فرد از افراد يك اجتماع به همه آن اجتماع نسبت داده مى‌شود و يا كار يك نسل به نسلهاى بعدى نسبت داده مى‌شود (مانند آیه 79 سوره بقره) و اين در مواردى است كه مردمى داراى يك تفكّر اجتماعى و يك اراده اجتماعى و به اصطلاح داراى يك روح جمعى مى‌باشند. مثلا در داستان قوم ثمود عمل پى كردن شتر صالح را كه ناشى از يك فرد بود به همه آن قوم نسبت مى‌دهد:

«فَعَقَرُوها (آن قوم آن شتر را پى كردند) همه قوم را به عنوان مرتكب جرم مى‌شمارد همچنانكه همه آنها را مستحقّ مجازات براى آن عمل مى‌داند و مى‌گويد: فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ»[2] .

على (عليه السّلام) در يكى از خطب نهج البلاغه در توضيح اين مطلب مى‌فرمايد: «أيّها النّاس إنّما يجمع النّاس الرّضا و السّخط»[3] : اى مردم! همانا آن چيزى كه عموم را در خود گرد مى‌آورد و وحدت مى‌بخشد و سرنوشت مشترك به آنها مى‌دهد خشنودى و خشم است. (هرگاه مردمى به صورت جمعى به كارى كه واقع مى‌شود- و لو به وسيله فرد واحد- خشنود يا ناخشنود باشند همه يك حكم و يك سرنوشت پيدا مى‌كنند.)

«﴿وَ إنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا، فَقالَ سُبْحانَهُ‌ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ﴾».[4]

خداوند عذاب خويش را به صورت جمعى بر عموم مردم ثمود فرود آورد، زيرا كه عموم مردم ثمود به تصميمى كه يك فرد گرفت خشنود بودند و آن تصميم كه به مرحله عمل درآمد در حقيقت تصميم عموم بود. خداوند در سخن خودش كار پى كردن را در عين اينكه وسيله يك فرد صورت گرفته بود به جمع نسبت داد و گفت آن قوم پى كردند و نگفت فردى از آن قوم پى كرد.

اينجا نكته‌اى است كه خوب است يادآورى شود و آن اينكه خشنودى به گناهى، مادام كه صرفا خشنودى باشد و عملا شركت در آن گناه تلقّى نشود، گناه شمرده نمى‌شود، مثلا فردى گناه مى‌كند و ديگرى پيش از گناه و يا بعد از آن از آن آگاه مى‌شود و از آن خشنود مى‌گردد. حتّى خشنودى اگر به مرحله تصميم برسد و به مرحله عمل نرسد بازهم گناه تلقّى نمى‌شود، مثل اينكه خود فرد تصميم به يك گناه مى‌گيرد ولى عملا به انجام نمى‌رسد. خشنودى آنگاه گناه تلقّى مى‌شود كه نوعى شركت در تصميم گناه يك فرد و به نوعى مؤثّر در تصميم او و عمل او تلقّى شود. گناهان اجتماعى از اين قبيل است. جوّ اجتماعى و روح جمعى به وقوع گناهى خشنود مى‌گردد و آهنگ آن گناه را مى‌نمايد و يك فرد از افراد اجتماع كه خشنودى‌اش جزئى از خشنودى جمع و تصميمش جزئى از تصميم جمع است مرتكب آن گناه مى‌شود، و در اينجاست كه گناه فرد گناه جمع است. سخن نهج البلاغه كه ضمنا اشاره به مفاد آيه قرآن است، ناظر به چنين حقيقتى است نه به خشنودى و خشم محض كه به هيچ وجه شركت در تصميم و عمل شخص مباشر گناه محسوب نشود.

