1404/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
شواهد قرآنی در مورد دیدگاه اصالت فرد و جامعه
موضوع بحث ادامه فرمایشات شهید مطهری درباره دیدگاه اصالت جامعه و فرد بود. ایشان در این باره چند فرض را بیان کردند و گزینه سوم یعنی اصالت فرد و جمع را برگزیده و آن را همان دیدگاه قرآن دانستند. طبق این دیدگاه فرد دارای هویتی روحی و ادراکی مستقل غیر از هویت جسمی است و جمع نیز هویتی مستقل پیدا می کند. نه فرد مضمحل می شود آن طور که در اصالت جمع افراطی مطرح است و نه جامعه صرفا امری اعتباری محض است بر خلاف نظریه اصالت فردی.
شواهد قرآنی را شهید مطهری چنین بیان می کنند:
« آيات كريمه قرآن، نظريّه سوّم را تأييد مىكند. همچنانكه قبلا گفتيم قرآن در شكل يك كتاب علمى يا فلسفى بشرى مسائل را طرح نمىكند، به شكل ديگرى طرح مىكند. قرآن مسائل مربوط به جامعه و فرد را به گونهاى برداشت مىكند كه نظريّه سوّم تأييد مىشود. قرآن براى «امّت» ها (جامعهها) سرنوشت مشترك، نامه عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قائل است (1). بديهى است كه «امّت» اگر وجود عينى نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معنى ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعى حيات قائل است كه حيات جمعى و اجتماعى است.
حيات جمعى صرفا يك تشبيه و تمثيل نيست، يك حقيقت است، همچنانكه مرگ جمعى نيز يك حقيقت است»[1] .
کلام علامه طباطبایی درباره دیدگاه اصالت فرد و جامعه
علامه طباطبایی می فرمایند: نظام موجودات این گونه است که ابتدا از اجزا شروع می شود که دارای آثاری هستند و بعد میان آن اجزاء ترکیب برقرار شده و یک فواید جدیدی پدید می آید که غیر از فواید تک تک افراد است. علامه می فرمایند: نگاه اسلام که می خواهد افراد را تربیت کند این است که فرد با جامعه مطالعه شود. این رابطه حقیقی میان شخص و جامعه نهایت باعث کینونت جدیدی ایجاد می کند. خواص افراد که با هم گره می خورد یک اثر جدیدی به وجود می آورد و این امری ظاهر و مشهود است. به همین خاطر قرآن برای امت های سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، مرگ و حیات و ... قرار داده است. بعد علامه می فرماید: قرآن همان طور که به داستان های افراد عنایت دارد، به حکایت های امم هم توجه دارد بلکه بیشتر و این نگاه ابداع قرآن است و مسبوق با سابقه نیست. شما وقتی کتاب های تاریخ قبل از قرآن را بخوانید، آنچه هست به معرفی اشخاص پرداخته اند و سخنی در مورد جوامع به صورت مستقل در آنها نیست. این نگاه که جامعه هم مورد بحث قرار گیرد بعد از قرآن به وجود آمده است. در نگاه های جدید جامعه به جای اشخاص شناخته می شود، و اولین کسی که در عصر جدید این روش را پایه گذاری کرد آکوست کنت است (متوفی 1857 میلادی).
1. در سوره اعراف آيه 34 مىفرمايد: «﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ﴾»: هر امّتى (هر جامعهاى) مدّت و پايانى دارد، مرگى دارد، پس آنگاه كه پايان كارشان فرا رسد، ساعتى عقبتر يا جلوتر نمىافتند.
در اين آيه سخن از يك حيات و زندگى است كه لحظه پايان دارد و تخلّفناپذير است، نه پيش افتادنى است و نه پس افتادنى، و اين حيات به «امّت» تعلّق دارد نه به افراد. بديهى است كه افراد امّت نه با يكديگر و در يك لحظه بلكه به طور متناوب و متفرّق حيات فردى خود را از دست مىدهند.
