« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1404/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

بررسی دیدگاه قدرت گرایی نیچه

سخن درباره دیدگاه نیچه در مورد ملاک و معیار اخلاق بود. وی ملاک اخلاق را قدرت دانسته و اخلاق را از آن خواجه گان و اشراف دانسته است، نه ضعیفان و فرومایگان. او خوب و بد را با قدرت تعریف می کند. به عنوان نمونه فروتنی را جزء اخلاق ضعیفان دانسته و در مورد اشراف از فضایل اخلاقی نمی داند. او همچنین مهرورزی و رحم داشتن را ضد اخلاق است، مگر اینکه برای قدرت مفید باشد.

 

نقد و بررسی

در نقد دیدگاه نیچه نکاتی قابل توجه است:

1. گفته شد در سخنان نیچه برخی مطالب درست هم آمده، اما وی آنها را در جای بد استفاده کرده است. مثلا قدرت و استقامت و سرسختی خوب است اما سخن در جایگاه آن است. قدرت طلبی نیز همین گونه است و اصل آن خوب است و توصیه دین به قوی بودن است، اما برداشت نیچه از قدرت طلبی اشتباه است.

2. نکته دیگر اینکه گفته شد بعید نیست درصدی از دیدگاه نیچه مربوط به تبیین و تفسیری باشد که از دین و آیین مسیحیت شده است. نگاه افراطی به مهر ورزی و کوتاه آمدن در مقابل سرکشان که به نام دین در مسیحیت تبلیغ شده است، دین گریزی و تنفر از این دین را به همراه آورده است.

3. نکته سوم اصرار نیچه بر خودخواهی، برتر شمردن خود بر دیگران، فدا کردن دیگران برای خواسته های نفسانی، و نیکو شمردن هر اسبابی هر چند مگر و ستم بر دیگران، باعث شده منتقدین این حرف را بسیار سخیف بدانند که با عقل و وجدان آدمی سازگاری ندارد و نتیجه آن پایمال کردن انسانیت انسان است. یکی از شاخص های ممیز انسانیت از حیوانیت، مساله اخلاق است و نیچه همین را از بین برده است.

در مورد اینکه چرا نیچه چنین حرفی زده، گفته شده منشا آن تفسیر نادرست وی از انسان است. او انسان را تک بعدی که در غرایز حیوانی خلاصه می شود دیده است. طبق مبنای وی هر چه انسان درنده تر باشد انسان تر است.

برخی گفته اند نیچه در مراحل زندگی خود چون یک دهه مریض الاحوال بوده و زندگی بدی داشته است و سال آخر هم دیوانه شده، بعید نیست که این سخنان را تحت آن سختی ها گفته باشد.[1]

 

نکته ای در مورد رابطه هست و نیست ها و بایدها و نبایدها

آقای سروش در کتاب «دانش و ارزش» دیدگاه متفکران اسلامی درباره رابطه هست و نیست ها با بایدها و نبایدها را رد کرده و گفته است: میان هست و نیست ها و بایدها و نبایدها سیم خاردار ضخیمی وجود دارد که عبور از آن ممکن نیست. وی برای نظر خود اینگونه استدلال کرده است که در قیاس، نتیجه در مقدمات باید به صورت مجمل باشد، اما در بحث هست و نیست ها که قرار است نتیجه باید و نباید داشته باشد، چنین مساله ای از هست و نیست ها انتزاع نمی شود. وی انتقال از هست به باید را مغالطه دانسته و گفته است چنین مساله ای اصلا در قرآن نیامده است.

در نقد دیدگاه سروش مطالبی بیان شده است از جمله بیانی از قطب الدین رازی در شرح اشارات آمده است که خیلی زیبا این مکانیزم استنتاج باید و نبایدها را از هست و نیست ها را نشان می دهد. وی معتقد است ما یک بایدها و نبایدهای شالوده ای داریم و بر پایه آنها بایدها و نبایدهای ارزشی به هست و نیست ها می رسد. در مورد قرآن نیز موارد متعدد آمده است که باید و نباید از هست و نیست ها استنتاج شده است. در ابتدای سوره الرحمن می فرماید: «﴿وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ . أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزانِ﴾»[2] : و آسمان را برافراشت و [ براى سنجش هر امر معنوى و مادى ] ترازو نهاد؛ تا در [سنجيدن با] ترازو طغيان روا مداريد [و از مرز عدالت فراتر نرويد]. در سوره انعام نیز می فرماید: «﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ فَاعْبُدُوهُ﴾»[3] : اين است خدا پروردگار شما ، جز او معبودى نيست ، آفريننده همه چيز است ؛ پس تنها او را بپرستيد. ،

 

4. نقد دیگر نظریه نیچه این است که وی گفته است: «اصل تساوی انسان ها غلط است. انسان ها برابر نیستند، بلکه عده ای برای سلطه و عده ای برای سلطه پذیری خلق شده اند». این مطلب هم می تواند درست و هم نادرست باشد. انسان ها از نظر توانایی ها یکسان نیستند، و متفاوت خلق شده اند، اما این بدان معنا نیست که عده ای تنها خلق شده اند که سلطه جو و عده ای زیر بار باشند، بلکه بایدها و نبایدها به میدان می آید. آنچه باید متساوی باشد زمینه برخورداری از امکانات رشد برای همگان است اما ممکن است عده ای استعداد بیشتر و شرایط بهتری داشته باشند و بتوانند به مراحل بالاتری دست پیدا کنند و عده ای نه. بنابراین تفاوت باید در چارچوب اخلاق تبلور پیدا کند. تفاوت های طبیعی مجوز این نیست که ضد اخلاق عمل شود. دوم اینکه باید افراد قوی و برخوردار بر اساس ارزش های اخلاقی نسبت به زیردستان دستگیری کنند. مثلا در دانش آموزان تفاوت هایی وجود دارد و معلم دلسوز برای دانش آموزان ضعیف، وقت بیشتری می گذارند.