در قرآن احيانا كار يك نسل را به نسلهاى بعدى نسبت مى‌دهد، آنچنان كه اعمال گذشته قوم بنى اسرائيل را به مردم زمان پيغمبر نسبت مى‌دهد و مى‌گويد اينها به موجب اينكه پيامبران را به ناحق مى‌كشند استحقاق ذلّت و مسكنت دارند. اين از آن جهت است كه اينها از نظر قرآن ادامه و امتداد همانها بلكه از نظر روح جمعى عين آنها هستند كه هنوز هم ادامه دارند. اينكه مى‌گويند «بشريّت از مردگان بيشتر تشكيل شده تا از زندگان» (آگوست کنت فرانسوی) يعنى در بشريّت هر زمانى مردگان و گذشتگان در تشكيل‌

عناصر آن بيشتر سهيم‌اند تا زندگان، يا مى‌گويند: «مردگان بيش از پيش بر زندگان حكومت مى‌كنند». ناظر به همين معنى است.

در تفسير الميزان پس از بحثى درباره اينكه اگر جامعه‌اى داراى روح واحد و تفكّر اجتماعى واحد شد حكم يك فرد انسان را پيدا مى‌كند و افرادش همانند قوا و اعضاى انسان مى‌گردند كه ذاتا و فعلا در شخصيّت انسان مستهلك مى‌باشند و لذّت و دردشان عين لذّت و درد انسان است و سعادت و شقاوتشان عين سعادت و شقاوت انسان است، اين طور به بحث خود ادامه مى‌دهد:

«قرآن در داورى‌اش درباره امّتها و جامعه‌هايى كه به علل تعصّبات مذهبى يا ملّى تفكّر جمعى يگانه‌اى داشته‌اند اينچنين داورى نموده است كه طبقات و نسلهاى بعدى را به اعمال نسلهاى قبلى مورد مؤاخذه قرار مى‌دهد و حاضران را به اعمال غايبان و گذشتگان مورد عتاب و ملامت قرار مى‌دهد، و در موردى كه مردمى تفكّر جمعى و روحيّه جمعى داشته باشند داورى حق جز اين نمى‌تواند باشد[5] ».[6]

 

نقد و بررسی کلام شهید مطهری

نقدی که بر این کلام شهید مطهری وارد است این است که ایشان میان مقوله نیت با رضایت فرق نگذاشته اند در حالی که این دو با هم فرق می کند، نیت به تنهایی گناه نیست اما رضایت عقلانی، خود فعلی جوانحی است و می تواند به تنهایی گناه به حساب آید.

در این باره سه نکته قابل توجه است:

1. نکته اول نقشی است که نیت در عمل دارد، به همین خاطر کسی که عمل خوبی انجام دهد، اما نیتش خالص نباشد، عمل او ارزشی ندارد.

2. دومین مطلب قصد و تصمیم برای انجام کار خیری است که در صورت تحقق، به فرد ثواب تعلق می گیرد هر چند بعدا نتواند آن کار را انجام دهد، اما اگر نیت گناه کرد، چیزی برایش نوشته نمی شود، حتی بالاتر، طبق روایات، وقتی فرد مرتکب گناه هم می شود، به او مهلت داده شده و دیرتر نوشته می شود.

3. آنچه به تنهایی عقوبت ندارد نیت بدی است، نه رضایت بر کار بد، زیرا رضایت خود عملی جوانحی است و برای فرد، گناه به شمار می آید. مقوله رضایت، گاه غریزی و شهوانی است، مانند میل فرد به گناه، این رضایت عقوبت ندارد. اما اگر رضایت به گناه، عقلی و تشریعی باشد در این صورت، خود آن رضایت گناه به شمار می رود و از اعظم ذنوب است، مثلا بگوید: «من از شراب خواری خوشم می آید، با اینکه خداوند راضی به آن نیست». این رضایت سر از کفر در می آورد.

این رضایت است که باعث می شود، فرد جزء آن جامعه در آید و یکی از آنان باشد. بنابراین می توان گفت رضایت، که عملی جوانحی است خود شرکت مستقیم در عمل گناه است و باعث می شود فرد در آن روح جمعی وارد شود.

 


[1] المیزان، علامه طباطبایی، ج6، ص105- 106.
[3] نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 199.
[5] المیزان، علامه طباطبایی، ج6، ص106.
[6] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج2، ص342- 344.
logo