2. در سوره مباركه جاثيه آيه 28 مىفرمايد: «﴿كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا﴾»: هر امّت و جامعهاى به سوى «كتاب» و نوشته خودش براى رسيدگى خوانده مىشود.
پس معلوم مىشود نه تنها افراد هر كدام كتاب و نوشته و دفترى مخصوص به خود دارند، جامعهها نيز از آن جهت كه در شمار موجودات زنده و شاعر و مكلّف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختيار دارند، نامه عمل دارند و به سوى نامه عمل خود خوانده مىشوند.
3. در سوره انعام آيه 108 مىفرمايد: «﴿زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾»: عمل هر امّتى را براى خود آنها زيبا قرار داديم.
اين آيه دلالت مىكند كه يك امّت شعور واحد، معيارهاى خاص، طرز تفكّر خاص پيدا مىكند و فهم و شعور و ادراك هر امّتى مخصوص خود آن است، هر امّتى با معيارهاى خاصّى قضاوت مىكند (لا اقل در مسائل مربوط به ادراكات عملى)، هر امّتى ذوق و ذائقه ادراكى خاص دارد، بسا كارها كه در ديده امّتى زيبا و در ديده امّتى ديگر نازيباست، جوّ اجتماعى امّت است كه ذائقه ادراكى افراد خود را اينچنين مىسازد.
4. در سوره غافر آيه 5 مىفرمايد: «﴿وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ﴾»: و هر امّتى آهنگ پيامبر خويش كردند كه او را بگيرند و به باطل با او جدل كردند تا حق را به اين وسيله بشكنند، و چون چنين كردند من آنها را گرفتم، پس چگونه بود عقاب من؟
در اين آيه سخن از يك تصميم و اراده ناشايسته اجتماعى است. سخن از تصميمى اجتماعى براى معارضه بيهوده با حقّ است و سخن در اين است كه كيفر چنين آهنگ و تصميم اجتماعى، عذاب عمومى و اجتماعى است».
علامه می فرماید: قرآن درباره جامعه هایی که به علل تعصبات مذهبی یا ملی، تفکر جمعی داشته اند، این چنین داوری نموده است که نسل های بعدی را به اعمال نسل های قبلی مواخذه کرده است. تا اینجا ظرف جامعه را یک ظرف مکانی بیان کردیم مثل جامعه مسیحی یا جامعه یهودی، یا امت اسلامی. این با مقیاس ظرف جغرافیا است. مقیاس دیگر، تاریخ است مثلا گفته می شود بنی اسرائیل زمان حضرت موسی (ع) و بنی اسرائیل زمان پیامبر اکرم (ص) چنین ویژگی داشتند.
قرآن حاضران را به خاطر اعمال گذشتگان ملامت می کند، و در مردمی که جمعی داشته باشند، داوری جز این نمی تواند باشد. در موردی که مردمی تفکر جمعی و روحیه جمعی داشته باشند (اعم از اینکه در یک جغرافیا باشند یا در یک تاریخ هستند ) وقتی هویت جمعی شکل می گیرد، حکم به هویت آن جامعه می خورد.
شهید مطهری در ادامه می فرماید: «در قرآن كريم احيانا مواردى ديده مىشود كه كار يك فرد از افراد يك اجتماع به همه آن اجتماع نسبت داده مىشود و يا كار يك نسل به نسلهاى بعدى نسبت داده مىشود و اين در مواردى است كه مردمى داراى يك تفكّر اجتماعى و يك اراده اجتماعى و به اصطلاح داراى يك روح جمعى مىباشند. مثلا در داستان قوم ثمود عمل پى كردن شتر صالح را كه ناشى از يك فرد بود به همه آن قوم نسبت مىدهد: «﴿فَعَقَرُوها﴾ (آن قوم آن شتر را پى كردند) همه قوم را به عنوان مرتكب جرم مىشمارد همچنانكه همه آنها را مستحقّ مجازات براى آن عمل مىداند و مىگويد: «﴿فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ﴾».[2]