 

مسئولیت مهم و حساس خواص در گفتار و رفتار

5. نکته دیگر اینکه به مقداری که انسان در جامعه وزنی پیدا می کند در خانواده خودش، در فامیل، در میان شاگردان، همشهری ها و ... یک موقعیت پیدا می کند، در حد خودش از خواص به شمار می آید. یک معلم یا امام جماعت، و خصوصا خواص علمی، یعنی کسانی که در عرصه ذهن و اندیشه کار می کنند، مانند نویسندگان، مسئولیت مهمی دارند. گاه آنان حرفی می زنند که بشریت را به بیراهه می کشاند.

مقام معظم رهبری در مورد سخنان برخی خواص در مورد حجاب اجباری فرمودند: «آن چیزی که من را حساس می‌کنم این است که می‌بینیم از دهان یک گروهی از خواص، مسئله‌ی «حجاب اجباری» مطرح می‌شود. این معنایش این است که یک عده‌ای -ان‌شاءالله نادانسته- همان خطی را دنبال می‌کنند که دشمن نتوانسته با آن‌همه خرج آن را به نتیجه برساند. روزنامه‌نگار و روشنفکر و آخوند [هم] در آن‌ها هستند. می‌گویند: اینکه امام(ره) فرمودند «زن‌ها با حجاب باشند»، همه‌ی زن‌ها را نگفتند! حرف بیخود، ما آن‌وقت بودیم، ما خبر داریم. امام(ره) در مقابل یک منکر واضحی که به‌وسیله‌ی پهلوی و دنباله‌های پهلوی [رایج شده بود] مثل کوه، محکم ایستادند. حالا آقا می‌گوید این گناه که از غیبت بزرگ‌تر نیست، چرا شما برای غیبت کسی را تعقیب نمی‌کنید! انسان اینجا از عدم تشخیص رنج می‌برد. ما که نگفتیم اگر کسی در خانه روسری‌اش را مقابل نامحرم برداشت تعقیب می‌کنیم. آن کاری که در ملأ انجام می‌شود یک کار اجتماعی و تعلیم عمومی است و برای حکومتی که با نام اسلام آمده، تکلیف ایجاد می‌کند. حرام، کوچک و بزرگ ندارد. حالا کسی در خلوت یک کار غلطی می‌کند، آن بین خود او و خداست؛ اما آنچه در مقابل چشم مردم است، حکومت اسلامی -مثل حکومت پیامبر و حکومت امیرالمؤمنین- وظیفه دارد در مقابل آن بایستد.»[4]

انسان از جهالت برخی تعجب می کند. یک نفر که در مقام سیاست هم بوده است در مورد حجاب گفته است: «من قانون حجاب را که می بینم خجالت می کشم، زیرا حجاب آمده است که زنان را از اذیت شدن حفظ کند. «﴿ذلِكَ أَدْنى‌ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن﴾»[5] قرآن می گویند نباید زنان را اذیت کرد اما شما با این قانون زنان را اذیت می کنید». این سخن خیلی شگفت است که یک کاسب عادی هم این حرف اشتباه را نمی زند. آیه می فرماید: حجابتان را حفظ کنید تا به تقوا و پاکدامنی شناخته شوید و این گونه مورد اذیت و آزار افراد بیماردلان قرار نگیرید. اما وی می گوید حجاب آمده که زن ها اذیت نشوند و قانون حجاب باعث اذیت زن ها می شود!

یکی دیگر نقل می کند از مرحوم آیت الله داماد از شخصیت های برجسته حوزه، که در زمان طاغوت به همراه ایشان، به سفر مشهد با قطار می رفتیم، و در کوپه ما دو دختر بد حجاب هم بودند. ما احساس ناراحتی برای آقا کردیم و به رئیس قطار گفتیم کوپه ایشان را عوض کند و ایشان قبول کرد. وقتی به کوپه برگشتیم دیدیم مرحوم داماد با این دو دختر خوش و بش می کند. وقتی به ایشان گفتیم که بیایید تا کوپه را جابجا کنیم، گفتند: «لازم نیست، و تکلیف از من نسبت به اینها رفع شده است، زیرا اگر نهی شوند، نهی پذیر نیستند». آیا می توان این حرف ضعیف را به یک مرجع نسبت داد؟! اگر بر فرض هم گفته باشند نادرست است، زیرا نهی از منکر تنها زبانی نیست و اگر فرد نتواند به زبان نهی از منکر کند، می تواند عملا نهی از منکر کند مانند اینکه محل گناه را ترک کند، همان که قرآن دستور داده است: « ﴿وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‌ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‌ حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين﴾‌»[6] . علاوه بر اینکه خوش و بش با نامحرم چه معنایی می تواند داشته باشد؟!

 


[1] سیر حکمت در اروپا، فروغی ج3 ص725.
[4] بیانات معظم له، 17 / 12 / 1397.
logo